پ 27 اردیبهشت 1403 ساعت 01:24

سؤال،ستونِ سترگِ خیمۀ خیام/ حبیب الله مستوفی

سؤال،ستونِ سترگِ خیمۀ خیام/ حبیب الله مستوفی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: هر راز که اندر دلِ دانا باشد / باید که نهفته‌تر ز عَنقا باشد//کاندر صدف از نهفتگی گردد دُر / آن قطره که رازِ دلِ دریا باشد شاید آن زمان که غیاث‌الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری (۴۳۹-۵۱۷ه.ق ) در دوران وزارت خواجه نظام‌الملک و سلطنت ملکشاه سلجوقی، سرگرم […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: هر راز که اندر دلِ دانا باشد / باید که نهفته‌تر ز عَنقا باشد//کاندر صدف از نهفتگی گردد دُر / آن قطره که رازِ دلِ دریا باشد

شاید آن زمان که غیاث‌الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری (۴۳۹-۵۱۷ه.ق ) در دوران وزارت خواجه نظام‌الملک و سلطنت ملکشاه سلجوقی، سرگرم تهیه و تدوین گاه‌شمار بود، تصورِ اینکه هزار سال بعد، بیست و هشتمین¬روز از اردیبهشت را در این تقویم به نامش نامگذاری کنند، آسان نبود. اما چرخشِ زمان و زمانه در این مدتِ نه‌چندان کوتاه، تصورات مختلف و متفاوتی را حولِ حال و احوال او شکل داده است. ازخیامِ منجم،ریاضیدان و فیلسوف، تا خیامِ حکیم، طبیب و ادیب. اما همیشه عجیب و غریب.

رباعی سرایی رمز آوازۀ خیام

به ریاضی‌دان‌بودنش همه رضایت داده‌اند و کوشش او را در شکافتن معادلات درجه سوم ستوده اند. در ستاره‌شناسی نیز تعیین مدار حرکت زمین به گرد خورشید تا ۱۶ رقم اعشار را به نامش ثبت کرده‌اند:

این چرخِ فلک که ما در او حیرانیم، / فانوس خیال از او مثالی دانیم
خورشید، چراغ دان و عالَم، فانوس / ما چون صُوَریم کاندر او گَردانیم

اما آنچه از او چنان برآمد که تفاسیر مختلف ومتنوعی را در بارۀ او شکل داد، چارینه(رباعیات) او بود و طرفه تر اینکه بر سایر ابعاد شخصیت اوغالب شد. از معاصرین خودش تا معاصرین ما، همیشه جمعی مخالف و گروهی موافقش بوده اند، کسانی مانند؛ نجم‌الدین رازی در مرصاد العباد، مخالف(حدود چهل سال پس از فوت خیام)، ابوالفضل بیهقی که امام عصرش می نامد، تا جلال آل‌احمد و صادق هدایت در دوران ما،(که موضوع این نوشته نیست)

چرایی اهمیت خیام در طول ایام

بر این باورم چرایی مطرح بودن خیام پس از هزار سال، نبوغ و هوش ناشی از ورزش فکری او در دنیای دقیق ریاضی و علوم تجربی است، که به صورت پرسش هایی عمیق در رباعی های کوتاه، ساده و مناسب فهم همگان ظاهر شده است.

از آمدنم نبود گردون را سود / وز رفتن من جلال و جاهَش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود / کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود

زمان وزمانۀ خیام، هنگام و هنگامۀ حضور فرقه های گوناگون، سنی، شیعه، و مکاتب کلامی اشعری، معتزلی بود و سلطۀ تعصب بر افکار و رفتار چنان یکه تازی می کرد، که هر کسی خود را داناتر و دیگری را گمراه می دانست. در این فضای بسته وتهمت خیز است که می گوید؛

اجرام که ساکنان این ایوان‌اند / اسباب تردد خردمندان‌اند
هان تا سر رشتۀ خِرَد گُم نکنی کآنان که مدبرند سرگردانند

راه بایسته و سخت پرسشگری‌

به درستی می توان گفت که خیام با نبوغ ویژۀ خود خیمه ای را بر افراشته که ستون هایش بر پایه های پرسش استوار است. یعنی یارِ دیرینه و جدا نشدنی از ذهن انسان از بدو خلقتش. پرسش هایی که به فرمان کسی نمی آیند، تا به فرمان و خواست کسِ دیگری، بروند. در ذهن می رویند و برای این رویش از هیچ کس اجازه نمی گیرند. و بدون شک موتور پَر توان تکامل و تعالی در تمام زمینه ها نیز می باشند، انسان بی سؤال دچار سکون و جمود می شود و جامعه ¬ای که پرسش گری را برنتابد ، راه به جایی نخواهد برد. اگرچه پرسش گری راه آسانی نبوده و پرسشگران همیشه دست در گریبان مشکلات و گاهی خود سانسوری نیز بوده اند.

خورشید به گِل نهفت می‌نتوانم / و اسرار زمانه گفت می‌نتوانم
از بحر تفکرم برآورد خِرَد / دُری که ز بیم، سُفت می‌نتوانم

روز یادکرد از مَردِ میدان دار پرسش خجسته و شمار پرسشگران جامعه افزون باد.