د 10 اردیبهشت 1403 ساعت 16:48

پاوه خاستگاه اولیه‌ آیین میترایسم و سلسله اساطیری کیانیان/رحمت خوش‌هیکل

پاوه خاستگاه اولیه‌ آیین میترایسم و سلسله اساطیری کیانیان/رحمت خوش‌هیکل

در این نوشته و تحقیق کوتاه؛ ریشه شناسی و اتیمولوژی شماری از اسامی باستانی شهر پاوه انجام شده‌ است. برای اولین بار در تاریخ بر مبنای شواهد و قرائن موجود اثبات شده است که خاستگاه سلسله اساطیری کیانی و همچنین آیین باستانی میتراییسم؛ پاوه و دامنه‌های کوه شاهو بوده‌است.

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: در این نوشته و تحقیق کوتاه؛ ریشه شناسی و اتیمولوژی شماری از اسامی باستانی شهر پاوه انجام شده‌ است. برای اولین بار در تاریخ بر مبنای شواهد و قرائن موجود اثبات شده است که خاستگاه سلسله اساطیری کیانی و همچنین آیین باستانی میتراییسم؛ پاوه و دامنه‌های کوه شاهو بوده‌ است. بخش اصلی این تحقیق ریشه‌یابی و وجه تسمیه‌ی اسامی بیش از ۲۵ محل باستانی در پاوه و دامنه کوهستان شاهو است از جمله : میزه‌ره فقی؛ ته‌یلی شمسی؛ ته‌یلی کیانی؛ ویمیر؛ شاهو؛ هوارگه‌و بارامی؛ کمر کنو؛ که‌ندله؛ ده‌گاگا؛ آرگاکوچان؛ میراوا؛ چه‌مه‌و میراوای؛ مه‌راسبان؛ مه‌ره‌ گاوان؛ قوله‌و نوری؛ نوریاو؛ قالاوقن؛ کوی‌مه‌کال ؛ کوی‌سیاوان؛ ویمیر؛ بانه‌و اورکانه‌ی؛ اوریجان؛ ده‌ره‌نیشه که‌لو گاومه‌خه‌لی؛ قه‌لاو ماتای؛ هانه چرمه.

تاریخ به معنی قصه و قصه‌نویسی است که معادل ( HISTORY ) در زبان انگلیسی و (راز) در زبان گورانی و کوردی است. اساطیر همان هیستوری و راز است. هرودوت به عنوان پدر اساطیر و هیستوری و قصه نویسی و راز‌گویی ؛ داستانهایی را که از سالخورده‌گان می‌شنیده به رشته تحریر در می‌آورده‌است و مانند هر انسان دیگری امیال و خصلت‌های انسانی خود را در نوشتن داستانها دخیل می‌کرد و در میان چند داستان؛ داستانی را که هماهنگ و همسو با عقاید ملی و مذهبیش می‌دید انتخاب می‌کرد و به عنوان تاریخ برای آیندگان می‌نوشت.

 

به همین دلیل تاریخ و به ویژه تاریخ باستان؛ داستان و متنی موثق نیست. به قول معروف تاریخ را فاتحان نوشته‌اند. به این ترتیب نباید انتظار وحی منزل را از برداشت‌ها و نوشته‌های تاریخی قصه‌نویسان (تاریخ‌نویسان) باستان داشت و اگر امروزه روز برداشتی نوین و تازه از یک موضوع تاریخی ارائه داده‌می‌شود کوته‌نظری است که دنبال یک منبع موثق تاریخی برای تایید یا رد آن بود؛ چرا که هیچ قصه؛ داستان یا کتاب تاریخی موثقی در دنیا وجود ندارد.

 

به این ترتیب چاره‌ای نیست جز اینکه برای قبول یا رد هر برداشت یا نظریه‌ی تاریخی؛ به قوه تامل و تفکر و خرد رجوع کرد و به قول فردوسی از آن (هر آنچه اندر خورد با خرد) را بپذیریم و با آن جدل و ستیز غیر عقلانی و غیر منطقی نکنیم. تاریخ هر قوم و ملتی را خود آن قوم و ملت بهتر می‌داند و نوشته‌های دیگران هیچ سندیت و اعتباری ندارد.

 

 

برای مثال ما هر آنچه را که در مورد شخصیت کورش کبیر می‌دانیم و گفته شده‌است همه و همه از روایات عهد عتیق یهودی گرفته شده‌است و تا پیش از تورات هیچ منبع مستقل تاریخی دیگری اسمی از کورش کبیر نبرده‌است و ما می‌دانیم که روایت‌های تورات و عهد عتیق نیز تنها قصه‌های شفاهی و سماعی بوده که نویسندگان عهد عتیق آنرا به رشته تحریر در آورده‌اند و یا اینکه بر اساس امیال و عقاید و مقاصد سیاسی خود آنرا نوشته‌اند. به عبارت دیگر اگر داستانهای تورات که از زبان پیرزنان و پیرمردان نوشته شده‌است نبود؛ ما امروزه شخصیتی به نام کوروش کبیر را نمی‌شناختیم و هیچ سند تاریخی دیگر وجود کورش کبیر را تایید نمی‌کرد و به طریق اولا سلسله‌ای به نام هخامنشیان را نیز نمی‌شناختیم.

 

 

 

با این مقدمه به این نتیجه می‌رسیم که ما نیازمند آنیم که با تجزیه وتحلیل و بررسی آنچه که به عنوان منابع تاریخی معروف است سعی کنیم که حداقل بخشی از تاریخ و گذشته خود را مکتوب کنیم و تاریخ نانوشته خود را بنویسیم و برای این مهم از رسم و رسومات موجود در جامعه و مکان‌ها و اسامی جغرافیایی زیستگاه خود نیز بهره و سود ببریم.

 

نوشته‌ای که در پی می‌آید تلاش و کلید‌واژه‌ایست که می‌تواند جرقه و استارتی باشد ـ که شاید بتواند ـ دستمایه‌ی تاریخ نویسان ریزبین و نکته‌سنج شود برای نوشتن تاریخ واقعی هورامان و تایید پاوه‌ای بودن سلسله اساطیری کیانی و گورانی بودن آیین جهان گستر میترایسم. این نوشته همچنین می‌تواند دستمایه‌ای برای کاوشگران باستانشناسی باشد تا بتوانند با کاوش و جستجو در مکانهای مورد اشاره؛ مدارک و نشانه‌های فیزیکی و مستند را از اعماق این مکانها بیرون آورده و مهر تایید برآن بگذارند.

 

 

نویسنده این سطور بر این باور است که در صورت کاوش‌های علمی باستانشاسی در مکانهای یاد شده در این نوشته؛ بخش‌هایی ناگفته و نادانسته از تاریخ منطقه و جهان روشن و نمایان می‌شود. تمامی نشانه‌ها و مکانهای مورد استناد قرار گرفته در این نوشته در دامنه کوه شاهو و در یک محدوده پنج تا ده‌ کیلومتری چهارگوشه قراردارد. قرار گرفتن و متمرکز شدن همه این نشانه‌ها در یک محدوده جغرافیایی کوچک؛ بی گمان نمی‌تواند امری اتفاقی باشد.

