ی 09 اردیبهشت 1403 ساعت 22:39

هشتم آبان و شور آفرینان یک دبیرستان /حبیب الله مستوفی

هشتم آبان و شور آفرینان یک دبیرستان /حبیب الله مستوفی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : تنها یادگار از هشتم آبان ماه در شهر پاوه دبیرستانی است با این نام«دبیرستان شهدای هشتم آبان» ،چهار سال (کلاس هشتم تا یازدهم ) را در سال های ۱۳۵۱ الی ۱۳۵۴ دانش آموز و نیز شانزده سال ( ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۱ ) دبیر این دبیرستان بوده ام، از این […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : تنها یادگار از هشتم آبان ماه در شهر پاوه دبیرستانی است با این نام«دبیرستان شهدای هشتم آبان» ،چهار سال (کلاس هشتم تا یازدهم ) را در سال های ۱۳۵۱ الی ۱۳۵۴ دانش آموز و نیز شانزده سال ( ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۱ ) دبیر این دبیرستان بوده ام، از این بودن انبانی از خاطرات نوشته و نانوشته دارم که هر از چند گاهی حتی اگر به سراغشان نروم، گریبانم را رها نمی کنند.حبیب اله مستوفی

به بیان خواجۀ رمز و راز: در اندرون منِ خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست.

عنوان نوشتۀ امسالم چنانکه پیداست دو پاره است؛ بخش نخست، هشتم آبان و بخش دوم شور آفرینان… مُرادم بیشتر بخش دوم است اما در تبیین مختصر بخش اول، شاید برای کثیری از جمعیت فعلی منطقه بویژه جوانان که آن روزها را درک نکرده و به عبارتی در آن فضا تجربۀ زیسته ندارند می خواستم مختصر اشاره ای کنم و بگذرم و در حد امکان بگویم که چرا تنها دبیرستان این شهر پس از هشتم آبان سال ۵۷(سه ماه و نیم پیش از پیروزی انقلاب) به این نام نامیده شد اما باز هم ندایی از درون هشدارم می دهد و در گوشم می پیچد که؛ آیا می خواهی در این جهان پر از داده ، اطلاعات و آگاهی محور با سرعت انتقال و جابجایی سرسام آور ، نسل جدید را بر کدام واقعۀ پنهان آگاه کنی ؟ مگر می خواهی زیره به کرمان و خرما به بصره ببری ؟ آیا هم نشینان همیشۀ «کلیک» و یاران شبانه روزی موتورهای اینترنتی جستجو و با «سرعت» خو کنندگان جوان ، حوصلۀ گوش دادن به شرح و تبیین وقایعی که اینک چهل و سه ساله شده اند را دارند؟ و فراتر از آن رابطۀ آنها با بسترها یی که وقایع آن دوره را شکل داده اند، اینک چگونه است؟

به قول فردوسی بزرگ ؛تو اندر گمانی ز نیروی خویش / همی پیش دریا بَری جوی خویش

در هنگامۀ هجوم این پرسش های ذهنی بود که در لابلای کتاب و یادداشت هایم،تصویر صفحۀ اول روزنامۀ اطلاعات آن زمان(سه شنبه نهم آبان ۵۷) یعنی بیست و چهار ساعت پس از واقعۀ هشتم آبان پاوه را دیدم و با خود گفتم؛ هاتف از غیب رسید. بهتر آن است به آن بسنده کنم ، بگذارم و بگذَرم تا هر کسی متاع خویش از آن برگیرد. . *
اما بخش دوم این نوشته که بازهم وابسته به تصویر دیگری است البته شش سالی قدیمی تر از تصویر اول(روزنامه).

خود این تصویر و بخشی از توضیحش به لطف همیشگی معلم بزرگوار درس فیزیولوژی جانوری خودم در دبیرستان و سکان دار آموزش و پرورش پاوه و اورامانات در آن سالها(۵۱ تا ۵۳ )جناب آقای رضا خالدی به دست آمده که چونان همیشه برایشان سلامت و سعادت از پروردگار سبحان مسئلت می نمایم و خوشحالم که هنوز هم در هشتاد و دو سالگی نماد و نمونۀ شهروندی خوش فکر با احساس تعلق بسیار بالا به منطقه هستند.

