تندیسی از معصومیت…/نرمین گیوچی
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : آرام قلبش طپشی از جنس یخ میزد و سوز سرما برایش لالایی از خوابی ابدی را همنوایی میکرد ،گریه کودکانه هم حکم یخ تیزی را داشت که چشمانش را میخراشید،لب های کودکانه اش برای فریادی به وسعت مرزها حریم سکوت را شکست و گرمای از جنس خانه و مادر را نجوا کرد،چیزی جز سیم خاردار پشت سرش پناهش نداد. اینجا همه چی صفر بود سرما صفر درجه تاریکی مطلق ،بی پناهی بی نهایت ،.خواست قدم بردارد که شاید هم قدمی آغوشش بگیرد اما گل مسخ شده مرز، باتلاق چکمه های پاره اش شد و هر حرکتش را می بلعید . ترس را نشناخته بود و امشب ترس را نگاه میکرد ترس را گریه می کرد ،دستانش...