ج 28 اردیبهشت 1403 ساعت 09:02

ضمانت بانکی کمک به هم نوع یا دردسری برای خویشتن/سابق خسروی

ضمانت بانکی کمک به هم نوع یا دردسری برای خویشتن/سابق خسروی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:در این روزگاری که ارزش و اعتبار هر کسی به میزان دارایی او بستگی دارد و خیلی ها برای کسب درامد بیشتر شب و روز در تلاش و تقلا هستند،بسیاری از مشاغلی که سطح درآمدشان پایین تر است از رونق و اعتبار پیشین می افتند و برخی به حاشیه می روند.بر […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:در این روزگاری که ارزش و اعتبار هر کسی به میزان دارایی او بستگی دارد و خیلی ها برای کسب درامد بیشتر شب و روز در تلاش و تقلا هستند،بسیاری از مشاغلی که سطح درآمدشان پایین تر است از رونق و اعتبار پیشین می افتند و برخی به حاشیه می روند.بر پایه همین دیدگاه شغل مقدس معلمی هم چند سالی است که به آرامی به گوشه انزوا خزیده و دیگر چون گذشته آن ارج و اعتبار را ندارد اما در یک مورد هنوز هم معلمی دارای اعتبار است و معتبرترین مدرک همان گواهی کسر حقوق معلمان است.

 

وقتی کسی بخواهد ضامنی معتبر به بانک معرفی کند کسی شایسته تر از معلمین نیست.بسیار پیش می آید که برای اخذ ضمانت معلمان مورد تمسک قرار می گیرند و آشنایان و اقارب به یادشان می افتند و از این رهگذر گاهی مورد جفا قرار می گیرند و حقوقشان ماهها به تعویق می افتد و جرمشان تنها این بوده است که می خواستند گره از کار فروبسته کسانی بگشایند.

 

پای درد دل معلمان که بنشینی بسیاری از آنها در این مورد نقره داغ شده اند و برخی پشت دست را داغ کرده که دیگر از این نیکی ها نکنند و برخی هم گاه و بیگاه اعتما کرده و همچنان به این فن شریف مبادرت می ورزند.

 

در این زمینه نقل داستانی عامیانه خالی از لطف نیست.در قصه های عامیانه آمده است که: روزی اسب سواری در بیابان فرد تشنه ای یافت که در شرف مُردن بود. از روی دلسوزی و انسانیت پیاده شد و آن تشنه را آبی نوشاند سپس او را سوار بر اسب کرد تا وی را به نزدیک ترین آبادی با خود ببرد اما در کمال تعجب دید که آن مرد تشنه اسب را به حرکت در آورد و به سرعت دور شد. صاحب اسب که متحیرانه این عمل غیر انسانی مرد را نظاره گر بود یکباره به خود آمد و فریاد زد: آقای دزد! اسب را بردی نوش جانت ! اما لطف کن قضیه را جایی تعریف نکن چون دیگر کسی به کسی کمک نمی کند و اینگونه جوانمردی هم از بین می رود.

 

ای کاش در این مورد یا بانکها همه کارمندان را قبول داشتند و ضمانتشان را چون معلمان می پذیرفتند و یا وام گیرندگان بعد از اینکه کارشان راه افتاد به فکر انجام تعهدات خود بودند و کسی را بیشتر از این زیر فشار نمی گذاشتند.

 

جالب این جاست که بسیاری از این مار گزیدگان با خود می گویند که این بار آخر است و از یک سوراخ بیش از یک بار گزیده نمی شوند ! ولی افسوس که باز حس شفقت و بیشتر از آن رودربایستی های معمول دردسری تازه می سازد!

 

عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
جز امشب و فردا شب و شب های دگر

یک پاسخ برای “ضمانت بانکی کمک به هم نوع یا دردسری برای خویشتن/سابق خسروی

  • ناشناس در تاریخ مهر 13, 1398 گفت:

    کلا نوشته های شما را دوست دارم اما خودتان هم می دانید که نوشته های ادبیتان خیلی دلنشینند.کاش گاهگاهی نوشته های خود را هم اینجا بفرستید.