 

 

میترایسم یکی از قدیمی‌ترین آیین‌های باستانی جهان است که بیشترین گسترده‌گی و تاثیرگذاری را بر دیگر ادیان و آیین‌های جهان از جمله یهودیت؛ اسلام؛ بودایی و به ویژه مسیحیت گذاشته‌است. بخشی از آنچه که ما امروزه از آیین میترایی می‌دانیم و از آن مطلع و آگاه هستیم عبارت از این است که میترا در زبانهای باستانی همچون اوستایی به صورت (مهر و میثره و میزه‌ره) و در زبانهای شرق دور و ژاپن به نام (میروکۆ) یا میر زاده کوه؛ از او نام برده شده‌است. گرچه تاریخ‌نویسان تا به امروز نتوانسته یا نخواسته‌‌اند که خاستگاه و محل تولد میترا و همچنین سلسله کیانیان را مشخص کنند؛ اما نشانه‌ها و مناسک و رسم و رسومات این آیین کهن و این سلسله اساطیری را تا حد زیادی شناسایی یا رمزگشایی کرده‌اند. از جمله گفته‌شده‌است که میترا حدودا سه هزارو پانصد سال پیش از میلاد مسیح از دل صخره به زبان گورانی (ما) یا (کۆ) یا سنگ بزرگی به دنیا آمده‌است. تولد میترا مصادف است با سی‌ام آذر؛ که همان شب‌یلدا یا شب چله است که به این مناسبت بسیاری از اقوام آنرا جشن می‌گیرند. گفته می‌شود که میترا هنگام تولد؛ گاو ازلی را در غاری در همان نزدیکی محل تولد خود کشته‌است.

 

تصاویر این گاوکشی درمهرابه‌های میترایی در اروپا هنوز باقی مانده است. باز گفته می‌شود که میترا در نزدیکی همان محل تولد خود تیری پرتاب می‌کند که به سنگی می‌خورد و از دل سنگ چشمه‌ای سفید بیرون می‌زند؛ که به آن چشمه آب حیات گفته‌اند. در سراسر سرزمین‌های شرق به طور کلی و ایران به طور ویژه تنها اندک نشانه‌هایی از مناسک و نمادهای میترا وجود دارد. همچنین هیچ منبع تاریخی نیز از خاستگاه و محل زندگی کیانیان سخنی نگفته‌است. اما برخلاف دیگر مناطق مشرق‌زمین و ایران؛ در شهر پاوه و در دامنه کوه شاهو نشانه‌ها و نمادها بسیار فراوانی وجود دارند که حاکی از آنند که میترا یا میثره در دامنه کوهستان شاهوی پیر و باستانی پاوه برخاسته‌ است و سلسله کیانیان نیز در همین مکان جغرافیایی زیسته‌اند. در ادامه برای نور انداختن به اعماق و رازهای سر به مهر و تاریک این سلسله اساطیری به رمزگشایی معنایی و مفهومی شماری از نمادها و جای‌نام‌‌های باقیمانده از این سلسله باستانی در پاوه به طور اختصار اشاره می‌کنم.

 

۱- (میزه‌ره فقی) یا همان مهر و میزه‌ره و میثره و میترا

 

 

مهمترین نشانه‌ی پاوه‌ای بودن میترا در پاوه؛ مکانی است در صخره‌های دامنه کوه شاهو که مردم پاوه‌ به آن (میثره یا میز‌ره) فقیه می گویند. در زبان گورانی یا کوردی امروزه میثره یا میزه‌ره به دستمال و یا دستاری گفته می‌شود که مردم منطقه بر سر می‌بندند و نمادی است از پرتوهای نور خورشید یا مهر و میزه‌ره و میترا. هاله‌ نور دور سر میترا در تاق‌بستان و جاهای دیگر همان نشان میثره است. پسوند فقیه برای میثره یا میترای دامنه کوه شاهو؛ احتمالا در چندصد سال گذشته به محل تولد میترا اضافه شده است و تقدس این مکان باستانی نزد مردم پاوه باعث شده‌است که رفته رفته مردم پاوه چنان بپندارند که (میثره- میزه‌ره) یا میترا دانشمند دینی یا فقیه بزرگی بوده‌است. با این اوصاف می‌توان نتیجه گرفت که این مکان و این صخره در دامنه‌ کوه شاهو؛ همان مکانی بوده باشد که در باور مردم باستان و اسطوره‌های باستانی به عنوان محل تولد میترا از آن نام برده شده‌است.

 

 

۲- آرامگاه شمس یا همان آرامگاه میترا و مهر و میزه‌ره و میثره

 

 

در دامنه کوه شاهو و در یکی از محله‌های قدیمی شهر پاوه به اسم (میرآوا)؛ آرامگاهی باستانی وجود دارد که به آرامگاه (شمس) معروف است و مردم پاوه امروزه نیز برای راز و نیاز به زیارت این آرامگاه باستانی می‌روند. در زبان ژاپنی و دیگر زبانهای شرق دور به میترا (میروکو) گفته میشود که همان تلفظ گورانی و اوستایی میتراست که به معنی میر و پادشاه زاده کوه است.

 

می‌توان تصور کرد که محله کنونی میرآوا در پاوه یکی از سکونت‌گاهای اصلی میترا بوده باشد که بعد از مرگ نیز در همان جا به خاک سپرده شده است و آرامگاهی باستانی که امروزه به نام آرامگاه ته‌یلی شمس می‌شناسیم همان آرامگاه میترا یا میثره بوده باشد. گرچه در نگاه اول تصور می‌شود که شمس واژه‌ای عربی است که به معنای خورشید و میترا است و این تصور را در ذهن ایجاد می‌کند که شمس یک شخصیت اسلامی – عربی است؛ اما در واقع واژه‌ی شمس در اصل یک واژه اوستایی و گورانی است و از آنجمله کلماتی است که از زبان اوستایی و گورانی به زبان عربی وارد شده است. در این زمینه می‌توان از دهها و بلکه صدها واژه مشترک در میان زبانهای باستانی نام برد. برای مثال واژه سوره نیز که به بخش‌های قرآن گفته می‌شود از زبان گورانی وارد زبان عربی شده‌است. سوره همان (سرخ) گورانی و اوستایی است که بخش دوم گاو سور یا گاو سرخ ازلی است.

 

 

این کلمه با کلمات اهورا؛ اسورا و ثریا نیز هم‌ریشه است و در اصل دلالت بر همان گاو سور یا سرخ ازلی می‌کند که میترا کشته است. کلمه سور یا گاوسوره قبل از دین اسلام و زبان عربی؛ وارد دین زردشتی نیز شده است و زردشت پیامبر بخش‌های اوستا را گاتا نامیده که به معنی سخنان گاو مقدس و گاو سور آسمانی‌‌است. پیامبر اسلام نیز از همین سنت پیروی کرده و نام بخش‌های قرآن را سوره (سخنان گاو ازلی سرخ رنگ) گذاشته‌است و سوره بقره نیز بر اساس همین سنت نامگذاری شده‌است که همان گاو سور(سرخ) ازلی و مقدس آسمانی است که میترا کشته‌ است. این کلمه در غار ثور یا سور نیز دیده می‌شود که نامگذاری این غار نیز کپی‌برداری مفهومی و لغوی از نام گاو سور اوستایی و گورانی است که در درون غار توسط میترا کشته شده است.

 

 

۳- ویمیر یا (پایتخت پادشاهی)

 

 

چند صد متر پاییتر از میزه‌ره فقی یعنی محل تولد میترا تفرجگاهی سر سبز وجود دارد که به آن دشت ویمیر گفته می‌شود. ویمیر از دوبخش (وی) و (میر) تشکیل شده است که (وی) در زبان گورانی به معنی (خود) است و (میر) هم همان میترا و پادشاه است. ویمیربه عنوان پادشاه و میترا از زبان اوستایی و گورانی به زبانهای شرق دور و ژاپن راه پیدا کرده است و امروزه نیز در زبان ژاپنی یا زبانهای شرقی همچنان به صورت (میرکۆ) باقی مانده است. با این اوصاف وجه تسمیه ویمیر با هم به معنی محل زندگی پادشاه خودی است؛ یا به ادبیات امروزی پایتخت پادشاهی ملی است.

 

 

۴- هوارگه‌و بارامی یا اقامت‌گاه بهرام

 

 

از دیگر نشانه‌های تولد میترا(میزه‌ره) در دامنه کوهستان شاهوی پاوه؛ مکان باستانی دیگری است در همان نزدیکی محل تولد میترا(میزه‌ره‌فقی) که به (هوارگه‌‌ی بارام) یا اقامت‌گاه بهرام موسوم است. ما می‌دانیم که در اسطوره‌های میترایی؛ بهرام ایزد جنگ و جنگاوری بوده و همکار و دستیار میترا یا میثره بوده‌است.

