چ 19 اردیبهشت 1403 ساعت 14:49

به مناسبت تغییر دوباره ی”ایاصوفیا” به مسجد جامع/مظهر نعمتی دزآوری

به مناسبت تغییر دوباره ی”ایاصوفیا” به مسجد جامع/مظهر نعمتی دزآوری

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: مدت زمانی نه چندان زیاد از خوشحالیم بابت خبر تبدیل دوبار ی “ایا صوفیا” به مسجد جامع نگذشته بود که از انفجار پرسشی در سایت های ارتباط جمعی غافلگیر شدم و شادیم مکدر گردید پرسش این بود : آیا جایز و مشروع است که مسلمانان کلیسا را به مسجد تبدیل […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: مدت زمانی نه چندان زیاد از خوشحالیم بابت خبر تبدیل دوبار ی “ایا صوفیا” به مسجد جامع نگذشته بود که از انفجار پرسشی در سایت های ارتباط جمعی غافلگیر شدم و شادیم مکدر گردید پرسش این بود : آیا جایز و مشروع است که مسلمانان کلیسا را به مسجد تبدیل نمایند؟ قبل از همه چیز باید یاد آوری نمایم که آنچه اکنون اتفاق افتاده این است که “ایا صوفیا ” از یک موزه به یک مسجد تغییر داده شده و اردوغان یک کشور مسیحی را فتح نکرده تا کلیسای آن را به یک مسجد تبدیل نماید . به بیانی دیگر وی مکانی را که از ابتدا و از مدت زمانی قبل برای موزه احداث گردیده را به مسجد تبدیل نکرد ، بلکه هدف وی از این اقدام این بود که حکم تبدیل مسجد به موزه را که از تصمیمات حکومت سکولار آتاتورک در خلال جنگ وی علیه اسلام و مسلمانان بود، لغو نمود .

امروزه جریانی در میان جوانان تحصیل کرده و نخبه ی ما شکل گرفته ،که باوری تام و کمال به طرحها و تصمیمات به اصطلاح آزاد ی خواهانه ی سکولار لیبرال دارند احترامی که بیشتر و بزرگتر از تجلیل و تکریم نسبت به شریعت ، احکام و جهت گیری های دینی و شرعی در همه ی موضوعات می باشد. و از اینجاست که آنها ما را به سوی بحث و مشاجره پیرامون مشروعیت اقدام عثمانیها در تبدیل ” ایا صوفیا “به مسجد سوق داده اند که سبب باز شدن پرونده فتوحات اسلامی و حقوق اقلیت های مذهبی می گردد و موضوعاتی را در مورد اصطکاک و تضاد بین اسلام و تمدن معاصر غربی را قابل مطرح می گرداند .

بنابراین ، تشخیص دادم که برخی مسائل مورد نیاز را در نهایت اختصار به شرح ذیل عنوان نماییم :

۱- چه بسا یک مسلمان احکام ، دیدگاه ها و برداشت های خود را از اسلام بیان کند ، اما باید دانست که آنچه را اسلام تأیید می کند صحیح است نه نظر شخصی یک نفر ولو مسلمان ، و آنچه را اسلام انکار نماید ، نادرست و زشت می باشد، بحث بین مسلمانان در تمام قضایا باید در این مدار باشد که حکم اسلام در این قضیه چیست؟ و نباید مناقشات آنها در مسائل گوناگون در این چارچوب باشد که آیا حکم اسلام در این مورد صحیح است یا خیر؟ آیات و احادیث فراوانی در این باره هستند ، به طوری که این موضوع به یکی از اصول بزرگ در شریعت بدل شده است. ” فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً (نساء / ۶۵) به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند.

 

۲- در طول تاریخ ، شکل گیری تمام امپراتوری ها مبتنی بر یک ایدئولوژی ، یا یک باور و یا آموزه ای درونی بوده است و بزرگترین امپراطوری ها بر اساس بزرگترین ایده ها بنا شده اند، بر پایه ی دین بودن بنای تمدنهای بزرگ را می توان در اندیشه ها و نظریات ابن خلدون ، کریستوفر داوسون و یا ساموئل هانتینگتون یافت طبق این نظر، تمدنهای بزرگ بر پایه ی ادیانی بزرگ تاسیس گشته اند.

