ش 22 اردیبهشت 1403 ساعت 07:00

قدر ثانیه ها را بدانیم…! / خدیجه محمودی

قدر ثانیه ها را بدانیم…! / خدیجه محمودی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : با سلام خدمت  مردمان خونگرم شهرمان پاوه ! سالهای دبستان خیلی سریع تر از انچه فکرش را میکردیم گذشت مهربانی آموزگاران زحمت کشمان یادمان نمیرود و گه گاهی عصبانیت های زود گذرشان بخاطر شیطنت های بچگی مان را، آنها برای اموختن علم به فرزندان خاکمان از وجودشان مایه میگذارند […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : با سلام خدمت  مردمان خونگرم شهرمان پاوه !
سالهای دبستان خیلی سریع تر از انچه فکرش را میکردیم گذشت مهربانی آموزگاران زحمت کشمان یادمان نمیرود و گه گاهی عصبانیت های زود گذرشان بخاطر شیطنت های بچگی مان را، آنها برای اموختن علم به فرزندان خاکمان از وجودشان مایه میگذارند چون میدانند که اینده ی میهن مان ، اینده ی شهرمان در گرو همین کنکورتلاشهایشان است .

سالهای دبستانمان را که میگذرانیم کم کم میتوانیم  راحت تر از پیش بخوانیم، بنویسیم و از سوادمان لذت ببریم اما پدر و مادرمان ، آموزگارانمان  نیز میخواهند شیرینی نتیجه ی کارشان را بچشند پس تنها نوشتن و خواندن ما کفایت نخواهد کرد ! ما باید درس زندگی را بیاموزیم درس اخلاق را همه ی اینها به کنار تا چشم باز کردیم وارد دوره ی جدیدی شدیم راهنمایی که الان میگویند متوسطه ی دوره ی اول اسمش زیاد برایمان فرقی نمیکند مهم راهنما بودنش است یاد میگیریم کم کم  عضوی از جامعه باشیم میفهمیم که همه چیز به سادگی الفبای دبستان نیست اما قطعا شیرینیش بیشتر می شود وقتی بخوانی و بیشتر بدانی . دوره ای سخت است اما نه زیاد از لحاظ تحصیلی دوره ی سنی وحشتناکی که هنر میخواهد شیطنت و هیجانش را بتوانی کنترل کنی اما با این وجود باز هم  دبیرای خستگی نا پذیرمان تحملمان می کنند هر چقدر هم که سر کلاس شیطنتمان گل کند اما باز هم حواسمان به درسمان هست !

انگار همین دیروز بود که دبستانی بودیم ، یادش بخیر باورشم سخت تر میشود وقتی مدرک سیکلت را میدهند و میفرستنت جایی که همه چیزش بوی کتاب میدهد من با کتابهایم زندکی میکنم مونس هر لحظه ام هستند در پی علم بودن عشق میخواهد و پشتکار اما مهم تر از ان فهمیدن چیزیه که عاشقشی یعنی درست  چیزی که نه تنها اینده ی خودت بلکه آینده سرزمینتو میسازه

اینها ابزار میخواد !

امدیم دبیرستان و دیگه هر دبیری با ورودش به کلاس به ما یاد اور می شود دیگر بچه نیستیم یادمان هست که همه وقتی بچه بودیم ارزویمان بزرگ شدن بود میخواستیم مثل آدم بزرگا باشیم همه به ما توجه کنند اما  دیگر به پایان رسید این ارزو های بچگانه دیگر کم کم باورمان می شود جامعه مان به ما نیاز دارد اموزگارانمان که مارا رهسپار دوره ی جدیدی کرده اند چشم انتظار دیدن ثمره ی کارشان اند اما هنوز مانده کارشان چهار سال دیگر باید با ما سرو کله بزنند از پرسیدن سوالای چالش بر انگیزمان سر کلاس لذت ببرند و گه گاهی از کم کاری و همان ته مانده ی شیطنت بچگی مان  گله کنند راستش را بگویم اول دبیرستان را هم خیلیا مثل راهنمایی میدانند و منتظر همان نمره های رنگین 3 سال گذشته اند که کارنامه البته بهتر است بگویم شک الکتریکی را دریافت می کنند و انگار  تازه فهمیده اند که بـــــــــــــــــــــــله! شروع شد بد بختیا ، اما بنظر من تازه شروع میشود شیرینیای تحصیل و مدرسه و دوستیا ترم دوم سال اول که شروع میشه دیگه کم کم حساب کار میاد دست اونایی که حواسشان نبوده و بیش از پیش نگاهشان  را  متوجه تخته سفید کلاس میکنند و تمام شیطنت و شوخی هایشان  را میگذارند برای زنگهای تفریح و سوت کشیدنای ناظم های گل گلاب و گه گاهیم اخمو و عصبی و البته شیرین و دوست داشتنی 🙂  اما زود میگذره.