 

 

۵- چه‌مه‌و میراوای و آرگاکوچان یا ( آشپزخانه میترا)

 

 

تا پنجاه سال پیش اکثر مردم محله میراوای پاوه یعنی محل سکونت و آرامگاه میترا؛ به دره‌ای در همان نزدیکی که سکونت‌گاه تابستانی میر و میترا بوده کوچ می‌کردند. مردم پاوه به این دره نیز (چه‌مه‌و میراوا) یا چشمه میرآباد (میترا) می‌گفتند و سراسر این دره؛ باغهای میوه بود. کمی بالاتر از میرآوا و چشمه پر آب و خروشانش؛ مکانی است که به آن (آرگاکوچان) می‌گویند. آرگا به معنی جای آتش است و (کوچان) نیز به سه قطعه سنگ گفته می‌شود که در کنار هم قرار می‌دهند و بر روی آن پخت و پز و آشپزی می‌کنند.

 

کلمه (آرگاکوچان) جمع (آرگاکوچ) است و به معنی جایگاهای پخت و پز است KITCHEN))انگلیسی و (kuche ) آلمانی و کلمات مشابه در دیگر زبان‌های اروپایی نیز با آرگاکوچان هم‌ریشه و همگی به معنی آشپزخانه است. می‌توان تصور کرد که این مکان باستانی؛ که چند صد متر بالاتر از چشمه میرآباد یعنی سکونت‌گاه تابستانی میترا است جایگاه پخت و پز یا آشپزخانه‌ی بزرگ میر؛ میرآوا ویا میترا بوده باشد. چرا که مردم باستان همانند امروز؛ هر کدام بخشی از خانه خود را به (آرگاکوچ ) یا آشپزخانه اختصاص می‌دادند و دیگر نیاز نبود که جایگاهای زیادی در یک مکان مشخص در کنار هم و خارج از خانه خود برای آشپزی ایجاد کنند و بسازند. وجود جایگاهای زیاد پخت و پز در این مکان مشخص در پاوه؛ احتمالا مربوط به آشپزخانه پادشاهان کیانی یا احتمالا میترا بوده است.

 

 

۶- مه‌راسبان( غار اسب‌ها) بانه‌و اورکانه‌ی ( اصطبل‌های اسب)

 

 

از دیگر نشانه‌هایی که از آن می‌توان سکونت پادشاهان باستانی کیانی در دامنه کوه شاهو را استنباط کرد وجود دو مکان باستانی پرورش و نگهداری اسب در دامنه کوهستان شاهو است. در کنار همان غاری که احتمالا محل کشتن گاو ازلی توسط میترا نیز بوده است غار بزرگ دیگری وجود دارد که به آن غار اسب‌ها یا مه‌راسبان گفته می‌شود. اضافه بر این مکان؛ جایگاه دیگری در همان نزدیکی محل تولد میترا و سکونت‌گاه کیانیان در ویمیر وجود دارد که به (بانه‌و اورکانه‌ی) موسوم است؛ (بان) به معنی جای مسطح و (اور) به معنی اصطبل و (کانه) پسوند وعلامت معرفه است که همه با هم به معنی دشت اصطبل‌های اسب است.

 

این مکان باستانی که تقریبا به اندازه یک زمین فوتبال است یک محوطه و زمین مسطح طبیعی نیست بلکه در نگاه اول به آن پیدا و کاملا مشخص است که یک دشت یا زمین مسطح طبیعی نیست بلکه ساخته شده توسط انسان و مردم باستان بوده است. به احتمال زیاد این زمین و دشت کوچک ساخته شده باستانی که به آن بانه‌اورکانه ( اصطبل‌های اسب‌) گفته‌ می‌شود جایگاه پرورش و نگهداری اسب‌های خاندانی پادشاهان کیانی بوده‌است. گرچه از همان دوران باستان دشت‌های پهناور نزدیک به کوهستان شاهو همچون دشت ماهیدشت؛ شهرزور؛ چمچمال و…

 

 

محل پرورش اسب‌های مشهور بوده‌است؛ اما به دلیل صعب العبور بودن کوهستان سنگی شاهو؛ ساکنین عادی کوهپایه‌های کوهستان شاهو چه امروزه و چه در گذشته برای باربری و رفت و آمد کمتر از اسب استفاده می‌کردند و حیوان باربری مردم عادی این منطقه بیشتر قاطر بوده است و احیانا اگر خانواده‌ای اسب هم داشته؛ قطعا اصطبل ویژه برای اسب خود داشته‌است. به همین دلیل وجود اصطبل‌های متعدد و زیاد در این محوطه مشخص و دست‌ساز در کنار سکونت‌گاههای کیانیان یعنی ویمیر؛ نشان از نگهداری اسب‌های شاهانه در این مکان‌ها‌است و در این دو مکان یعنی (مه‌راسبان و بانه‌و اورکانه‌ی) اسب‌های شاهان کیانی نگهداری و پرورش می‌یافتند و پادشاه و نزدیکان و نیروهای نظامیش برای رفت‌و آمد به سایر نقاط سرزمین پادشاهی از اسبهای نگهداری شده و ویژه در این اصطبل‌ها استفاده می‌کردند.

 

 

۷- ته‌یلی که‌یانی.

 

 

در دامنه‌ی کوه شاهو و پایینتر از اصطبل‌های پرورش اسب‌ در دوران باستان؛ مکانی دیگر وجود دارد که در یاد و خاطره جمعی مردم منطقه محل زندگی سلسله کیانی‌ها بوده است. مردم پاوه امروزه این مکان را همچنان به اسم ته‌یلی کیانی نام می‌برند چرا که تا چهل سال پیش در این مکان یک درخت کهنسال ته‌یله نیز وجود داشت. که‌یانی‌ها همان سلسله دوم اساطیری باستانی ایران بعد از پیشدادیان هستند. که‌یانی‌ها همان؛ کوی‌ها به زبان اوستایی؛ کی‌ها ها به زبان فارسی میانه و کرپان‌ها و مغ‌ها و پادشاهان آیین میترایی بوده‌اند.

 

 

۸- کوی مکال و کوی سیاوان

 

 

 

در شهر پاوه دو مکان دیگر وجود دارد که از محله‌ها و سکونت‌گاهای اصلی خاندان کیانی بوده‌است و این دو محله امروزه نیز همچنان به نام این خاندان و این سلسله باستانی موسوم و معروفند. این دو مکان عبارتند از تپه کوی‌مکال و چشمه کوی‌سیاوان. بخش اول اسامی این دومکان همان ( کوی)‌ است که تلفظ اوستایی سلسله کیانیان است و احتمالا کوی‌سیاوان همان کاوسیان و محل زندگی کاووس شاه پدر سیاوش بوده باشد. یا شاید کوی سیاوشان و سیاوش بوده است. سیاووش واژه‌ای گورانی است که از دو بخش (سیاو) و (وش) تشکیل شده است که با هم به معنی خوش اندام یا خوش سیما یا سبزه پوست و وه‌ش سیما و خوش سیما‌است.

 

 

 

۹- اورینجان یا اورینگان یا اورنگ پادشاهی

 

 

 

در همان دشت ویمیر و در کنار بان اورکانه یعنی (اصطبل‌های اسبهای پادشاهی) چندین چشمه زیبا به فاصله کم و در کنار هم وجود دارند که به آنها اورینجان گفته می‌شود اورینجان تلفظ و یا یکی دیگر از لهجه‌های اورنگان است که به معنی تخت‌ها و کجاوه‌های پادشاهی‌ است. وجه تسمیه‌ی این چشمه‌ها احتمالا به این دلیل بوده است که اورنگ‌ها و یا کجاوه‌های شاهان کیانی و از جمله کیکاوس شاه در کنار این چشمه‌ها نصب می‌شده‌ و این تفرجگاه زیبا و دلفریب محل استراحت و سکونتگاه بهاری شاهان کیانی بوده است. در شاهنامه در بخش رفتن کاووس شاه کیانی به جنگ شاه مازندران آمده است که زال زر برای دیدار کاووس از سیستان راه درازی به سوی (پهلو) که همان ( پالنگان ؛ پاوه ؛ ویمیر است) می‌رود و در حالیکه شاه بر اورنگ نشسته بود او را ملاقات می‌کند و شاه نیز او را در کنار خود بر تخت خود یا ( اورنگی دیگر) می‌نشاند.