از آنجا که هر امپراتوری براساس یک ایدئولوژی بنا شده و از آنجا که بزرگترین امپراتوری های تاریخ بر پایه ایدئولوژیای دینی قرار گرفته اند ، بنابراین همه آنها همواره اقدام به فتوحات و کشور گشائیهایی نموده اند تا سرزمینهای تحت مالکیت خود را گسترش دهند زیرا علاقمند بوده اند تا مردم بیشتری را تحت برنامه ی دینی و تشکیلاتی خود درآورند و آنچنان سخت به ایدئولوژی خود پایبند بودند که می پنداشتند بی گمان این همان چیزیست که سبب هدایت مردم گشته و آنها را از گمراهی نجات می دهد!

تاریخ همواره گواهی بر صداقت یا عدم صداقت شعارهای مطرح شده از سوی کشورهای مدعی ، از راه تعامل آنها با مغلوبین بوده است هر جریان فکری که گسترش یافته ودر برحه ای از زمان موفقیتی کسب نموده شعارهای مبنی بر هدایت ، نجات و رهایی از آن بلند شده است اما این شعارها در تمام حالات صادقانه نبوده است.این در حالیست که ما مسلمانان سابقه ای بس بزرگ و افتخارآمیز ی در این زمینه داریم ، به گواهی کفار و مستشرقین و شکست خوردگان از اسلام، فتوحات ما مهربانترین و انسانی ترین فتوحات بوده است.

۳- یکی از امور عادی وطبیعی آن است که کشور فاتح و پیروز ، سیستم و نظام حکومت شکست خورده و مغلوب را حذف نماید ، حال اگر جنگ ها و فتوحات مبتنی بر درگیری ایدئولوژیها یا حتی در پوشش اینها بوده باشد و از سوی دیگر امپراطوری های بزرگ براساس ادیان ساخته شده باشند ، پس مهمترین چیزی که برای نظام پیروز ، جهت از میان برداشتن نظام شکست خورده لازم به نظر می رسد، حذف حصارهای فکری و نمادهای مذهبی آن دولت مغلوب می باشد.

تمامی قدرت های پیروز چنین بوده اند آنها این چنین عمل نموده اند زیرا این یک اصل بدیهی و روشن است که هیچ تفکرِ غالبی، هر گز به تفکر مغلوبی که در دشمنی با آن ظاهر شده، اجازه ی بقا و گسترش نمی دهد .به همین خاطر است که مساجد به کلیساها ، کلیساها به مساجد ، صومعه ها به معابد تبدیل شدند ، و یا اماکن عبادی به آغل خوکها و کافه های شراب یا دیسکوها تغییر یافتند ، و یا هر نوع دیگری از اهانتها و تحقیر هائی که کشور پیروز اراده می کرد بر گروه مغلوب روا داشته می شد و یا حتی گاهی عبادتگاه ها به کلی نابود شده و سمبلها و نظر گاه های عظیمی به دست فاتحان ویران می گردید .

امر شگفت آوری که شاید خیلی ها متوجه آن نشوند این است که این موضوع مختص جنگ های مذهبی یا تمدن های باستانی نیست، بلکه همین سیاست را لائیک ها وسکولارها و همچنین تمدن غربی به اجرا گذاشته است، هرچند این تمدن، براساس فرهنگ سکولارانه اش در جهت گیریهای دینی نقشی ندارد تا براساس آن مساجدی را به کلیساها و یا معابدی را به پرستشگاه های سکولار تبدیل نماید به همین خاطر، در تاریخ این افراد ، تغییر مساجد و کلیساها به ساختارهای دیگری که از فرهنگ وتمدن آنها نشات بگیرد چشمگیر نبوده است .

اما مسأله ای که بدان توجه نمی شود این است که این تمدن پیروزِ سکولار دارای پرستشگاهی از نوع دیگر می باشد و آن پارلمان است ، پارلمان عبادتگاه تفکر سکولار است ، این مکان یک منبع قانونگذاری است که بر تمام قوانین وشرایع یک کشور حاکم است ، جائی است که قوانینی را صادر می کند و تمامی طبقات و گروه های شهروندی و وابستگان آن کشور حتی اگر این قوانین بر خلاف ادیان و شریعت آسمانی آنها باشد، مشمول آن قوانین بوده و فرمانبردار آن هستند.

