د 24 اردیبهشت 1403 ساعت 16:17

نگاهی به ضرب المثل های هورامان / حبیب الله مستوفی

نگاهی به ضرب المثل های هورامان / حبیب الله مستوفی

په ى کاروو بار ئه من یار په ى چزوو بز ئه من دز په ى = برای- به منظور کاروو بار = کار و بار- مشغولیت- دشواری ها ئه من = من – (اول شخص مفرد) یار = دوست- رفیق- همراه چزوو بز = جزو بز- جِلز و وِلِز – صدای برشته یا سوخته […]

په ى کاروو بار ئه من یار په ى چزوو بز ئه من دز

په ى = برای- به منظور
کاروو بار = کار و بار- مشغولیت- دشواری ها
ئه من = من – (اول شخص مفرد)
یار = دوست- رفیق- همراه
چزوو بز = جزو بز- جِلز و وِلِز – صدای برشته یا سوخته شدن گوشت و مانند آن در آتش یا در تاوه(تابه)
دز = دُزد- کنایه از بیگانه
{برای انجام امور و مشغول شدن به کارهای(آماده کردن گوشت) من دوست و همراهم، اما هنگام استفاده و بهره برداری(برشته شدن) من بیگانه ام.}

سابقۀ استفاده از گوشت به عنوان منبع سرشار پروتئین و خوراکی لذیذ توسط انسان بسی دیرین سال و نقش شکار هم در تأمین این منبع غذایی بسیار آشکار است. شکار و چگونگی آن(به دلیل ضرورت معیشت یا تفریح و زینت) برای کسانی که در میان صخره و سنگ و گریبان دامنه های پر صفای کوهستان های هم آغوش با آسمانِ آبی هورامان می زیسته اند، پدیده ای نا آشنا نبوده و نیست.

معمولاً برای رفتن به شکار مقدمات و تمهیداتی لازم بوده که می بایستی توسط گروه تدارکات که معمولاً همراه امیران ، بزرگان و شکارچیان ماهربودند انجام می شد. این فرایند شامل دو مرحلۀ قبل و بعد از شکار بود. آماده کردن وسایل لازم جهت اقامت چند نفره یا گروهی در کوهستان که گاهی ممکن بود تا چند شبانه روز هم ادامه داشته باشد شامل اسباب پُخت وپز ، چادر و امکانات خواب در کوه ، آماده کردن سگ های شکاری یا در زمان های دورتر باز شکاری، به کارگیری اسب و استر و… کارهایی بود که قبل از رفتن انجام می شد. پس از شکار هم با توجه به نوع شکار(کَل،بزکوهی، آهو، کبک و…) جمع آوری و حمل جثّۀ سنگین حیوان از دامنه های شیب دار ، لبۀ هولناک پرتگاه و موقعیت های صعب العبور کاری سخت و درتوان هر کسی نبود. پس از انتقال شکار هم به محل اسکانِ گروه، کار دشوار آماده کردن گوشت حیوان برای استفاده کردن در شکارگاه و یا انتقال به منزل انجام می شد.

نحوۀ آماده کردن گوشت شکار برای مصرف سریع تر، کباب (برشته) کردن آن بر آتش بود که انجام این کار ضمن ایجاد دود و بوی مخصوص همراه صدای ویژه ای بود که همان «جز وبز- چز و بز- جِلز و وِلِز» است.

چنانکه پیشتر اشاره شد هورامان نشینان از دیر باز با این تابلو(برشته کردن گوشت بر آتش ) آشنا و مأنوس بوده اند و گاهی وصفش را در پاره ای از ابیات بعضی از شاعران متأخر می بینیم، میرزا عبد القادر پاوه ای دربیتی از اصطلاح«جَرگو بَز»(۱) استفاده می کند و می گوید این کار همراه یاران هم دل و موافق در کوهها ودرون غارها، خوش و دلکش است:

جه رگوو به ز نه پای مۆغاران وه شه ن / چه موو خه م چه نی خۆماران وه شه ن

سالها بعد میرزا محمود دوریسانی هم ،شاید به تبعیت از میرزا هنگام دیدن چند رأس آهو ضمن آرزوی حضور شکارچیان این اصطلاح را دوباره به کار می گیرد و می گوید:

واتم جه کۆ بان ئالمانى وه ده س / باش میرشکاران سه یادان مه ست
چه ی ره م ئاهوو چه ند سه ر شکارکه ن / جه رگوو به ز نه پاێ ئه و وه ر مۆ غاربه ن

حال، فرد یا افرادی را تصور کنید که در تمام مراحل سخت و دشوار منجر به شکار تا مرحلۀ پایانی شرکت داشته و حتی برای انجام بهتر و سریعتر کارمورد تشویق قرارگرفته و در این مسیر هم بیشتر از دیگران دچار مشکلات مختلف شده اند اما پس از گذشتن از سختی ها ودر زمان آرامش و بهره برداری از محصول(شکار)، نه تنها سهمی برایشان در نظرگرفته نمی شود بلکه مورد بی مهری نیز قرار می گیرند و چون اشخاص بیگانه ای که هیچ نقشی را عهده دار نبوده اند با آنها برخورد می شود ، باید چه بگویند؟ واین ناجوانمردی ، عهد شکنی و بی وفایی آشکار را در قالب کدام کلمات بنشانند ؟!