 

 

چو کاووس را دید دستان سام … نشسته بر اورنگ بر شادکام
شه نامبردار بنواختش… بر خویش بر تخت بنشاختش
بپرسیدش از رنج راه دراز … ز گردان و از رستم سرفراز

 

 

سراینده شاهنامه چندین بار از مکانی به اسم پهلو به عنوان محل سکونت کاووس شاه نام می‌برد که پژوهش‌های تاریخی و زبانشناسی زیادی در باره ریشه‌یابی کلمه پهلو و پهلوی و پالوی انجام شده که بر مبنای آن پهلو همان غرب ایران و پهلوی همان زبان گورانی است. فردوسی در ادامه داستان رفتن کاووس شاه به جنگ شاه مازندران؛ اضافه بر پهلو( که به باور نویسنده این سطور مشخصا همان پالنگان؛ ویمیر و پاوه است) از اسامی و جایگاهای دیگری نیز در سر راه رفتن کاووس شاه به مازندران نام می‌برد. مکانهایی همچون بزگوش (که همان روستای بزوش است)؛ جای دیوان (که همان دیوزناو است) و (کوه اسپروز که همان روستای اسپریز است) نیز نام می‌برد. با توجه به این چهار محل جغرافیایی که سراینده شاهنامه از محل سکونت و مسیر حرکت کاووس شاه به سوی مازندران از آنان نام می‌برد و همه این مکانها در هورامان و در کوه شاهو قرار دارند؛ می‌توان محل سکونت کاووس شاه و کیانیان را پاوه و هورامان دانست.

 

 

چو زال سپهبد ز (پهلو) برفت… دمادم سپه روی بنهاد و تفت
چو شب روز شد شاه و جنگاوران… نهادند سر سوی مازندران
همی رفت کاووس لشکر فروز… بزد گاه بر پیش کوه (اسپروز)

 

کجا (جای دیوان) دژخیم بود… بدان جایگه پیل را بیم بود
ز (بزگوش) تا شاه مازندران … رهی زشت و فرسنگ‌های گران

 

 

۱۰- کمر کنوو و کندله

 

 

در دشت ویمیر و در کنار همان مکانهایی که به محل و سکونت‌گاه کیانی‌ها یا که‌یانی‌ها مشهور است جایگاهای باستانی انبار غله وجود دارد که به آن کمر کنو و کندله گفته می‌شود. در این دومکان که در کوهپایه‌های شاهو قرار دارند سیلوها یا کنوهای بزرگی وجود داشته‌است که احتمالا غله و گندم سلسله شاهان کیانی را در آن ذخیره می‌کردند.

 

 

۱۱- پیرو دگاکا

 

 

باز هم کمی بالاتر از (آرگاکوچان) باستانی یا آشپزخانه شاهان کیانی؛ مکان باستانی دیگری وجود دارد به اسم (دگا‌گاه) که یک آرمگاهی باستانی به نام آرامگاه پیر نیز در آن قرار دارد. کلمه (دگا) به معنی روستا و (گا) به معنی تخت پادشاهی است. این دو واژ با هم به معنی سکونت‌گاه؛ یا روستایی است که تخت پادشاه در آنجا قرار داشته‌است. دگاگا را می‌توان یکی دیگر از سکونت‌گاهای و روستاهای پاوه‌شار دانست. پاوه‌شار به معنی مجموعه‌ای از روستاها و سکونتگاهای همجوار و نزدیک به هم است. به باور نویسنده این سطور در صورت کاوش باستانشناسی این مکان باستانی میتواند گوشه‌های تاریکی از آیین میترایی را روشن و نمایان شود چرا که نشانه‌هایی از رانش کوه در این مکان وجود دارد و احتمال آن می‌‌رود که این روستای باستانی زیر رانش کوه مدفون شده باشد.

 

 

۱۲- مه‌ره گاوان و قله نور. غاری که میترا گاو ازلی را در آن می‌کشد.

 

 

 

بالاتر از ارامگاه باستانی (دگاگا) غاری است که به آن غار گاو یا (مه‌ره گاوان) گفته می‌شود. این غار در دامنه کوه شاهو و پایین‌تر از قله‌ای به اسم نور قرار گرفته است. کلمه و اسم ( نور) که این قله شاهو به آن نامگذاری شده نماد میترا و خورشید است. گفته‌ می‌شود که میترا بعد از تولد از دل سنگ؛ در همین کوهستان گاو ازلی را در درون غاری می‌کشد.

 

با توجه به این دو نشانه و این دو مکان نزدیک به هم؛ می‌توان تصور کرد که این غار همان غاری بوده باشد که میترا گاو ازلی را در درون آن کشته است. گاوکشی میترا بعدها به صورت یکی از مراسمات مذهبی مهم و بنیادی در منطقه تبدیل شد و هر سال توسط مردمان میترایی این منطقه مراسم گاو کشی به انحا مختلف اجرا می‌شده و می‌شود. در دامنه شاهو ـ یعنی مکان تولد میترا- مکانهای بیشتری وجود دار که از دوران باستان تا به امروز در آن گاوکشی انجام شده‌است. ازجمله (که‌لی گاکوژه) که به معنی قله گاوکشی است. (گاهول) یا گاو سرخ که همان گاو ازلی است. امروزه نیز مردم یارسان هر سال مراسم باستانی گاو کشی را انجام می‌دهند و (گاو‌هویل) که همان گاو سرخ است را در زمستان و در روز تولد میترا انتخاب می‌کنند و در اول بهار می‌کشند.

 

 

از دیگر مکانهای باستانی گاوکشی در دامنه کوهستان شاهو قله (گاو مخل) و (قلعه ماتا) است که در این دومکان نیز صدها سال مراسم گاو کشی انجام شده است. از دیگر مراسمات گاوکشی میترایی و باستان می‌توان به مراسم گاو کشی در مراسم پیرشهریار در هورامان تخت نام برد که در زمستان و همزمان با جشن سده انجام می‌شود.

 

 

مورد دیگر گاوکشی که اصلی‌ترین مراسم گاوکشی بوده گاوکشی پاوه‌یی‌ها و بسیاری دیگر از مردم منطقه در شب یلدا است که به مراسم گاوکشی باستانی شب گاوه سور (گاوسرخ) موسوم است. گرچه امروزه دیگر این گاو کشی منسوخ شده است اما در قصه‌های مادربزرگ‌ها برای بچه‌ها و نوه‌ها همچنان باقی مانده است و داستان آن بازگو می‌شود؛ در شب گاوسور یا شب گاو سرخ که همان ۳۰م آذر و شب تولد میترا است؛ مردم به صورت خانوادگی همچنان خاطر این گاوکشی را جشن می‌گیرند و در این شب تنقلاتی همچون کشمش (هه‌چکوچ) و (کوته) و غذایی به اسم (کوچه‌ینه) صرف میشود و به این ترتیب خاطره گاوکشی میترا تحت عنوان داستان (شه‌وه‌و گاوه ‌سوری) یعنی شب کشتن گاو سرخ را بازگومی کنند. خلاصه ای از این گاوکشی از این قرار است که در یک شب پر برف زمستان که مصادف با شب یلدا بوده است مردم پاوه و به ویژه خانواده‌ای اصیل پاوه‌ای در محله (هانه‌وا) یا محله چشمه ایزد باد پاوه؛ گاو سرخ یا همان گاو ازلی را می‌کشتند و تا صبح آنروز پشت‌بامها را برف روبی می‌کردند و گوشت گاوسوور یا گاو سرخ را کباب می‌کردند. این قصه تاریخی را پیرزنان منطقه به صورت مفصل با آب و تاب بسیار امروزه نیز همچنان برای کودکان و نوه‌ها بازگو می‌کنند.