* سَر برآوردن دیر هنگام دبیرستان در پاوه

وقایع شهریور ماه سال ۱۳۲۰ه.ش ، اشغال ایران و عزل و تبعید رضاشاه و… تنها دبستان شهر پاوه (دبستان سعدی) را که در آن زمان فقط ده سال از تأسیسش می گذشت دچار تعطیل و تعویق فعالیت کرد و این رکود سبب شد تا شهر پاوه نتواند زودتر از سال ۱۳۳۳ه.ش دارای دبیرستان(کلاس هفتم تا نهم ) شود. لذا ۶۷ سال پیش و ۲۳ سال پس از تآسیس دبستان سعدی دبیرستانی با نام «دبیرستان دولتی محمد رضاشاه پهلوی » در شهر پاوه فعالیت خود را آغاز کرد و در سال ۵۱ هم کلاس دهم و بعد تا دوازدهم در آن دایر شد.

شهرستان اورامانات با مرکزیت پاوه در آن دوران به واسطۀ فاصله از مرکز و مرزی بودن و نیز وسعت جغرافیایی(پاوه، جوانرود، روانسر و ثلاثباباجانی) بار محرومیت را همچنان بر دوش داشت و یکی از این نابرخورداری ها نبود مدرسین و دبیران متخصص در دورۀ متوسطه بود. خوشبختانه عهده دار شدن مسئولیت آموزش و پرورش در این دوره توسط نیرویی جوان و بومی و درد آشنای منطقه (جناب آقای رضا خالدی فارغ التحصیل دانشسرای عالی تهران با مدرک لیسانس علوم طبیعی و تربیتی در خرداد ۱۳۴۴) پنجره ای را برای جذب نیروهای جوان و تحصیل کرده باز کرد.

به گفتۀ ایشان پی گیری های مکرر و هماهنگی با مرحوم حسین رجبی معاونت منطقۀ یکم آموزشی(غرب کشور) وزارت آموزش و پرورش وقت باعث جذب تعداد ۱۰ نفر از لیسانس و فوق لیسانس های ممتاز فارغ التحصیل دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف(آریامهر آن زمان) به صورت افسر وظیفه و نیز استخدام رسمی در شهرستان شد. واین تصویر مربوط به سال ۱۳۵۱ ه.ش یعنی همان سال ورود این مشعل داران اندیشه و آگاهی و به باور من« شور آفرین » به دبیرستان پاوه است.

* فرمول طلایی اندیشیدن در میان اندیشه های متفاوت

بسیاری از این بزرگواران که چالاک و شاداب لباس های محلی شهر محل تدریس خود(پاوه) را بر تن دارند بطور مستقیم دبیر دروس ریاضی، فیزیک، شیمی، زبان انگلیسی و تاریخم بوده اند لاجرم هنوز هم بینش و منش هایشان را چونان ۴۹ سال پیش لمس می کنم اگرچه ممکن است متفاوت تر درک کنم. آن معلمان جوان اگر اینک در قید حیات باشند وارد دهۀ هشتم زندگی خود شده اند، بر این باورم که در شهر پاوه و تنها دبیرستانش خوش درخشیدند و صفحاتی زرین را در کتاب زندگی خود به یادگار نهادند چرا که اندیشیدن را فرا روی ما (دانش آموزان ) نهادند اگر چه خود هریک به گونه ای می اندیشیدند و این فرمول بود که در تاریخ دبیرستان ما نقطۀ عطفی را رقم زد و چون باران یکسان بارید، گرچه هر کسی ظرف خود را در برابر این بارش گرفت و به قدر ظرفیت خویش بهره مند شد..

هنوز طنین صدای آقای بلیوند دبیر فیزیکم را در گوشم احساس می کنم، وقتی در پای تخته یک مسئلۀ فیزیک را درست جواب داده و حل کردم و او به دانش آموزان گفت برایش کف بزنید وخودش آهسته در گوشم گفت آفرین ! بشین درس خوانِ بی توجه ! و من آن شب در فکر فرو رفتم ، «درس خوان بی توجه» رهایم نمی کرد. چند روز بعد برایم کتاب «راهیان شعر امروز» را آورد و گفت این کتاب را بعد از کتاب های درسی مطالعه کن و … اینک پس از سالها پروردگار خرد بخش و بخرد نواز را شاکرم که آن پنجره را به آن شکل و به همت آن مرد بزرگ بر من گشود چون می دانم امکان داشت به شکل های دیگری هم باز شود.

