هنر انتخاب … / نصراله دانشخواه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : در میانه سرودن یک شعر و بیان اندیشه و احساسات، بیشترین توجه به فرم ظاهری و محتوای درونی است. در این خصوص میخواهم مبحثی به عنوان «هنر انتخابِ» نوع و قالب را که در زیر مجموعه فرم ظاهری قرار میگیرد، در مختصر متن زیر کمی توضیح دهم. در تصور […]
- ۱۱ مهر ۱۳۹۴
- کد خبر 22234
- 6 دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : در میانه سرودن یک شعر و بیان اندیشه و احساسات، بیشترین توجه به فرم ظاهری و محتوای درونی است. در این خصوص میخواهم مبحثی به عنوان «هنر انتخابِ» نوع و قالب را که در زیر مجموعه فرم ظاهری قرار میگیرد، در مختصر متن زیر کمی توضیح دهم.
در تصور من، هرگز نباید که قالب شعری، خود را بر محتوا تحمیل کرده و شاعر را مجبور به انتخاب خود کند، بلکه این شاعر است که باید «فرم» را برگزیند.
با توجه به اینکه در ادبیات کوردی و مخصوصا در اشعار هورامی، هنوز قالبهای کلاسیک (مخصوصا مثنوی)، دست بالا را دارند، در این متن به عنوان گزینههای اتنخاب، تنها به تشریح مختصری از چهار قالب زیر بسنده میکنم:
در میان رباعی، دوبیتی، قطعه و چهارپاره، به رغم عیبهای آشکار این فرم، انتخاب من، قالب چهارپاره است. لازم است مجددا اشاره کنم که این انتخاب صرفا درمیان این چهارگونه صورت گرفته و شخصا آن را قالب برتری نمیدانم و از آن دفاع نمیکنم. لزوم بیان این مطلب را در آن دیدم که در زبان کوردی چهارپارههای آنچنان زیادی سروده نشده اند. لازم به ذکر است، در دوره کنونی من نیز همچون بسیاری، معتقد به قالب خاصی نیستم، بلکه آنچه که مهم است «فرم و فضا»ی یک شعر است که اهمیت دارد و به دلیل طولانی نشدن مطلب در جای دیگری به توضیح این مهم خواهم پرداخت. تنها به همین نکته بسنده کنم که شعر صرفا ظاهر آن و به کارگیری آرایه های ادبی و وزن و عروض و … نیست! (چیزی که متاسفانه اینک در ادبیات ما بیشتر از اصول دیگر مورد توجه است.)
قالبهایی چون رباعی یا دوبیتی – که در آنها بیان یک مبحث طولانی با ایجازی فراوان در دو بیت خلاصه میشود – قالبهایی زیبا و هنرمندانه هستند که محتوای آنها، در دوره امروز ما چیزی شبیه «جملات قصار» است. یعنی سخنانی زیبا و دلنشین و هنرمندانه، که به دلیل ایجار بسیارشان، لزوما حاوی فکری عمیق نیستند و عملا چون سرنخی از اندیشهای عمیق اند و نه بیشتر.
اگر حسین پناهی جملات زیبای خود را که در موضوعات مختلف ارائه داده، در یکی از این دو قالب کلاسیک میریخت، احتمالا بزرگترین دوبیتیگو یا رباعیسرای زبان فارسی میشد! به این نمونه معروف او توجه کنیم:
«مردم اینجا چقدر مهربانند:
دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند!
دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری!
و دیدند هوا گرم شد، کلاهم را برداشتند!
و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند!
و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم محبت کردند و حسابم را رسیدند!
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم، نانم را آجر کردند!
روزگار جالبیست، مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان می زاید!»
(در اینجا از پرویز شاپور کاریکلماتوریست مشهور معاصر مثالی نمیآورم.)
بی شک هر یک از این سطور، از زیباترین شعرها هم هستند.
برای توضیح شعریت این جملات باید بگویم، نوعی تکرار ملیح، نوعی طنز، نوعی از آشنازدایی و… وجود دارد و تمام جمالات «کنایههایی بسیار تکراری و روزمرهاند» که با چینشی جدید و در محتوایی جدید دوبارهنویسی شده اند و زیرکانه به وضعیت اجتماعی روزگار نویسنده میپردازند. به عبارت دیگر، زندهیاد پناهی، با کنایههایی آشنا و گاها شیرین، محتوایی جدید و طنزی تلخ، آفریده است.
میبینم که نویسنده در اینجا آگاهانه نوعی از گفتار را برای بیان اندیشههایش به کار گرفته و خود را در چارچوب یک قالب خاص، محدود نکرده است (هنر انتخاب!)