این تمدن پیروزِ سکولار ، حریص ومشتاق بر به شکست کشاندن و محدود نمودن اماکن عبادی دیگر اعم از کلیسا ومسجد وغیره می باشد وهدفش آن است که رسالت این عبادتگاه ها به آداب و آیین هائی اندک ومحدود، محصور بماند، بدون اینک به آنها اجازه دهد نقشی در زندگی عمومی مردم داشته باشند ، این نوع نگرش، ارتباط با پادشاهی آسمانها را به عبادتگاه ها سپرده و حاکمیت و فرمانروائی زمین را ازآن خود نموده است واین چنین شد که پارلمان، معبود این تمدن گردید، و بر اماکن عبادی مسلط شد. و به دنبال آن ، رسالت و عملکرد این مراکز عبادی به گونه ای تغییر یافت که متناسب و سازگار با سیاست پیروزِ سکولار گردید .

۴- اگر این موضوع را بفهمی ، درک می کنی که چرا وقتی کتاب های فقها را مرور می کنی متوجه شوی که آنها اجازه ساختن کلیساها ، کنیسه ها ، صومعه ها ، دیرها و غیره را نمی دهند ، زیرا ماهیت و فلسفه ی آمدن اسلام ،پاک سازی زمین از شرک و پرستش غیر از خدا می باشد ، و در می یابی که چرا این مسئله سخت گیرانه و متعصبانه به نظر می رسد ، در حالیکه این برداشت غلط ، تنها در عقل وخردِ متاثر از فرهنگ غربی شکل می گیرد.

به همین خاطر، من اکثر کسانی را که تحت تأثیر فرهنگ معاصر غربی قرار گرفته اند سرزنش نمی کنم ،زیرا بیشتر آنها اهل علم وفضلند اما این را باید بگویم که بیشتر متأثرین فرهنگ غالب غربی در واقع قربانیانی هستند که نیاز به شفاف سازی و تبیین دارند ، نه سرزنش و ضرب و شتم ، و هیچ کس جز نوادر افرادی، توان رها شدن از تاثیرپذیری زمانه خود را ندارند.

اسلام حقوقی را برای غیرمسلمانان ، به ویژه اهل کتاب در عبادات و قضایای دیگر همراه با وضع شروطی که مانع از تبدیل شدن این امور به جنبه های عمومی ، آشکار و مسلط به مناظر عمومی گردد ، وضع کرده است.و اگر کتب فقه و احکام مربوط به اهل ذمه را خوانده باشی ، سخنان این فقیهان با توجه به این معنا برای شما ساماندهی می شود اما آنها این سخنان را از قدیم در حالی گفته بودند که نیازی به توجیه وتفسیر وفلسفه چینی آن نداشتند بلکه مطلبی بود که به ذهن آنها متبادر گشته بود .در حالی که ما اکنون باید همه این پیش زمینه ها را روشن کنیم ، ما در عصر سکولاری بسر می بریم که ظاهراً در پذیرش ادیان راه مسامحه را در پیش گرفته در حالیکه در حقیقت ماهیت آن این است که در برابر هر گونه ایدئولوژی که با انحصار گرائیش در حکومت داری واستیلای بر جامعه وتشکیل فرهنگ عمومی وسهیم بودن با آن در صدور قوانین واحکام رقابت نماید بسیار سختگیر و بیرحم است .

و برخی از کشورهای اروپایی ، علی رغم داشتن دولت سکولار و قانونی بودن فرایند خرید زمین و ساخت مسجد ، اگر تشخیص دهند که این مساجد در باروری وپروش فرهنگ عمومی جامعه با آنها مشارکت می کنند ، اجازه تغییر مساجد ویا ایجاد آن را نمی دهند.اما آنچه اکنون برای ما اهمیت دارد مسئله تبدیل کلیسا به مسجد به ویژه در سرزمینی است که با جنگ و خشونت فتح گردیده است همانند استانبول . در اینجا می بینیم که موقف دین اسلام – همانگونه که فقها تصریح نموده اند و در منابع اسلامی به وفور می توان به آن اشاره کرد – این است که جایز است کلیسا در آن سرزمینِ آزاد شده با جنگ وخشونت، به مسجد تبدیل گردد .

اما در مورد کشوری که در صلح و آرامش فتح شده باشد و مردم آن بدون زور وخشونت تسلیم مسلمانان شوند ، تخریب یا تبدیل معابد آنها جایز نیست ، به ویژه اگر مردم آنجا بقای معابدشان را را شرط تسلمیشان قرار داده باشند و با این شرط با مسلمانان قرارداد بسته باشند ، واین موضوعی بوده که مسلمانان در تاریخ خود به آن متعهد بوده اندو بارزترین نمود آن فتح بیت المقدس توسط عمر بن خطاب وعهد نامه ی او با اهل کتاب آنجا می باشد .

