س 29 اسفند 1402 ساعت 10:07

چون ندیدند حقیقت،ره افسانه زدند!/بهرام بهرامی

چون ندیدند حقیقت،ره افسانه زدند!/بهرام بهرامی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:مشکل مبتلا به تاریخ این نیست که اخبار و روایات«دروغ »در آن باشد،در واقع مورخ تعمداً دروغ نمی گوید،بلکه مبانی اعتقادی و ایدئولوژیک خودش را در گزارش تاریخ دخالت داده و برخی نکات را مبتنی برحب و بغضها و مبانی ایدئولوژیک خودش برجسته تر کرده و مواردی را نادیده گرفته و […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:مشکل مبتلا به تاریخ این نیست که اخبار و روایات«دروغ »در آن باشد،در واقع مورخ تعمداً دروغ نمی گوید،بلکه مبانی اعتقادی و ایدئولوژیک خودش را در گزارش تاریخ دخالت داده و برخی نکات را مبتنی برحب و بغضها و مبانی ایدئولوژیک خودش برجسته تر کرده و مواردی را نادیده گرفته و مواردی را قلب و وارونه می کند.

از سوی دیگر،خواننده و محقق تاریخ است؛ که اصولاً ذهنش نمی توند خالی از پیشداوریهای ایدئولوژیک باشد و باتوجه با مبانی ادراکی و ایدئولوژیک خودش،سعی می کند چه روایتی را به راحتی بپذیرد، وچه روایتی را با عبارت « دروغ است»بی اعتبار سازد و یا مصادره به مطلوب کند.

” آرتور شوپنهاور”فیلسوف اراده گرای آلمانی معتقد است؛گفتار و کردار انسان از اراده او صادر می شوند و نه از خرد و منطق او. به عبارت دیگر،برخلاف گفته خرد گرایان، اراده تابع خرد نیست؛ بلکه برعکس، خرد تابع اراده است.موارد،واقعیتها و اصولی که بر چگونگی تدوین و قرائت تاریخ تأثیر می گذارند:

وجدان ملی:یکی از اصولی که برقرائت تاریخ تأثیر دارد،وجدان ملی است…مثلاً؛وجدان ملی ایرانیها در باره چنگیز خان چه می گوید؟چهره ای هولناک و هراس انگیز که ایران را به خاک و خون کشید.در باره همین شخص وجدان ملی مغولستانیها چه می گوید؟ اسطوره و بزرگ مرد تاریخ و مایه عظمت و افتخار ملی.وجدان ملی ایرانیها، تیمور لنگ را با چه قرائتی توصیف می کند؟

وجدان ملی مردم ازبکستان در باره او چه قرائتی دارد؟ بدیهی است که تاریخ هر ملتی سرشاراز حوادث افتخارآمیز و همچنین حوادث ذلت آور و تباه کننده است؛ اما هم مورخین و هم تاریخ خوانان آن ملت سعی می کنند حوادث افتخارآمیز را برجسته ترکنند و چشم و ادراکشان را بر حوادث ذلت آور و بدنام کننده ببندند و حتی کوشش می کنند حوادث ذلت آور را تا آنجاکه ممکن است قلب و وارونه کرده و افتخارآمیز جلوه دهند.

باورها،اعتقادات و ایدئولوژی:اصلی که در قرائت تاریخ و توصیف آن از وجدان ملی هم قوی تر است. مثلاً؛ استالین و عملکرد او را در نظر بگیریم. مربوط به تاریخ چند هزار ساله یا چند صد ساله نیست؛ مربوط به قرن بیستم است.مخالفانش در باره اش چه می گویند؟نام او همراه با دیکتاتوری، بی رحمی، سرکوب، خون ریزی، اردوگاههای مرگ و قتل عامهای بیرحمانه در شمار چندین میلیونی و… در مقابل آن، سر سپردگان و دلدادگان ایدئولوژی استالین در باره اش چه می گویند؟رهبر بزرگ طبقه محروم و تحت ستم، نوید دهنده آزادی کارگران،دشمن جامعه طبقاتی و منادی آزادی و عدالت اجتماعی برای همه بشریت و… وقتی قرائتها ایدئولوژیک هستند، هرگز واقعیت را آنطور که هست نخواهند دید، و هرگز به توافق نخواهند رسید.