لایه های دیگر ضرب المثل

اگر چه این ضرب المثل صورت ظاهر خود را در آینۀ شکار و کباب بر شنوندگان عرضه می کند اما در ژرفای خویش پرده از رازهای فراوان تعامل انسان ها با یکدیگر بر می دارد و خصلت های ویژه ای را بر آفتاب می افکند از آن جمله اند: خود برتر بینی و استفادۀ ابزاری از انسانها ، و بی وفایی به عهد و پیمان.

استفاده کردن نا روا از دسترنج دیگران موضوع و مخصوص دورۀ خاصی نیست و چون واقعیتی آزار دهنده در پاره ای از جوامع خود را نشان داده است و همیشه جمعی بی محابا راحتِ به دست آمده از زحمتِ انسان های هم نوع خویش را نه تنها پسندیده اند بلکه به آن بالیده و از آن در راستای سلطۀ خویش بر دیگران نیز استفاده کرده اند مطالعۀ چرایی و چگونگی نگاه ابزار گونه از سوی فرد یا گروهی به جمعی دیگر و کسانی را نردبان ترقی کردن و رها کردنشان پس از رسیدن به هدف در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… حدیثی دراز دامن و عبرت انگیز است که محل و مجال خود را می طلبد. هم پیمان شدن اولیه و به کار گیری تمام توش و توان و امکانات در راه رسیدن به هدف های مشترک و پیمان شکنی های و بی وفایی ها و حتی خیانت های بعد از دست یابی به هدف ، وقایع و رفتارهای دشوار یابی در صفحات تاریخ تعاملات انسان ها با یکدیگر در این سرزمین نیستند.

داستان هلاکو و اعتماد رکن الدین خورشاه به او(سال ۶۵۴ ه ق)، حکایت حاج ابراهیم کلانتر و لطفعلی خان زند(۱۲۰۳ ه.ق)، ماجرای یپرم خان و ستار خان در باغ اتابک(۱۲۸۸ ه.ش) و …

فراز و فرود های ایجاد شده در تاریخ به واسطه بی وفایی ها ، نقض عهدها و خیانت ها باعث باز تاب آن در آثار مکتوب و منظوم شده است. سدیدالدین محمد عوفی تاریخ نگار و ادیب اواخر قرن ششم(۶۳۰ ه.ق) در بخشی از کتاب جوامع الحکایات و لوامع الروایات، حکمت «خارپشتی» را حکایت می‌کند که حضرت سلیمان او را برای مشورت فرا می‌خواند و اسبی را برای آوردن او می‌‌فرستد. خارپشت از قبول دعوت امتناع می‌کند. پیامبر، سپس سگی را دنبال او می‌فرستد و خارپشت این بار می‌آید. حضرت می‌پرسد که چرا با اسبی که پس از آدمی هیچ جانوری شریف‌تر از او نیست فرستادم، نیامدی و با سگ که پست‌ترین حیوانات است، آمدی؟ خارپشت در پاسخ می‌گوید: «اسب اگر چه حیوانی شریف است اما وفا ندارد و سگ اگرچه پست است، اما باوفاست. پس به گفته بی‌وفایان نیامدم و با اشاره وفاداری بیامدم»

وفا را نگهدار و سَر را بده (جلد ۴ امثال و حکم دهخدا)
عهد نا بستن به از آن که ببندی و نپایی (سعدی)
گر رفیق شفیقی درست پیمان باش / حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان (حافظ )
مبادا که گردی تو پیمان شکن / که خاکست پیمان شکن را کفن (فردوسی )
نانِ خود از بازوی مردم مخواه (پروین اعتصامی )
چو مردان ببر رنج و راحت رسان / مخنّث خورَد دسترنج کسان

پس می توان همیشه برای نکوهش وفا نکردن به عهد ، پیمان شکنی و استفادۀ ابزاری از انسان این ضرب المثل هورامی را فرا روی خود نهاد واز آن آموخت که:

په ى کاروو بار ئه من یار په ى چزوو بز ئه من دز

——————————–

۱- نوعی ویژه از برشته کردن گوشت بر آتش، به این صورت که شکارچیان پس از شکارحیوان، بَز (وَز) بخشی از بافت چربی(پیه) اطراف معده یا بخش های دیگر حیوان را جدا کرده جگر را داخل آن قرار می دادند و سپس کباب می کردند(چربی می سوخت و جگر در داخل برشته می شد) که کُل این کار را جَرگو بَز می گفتند.