این روزها… / آلا نادری
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:این روزها از کنار هرکس که رد میشوم جواب سلامم در هنگامه شهر گم می شود و یا سخنم به گوش کسی نمی رسد،تفاوت ها در میان آدمیان بیداد میکند یکی لباسش دارایی دیگریست و یکی در دلق خلاصه می شود،این روزها همه در فکرند،بدنبال چاره ای برای مشکلات ریز و […]
- ۱۲ شهریور ۱۳۹۵
- کد خبر 43724
- 25 دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:این روزها از کنار هرکس که رد میشوم جواب سلامم در هنگامه شهر گم می شود و یا سخنم به گوش کسی نمی رسد،تفاوت ها در میان آدمیان بیداد میکند یکی لباسش دارایی دیگریست و یکی در دلق خلاصه می شود،این روزها همه در فکرند،بدنبال چاره ای برای مشکلات ریز و درشت؛همه دائم در آغوش هم دست و پا میزنند و آرمان های خویش را چال میکنند.این روزها دگر خندیدن مایه فصاحت و شیوایی است زیرا مردم دگر خنده ای ساده و صاف نمیبینند ،از کوچه ها و خیابان های شهر که میگذشتم در دود و دم و این همه آلایش مات مانده بودم و از سیمای خسته و پریشان هم نوعانم هراس داشتم،
ترس و بیم از مقصد راهی که به ان رهسپار شده ایم هدفی که عاقبتش را نمیدانیم،ناچار به پوسترها و تبلیغات نظر بستم لیکن همدمی پیدا نشد،همدردی کاندید نشد.قدم به قدم که پیش میرفتم انسان های گوناگونی را میدیدم کسانی که درون و افکارشان برایم عالمی سوال بود!گوشه ای از شهر هنوز پایبند انسان بودن و مهربانی کردن در اوج قدرت و حتی فرودستی مانده بودند و چه زیبا بود تصویر غریب باهم خوب بودن.
این روزها همه در حال رفتن اند همه در راه اند؛رفتن به بی کران،رفتن و پیشرفت کردن و گاه رفتن به مسیری که انتهایش نابودی است.همه تقصیرات را گردن بنی آدم انداختند شایسته نیست زیرا گرانی ها همه را به کار کردن و نخوابیدن وا داشته،نبودی و نیستی دزدی را کار عده ای ساخته،از خود و دیگران کلافه بودن سبب تنهایی و انزوا شده و جایی برای زندگی کردن نیافتن عاقبتش گریز شده.این روزها دگر روز نیست شب است هیچ کس چهره ی واضح دیگری را نمیبیند هیچ کجا معلوم نیست کسی به دیگری دست نمیدهد زیرا دگر بویی از شناختن نیست همه جا تاریک است و ماه از پس این همه ظلمت و ظلم بر نمی آید و روشنایی گریخته از آسمان شهری که دگر محتاج روشنایی نیست،همه در خط قرمز های خویش پنهان شده اند و فارغ از مرزهایی که در دل خویش برای دوست داشتن ساخته اند،همه دوست دارند عاشق باشند در دل زیبایی ها یله و رها باشند ولی چه کنند که اراده شان دست غرور و سکوت افتاده کسی دگر بدنبال ابراز نیست همه در تمنای خود بینی زانو زده اند و غرق شدند در آرزوهای تاریکشان،همه خسته و ناچارند اما پشیمان نه!
نویسنده:آلا نادری
با درود بە شجاعت شما
به راستی آنچه را کە نوشتی زبان گویای این جامعە است،با بیانی بدون هیاهوی سیاسی، به نقد کشیدن وضعیت ممکن با کمترین جملات ممکن و ابراز احساس خویش نسبت به این موجودیت،وقتی ماهیت انسانی جایش با منفعت طلبی محض تغییر بیابد،بی شک بحران اجتماعی و روحی،پیکر جامعه را در سیطره می گیرد.بدبختی هم آنجا است اگر مریض باشیم ،مریضی خود را پنهان یا انکار کنیم.یا واقعا به آن عادت کنیم،و فکر کنیم ،ما خوب و سالم هستیم.در کلیت خود مطلب شما و نقد شما به ما می گوید،دوست داشتن و انسان بودن لازمه زندگی با کیفیت است.که از ما گریخته است.به راستی این حقیقت تلخ این دوران است.و نتیجه تضادهای طبیعی و درونی و برآمد ساختار اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن است.