سال دوم که یه دوره ی عجیبه و یه انتخاب سر نوشت ساز در انتظارته باید بد جور سرت تو کتاب باشه و فقط بخونی اما سال مرگ میرسد اخر هر کسی سرکلاسمان می اید میگوید امتحان نهایی و کنکور راستش خوب از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان خواب شبمان را هم گرفته کابوس این کنکور مادر مرده اما خب اینها را باید بگویند که بیدارمان کنند و بیش از پیش حواسمان جمع شود خیلی چیزها بر سر راهمان قرار میگیرد اما باید استوار بمانیم و فقط به فکر اینده ی خومان و سرزمینمان و جبران زحمات دبیرای عزیزمان و از همه مهم تر جبران بی خوابی های مادرهای مهربانمان که هر صبح  برای موفقیتمان دعا میکنند و 17 سال با خوشی ها و ناراحتی هایمان با شب گریه کردنای کودکیمان با مریضی ها و همه ی بهانه گیر بودنمان تحملمان کرده اند از پدر ها که نمیشود گفت انها تک اند بهترینند سلطان رنج اند و تکیه گاهی امن همچون کوهی استوار !نه گذشته از اینها دلتان می اید عرق ریختنای پدرتان و دعاهای شبانه مادرتان را با بر خلاف میلشان عمل کردن جواب بدهید ؟؟؟ ارزوهایشان را نابود کنید؟؟؟ پدرو مادرمان از جنس طلای ناب اند چه سختی هایی که بر انها گذشت و حتی یک بار هم دم نزدند ! یکبار هم منت نگذاشتند ! فرزندان خاک من عاقل تر و فهمیده تر از آنند که من بگویم جواب زحمات والدینشان را چگونه بدهند .

خیلی ها الان سال چهارم یا سوم دبیرستان اند چیزی نمانده تا ازمونی سر نوشت ساز باور کنید موفقیتمان در کنکور کمتر از جنگیدن در جبهه های جنگ برای وطنمان نیست پدران و مادرانمان زیر توپ های جنگی درسشان را میخواندند چه شبهایی که مجبور شدند به مدرسه بروند و در شب درسشان را فرا گیرند خیلی ها هم نای ادامه دادن را نداشتند و کوتاه امدند اما قدر این گنج های بی پایان را بدانیم خیی ها در راه خاک کشورمان جان دادند خیلی ها اعضای بدنشان و حتی خیلی ها روح و روانشان جواب اینها چیزهایی نیست که ما امروز در خیابانهای شهرمان میبینیم !

دوستای عزیزم بزارین فارغ از ادبیات سنگین باهاتون حرف بزنم در اجتماع بودن، مفید بودن و موفق بودن و مقبول بودن با گذاشتن سیگاری بر دهن و خیابان گردی و خیلی کارهای دیگه بدست نمیاد شاید خیلیا برای توجیه بعضی کارای خودشون  در جواب این حرف من بگن که اینا چه ربطی بهم دارن ولی به اون بالایی قسم میخورم اونایی که عاشق سرزمینشونن اونایی که نمک نمیخورن ک نمکدونو بشکنن اونایی که خواستار خوشی خونوادشونن واسه خوشی دل همه اینا که شده  درسشونو میخونن اونم با عشق نه اجبار دیر نشده دوستای من هنوزم وقت برای برگشتن هست هنوزم میتونیم واسه ایرانمون واسه شهرمون افتخار باشیم بیاین به همه بفهمونیم ایرانیا ، کوردا و مخصوصا مردم پاوه تو دنیا تکن اینا شعار نیست ما میتونیمممممممممم !اینا همش بخاطر خودمونه  پس با هم شروع کنیم .