قالب قطعه نیز که اکثرا ابیات زیادی ندارد، قالبی برای روایت یک موضوع است؛ که در آن نیز نوعی از جملات قصار – اما با تقصیل بیشتر – نهفته است و دارای زیبایی مخصوصی است؛ از قطعات کوتاه سعدی در گلستان گرفته تا قطعههای کمی طولانیتر پروین اعتصامی.
ثابت ماندن قافیه و پشت سر هم آمدن ابیاتی که بیان کننده محتوا هستند (مخصوصا در قطعات طولانی)، گاه به گاه باعث کسالت متن شده به طوریکه خوانده هر چه زودتر منتظر است که به لب کلام برسد و نتیجه را بخواند! این فرار خواننده رو به جلو و عجله کردن برای رسیدن به نقطه اوج، ممکن است موجب خلل در درک محتوا و زیباییهای هنری شعر، در طول ابیات شود. (نقطه اوج در قطعه نیز، همچون رباعی و دوبیتی معمولا در انتهای شعر بیان میشود.)
دلیل انتخاب چهارپاره و برتری آن را بر سه قالب دیگر در این میبینم که دستکم در چهارپاره ابیات دو بیت به دو بیت (شبیه رباعیها یا دوبیتیها) در دو قافیه مستقلاند اما به صورت عمودی نیز (همچون قطعات) با همدیگر در ارتباطند که در این حالت، هر بار تنوع شعر از نو شروع میشود و محتوی در میان ایجازی اجباری (همچون رباعی و دوبیتی) گم نمیشود و اطناب نیز با تغییر قافیهها، قابل تحملتر است و خواننده را به نرمی به دنبال خود میکشاند؛ با بیان این نکته که وزن در این قالب نیز همچون سایر قالبها، تا به اتنها ثابت میماند.
باید اضافه کنم که چهارپاره را از دیدگاهی، از لحاظ تاریخی ریشه شعر نو – و نه صرفا شعر نیمایی – میدانند. (در اینجا به دلایل آشکار به انواع شعر نو، نمیپردازیم.) تا قبل از جا گرفتن کامل شعر نو و شاخههایش، چهارپاره که نسبت به قالبهای کلاسیک قبل از خود، جدیدتر بود (و تلاشی بود برای رسیدن به شعر نو و فضایی نو)، بسیاری بر خود زحمت سرودن و پرورش این قالب را دادند که نامهای آشنایی چون خانلری و توللی، در میان آنها برجسته است. دراین بین بزرگترین شعرای نوگرای فارس زبان، بیشترین آثار را در این قالب به جا گذاشتهاند که نمونههای معروف آن را میتوان در آثار فروغ فرخزاد و نادرنادرپور و فریدون مشیری و… مطالعه کرد. اما این قالب نیز تقریبا از دهه چهل به بعد چندان توفیقی نیافت و منتقدین زیادی پیدا کرد. به طوری که بسیاری معتقدند عمق اندیشه، در میان این قالب چندان زیاد نیست و جالب است اشاره کنم که شاعران این قالب نیز شاعران طراز اول نیستند. برای مثال شهرت فروغ نه به دلیل چهارپارههایش که به دلیل اشعار نیمایی اوست!
اینک برای نمونه و جمع بندی مطالب فوق، یکی از معروفترین ابیات زبان کوردی را به صورت چهارپاره ترجمه کردم (ترجمه ای آزاد) تا هم به خصوصیات چهارپاره و هم به بعضی از عیوب آن بپردازم:
چاوهکهم ئهمرو له گولشهن گول به عیشوه خوی نواند/
نهک نمهکگیر بم، به چاوی تو قهسهم هیچ نهمدواند/
ترجمه بر روی همان وزن رمل:
نازنین امروز دختربچه ای/ آمد و پیشم نشست و ناز کرد
عشوه کرد و مهربانیها نمود/ عشقبازیهای خود آغاز کرد
***
تا مبادا من نمک گیرش شوم/ رفتم و بر خود خریدم خشم او
چون ترا دارم، به چَشمانت قسم/ چَشم بستم، تا نبینم چَشم او
ماموستا حهریق، با هنرمندی تمام و انتخاب قالبی درست، محتوای خود را تنها در یک بیت ارائه داده، اما ناگفته آشکار است که در ترجمه چهارپارهای من، تبدیل یک بیت به چهار بیت، ممکن است ضعفی آشکار نباشد، اما از دید منتقدین، قابل قبول نیست. با این اوصاف در این نمونه، دو خصوصیتی را که برای چهارپاره برشمردم، میتوان دید: 1- ارتباط عمودی دوبیتیها به صورت موقوفالمعانی بودن. 2- تحمل اطناب به لطف نو شدن قافیه و کمک به همراهی کردن خواننده. کاملا پیداست اطناب در شعر فوق وجود دارد، اما این اطناب قابل تحمل نیز، خود عیب محسوب میشود. به هر حال برای سرودن یک چهارپاره باید حداقل از چهار بیت استفاده کرد و این خود عاملی برای به درازا کشیده شدن یک محتوای یک خطی شده است. مثلا اگر من در ترجمه فوق از مثنوی یا دوبیتی استفاده میکردم، میتوانستم آن موضوع را حداکثر در دو بیت، و اگر هنر بیشتری به خرج میدادم، در همان یک بیت، ارائه دهم. پس قالب فوق قالب نامناسبی برای ترجمه محتوا یا پیام مورد نظر بوده است. (هنر انتخاب!)
