“نقد کردن” یا “نق زدن”/سعدی قادری
اخلاقیترین آدمها هم وقتی در بالای پلکلان قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار “خودشیفتگی” میشوند. “روشنفکران” وظیفه نقد سارنده دارند و یکی از ویژگیهایی که انها را از “روشنفکرمآب” یا “روشنفکرنما” ها جدا می کند ان است که روشنفکر “نقد” می کند ولی روشنفکرنما “نق” می زند.
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۲
- کد خبر 105555
- بدون دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: ادوراد سعید متفکر و منتقد فلسطینی تبار در کتاب “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟” می گوید: “وظیفه روشنفکر، نقد نهادهای قدرت است”. یک اصل مهم که در طول تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده است این است که قدرت بدون نقد فساد میاورد. حال اگر این قدرت در ارکان یک کشور باشد و یا در یک شهر و روستای کوچک.
اخلاقیترین آدمها هم وقتی در بالای پلکلان قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار “خودشیفتگی” میشوند. “روشنفکران” وظیفه نقد سارنده دارند و یکی از ویژگیهایی که انها را از “روشنفکرمآب” یا “روشنفکرنما” ها جدا می کند ان است که روشنفکر “نقد” می کند ولی روشنفکرنما “نق” می زند.
نقد کردن کار آسانی نیست. نقد نیاز به دانش، اطلاعات، شناخت تاریخچه و امار، تخصص و مهارت دارد و صرف وقت و انرژی، اما شما میتوانید راجع به هر چیزی نق بزنید، بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش کرده باشید.
“نق زدن” یک فرایند “هیجان مدار” است. یعنی ما با نق زدن آرامتر میشویم. خشم و غممان را با دیگران در میان میگذاریم و “درددل” میکنیم؛ اما نقد کردن یک فرایند “مسئله دار” است، ما هنگام نقد خودمان را سبک نمیکنیم، بلکه مسئله را “حلاجی” و زیرورو میکنیم. کارشناسی و مستدل حرف می زنیم و راهکار و برنامه می دهیم.
نقد علاوه بر مهارت و تخصص، شجاعت میخواهد و پرداخت هزینه هم دارد. در هر تاکسی و مهمانی شب میشود نق زد، ولی نقد جایگاه و مخاطب خود را دارد. نق زدن مخاطب تعریف شدهای ندارد، فقط کافی است گوش مفت گیر بیاوری؛ اما نقد کردن مخاطب خودش را میخواهد، مخاطب روشنفکر نهادهای قدرتاند و سپس کارشناسان، گروههای ذی نفع، رسانهها و سایر نقدکنندگان گروهی از روشنفکران کار سختتری دارند و ان آگاهسازی تودههای مردم است. این گروه باید هم دانش و مهارت داشته باشند و هم باید بتوانند با زبان غیرتخصصی سخن بگویند. این کار بسیار سخت و شبیه بندبازی است؛ اگر کمی تخصصی سخن بگوید مخاطبانش سخنش را نمیفهمند و اگر عوامانه سخن بگوید به سرعت دچار “پوپولیسم – عوامزدگی- میشود. بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتهاند یا ازاین طرف یا از طرف دیگر فروافتداهاند. بااین حال این قلمرو پرخطر را نباید خالی گذاشت،چراکه جا برای پوپولیستهای واقعی باز میشود.
جامعه سنتی کمتر تاب و توان نقد و انتقاد کردن از رفتار و عملکرد افراد را دارد. همه ما از تعریف و تمجید خوشحال و راضی و از کوچکترین انتقادی ناراحت میشویم. کم طاقت میشویم، هیجانی برخورد میکنیم، جبههگیری و راه تنش و درگیری را در پیش میگیریم.
مرذم و جوانان فهیم امروز فرق شعار و سخن را با دستآورد و عملکرد براحتی تشخيص می دهند و نیازی به تبلیغ و شلوغ کردن و سخنرانی های کم ارزش،نیست. بهتر است به جای صحبت کردن بیشتر شنونده باشبم، بدون پیش داوری و قضاوت به حرفهای همدیگر گوش کنیم. باید بپذیریم در همه مسائل، همه افراد همسو و هم نظر ما نیستند و به هر دلیلی مخالف و منتقد ما وجود دارد. پذیرش این مسئله روند توسعه پایدار و اجرا را راحتتر میکند. دکتر شریعتی میگوید: “من هیچ گاه از کسانی که همواره با من هم نظر و موافق بودهاند چیزی یاد نگرفتهام”. پس شنیدن آگاهانه صدای منتقد و حتی مخالف و معترض در امور کشور و شهر و به راه انداختن طوفان فکری اینکه چکار کنیم؟ شنیدن ایدهها، نیازها، نگرانیها و راهکار میتواند در انتخاب مسیر درست به ما کمک کند.
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته موافقان و مخالفان سیاست ها، برنامه ها و طرحها وجود دارند، موافقانی که به دلایل محیط زیستی، اجتماعی، فرهنگی و … با پروژهای بروز و بزرگ مخالفند و سالها روند اجرا را به تاخیر میاندازند و گاهی متوقف میکنند و موافقانی که بر اجرای آن مصر هستند. در پروژهها و اقدامات شهری هرچه بیشتر فکر کنیم و مشورت بگیریم و صدای مخالف را بشنویم و پیامدها، چالشها و راهکارها را بررسی کنیم، خطاها و ضعفها به حداقل میرسد. البته در نظرات تخصصی و کارشناسی باید بپذیریم رای متخصصان و خردمندان پروژه ارجح است، همچنانکه نظر دو متخصص قلب برای یک بیمار قلبی از نظر هزار فرد عادی ارجحتر است!
اگر در جامعهی نیمه سنتی و نیمه کارشناسی ما، طرح و پروژهای در دست اقدام است، بهتر است نظرات همه را شنید، حتی اگر در نقدی خرده کلامی تیز و تند در پیام هست و حقیقت دارد و ان هم به ما میچسبد!، سریع واکنش نشان ندهیم، انرا بشنویم و به خود نگیریم. اگر سخن حق است، هر چند تلخ، انرا بپذیریم. نیاز است نقدکننده و یا مخالف هم ( خواه سخنش از روی خیر باشد یا از روی مسائلی دیگر) با ادب و احترام بدون هیجان و تندروی مخالفتش را عالمانه اعلام کند، راهکار بدهد و کمک کند.
در نهایت سخن خیر و پیشنهاد سازنده را از هر کسی باید پذیرفت، هرچند ما فکر کنیم (و حتی مطمئن باشیم) که نظر مخالف و منتقد از روی دلسوزی نیست و مشکل جای دیگر است.