یــــــــــــــــــــــــا خــــــــــــــــــــــدا!

36 پاسخ برای “قدر ثانیه ها را بدانیم…! / خدیجه محمودی

  • raminchehre در تاریخ شهریور 31, 1396 گفت:

    امیدوارم موفق باشید خانم محمودی، البته تو همه مراحل زندگی، از ما که گذشت…

  • فرحناز در تاریخ آبان 24, 1393 گفت:

    سلام دوست گلم خسته نباشی حرفات عااااااااالی بود انشلا همه مون موفق بشیم

  • فرحناز در تاریخ آبان 24, 1393 گفت:

    سلام دوست گلم خسته نباشی حرفات عاااااااالی بود انشلا همه مون موفق بشیم

  • نادیا در تاریخ آبان 22, 1393 گفت:

    سلام خدیجه جون مطلبت عالی بود ب امید موفقیت های برتر ما درکنکور وجامعه این شعار نیست ما با سعی و یاری خدا میتونیم پیروز باشیم

  • مهوش حاتميان در تاریخ آبان 21, 1393 گفت:

    سلام خديجه جان خسته نباشيد اين روزا شنيدن اين واژه ها و جملات خيلي كم شده آدم وقتي با دانش آموزي با اين درك ومعرفت بر ميخوره قوت قلب ميگيره نيروش براي كار وانجام وظيفه بيشتر ميشه موفقيت همه ي شما آرزوي قلبي همه ي ما مادران وپدران دبيرانه ، گل گفتي عزيز شما آينده ي اين شهر رو مي سازين ،بله چشم اميد همه ي كساني كه در امر پرورش و آموزش شما دخيل بوده اند اول به اميد خدا بعد به همت شما دانش آموزان ساعي اين مرز وبوم دوخته شده ،مطمِِئن باشيد خواستن توانستن است اگر همت كنيد به هر آنچه ميخواهيد مي رسيد ( به ياري خدا )

    • ناشناس در تاریخ آبان 22, 1393 گفت:

      خانم حاتمیان عزیز ممنونم بابت دیدگاهتون ما تمام تلاشمونو میکنیم که زحماتتون بی جواب نمونه ..

  • اسرا حسینی در تاریخ آبان 20, 1393 گفت:

    عاشقتم عااااااالی بود ما میتونیم ان شا الله برات آرزوی موفقیت میکنم واقعا بی نظیر بود

  • شقایق در تاریخ آبان 16, 1393 گفت:

    خدیجه جان عالی بود به امید موفقیت همه مون در کنکور95

    • خـــــــدیجه محــــــــمودی در تاریخ آبان 18, 1393 گفت:

      فداااااااااااااات عزیزممممممممممممممممم ایشالا

  • نادیـ ـ ـ ـا در تاریخ آبان 14, 1393 گفت:

    سلام خدیجه جون خسته نباشی رفیق..
    کلامت،لحنت و بیانت عالی بود و ب قول معروف آنچه از دل براید بر دل نشیند
    آرزوی موفقیت همه ی شهروندا ب خصوص همه ی جوونای پاوه رو در تمام مراحل زندگیشون دارم و در وحله ی اول موفقیتمون در کنکور…
    بچه ها دس بجنبونین یا حــــــــــــــــــــق…

    • خـــــــدیجه محــــــــمودی در تاریخ آبان 14, 1393 گفت:

      فدات عزیزممممممم

  • مریم در تاریخ آبان 13, 1393 گفت:

    به به.. تبریک میگم به قلم گیراتون خانوم. مشتاقانه منتظر موفقیت های دلخواه خودتون و پدر مادر بزرگوارتون هستیم.

  • ترانه امینی پور در تاریخ آبان 12, 1393 گفت:

    زیبا و آموزنده بود مرسی به امید اینکه بتوانیم بهش عمل کنیم

  • یحیی محمودی در تاریخ آبان 12, 1393 گفت:

    خواهر گلم خوشحالم که انقد توو نوشتت بلوغ فکرتو احساس کردم…ما که نتونستیم و خجالت زده ایم امیدوارم تو و دوستات برگ سبزی باشید در پاییز عقلانیت …

    • خدیجه محـــمودی در تاریخ آبان 12, 1393 گفت:

      فدات داداشی گیان شما هم کم نزاشتین ولی ما سعیمونو میکنیم که بهترین باشیم …خدا کنه !