 

 

 

۱۳- نوریاو یا (نزدیکان میترا)

 

 

نوریاو اسم روستایی است در دامنه قله نور و پایینتر از ده‌گاکا و آرگاکوچان و میرآوای باستانی. (نور) در کلمه نوریاو به معنی پرتو خورشید و میتراست و (یاو) نیز بن مضارع از مصدر فعل گورانی (یاوا) است که به معنی رسیدن است. کلمه (نوریاو) با هم به معنی رسیدگان ویا نزدیکان به نور و میترا است. در زبان گورانی کلمه مشابه (وننه‌ یاو) را نیز داریم که به معنی در نزدیکی و در دسترس است. وجه تسمیه نوریا را می‌توان از نزدیک بودن مردم روستای نوریاو به سکونت‌گاه میترا و محل تولد میترا فرض کرد.

 

 

۱۴- هانه چه‌رمه‌ های دوگانه

 

 

چندصد متر پایین‌تر از (میزه‌ره) فقیه مکان تولد میترا در دامنه کوه شاهو؛ چشمه‌ای وجود دارد به اسم (هانه چرمه) که به معنی چشمه سفید است. این چشمه روبروی باغ‌های زه‌ل در دامنه شاهو قرار گفته است . چشمه سفید یا (هانه چرمه)ای دیگر نیز پایین‌تر از میرآوا وجود دارد که احتمالا در باورهای اسطوره‌ای مردم باستان این چشمه‌ها همان چشمه‌ سفیدی بوده است که با برخورد تیر میترا به زمین آن؛ آب حیات از آن فوران کرده‌است. در باورهای اسطوره‌ای مردم پاوه و هورامان نود و نه پیر یا کوی یا (کرپان‌ها)ی میترایی در این این منطقه وجود زندگی می‌کردند که به تبلیغ و ترویج آیین میترایی پرداخته‌اند و سفیران میترا در جهان باستان بوده‌اند. یکی از این پیرها پیر خضرشاهو است که قله‌ای بلند در همان کوهستان شاهو نیز به اسم وی موسوم ‌است. به احتمال زیاد مردم باستان در این منطقه بر این باور بوده‌اند که پیر خضرشاهو یا خدر زنده از همان (هانه‌چرمه‌)چشمه سفید که با برخورد تیر میترا بوجود آمده آب نوشیده است و نامیرا شده است اضافه بر این دوچشمه؛ در دامنه کوه شاهو سراب بسیار بزرگتری وجود دارد که به سراب هولی معروف است و در باورهای اسطوره‌ای و قدیمی مردم منطقه و به ویژه اشعار شاعران گوران؛ این سراب چشمه‌ای مهم در حد تقدس بوده و آنرا به چشمه بهشتی و یا چشمه آب کوثر تشبیه می‌کرده‌اند.

 

 

۱۵- صاحبان میثره فقی و محله چهارشنبه‌ها

 

 

از دیگر نشانه‌های میترا میثره در پاوه؛ جشن و پایکوبی مردم پاوه در روز چهارشنبه بوده‌است. ما می دانیم که چهارشنبه روز مقدس آیین میترایی‌ بوده است. امروزه نیز تقدس روز چهار‌شنبه؛ در چهارشنبه سوری آخر سال؛ جشن چهارشنبه‌ی سور ایزدیها؛ جشن آشه میت‌وخ یا چهارشنبه خاکستری آلمانی‌ها؛ هنوز به جای مانده‌ است.

 

مردم پاوه نیز در دامنه کوه شاهو یعنی زادگاه اصلی میترا(میزه‌ره)؛ تا دویست سال پیش همچنان در روزهای چهارشبنه به رقص و پایکوبی و نیایش خورشید و میزه‌ره می پرداختند. در پاوه محله و مکانی وجود دارد به اسم (رز خاسان) که مردم پاوه مراسم روز مقدس چهارشبنه را هر هفته در آن باغ اجرا می کردند. (رز خاسان) در زبان گورانی به معنی بغ و باغ برگزیده‌گان و خوبان است و همه اهالی و مردم شهر پاوه در روزهای چهارشنبه هر هفته در رزخاسان گردهم می‌آمدند و با رقص و پایکوبی به نیایش خورشید یا ( وه‌ره زه‌رده‌‌‌ای که شاهو ماوشه‌ن) می‌پرداختند. در اشعار فلکلور نیز همچنان (با وه‌ره‌ر زرده شاهو ماواشه‌ن) سوگند یاد می‌شود و عوسمان هورامی نیزدر سیاوچه‌مانه‌های خود بارها بازگو کرده است. هنوز هم به خاندان‌های اصیل و قدیمی ساکن این محله‌ی پاوه خاندان‌های چهارشنبه‌ها می‌گویند و این خانواده‌ها یعنی خانواده های رسولی‌ها آخرین خانواده‌هایی بوده‌اند که صد و پنجاه سال پیش به طریقت و سپس به اسلام گرویده‌اند. این مکان یعنی (رز خاسان) بعدها رفته رفته به (کۆگاو مڵان) به معنی محل گرد هم آمدن ملاها و تحصیل‌کرده‌های سنتی منطقه تغییر نام داده است و رفته رفته تکیه و خانقای طریقتی نیز در آنجا ساخته شده است و مناسک و رقص و پایکوبی برای وه‌ره ‌زه‌رده‌ی شاهو ؛ جای خود را به رقص و سماع عارفانه و طریقت داده است.

 

طرفه آنکه خاندان‌ها وخانواده‌های اصیل چهارشنبه‌ها که از قدیم الایام از بزرگان دینی منطقه بوده‌اند تا به امروز همچنان صاحب و مالک زمین‌ها و علفزارهای(الف‌جه‌رهای) محل تولد میثره در دامنه کوه شاهو هستند. می‌توان چنین تصور کرد که خاندان وخانواده‌های آیینی و ملازاده‌های رسولی‌ها معروف به چهارشنبه ای‌های پاوه ؛ که مالک زمین‌های میزره فقی بوده‌اند نقش و جایگاه خادمی محل تولد میترا را طی هزاران سال نسل اندر نسل به عهده داشته آند. نکته دیگر قابل تامل در این زمینه و در مورد شهر پاوه خاستگاه میترا؛ وجود تحصیلکرده‌های سنتی یا همان ملاها و مردان آیینی در همه اعصار گذشته تا به امروز در این شهر است. به جرات می‌توان گفت که اکثریت قریب به اتفاق خانواده‌های اصیل پاوه‌ای ملا و ملازاده بوده‌اند و مردم درس نخوانده و غیر ملا در این شهر بسیار کم بوده و یا اصولا وجود نداشته است.

 

 

۱۶- سیستم آبرسانی و لوله کشی در ارتفاعات و کوهپایه‌های شاهو

 

 

 

به گفته سالخوردگان پاوه‌ای در زمان‌های دور مردم پاوه آب چشمه‌های پر آب شاهو را به وسیله لوله‌های سفالی به ارتفاعات قله (قلا دزه) در شمال پاوه هدایت می‌کرده‌اند و از آنجا نیز با سیستم (ترازشلنگ) یا یک سیستم ناشناخته دیگر به کوه درنیشه در جنوب پاوه انتقال می‌دادند.گرچه امروزه بقایای این سیستم آبرسانی باقی نمانده یا در زیر خاک مدفون شده است اما می‌توان تصور کرد که این سیستم ابرسانی به ارتفاعات قلا دزه و دره نیشه برای استفاده در مواقع ضروری و یا حمله دشمن بوده است و به احتمال زیاد این سیستم مهم آبرسانی توسط شاهان کیانی ایجاد شده‌است.

