د 24 اردیبهشت 1403 ساعت 16:26

خۆ ئەداو گجیە کەوۆان نەمەردێنە /حبیب اله مستوفی

خۆ ئەداو گجیە کەوۆان نەمەردێنە /حبیب اله مستوفی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: خۆ= نشانهٔ موصولی به معنی«که» ئەدا- ئەداو= مادر- مادرِ گجی-گجیە= پیراهن- پیراهنِ کەوۆ = آبی گجیە کەوۆان= پیراهن آبی ها مەرده ی= مُردن نەمەردێنە= نمرده است( برای سوم شخص مؤنث) [ مادر ( دختران ) پیراهن آبی« که» نمرده است] بخش قابل توجهی از ضرب المثل های هورامان در دامان خانواده […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: خۆ= نشانهٔ موصولی به معنی«که» ئەدا- ئەداو= مادر- مادرِ گجی-گجیە= پیراهن- پیراهنِ کەوۆ = آبی گجیە کەوۆان= پیراهن آبی ها
مەرده ی= مُردن نەمەردێنە= نمرده است( برای سوم شخص مؤنث) [ مادر ( دختران ) پیراهن آبی« که» نمرده است]

بخش قابل توجهی از ضرب المثل های هورامان در دامان خانواده شکل گرفته و به گونه ای بازتاب دهندۀ فضا و فرهنگ جاری در آن است. مسائلی مانند روابط بین فرزندان و والدین، تفاوت جایگاه ونقش دختر و پسر، نحوۀ مدیریت خانواده، تفاوت نگاه پدر ومادر، ازدواج فرزندان و…

این ضرب المثل(کنایه) نیز از آن جمله است و برآمده از موضوع مهم «همسر گزینی» است. ازدواج پسر و نحوۀ انتخاب همسر آینده اش از دیرباز یکی از دغدغه های مهم خانواده بوده که در راستای آن لازم بود پدر و مادر به عنوان یک وظیفه با توجه به شناخت خویش از سایر خانواده ها و علاقۀ فرزند عمل کنند و اولین قدم را برای ورود ثمرۀ زندگی خود به کوران زندگی بردارند.

بدیهی است که این امر(انتخاب همسر) همیشه با سهولت به سرانجام نمی رسید و بعضی اوقات با کِش و قَوس ویژه ای همراه بود. بیشتر چالش های ایجاد شده ناشی از تفاوت جایگاه خانواده ها از لحاظ اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی بود. پسر جوانی را تصور کنید که خواستگاری رسمی او همراه پدر و مادر از دختر مورد علاقه اش با مخالفت پدر و مادر دختر روبرو شده و رایزنی ها به هر شکل و شیوه ای به نتیجه نرسیده است، در این حالت در فضای خانوادۀ پسر با طیف(پهنایی) از حالات متفاوت روبرو می شویم که در یک سمت(قطب) آن پسر جوان قرار گرفته که تحت تأثیر نگاهی آکنده از احساسی غلیظ و قابل درک خود را مأیوس ، نا امید و شکست خورده می داند.

از نظر او تنها گزینۀ ساختن دنیایی زیبا و بنیاد خوشبختی آینده اش از دست رفته وجایگزینی ندارد. در سو (قطب)دیگر نگرش کمتر احساسی وبیشتر عاقلانۀ پدر و مادر پسر قرار دارد که سرد و گرم ها را چشیده و دشواری ها را آزموده اند و موضوع را به گونه ای دیگر تحلیل می کنند، آنها با مسئله به شیوه ای متفاوت برخورد کرده و باوری به «این است و جز این نیست» ندارند و برایشان گزینه های دیگری در همان سطح و بلکه بالاتر نیز وجود دارد. اینجاست که پسرِ اسیر احساس در برابر کلام پر صلابت پدر قرار می گیرد که: [ مادر ( دختران) پیراهن آبی« که» نمرده است]

پیام فرهنگی، اجتماعی ضرب المثل

بشنو اکنون صورت افسانه را لیک هین از کَه جداکن دانه را (مولانا) اگر چه صورت ظاهر هر ضرب المثلی محصول زمان و زمانۀ ویژه ای است اما جاری شدنش در میان هر عصر و نسلی خوانش های جدیدی را پدید می آورد و هر خوانشی هم باعث کشف بخشی از پیام نهفته در آن شده و موجب ماندگاری ضرب المثل و کاربردی شدنش می گردد.

پرهیز از باور غلط «قحط الرجال» در جامعه

«قحط الرجال» به معنی نبود اشخاص شایسته و کاردان در جامعه واژه ای بود که از اواخر مهرماه ۱۲۹۷ه.ش، پس از آن که وثوق الدوله رئیس الوزراء(۱۲۵۲-۱۳۲۹ه.ش) یک نفر بلژیکی را برای حل مسئله نان پایتخت ایران! به ریاست اداره نان منصوب کرد رایج و ورد زبان تهرانی ها شده بود و یکی از روزنامه ها پس از این انتصاب نوشته بود: قحط الرجال در ایران، جل الخالق!