  • مریم در تاریخ آبان 12, 1393 گفت:

    سلاام خدیجه جون مطلبت عالی بود امیدوارم همه مون به نتیجه ای که میخوام دست یابیم

    • خـــــــدیجه محــــــــمودی در تاریخ آبان 12, 1393 گفت:

      اگه خودمون بخوایم میتونیم مریم جان .

  • پریا احمدوند در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

    سلام خدیجه جان موفق باشی مطلب زیبای نوشتی جالب بود

    • خـــــــدیجه محــــــــمودی در تاریخ آبان 12, 1393 گفت:

      ممنونم عزیزم

  • منـ ـ ـ ـ ـ ـا در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

    سلام خدیجه جووووون عالی نوشته بودی☺☻

    خسته نباشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

    امیدوارم لحظه لحظه ی زندگیت پر از شادی باشه،

    و به آرزوت و آرزوی همه ی ما که موفقیت در کنکور هستش، برسی و برسیم.

    • خـــــــدیجه محــــــــمودی در تاریخ آبان 12, 1393 گفت:

      منا گیان ایشالاااااااااا

  • اسرا خسروی در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

    کامل و بی نقص!
    افرین!

    • ناشناس در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

      میدونستم ! 🙂

  • zhino در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

    سلام نازار گیان
    مثه خودت تک و عالی بود
    مااااااااا میتووووووووووووونیممممممممم 😐

    • خـــــــدیجه محــــــــمودی در تاریخ آبان 12, 1393 گفت:

      ممنون گلکم .قطعا میـــــــــــــــتونیم !

  • محمدی در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

    آفرین بر خانم ودختر قدر شناس زحمات پدر ومادر واموزگارن ودبیران آفرین برمعرفت وغیرت وشعور وشرافت که این چنین دلسوزانه زنگ بیدار باشی را برا ی دیگر دانش آموزان به صدا در می آورد نه تنها خود بلکه همه ی فرزندان ایران زمین را با شعار (ما می توانیم )به تلاش وکوشش وا میدارد

  • پرشنگ احمدی در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

    خدیجه جان امیدوارم موفق باشی و موفقیت تو و امثال تو، هم در زمینه درسی هم اخلاقی، الگویی عملی برای سایرین باشد، انشاالله.

    • ناشناس در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

      خانم احمدی ما تمام تلاشمونو میکنیم !

  • نا شناس در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

    خسته نباشید ممنون.

  • ای کاش! در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

    خواهر عزیزم از دلسوزیت و هشدارت ممنونم.ای کاش گوش شنوایی داشته باشی اما …!

  • امید در تاریخ آبان 10, 1393 گفت:

    دلت خوشه ها………….

    • ناشناس در تاریخ آبان 11, 1393 گفت:

      داداشی گلم باور کن فقط همت کنیم میتونیم !

  • همکلاسی قدیمی در تاریخ آبان 10, 1393 گفت:

    خوشحالم از اینکه تو شهرمون جوانایی هستن که به فکر افتخار آفرینی و پیشرفت شهرمون هستن.ما که کاری از دستمون برنمیاد ولی شما هایی که یه جورایی تیز هوشین میتونین با رتبه برتر توکنکور کاری کنین اسم پاوه دوباره رو زبونا بیفته *****به امید اونروز*******

  • نe3Aر در تاریخ آبان 10, 1393 گفت:

    مـــــــــــــــــــــــــــــا مــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــتــــــــــــــــــــونــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــم

  • مهران در تاریخ آبان 10, 1393 گفت:

    بسیار جالب و با قلمی توانا تونستید درد بزرگ را بیان کنید .سال 81 که کاردانی برق گرفتم معدلم 17.5 بود به هر در و دیواری زدم نشد! سال 89 کارشناسی برق کرمانشاه پذیرفته شدم باور کنید باور کنید بعد هشت ترم 38واحد پاس کردم.به قول شاملو چ حرفهایی در سینه دارم اگر غم نان بگذارد

    • خدیجه محمودی در تاریخ آبان 10, 1393 گفت:

      ممنونم ! ایشا لا همیشه موفق باشین .