 

 

۱۷- پاوه

 

 

کلمه پاوه به معنی پیر یا شاه میترایی است و به احتمال زیاد پاوه یکی از القاب خود میترا(میزه‌ره) نیز بوده است. چرا که کلمه پاوه یا باوه یا بابا یا پاپا در آیین یارسانی و مسیحیت نیز به شاه؛ روحانی ارشد و یا مقام عالی مذهبی و آیینی اطلاق می‌شود. در آیین یارسان به بزرگان دینی باوه یا باوا گفته می‌شود. مانند باوه یا بابا یادگار یا باوه یا بابا طاهرعریان. در آیین مسیحیت نیز که بیش از ادیان دیگر از میترایسم متاثر است و بسیاری از مناسک و نشانه‌های میترایی به آن راه پیدا کرده است به شخص اول کلیسای واتیکان پاپ یا پاپا یا پاوه گفته می‌شود که همان (بابا و باوا و پاوه)ی گورانی‌است. در زبانهای اسکاندیناوی همانند نروژی و دانمارکی به پاپ واتیکان؛ (پاوه) گفته می‌شود که این تلفظ؛ تلفظ قدیمی و اصیل پاپ واتیکان در اروپا بوده است و عینا همان تلفظ شهر پاوه و پاوه میترایی است که درسرزمین‌های مسیحی اسکاندیناوی باقی مانده‌است. مردم اسکاندیناوی می‌گویند پاوه ژان پل یا پاوه فرانسیس و…

 

 

۱۸- دره‌نیشه و مارانی.

 

 

از دیگر نمادهای و نشانه‌های میزه‌ر یا میترا در میان مردم پاوه احترام و ارج نهادن به مار است. در تصاویر گاوکشی مهرابه‌های میترایی؛ مار هنگام کشتن گاو ازلی از سوی میترا(میزه‌ره) حضور دارد و خون گاو را می‌خورد. قدیمی‌های پاوه به مار فرشته‌ خانه می‌گفتند و هیچ‌کس حق کشتن مار را نداشت. نامگذاری کوههای (مارانی) و (دره‌نیشه) در دامنه کوه شاهو ـ محل تولد میتراـ بی مناسبت با تقدس مار در آیین میترایی نیست. قدیمی‌های پاوه می‌گفتند که در چشمه‌ کوه دره نیشه؛ یک مار بسیار بزرگ پیر و مودار وجود دارد که بی خطر است و به کسی آسیب نمی‌رساند. اگر او را دیدی کاری به او نداشته باش. اقلیت یهودیان پاوه که بخش کوچکی از ساکنین قدیمی پاوه را تشکیل می‌دادند نیز برای همسویی و همرنگ نشان دادن خود با مردم اصیل و میترایی پاوه؛ به مار احترام گذاشته‌اند و شعری سروده‌اند و چنان وانمود کرده‌اند که آنها نیز با مار دشمنی ندارند و به آن احترام می‌گذارند. در این شعر که به زبان فارسی است می‌گفتند: زردکه زه‌لیله‌که؛ کمر به‌سته‌ی خلیله‌که؛ نه خوم بگز نه مادرم؛ نه همسایه‌ی دوروبرم.

 

 

۱۹- گاومه‌خه‌ل و قه‌لاو ماتای

 

 

بالاتر از همین چشمه کوه دره‌نیشه و مار کهنسال آن؛ دو مکان یا دو قله دیگر وجود دارد که یکی از آنها ( که‌لی گاومخل) است که به یعنی قله یا محل نگهداری گاو است و دیگری (قه‌لاو ماتا) است که قلعه ماتا به معنی قلعه جنگجویان میترایی است. با کمی تامل در این اسامی می‌توان تصور کرد که مردم میترایی پاوه در (گاومخل) گاوهای قربانی را نگهداری می‌کردند و در قلعه ماتا یعنی صد متر آنطرف‌تر جنگجویان قلعه آنها را می‌کشتند و خاطره گاو ازلی کشی میترا را زنده نگه می‌داشتند و جشن می‌گرفتند. اصولا کلمه ماتا به جنگجویی گفته می‌شده است که گاو کشی می‌کرده است و اولین گاوماتا و گاوکش تاریخ خود میزه‌ر یا میترا بوده‌است.

 

کلمه ماتا در موارد دیگری نیز دیده می‌شود. از جمله در کتیبه‌ی بیستون که گاوماتا یکی از جنگجویان یا سربازان میترایی بوده که توسط یک فرد زردشتی (گویا داریوش) گاوپرست کشته شده‌است و جسدش زیر پا قرار گرفته‌است. کمی آنطرف‌تر از این کتیبه به طرف شهر کامیاران روستایی به اسم گومه‌ته یا گاوماتا نیز وجود دارد ؛ مردمان این روستا نیز جنگجویان و سربازان گاوکش‌ میترایی بوده‌‌اند. کلمه ماتا به عنوان جنگجوی گاوکش میترایی ده‌‌قیقا و بدون تغییر به زبانهای اروپایی نیز راه پیدا کرده‌است و در ایتالیا و اسپانیا به فرد گاوکش در مراسم مذهبی گاوکشی سالیانه (ماتا دور) گفته‌میشود. ماتا در کلمه ماتادور همان جنگجوی میترایی گاوکش است. ما می‌دانیم که گاوکشی ایتالیایها و اسپانیاییها یک ورزش معمولی محسوب نمی‌شود؛ بلکه یک مراسم مذهبی میترایی است که ریشه در گاوکشی میترایی پاوه‌ای‌های باستان دارد.

 

 

۲۰- ملکیوه‌ر و پردیوه‌ر

 

 

از دیگر نشانه‌های موجود در پاوه و هورامان به عنوان خواستگاه میترایسم و زردشت اشاره انجیل متی به داستان سه پادشاه شرقی و سفر آنان به بیت‌الحم و دادن مژده تولد مسیح است. – مسیحیان برای مشروعیت بخشیدن به مسیح موعود خود؛ نیازمند تایید مسیح و راستین و کاذب نبودن وی از سوی بزرگان و پیران آیین میترایی پاوه بوده‌اند و به همین منظور داستانی را بازگو کرده‌اند که گویا سه پادشاه میترایی از شرق به بیت‌الحم رفته و تولد مسیح را بشارت داده و برای وی هدیه برده‌اند – به نوشته انجیل متی این سه پادشاه عبارت بودند از کاسپار و بالتازار و ملک‌یور. به باور نویسنده این سطور حد‌اقل یکی از این مغ‌ها یعنی (ملکی‌وه‌ر) اسم یکی از نودونه پیر میترایی هورامان بوده است. این اسم از دو بخش (ملک) به اضافه (وه‌ر) تشکیل شده است که با هم به معنی پادشاه سرزمین خورشید است.

 

(وه‌ر) در زبان گورانی همان خورشید است و ملک هم به معنی سرزمین است. هورامان را امروزه ما به نام سرزمین پادشاهی خورشید می‌شناسیم. در هورامان اسامی مشابه دیگری با ملک‌یور نیز وجود دارند از جمله پاوه‌ر؛ ده‌ره‌ی‌وه‌ر؛ ته‌نگی‌وه‌ر و پردیوه‌ر که این چهار اسم نیز به احتمال زیاد چهار تن دیگر از پیران میترایی هورامان بوده‌اند.

