ی 09 اردیبهشت 1403 ساعت 10:19

نسل كشي در غزه و انحراف فطرت انساني / حیدر غلامی

نسل كشي در غزه و انحراف فطرت انساني / حیدر غلامی

ديهي است كه رژيم صهيونيستي اشغالگر، متجاوز و قصابِ بي رحم ملت مظلوم فلسطين است.شكي نيست كه تولدش ظالمانه و غير قانوني بوده و از آن زمان تاكنون تمام قوانين بين المللي و حقوق بشري درباره لزوم و ضرورت رعايت حقوق ملت فلسطين را زير پا گذاشته است. 

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : بديهي است كه رژيم صهيونيستي اشغالگر، متجاوز و قصابِ بي رحم ملت مظلوم فلسطين است.

 

 

شكي نيست كه تولدش ظالمانه و غير قانوني بوده و از آن زمان تاكنون تمام قوانين بين المللي و حقوق بشري درباره لزوم و ضرورت رعايت حقوق ملت فلسطين را زير پا گذاشته است.

 

در مدت اين 75 سال علاوه بر اشغالگري، زنداني كردن و اخراج فلسطيني ها و كشتار روزانه ي آنها، مرتكب چندين كشتار و قتل عام دسته جمعي از جمله در ديرياسين، طنطوره، كفرقاسم، قانا، صبرا، شتيلا، غزه و… شده است.

 

 

تازه ترين جنايت و نسل كشي صهيونيست ها، آمريكا و حاميان غربي آن ها عليه ملت زنداني و دربندِ غزه است كه در برابر ديدگان جهانيان كودكان، زنان، افراد مسن و غير نظاميان را با وحشيانه ترين روش ها قتل عام مي كنند. تاسيسات آب و برق، منازل مسكوني، مدارس، مساجد، كليساها، مراكز درماني، بيمارستان ها، آمبولانس ها، امدادگران، خبرنگاران و … را مستقيم و بي رحمانه هدف قرار مي دهند.

 

 

از ورود آب، غذا، سوخت، وسايل پزشكي و دارو و هرنوع كمك انسان دوستانه به غزه جلوگيري مي كنند. رژيم صهيونيستي كارش به جايي رسيده كه با وقاحت تمام اقدام دبيركل سازمان ملل و دولت هايي را كه خواهان پايان نسل كشي فلسطيني ها هستند شرم آور خوانده و خواهان عذرخواهي و استعفاي دبير كل سازمان ملل شده است. بي تفاوتي يا احساس رضايت در برابر اين حجم وسيع از نسل كشي و جنايات سبعانه ي صهيونيست ها و عدم حمايت حداقل قلبي و زباني از ملت مظلوم فلسطين، فارغ از تبعات بسيار منفي آن، چيزي جز انحراف از فطرت سليم انساني و دور شدن از خصال والاي اخلاقي نمي باشد.

 

 

در اين باره تمثيل زيباي مولوي در (مثنویِ معنوی، دفتر چهارم، از بیت ۲۵۷ تا بیت ۲۹۳) گوياي امكانِ انحراف فطرت سليم و علتِ آن است. داستان چنين است كه روزي دبّاغي از بازار عطرفروشان می‌گذشت. هنگامی‌که بوی عطر به مشامش خورد، بر زمین افتاد و بیهوش شد. او نیمی از روز در میان بازار بیهوش بود و مردم دور او جمع شده و هركس هرچه مي دانست و در توان داشت براي نجاتش انجام داد اما تاثيري نداشت؛ و او همچنان بیهوش در میان بازار افتاده‌ بود.

 

 

بالاخره آنها مجبور شدند خانواده دبّاغ را از ماجرا آگاه کنند. آن دبّاغ برادری دانا و زیرک داشت. او، در حالی‌که اندکی سرگینِ سگ در آستین خود گذاشته‌بود، با سرعت به بازار عطاران آمد. او مردم را از کنار برادرش دور کرد، تا کسی روشِ درمانش را نبیند، بعد، مانندِ کسی که می‌خواهد رازی را در گوش کسی زمزمه کند، سرش را کنار گوش او آورد و طوری که مردم نبینند آن سرگینِ سگ را جلو بینی‌اش گرفت. پس از مدتِ کوتاهی، مرد دباغ تکانی خورد و به هوش آمد.

 

 

مولانا می گوید: از آنجا که مشامِ دلِ حق ستیزان با بویِ روحنواز، حقیقت اُنس ندارد؛ آن روایح دلنواز را برنتافته و از آن گریزان اند؛ و دل در گروِ افکار پست، مبتذل و دل آزاردارند. فطرت سليم انساني طالب خير و نيكي و گريزان از ظلم و بدي است؛ اما اگر اين فطرت با افكار و مطالب والا تقويت نشده و در معرض افكار و مسائل پست و مبتذل قرار داده شود، از حقيقت خود منحرف شده؛ و بوي دباغي و سرگين سگ را به بوي بازار عطاران و عطر ترجيح خواهد داد.

 

 

اللهم يا من يجيب المضطر اذا دعاه! إليك نشكو ضعف قوتنا و قلة حيلتنا و هوانا على الناس، يا أرحم الراحمين، أنت رب المستضعفين و أنت ربنا، اللهم إلى من تكلنا؟ إلى بعيد يتجهمنا أم إلى عدو ملكته أمرنا؟ إن لم يكن بك غضب علينا فلا نبالي، غير أن عافيتك أوسع لنا؛ نعوذ بنور وجهك الذي أشرقت به الظلمات و صلح عليه أمر الدنيا والآخرة، أن ينزل بنا سخطك أو يحل علينا غضبك، لك العتبى حتى ترضى ولا حول ولا قوة إلا بالله.