خيلي متشكرم همگي لطف داريد
افرین الا خانم نادری نوشته هایت نشان ازشعور ودرک بالای تو ازاطراف وپیرامونت درسن پایین توهستند به امید موفقیت های بیشتر درهمه عرصه ها
خيلي ممنون لطف داريد همگي خيلي متشكرم كه وقتتون رو ميذاريد و دلنوشته هاي من را ميخوانيد سپاسگذارم.
زور سوپاس بو تو هیوادارین کومه لگایی هیمه بگه ریه ته وه بو قناعه تو برایی و خه مه یی یه ک تر خواردن به راستی دونیا هه مو را کردن ودور له یه ک تر بون نییه به راستی پیکه وه ژیان وشه ریکی له خه مو وشادی خه لکا وده س گیروییی یک تر ده بیته هویی پیروزی راسته قینه قلمه که ت نه ریزی سوپاس بو زانیاریه کانت
الا جان قلمت پایدار .به امید روزی که از مشکلات بزرگتر و از کمبودهای شهرمان قلم بزنی
سلام .الا جان .کلامت زیبا بود
مثل همشه عالی بود موفق باشی الا جان
سلام آلا خانم عزیز مطالبتون جالبه ودر حقیقت وصف جامعه امروزی ماست!راستی چند سالتونه آنقدر قلم تان شیواست!
خيلي ممنون دوم راهنمايي?
سپاس و تشکر از آلا خانم واقعیت همینیه که هست و بوضوح همه داریم این شکاف طبقاتی و این همه فاصله رو میبینیم. بنظر من خیلی زمان میبره تا شکاف کمتر بشه چون سرمایه به ارث به 90% رسیده نه با تلاش و همت و اراده و نون بازو. البته 90%
قلم خوب بود اما مطلب سیاه بود درصورتی که شهر
به این کدری هم نیست
توصیه می شود برای یافتن سبک هایی در نو در آبزورد اجتماعی به آثار. عزیزنسین ترک مراجعه شود
چون این نوع متن قبلاً تجربه شده طوری که حتی فضای جامعه نویسنده قرابت شگرفی با فضای متن حاضر دارد
خیلی ممنون که ملاحضه کردید ولی این مطلب کاملا در مورد این شهر نیست موضوع کلی است شاید پاوه شهر کوچکی باشد ولی شهری همانند تهران شاید این مطلب حتی براش کم باشه لطفا قبل از هر نظر همه جوانب را در نظر بگیرید.خیلی ممنون
خیلی ممنون لطف دارید همگی پاینده باشید
سلام دخترم قلمت شیوا و روان است موفق باشی
بسیار زیباست.این افکار پخته از یک نویسنده ی نوجوان ستودنی است.خوشحالم که هنوزم افرادی چون شما این درد ها و سیاهی هارا می بینید و در نوشته هایتان به آن می پردازید و بسی خوشحال تر که این نوشته متعلق ب یک نویسنده ی نوجوان است.موفق باشید
ممنون از مطالب زیباتون الا خانم
خیلی ممنون از نظرات پرانگیزه تون همگی لطف دارید به من،سپاسگذارم
درود بر تو آلان عزیز امیدوارم همچنان به نوشتن مطالب زیبات ادامه دهی چون جامعه تشنه وجود امثال توست
خیلی ممنون لطف دارید در ضمن آلا درسته نه الان ببخشید
بارک الله فیکم
به امید روزهای بهتر برای دیارمان
سربلند و عاقبت بخیر باشید
آلا خانم در زیبایی مطلبت شکی نیست. ولی فعلا اینقدر هم بد نشده است. گرچه مطلبت هشدار است. کاش بتوانیم از خوبیها بنویسیم. از همدردی ها از محبت و از احسان و نیکو کاری و مهربانی.
بدی خود را نشان می دهد ولی خوبی در لایه حجب و حیا پنهان است.
هزاران نفر دزدی نمی کنند
نماز می خوانند
مهربانند
برای هم اشک می ویزند
در شادی هم شادند.
…….
قلمت تواناست ولی کمی منفی است. خوشحال می شویم اصلاحش فرمایی….
گرچه قلمت دلتنگی است از آنچه نباید باشد. و قلم در چنین مواقعی راحتر با دل همنوا می گردد.
خیلی ممنون از نظرتون ولی من همیشه از سیاهنمایی در مطالبم ترسیدم و گفتم ک گوشه ای هنوز پایبند این کارهای درست و شایسته که شماعرض کردید مانده اندولی شاید این مطلب یکم مبالغه باشه ولی خیلی دور از واقعیت نیست،بازم ممنون از نظرتون.
قلمت مانا الا جان امید که هرگز خسته نشوی
قلمت مانا آلا عزيزم عاليييي بود ???