مثال دیگر،دکتر مصدق و حوادث دوران او در ایران است؛دکتر مصدق مربوط به هزار و چهارصد سال پیش نیست که بگوییم زیر توده های روی هم انباشته تناقضات تاریخی دفن شده باشد. مربوط به شصت و پنج سال پیش است؛ تمام حوادث دوران او نقطه به نقطه و مو به مو ثبت و ضبط است و دسترسی به همه اطلاعات امکان پذیر است.

با وجود همه اینها، قرائتها در باره دکتر مصدق چه قدر متفاوت است؟ ملی گراها در باره اش چه می گویند؟ طرفداران سلطنت چه می گویند؟ احزاب و نگرشهای چپ و کمونیست چه می گویند؟ نگرشهای ملی مذهبی او را چگونه توصیف می کنند؟ و نگرشهای مذهبی افراطی در باره مصدق چه می گویند؟و… آیا این قرائتهای متفاوت به سبب دروغ بودن متون تاریخی است؟ خیر! نگرشهای ایدئولوژیک حتی واقعیتهای روشن و عینی را هم به سود خود دگرگون می کند.

معمولاً هرکس روایتهای تاریخی را که با مبانی ایدئولوژیک خودش ویا به عبارت دیگر با اراده اش هماهنگ و سازگار باشد، بدون نیاز به منابع و مستندات می پذیرد؛ اما آنگاه که روایتی با مبانی ایدئولوژیک و اراده اش ناسازگارباشد، حتی با مدارک و مستندات هم رد و یا به اشکال دیگر دگرگون می کند. کاربرد عبارت « دروغ است » سخت نیست.

در گفتار”ورود اسلام به پاوه و قتل عام مردم پاوه “آمده است که«… درهمان روزهای نخستین بعثت پیامبراسلام(ص) عده ای ازمردم اورامانات از بعثت خبردار شدند، به مکه رفتند، ایمان آوردند و به اورامانات برگشتند و در حالیکه پیامبر اسلام (ص) و یارانش زیر آزار و اذیت و شکنجه بودند، مردم اورامانات …» در ادامه آمده است «… در سال ۱۵ هجر ی  که اعراب مسلمان به امپراطوری ساسانی حمله کردند، ۵هزار سرباز کرد در سپاه ساسانی بودند! به اعراب مسلمان  پیوسته! وعلیه سپاه ساسانی جنگیدند! و…» این روایت با قرائت مبتنی بر وجدان ملی، چگونه تعبیر می شود؟ خیانت به وطن، خود فروشی و همکاری با دشمن بر ضد وطن خود.

بر اساس وجدان و شرافت ملی، انسان موظف است از وطنش در برابر دشمن خارجی دفاع کند، حتی اگر حاکمیت وطنش ظالم باشد. آن قوم نیرومند و جنگجو اینها بودند؟!و…؟و…؟احتمالاً این روایت با قرائت ایدئولوژیک تفسیر می شود؛ که عین افتخار و سر بلندی و مایه مباهات برای آن سربازان و حتی برای ملتی که چنین فرزندانی پرورش داده اند!دراین قرائت خیانت به وطن گویا معنی ندارد! پس به نظر می رسد که اختلالات روان جمعی کردها مربوط به قرن اخیر نیست،

چهارده قرن است همینطور هستند! اما چون این روایت کاملاً خیالپردازانه و ایدئولوژیک است، نه خودمان و نه گذشتگان را به خاطر این خیانت خیالی سرزنش نکنیم. حالا هرکس قرائتش هر طور که باشد! آنچه مسلم است، گسترش دین اسلام، به ویژه در سرزمینهای خارج از جزیره العرب، ابتدا با فتوحات نظامی صورت  گرفته است. اعراب مسلمان هر سرزمینی را که گشوده اند؛ اگر مردم بدون مقاومت تسلیم شده باشند، اینان هم به خشونت متوسل نشده، بلکه با رفتار صلح جویانه وارد شده اند. واگر در جایی مردم مقاومتی کرده باشند، با عقوبت بسیار سخت مواجه شده اند. استیلای نظامی به هر شکل که بوده باشد، بعد از آن نوبت استقرارحاکمیت سیاسی بوده است.ابلاغ دین و تغییر ایمان و اعتقادات مردم، فرایندی تدریجی و مداوم و طی زمان صورت گرفته است؛ به عبارت دیگر فرایند ملت سازی یا تکوین ملت به سرعت فتح نظامی نیست بلکه به تدریج به انجام می رسد.