بعدها محمد تقی بهار( ۱۲۶۵- ۱۳۳۰ه.ش) و سید محمدرضا کردستانی( میرزاده عشقی، ۱۲۷۳-۱۳۰۳ه.ش) در مخالفت با رضا خان نیز سرودند: ترقی اندر این کشور محال است / که در این مملکت قحط الرجال است. این واژه اگر صد سال پیش به هر دلیلی به کار می رفت(هرچند در آن زمان نیز مخالفان بسیار داشت) اما به هیچ روی و رای برازنده امروز و هیچ روز دیگری نیست زیرا فضا و فرهنگ امروز و تنوع وتفکیک تخصص ها در امور مختلف همراه با سهولت تبادل و گردش اطلاعات، جامعه را به منبعی سرشار از توانمندی در زمینه های گوناگون تبدیل کرده است. لذا عدم نمود وحضور افراد شایسته هیچ گاه به معنی نبود و کمبود نیست.

کسانی که بر طبل قحط الرجالی می کوبند نقش فرزند جوان این ضرب المثل را بازی می کنند یعنی حاضر نیستند تنوع و تفاوت را بپذیرند وبا پیروی از احساس و محدود نگری، نا خود آگاه مُبَلغ و مروج شعاری بسیار خطرناک و بنیان کَن در جامعه می شوند و آن این که«این است و جز این نیست!» یا در خوش بینانه ترین برداشت این که«فقط این از همه بهتر است! »

قائل شدن به اینکه در جامعه تعداد توانمندان در عرصه های گوناگون اندک است و پای فشردن و تأکید بر جمعی انگشت شمار (با وجود شایسته بودن) راه را به سوی یک سو نگری، خویشاوند سالاری، قبیله گرایی، حزب سالاری و … باز می کند که بدون شک از آفات مدیریت جامعه محسوب می شوند. همان گونه که آن پسر جوان بر اساس احساسات و چشم رضایت بین خود، آینده و خوشبختی را تنها وقتی دست یافتنی می داند که به هدف خود برسد و چندان به این وضع عادت کرده که گوشش پذیرای کمترین سخن مبنی بر احتمال اشتباه نیست، افراد تقلیل دهنده استعدادهای متفاوت و فراوان در جامعه به تعدادی انگشت شمار نیز به همان راه می روند و پس از مدتی کوچکترین نقد را هم در مورد افراد مورد نظر خود نخواهند پذیرفت و سوکمندانه این حالت می تواند تا آنجا پیش رود که حتی عیوب آنها در نظر هوادارانشان حُسن جلوه کند و اینجاست که خسارت بسیاری متوجه جامعه خواهد شد. در این حالت می توان نقطۀ مشترک این اشخاص و خواستگار جوان این ضرب المثل را وجود یک« لیلی» دانست که هردو خود را به او وابسته می دانند و جز خوبی از او چیز دیگری نمی بینند به قول وحشی بافقی(۹۱۱-۹۶۱ ه.ش):

به مجنون گفت روزی عیب جویی / که پیدا کن به از لیلی نکویی
که لیلی گر چه در چشم تو حوریست / به هر جزوی ز حُسن او قصوریست
ز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت / در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر در دیدۀ مجنون نشینی / به غیر از خوبی لیلی نبینی

اما چونان روشنای تابناک پگاه قُلل سر فراز هورامان آشکار و عیان و بی نیاز از بیان است که خانواده و جامعه را تنها و تنها بر پایۀ احساس و عاشقانه نمی توان سامان دهی کرد. ادارۀ جامعه نیازمند «عقل»، «علم» و «کار» است و خوشبختانه در جامعه و بویژه در هورامان هنوز هستند و خواهند بود مادرانی که چنان افراد عاقل، عالم و کارایی را در دامن خویش و دامنه های پرشکوه این سرزمین پرورش دهند و ان شاء الله جامعه هیچگاه ستَروَن نخواهد بود. به زبان گویای این ضرب المثل جاری برلبان نیاکان نیک نام ما: خۆ ئەداو گجیە کەوۆان نەمەردێنە

2 پاسخ برای “خۆ ئەداو گجیە کەوۆان نەمەردێنە /حبیب اله مستوفی

  • فرهنگی فرهیخته در تاریخ مهر 10, 1399 گفت:

    با احترام و قدردانی از تلاشهای ایثارگرانه شما و همکاران ارجمندتان
    فقط یک گله مندی کوچک، خیلی دیر دیگاه کاربران را تایید می فرمایید
    انتظار می رود خیلی زودتر ثبت گردد. ممنون

  • فرهنگی فرهیخته در تاریخ مهر 7, 1399 گفت:

    سلام و درود بر جناب مستوفی همیشه بیدار
    ولاا مردنه، حضرتعالی و سایر بزرگان می دانند که منظور چیست.
    قحط الرجالی بالاتر از این در پاوه یافت می شود؟
    باید تاسف و تالم خورد و اقدام هم بنماییم
    نماینده محترم پاوه سلام محضر مبارک؟؟؟؟؟