 

گرچه گفته می‌شود که جسد این سه پادشاه در کلیسای قرون وسطایی کلن آلمان است؛ اما به روایتی دیگر مقبره این سه پادشاه در شهر ساوه است و مارکوپولو نیز در سفرنامه خود گفته‌است که به ساوه رفته و از مقبره این سه پادشاه بشارت دهنده تولد مسیح بازدید کرده‌است. پاوه و ساوه از لحاظ زبانشناسی هم ریشه‌اند و می‌توان چنین استنباط کرد که شهر ساوه را نیز پاوه‌ای‌ها یا مردم پاوه بنیان نهاد باشند. همچنانکه کندوله زادگاه الماس خان را نیز پاوه‌ای ها بنا نهاده‌اند. ساوه در زبان گورانی نیز به معنی نهال تازه است و وجه تسمیه شهر ساوه احتمالا نهال تازه همان شهر پاوه؛ یا همشیره شهر پاوه بوده است. که به معنی پاوه‌ی کوچک؛ یا پاوه‌ی دومی؛ یا پاوه‌ی تازه آبادشده و تازه درست شده است. کاشت انار در ساوه و پاوه از دیگر مشترکات این دو شهر است و نهال انار از پاوه به ساوه رفته‌است.

 

 

۲۱- قالاوقن

 

 

گفته می‌شود که کلاغ یکی از مراحل هفت‌گانه ریاضت میترایی بوده است و در اسطورهای میترایی آمده‌است که کلاغ نماد آسمان بوده‌ و برای میترا یا میزره پیام آورده‌است که گاو ازلی را بکشد؛ گاو ازلی‌ای که اصلی‌ترین نماد از نمادهای مقدس زردشتی‌ها و آیینها‌ی آسمانی دیگر بوده است. به آدم و حوا در آیین زردشتی مشی و مشیانه گفته‌می‌شود که در باور زردشتی‌ها؛ گویا مشی و مشیانه از درون گیاه ریواس برخاسته و متولد شده‌‌اند و به همین مناسبت ریواس در آیین زردشتی گیاهی مقدس شمرده می‌شود. باورداشتن به خاستگاه خلقت انسان از میان گیاه ریواس در آیین زردشتی؛ از سوی مردم هورامان و پاوه که خاستگاه میزه‌ره یا میترا بوده؛ به تمسخر گرفته شده‌است و بر همین اساس مردم هورامان و پاوه به بخش ماده ریواس که محل زایش مشی و مشیانه یا آدم و حوای زردشتی است؛ قالاو‌قن یعنی (فضله کلاغ) می‌گفتند و می‌گویند. کلمه قالاوقن (فضله کلاغ) امروزه نیز همچنان در پاوه و هورامان مصطلح است. یعنی مشی‌و مشیانه زردشتی همان فضله کلاغ هستند. کنایه‌ و تمسخری از غیرعقلانی بودن زایش انسان از ریواس.

 

 

۲۲- دیای و پیدا بیه‌‌ی؛ (میترا؛ دیاکو؛ مسیح؛ ماشیخ؛ پتروس)

 

 

در زبان گورانی که با زبان اوستایی هم ریشه است و هم اینک مردم پاوه و هورامان با این زبان تکلم می‌کنند برای تولد نوزاد تعبیر خاص و منحصر به فردی را بکار می برند که از تولد میترا در دل سنگ سرچشمه گرفته‌است. مردم پاوه و هورامان می گویند که فلان زن (کوریوه یا کناچیوه‌ش دی) یعنی فلان زن پسری یا دختری دید. در مورد میترا و میثره نیز چنین است و می گویند کوه یا سنگ میترا را دید. این تعبیر در کلمه دیاکو نیز به وضوع دیده می‌شود (دیا) در زبان گورانی به معنی دیدن و (کۆ) به معنی صخره و کوه است.

 

با این اوصاف دیاکو نیز که گویا اولین پادشاه مادها بوده است اسمش گورانی است و همانند میترا از دل سنگ بیرون آمده و زاده سنگ است یا همانند سنگ سخت و محکم است؛ یعنی کوه او را دیده است. به احتمال زیاد پیروان اولیه‌ی آیین میترایی در هورامان و پاوه به جنگجویان نامی و ابرمردان قدرتمند خود لقب (زاده کوه یا دیاکۆ) می‌گفتند؛ که این لقب و شناسه اولین بار منسوب به میترا اولین جنگاور و ابر مرد میترایی بوده‌است. ابر مرد و جنگاوری که از جنس سنگ است و سخت و محکم.

 

کیومرث یا کیو مرت و کومرت هم از این دست اسامی باستانی است که دلالت بر زایش انسان از دل سنگ است. نماد و تمثیلی از جنگاوری و پهلوانی و تنومندی است.در زبان عبری و تورات نیز به مسیح ماشیَخ گفته میشود که ماشیخ نیز ریشه در زبان گورانی دارد و کپی‌برداری از دیاکو و میثره و میترا است. (شیخ) همان پیر و شاه در زبان گورانی است و (ما) نیز در زبان گورانی به معنی صخره و سنگ بزرگ است. با هم به معنی شیخی است که از دل سنگ و صخره به دنیا آمده است.پاوه لقب اولین پیشوای آیین میترایسم یعنی میثره‌ی کوهستان شاهو بوده است. پاوه همان (باوه و بابا) در آیین یارسان و (پاپ و پاپا و پاوه) درآیین مسیحیت است. در زبانهای شمالی اروپا و اسکاندیناوی امروز نیز همچنان به پاپ (پاوه) می‌گویند؛ که تلفظ اصلی و اصیل بزرگترین مقام کلیسای کاتولیک است. در باورهای مسیحیت لقب پاپ یا پاوه را اولین بار عیسی مسیح به پتروس داده است.

 

 

در باورهای مسیحیت و کلیسای واتیکان کلمه پتروس اولین پاپ یا پاوه اعظم بوده است و از لحاظ لغوی به معنی صخره ترجمه شده است. مسیحیان بر این باورند که اولین کلیسا را پتروس بر روی صخره‌ای ساخته است و عیسی مسیح کلید‌های بهشت را به صخره (پتروس) هدیه داده است. پتروس به معنی صخره؛ کپی‌برداری مفهومی از تولد میترا از دل صخره است. در متون مسیحی از پطروس به نام (کیفا) هم نامبرده شده است که کیفا نیز یک واژه کوردی اردلانی سنندجی است به معنی صخره و کوه. به بیانی دیگر هم کلمه ماشیخ و مسیح عبری که همان مسیح موعود است و پتروس آرامی از میثره و دیاکو که از دل سنگ زاده شده‌اند کپی برداری مفهومی و معنایی شده‌است.

 

 

۲۳- شاهوشا یا شاهوکو و مقام موسیقی باستانی سیاوچمانه

 

 

در فلکلور و خاطره جمعی مردم هورامان مرثیه‌‌ای وزین و جانکاه موجود است که به احتمال قریب به یقین در رثای ابر مرد اسطوره‌یی آیین میترایی یعنی میزه‌ریا میترا سروده شده‌است؛ که متاسفانه تنها سه بیت از آن باقی مانده است و این سه بیت خود بیانگر بزرگی و شخصیت خدایگون و ابرمنش بودن میثره و میترا است. این شعر فلکوریک در طول هزاران سال به دلیل ارزشمند بودن آن همچنان در خاطره جمعی مردم پاوه و هورامان باقی مانده و سینه به سینه تا به امروز توسط خوانندگان مقام باستانی سیاوچمانه خوانده می‌شود . در ادامه این سه بیت را به همراه ترجمه آن نقل می‌کنم.