ورود اسلام به پاوه و اورامانات و به سراسر کردستان، باکمترین چالش و درگیری عمده نظامی صورت گرفته است. موضوع قتل عام، بجز موردی که درسال ۲۲ هجری در منطقه شهرزور اتفاق افتاده، در هیچ جای دیگر کردستان و منطقه اورامانات گزارش نشده است. البته در نخستین در گیریها میان مسلمانان و سپاهیان ساسانی، در جنگی موسوم به “جنگ الیس” یکی از فرماندهان ساسانی به نام ” جابان ” اسیر و به دست خالدبن ولید کشته شد؛ معلوم نیست این جابان همان جابان هم ولایتی خودمان است یا جابان دیگر؟ تا حدود سال ۳۵ هجری که اسلام تقریباً در سراسر ایران گسترش یافت، خیزشهایی در نقاط مختلف ایران از جمله : استخر فارس، کرمان، سیستان، نواحی مختلف خراسان، ری،گرگان، طبرستان و…روی داد؛ که به سختی و شدت فرو نشانده شدند. قتل عام مردان و به اسارت بردن زنان، معطوف به همین حوادث است. حوادثی اینچنین در هیچ جای کردستان اتفاق نیفتاده است.

 

حضرت حافظ فرمود:جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه//چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

  بهرام بهرامی 

4 پاسخ برای “چون ندیدند حقیقت،ره افسانه زدند!/بهرام بهرامی

  • شهروند در تاریخ بهمن 5, 1396 گفت:

    باتشکراز مطلب خوب اقای بهرامی که مثل دیگران هدفش پاشیدن تخم نفاق وتفرقه دراورامانات نیست

  • دانا مهرنوس در تاریخ بهمن 2, 1396 گفت:

    با سلام و درود فراوان

    تمامی مناطق کُردنشین بنا بر دلایلی که در اینجا مجال نوشتن آن نیست به راحتی توسط مسلمانان فتح شد و دین اسلام نیز به مرور زمان در میان کُردها رواج یافت.

    برای مثال مورخان(۱) در مورد منطقه جزیره ( که اکثر کُردها در آن ساکن بوده اند) نوشته اند: آسانترین جایی بوده است که (در جهان اسلام) فتح شد.

    (۱) – محمد بن جریر طبری(متوفى ۳۱۰ هـ)، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم (بیروت: دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م) ج۴، ص ۵۵٫

    و یزید بن محمد ازدی ( متوفی۳۳۴ هـ) ، تاریخ الموصل، تحقیق احمد عبدالله (بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۷ق) ج ۱، ص ۴۷٫

    و أبو الربیع الکلاعی (متوفى ۶۳۴ هـ)، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله – صلى الله علیه وسلم – والثلاثه الخلفاء، (بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول ۱۴۲۰ق)، ج۲،ص۵۴۲٫

    × برای آگاهی بیشتر در مورد «فتوحات در مناطق کردنشین» رجوع کنید به « کُردها و اسلام، ستیز یا سازش؟؟!!، دانا مهرنوس، کردستان: آراس، ۱۳۹۰٫»

  • غلامی در تاریخ بهمن 1, 1396 گفت:

    با تشکر و خسته نباشید خدمت جناب آقای بهرامی
    آنچه ارائه شده است بجا و قابل تامل است اما اضافه نمودن دو نکته خالی از لطف نیست.
    نخست اینکه مقصود از اراده در فلسفه شوپنهاور اراده زندگیست نه اراده ای مطلق بنابراین اگر شوپنهاور می گوید جهان بر پایه اراده پیش می رود مقصود اینست انسانها تحت هر شرایطی و ناخوداگاه به زیستن تمایل دارند بنابراین دلیل اراده شوپنهاور برای اثبات یا تبیین مطلب چندان مناسب به نظر نمی رسد.
    دوم اینکه .تصور می کنم بجای اینکه بگوییم علت پیشداوریها به ایدئولوژی برمی گردد بهترست بگوییم علت پییشداوریها به خواستهای ژرف درونی برمی گردد خواستهایی که آگاهی انسان را شکل می دهند به عبارت ساده تر هر انسانی ناخوداگاه تابع خواستهای ژرف درونی خویش است و علت پیشداوریهای انسان همین خواستها هستند و همین خواستها را می توان اراده نامید.

  • م ولدبیگی در تاریخ بهمن 1, 1396 گفت:

    با سلام و تشکر بابت مطلب مفیدتون
    عالی بود