* خصلت های ویژۀ آن معلمان برای تأمل بیشترِ ما معلمان

از زاویۀ دید من این معلمان از سه صفت شایسته برخوردار بودند و این داشته ها را فقط در ذهن انباشته نکردند بلکه در عمل ودر تعامل با دانش آموزان به کار گرفتند؛

۱-انجام صحیح و دقیق تدریس درس تخصصی و مدیریت صحیح کلاس (اقتدار علمی)
۲-ارتباط عاطفی با دانش آموزان بر اساس شناخت روحیات متفاوت آنها یعنی در نظر گرفتن تفاوت های فردی و عامل بودن به افکار و اقوال خویش( اقتدار شخصیتی)
۳-شناخت فضای حاکم بر محیط و منطقه و عمل کردن به مفهوم بیتی از حافظ یعنی عمل بر خلاف عادات جاری؛

در خلاف‌آمد عادت بطلب کام که من / کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

به صورتی روشن به یاد می آورم که آن معلمان بزرگوار در مورد دو ویژگی اول با کمترین مشکل مواجه بودند حتی خاطره ای را در ذهنم دارم که یکی از آنها به خانم فرماندار وقت به عنوان بازرس اجازۀ ورود به کلاس درس را با این استدلال که ایشان تخصص این کار را ندارد، ندادند. ویژگی دوم و رفیق شدنشان با دانش آموزان گاهی مورد اعتراض کارکنان دبیرستان و بعضی از معلمان باورمند به رابطۀ سنتی بین دانش آموز و معلم قرار می گرفت. اما کار سخت و اتفاقاً تأثیر گذارشان همان ویژگی سوم بود که بیشتر اوقات چالش بر انگیز بود و موجب برخوردهایی بیشتر برون سازمانی می شد.

اینک و پس از فراز و فرود های ناچار و وابسته به تغییر دوران وتجربۀ ۳۲ سالۀ خدمت در آموزش و پرورش، بارها از خود پرسیده ام ؛ آیا من به عنوان یک معلم در طول خدمت تا چه اندازه از این سه خصلت برخوردار بوده ام؟ واین پرسش را شایسته و بایستۀ پاسخ از سوی همۀ معلمان و همکاران عزیز خودم می دانم. معتقدم آن معلمان در یاد ماندنی دبیرستان شهدای هشتم آبان پاوه ترجمان دو ویژگی خاص و تأثیر گذار معلمی بودند؛ قدرت و عطوفت. و براستی شور آفرین شدند

* سخن پایانی …افسوسی بر بسته ماندن یک چهار دیواری که چاره ساز است

سوکمندانه این روزها هنوز لشکر «کووید» در کوی و برزن روان و ابهام در بازگشایی دبستان ،دبیرستان و دانشگاه در میان تصمیم سازان برقرار است. آنچه مسلم است و بی پروا می توان گفت این است که هیچ نوع نرم افزار پیشرفته با بهترین زیرساخت ها در دنیای مجازی نمی تواند جایگزین آموزش حضوری گردد و خسارات رُخ در رَخ نشدن معلم و دانش آموز را در بهترین جایگاه مهندسی اجتماع(چهار دیواری کلاس درس) دیر یا زود تجربه خواهیم کرد و نمی توان تضمین کرد که نتایج جبران ناپذیری را در پی نداشته باشد. شادی اشارات نظر میان معلم و دانش آموز را با هیچ نرم افزارِ «شاد» ی نمی توان فهم کرد.

به قول سایه ؛ نشود فاش کسی آنچه میان من و توست / تا اشارات نظر نامه رسان من وتوست

بیش از این نباید راه بر اشارات نظر میان این دو نیروی محرکه جامعه (معلم و دانش آموز) بسته بماند چراکه تنها راه مبارک ِ« اشاره » کارگشا خواهد بود و همه باید با تمام توش و توان امکانات (علمی، بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی و روانی) را در راستای این گشایش قرار دهیم. چنین باد. ان شاءالله