برای ختم کلام، از سخن زنده یاد عباس کمندی استفاده میکنم که میگفت: من آهنگهایی را میخوانم که به تن صدایم بخورند. (و این نکته ظریفی است!) شاعر نیز باید نوع شعر گفتن خود را به درستی و هنرمندانه، انتخاب کند، اگر نه ممکن است بهترین موضوع و پیام، در میان نوع سرایش، گم شود.
علاوه بر شاعر بودن، به تمام معنا هنرمند بودن نیز، لازمه کار یک اثر ماندگار است.
شیدا ترین ترانه او کاش می شدم
باران برای چتر و غزل هاش می شدم
بعد از دو سال رفت به سوی جدا شدن
وقتی که داشت خستگی پاش می شدم
مابین ما علامت منها گذاشتند
ناخواسته دلیل تمناش می شدم
ورد زبان من شده بود آن گل قشنگ
چندین بهار بود که رؤیاش می شدم
همتا نماند مثل خود من برای او
راز بزرگ ذهن و معماش می شدم
یادم نمی رود که بگویم دوباره من
شیداترین ترانه او کاش می شدم
شعر از:مسعود کیانی
سلام جناب ئاگر
برای درک جمله آخری برگردید به سطر 17 همین مقاله
سلام
ببخشید شما که در برگرداندن یک بیت کردی زیبا و استادنه به فارسی اومدین تفسیر کردین بعضی کلمات و اضافه کردین چرا گیر دادین به قالب چارپاره
در بیت کردی اگه لطف کنین کلمات:
نازنین،دختربچه،آمد،پیش،نشست،مهربانیها،عشق بازی،خود،آغاز،نمود،وکل بیت دوم به غیر از تا مبادا من نمک گیرش شوم را در بیت کردی پیدا کنین لطف کنین بگین این کلمات و از کجا آوردین
آقای محترم با ترجمه تون گند زدین به بیت کردی و با این ترجمه مسخره می خاین چه قالبی و به ادبیات قالب کنین
تازه اگه شاعر قالب کلاسیک را برای شعر سرودن انتخاب کرد مجبور به رعایت اصول و موازین آن قالب هم هست.
اگه ارایه های ادبی رو از شعر کم کنیم شعر به نظم تبدیل خواهد شد
فکر کنم شما متن را به درستی نخوانده اید، شاید اگر یکبار دیگر آن را بخوانید بد نباشد.
فکر کنم بحث قالب کردن یک قالب به ادبیات نباشد ، تازه اگر اینچنین هم باشد که شما می گویی باید با توجه به متن هدف قالب کردن چهار پاره باشد در حالی که در اینجا هدف انتخاب قالب مناسب است و با آوردن ترجمه یک شعر نشان داده می شود که چهار پاره در این مورد مناسب نیست. وخود نویسنده گفته که ترجمه خوبی نیست و نمیدانم چرا شما کاسه ی داغتر از آش شده ای.
گفته اید که اگر شاعر قالب کلاسیک را برای شعر سرودن انتخاب کرد مجبور به رعایت اصول و موازین آن قالب هم هست. اینجا هم همینطور گفته شده که با انتخاب چهار پاره شاعر مجبور به آوردن چهار بیت می باشد که برای ترجمه دوبیت قابل قبول نیست. پس بحث انتخاب است نه قالب کردن!!!
و همانطور در متن گفته شده این شعر یک ترجمه آزاد است و ظاهرا شما انتظار داشته اید که مثلا چاوه که م را چشم من و را با نازخود را نشان داد ترجمه کند……
و جمله آخرتان نفهمیدم چه ربطی به متن داشت.
هر چند این موضوع خیلی عمیق بوده و جای بحث بسیاری دارد، اما نکات جالبی به طرزی زیبا و ظریف بیان شده اند، مخصوصا انتهای آن که با ترجمه ی یک شعر یک جمع بندی کارشناسانه و مختصر در یک کلام گفته شده است.
خیلی عالی و بجا سپاس