بنابراین حکم در مورد سرزمینی که مسلمانان در آزاد سازی آن خون ومال خود را فدا نموده و پس از هزاران قربانی در آنجا به پیروزی رسیده اند مشمول همان حالتیست که تغییر وتبدیل معابد جایز است واین حکم مورد تایید عقل وشرع می باشد ، زیرا که حق پیروزِ در کارزار است که در اموال و املاک دشمن شکست خورده تصرف نماید، از سوی دیگر بناهای معابد آن سرزمین جزء غنایمیست که گروه پیروز، در جنگ از آن خود نموده است ، وگرنه اگر جماعت پیروز، حافظ و نگهدار نمادهای نظام قدیم وسمبلهای دشمنی باشند که لحظاتی قبل خونریزی کرده است پس معنای پیروزی او چیست و هدف از آن چه می باشد؟

با این توصیفات اگر این سرزمینی فتح شده، استانبول باشد وضع چگونه خواهد بود؟ ، سرزمینی که زمانی قلعه مسیحیت ارتدکس و دژ محکم امپراطوری بیزانس، قدرتمندترین دشمن اسلام و مسلمانان به مدت هشت قرن بوده است ، این همان سرزمینیست که عدم توانایی در فتح آن سبب بقای غرب تا به امروز گردیده است اگر دست تقدیر چنان می بود که در همان اوان صدر اسلام فتح می شود بی گمان تمام اروپا به اسلام می گروید ، زیرا در آن زمان قدرت دیگری در غرب همسان قسطنطنیه وجود نداشت اما استقامت آن به مدت هشت قرن ، تمامی این آرزوها را مختل کرد و حتی فرصت تفوق و استیلا ی اروپا و سپس آمریکا را فراهم نمود و آنها جرایمی را در حق ما مرتکب شده و همواره می شوند و مانع رسیدن نور وحی به تمامی دنیا شده اند .

این نکته هم باید در نظر گرفته شود که ” ایا صوفیا ” – بدون اغراق – چهارمین مسجد بزرگ اسلامی پس از حرمین شریفین و مسجد الاقصی ، به خاطر بشارت پیامبر به فتح قسطنطنیه و همچنین به دلیل اینکه سمبل قدرت امپراطوری بیزانس نیرومندترین دشمن رودرروی اسلام در تاریخ وتا این لحظه می باشد.

۵- برخی این نکته را یاد آوری می کنند که سلطان محمد فاتح کلیسای ” ایا صوفیا ” را از اموال شخصی خود خریداری کرده و سپس آن را وقف نموده است. من نیز از مطلب آگاهم اما تا این لحظه در صحت آن تحقیق نکرده ام و اگر چنین قضیه ای اتفاق افتاده باشد پس کار تمام است و تبدیل ” ایا صوفیا ” به مسجد بدون هیچگونه سوء ظن وشبهه ای انجام شده واصلا جای بحث نیست .

اما من می خواهم در مورد” ایا صوفیا ” بر مبنای این پیش فرض بحث نمایم که سلطان فاتح کلیسا را نخریده باشد، که در این صورت باز حق مسلمانان است در سرزمین هائی که با جنگ فتح نموده اند کنیسه ها را به مساجد تبدیل نمایند .

 

من البته در حالی همه ی این سخنان را می گویم که وضعیت کنونی مسلمانان برمن پوشیده نیست، ما در دوران ذلت وضعفمان مساجد فراوانی را که از شمار برون است با همه ی یادگارها و گنجینه های تاریخیشان از سمرقند گرفته تا بخارا تا هند تا آفریقا تا اندلس وتا بالکان از دست داده ایم مساجد ما در زیر چکمه ی جنگجویان اشغالگر به کلیساها و معابد مشرکین و می فروشیها و دیسکو ها و آغل چهار پایان تبدیل شدند. واین وضعیت شامل مساجدی هم شده است که مسلمانان شکست خورده با دشمنان پیروز، عهد و پیمان بستند تا در شهرهائی که به واسطه ی صلح در امان ماندند به همان وضعیت خود باقی بمانند، با این وصف ما آخرین کسانی خواهیم بود که درمورد حق خود در بازگشتِ ” ایا صوفیا ” به مسجد جامع، همچنان که قبلاً بود ، مورد بازخواست قرار می گیریم .این نوشتار بر خلاف میل من طولانی شد و هنوز کلمات زیادی در سینه ام وجود دارد ، خداوند کمبودها را جبران فرماید واز لغزشها بکاهد.

 

به قلم : محمد الهامی پزوهشگر تاریخ وتمدن اسلامی
ترجمه : مظهر نعمتی دزآوری