 

(ئاتشگا چڕیش کەشا گرد بەیدێ
شاهۆ شاش مەردەن سەروەنەش دەیدێ
شاهو مه‌گره‌و؛ ئاته‌ژگا ماته‌ن
ویمیر وه ته‌مای؛ شنه‌ی بالاشه‌ن.
پا وه‌ره زه‌رده شاهو ماواشه‌ن
دله‌که‌م په‌ی بالایت جه‌نگ و داواشه‌ن)

 

یعنی: هنگامیکه میزه‌ره یا میترا می‌میرد؛ کوه آتشگاه که همسایه‌ی روبرویی کوهستان شاهوـ یعنی زادگاه میترا است ـ مطلع می‌شود و به همه کوهها اطلاع می‌دهد و می‌گوید بیایید و جمع شوید چرا که شاه کوهستان شاهو یعنی (میزه‌ره) میترا مرده است. کوهستان شاهو برای از دست دادن میزه‌ره(میترا) گریه می‌کند و همزمان غم و انده و ماتم کوهستان آتشگا را نیز فرا گرفته است. کوهپایه‌ی شاهو که اسمش ویمیر است نمی‌خواهد مردن میزه‌ره‌(میترا) را باور کند و هنوز منتظر است که میترا از کنارش عبور کند و نسیمی خنک از برز و بالای میترا نسیبش شود. شاعر خود که این صحنه‌های عزاداری و انتظار کوهستانهای شاهو و آتشگاه و ویمیر را می‌بیند به خورشید زرد رنگ که نماد میتراست و مسکن و ماوایش کوهستان شاهوست سوگند می‌خورد که وی نیز به سوگ نشسته و دلش پر از هیاهو و جنگ و آشوب است.

 

(سیاوچمانه) یکی از مقامات باستانی موسیقی گورانی است؛ اولین بار در رسای از دست دادن میترا یا میثره خوانده شده است. سیاو به معنی سیاه است و چمانه به معنی جامه است که با هم به معنی سیاه پوشی برای از دست دادن میترا یا پاوه میثره است.

 

 

۲۴- مقام باستانی هوره‌ی (پاوه‌ موری)

 

 

یکی دیگر از نشانه‌های پاوه‌ای بودن میترا؛ مقام موسیقی باستانی (پاوه‌ موری) هوره است.پاوه‌ موری یکی از چهارده مقام باستانی موسیقی هوره است که امروزه خوانندگان یا (هوره‌چڕەیل) در رسا یا (چه‌مه‌ری) از دست دادن بزرگان می‌خوانند. مور در زبان لکی و همچنین در زبان اوستایی به معنی مویه و گریه کردن است. (پاوه) بااضافه (موری) با هم به معنی گریه و چمری و هوره خواندن در رسای از دست دادن میترا یا پاوه میترا و یا پاوه میثره است. خود واژه هوره همان خوره و خور و خورشید است که نماد میترا و میثره است. هوره چرین به معنی صدا زدن خورشید است.

 

 

۲۵ – شاهنامه دری و شاهوی پیر

 

 

در پایان این نوشته اشاره‌ای می‌کنم به داستانسرا یا راوی داستانهای شاهنامه که پیری فرزانه از دیاره پاوه و هورامان بوده‌است؛ شخصی به اسم شاهوی پیر. ما می‌دانیم که سراینده شاهنامه‌ی دری یا همان فردوسی! دری زبان نبوده؛ بلکه پهلوی( گورانی) زبان بوده‌است و این موضوع را خود سراینده (فردوسی) به روشنی در ابیات زیر اعلام کرده است:

 

(نبشته من این نامه پهلوی
به پیش تو آرم مگر نغنوی
گشاده زبان و جوانیت هست
سخن گفتن پهلوانیت هست)

 

جدا از پهلوی و (گورانی) زبان بودن سراینده شاهنامه منظوم یعنی فردوسی؛ در شاهنامه منثور ابومنصوری نیز آمده است که ابومنصور محمد بن عبدالرزاق د‌ستور می‌دهد که دهقانان ( دهقان معرب ده گان و ده‌گاگایی است) و و فرزانگانی که تاریخ شاهان از کیومرث (کوه مرد) تا یزدگرد را می‌دانند جمع شوند و تاریخ و قصه شاهان قدیمی را بنویسند. مهمترین و اصلیترین راوی و نویسنده شاهنامه منثور ابو منصوری نیز یکی از نود و نه پیر میترایی هورامان و پاوه بوده است که فردوسی از او به نام شاهوی پیر یاد کرده‌است. با این اوصاف می‌توان نتیجه گرفت که سرچشمه همه داستانهای شاهنامه منثور و منظوم دری؛ پاوه و هورامان بوده‌است. فردوسی می‌گوید:

 

 

(چنین گفت شاهوی بیدار دل … که ای پیر دانای‌و بسیار دل
ایا مرد فرزانه و تیز ویر … ز شاهوی پیر این سخن یادگیر)

 

 

در مورد شاهنامه گورانی نیز نشانه‌هایی وجود دارد که نشانگر آنست که سرچشمه داستانهای شاهنامه گورانی نیز هورامان و همان دامنه کوه شاهو در پاوه بوده‌است. روستای کندوله که زادگاه الماس خان سراینده شاهنامه گورانی است به احتمال زیاد مردمانش در گذشته‌های دور در پاوه و در مکانی به همین اسم یعنی کندوله در نزدیکی همان محل تولد میترا در دامنه کوه شاهو زندگی می‌کرده‌اند. زبان امروز مردم کندوله‌ همان زبان گورانی لهجه پاوه ایست و اجداد کندوله‌ای‌ها و الماس خان سراینده شاهنامه گورانی نیز میترایی بوده‌اند. به همین دلیل الماس‌خان و مردم کندوله به داستانها و قصه‌های میترایی دامنه کوه شاهو آگاهی و اشراف تام و تمام داشته اند و به همین دلیل الماس خان نیز توانسته‌است شاهنامه گورانی را بسراید. به عبارتی دیگر می‌توان چنین استنباط کرد که منابع اصلی شاهنامه منثور ابومنصوری؛ شاهنامه منظوم فردوسی و همچنین شاهنامه گورانی الماس خان؛ همگی از پاوه و هورامان و از نوشته‌ها و روایت‌های نود ونه پیر میترایی پاوه و هورامان سرچشمه گرفت‌است.

 

 

رحمت خوش‌هیکل (عزیزی)

6 پاسخ برای “پاوه خاستگاه اولیه‌ آیین میترایسم و سلسله اساطیری کیانیان/رحمت خوش‌هیکل

  • ناشناس در تاریخ فروردین 13, 1403 گفت:

    درود و ارادت خدمت شما جناب خوش هیکل .. مطالب گرانبهایی بود و جمع اوری ونتیجه گیری بر روی واژه ها واسم ها زیبا.. فقط واژه ها و اسم ها در طول دوران قطعا پیش و پس و برامدگی داشته اند مثلا هوراگه و بارامی یا بهرامی‌.شاید دوران و نام گذاریش نو باشه به هر حال بعضی واژه ها در محیط نگاری بشر رو به اشتباه میندازه..هر دوره و هر تمدنی و هر سلسله ای ک حکومت کرده قطعا گویش هاش متفاوت بوده چون اقوام مختلفی قاطی جامعه شده .. خسته نباشید خدمت شما

  • یزدان لطفی در تاریخ دی 23, 1402 گفت:

    دستمریزاد جناب استاد خوش هیکل ؛ مطالب ارزشمندشما می تواند سرنخها وکلیدهای گرانبهایی باشند برای تحقیق وکاوش آکادمیک تر ؛ بهروزوکامیاب باشید : ارادتمند ؛ یزدان لطفی ازپاوە ❤❤👌👌

  • پاوه در تاریخ دی 16, 1402 گفت:

    تاریخ نگاری بدون منابع موثق و‌صرفا بر مبنای گفته‌ها و تصورات محلی، در واقع تاریخ نگاری نیست. اثبات این ادعاها مستلزم ارائه منابع معتبر تاریخی است. معلومه نگارنده محترم زحمت کشیده و تحقیق کرده البته نه تحقیقی آکادمیک و علمی.

  • ناشناس در تاریخ دی 12, 1402 گفت:

    بسیار مفید و پر بار

  • ناشناس در تاریخ دی 11, 1402 گفت:

    عالی

  • جمال عظیمی در تاریخ دی 11, 1402 گفت:

    بسیارتامل برانگیز ودستاویزی برای مورخین،باستان شناسان،است تاازتحقیق استاد،درجهت نیل ب ارائه کتابی مدون دراین زمینه اقدام نمیایند.باتشکربسیارازاستادخوش هیکل بخاطریاداشت شون.