پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : این نوشته صرفا در پی تشریح و نقد اجزای یک دیوار نگاره شهری و هدر رفت منابع شهری در زیر یوغ تصمیمات خودکامه غیرکارشناسی است؛ بازنمونی انتقادی صرفا از دید یک رهگذر بر اجزای دیوار نگاره

شهریار می گوید احدی از دوستان، یک گروه محترم رنگ آمیزی را به صورت اتفاقی در حال رنگ آمیزی در سطح شهر کرمانشاه دیده است که متعاقبا از ایشان دعوت به کار و عقد قرارداد شده است. چه انتخاب حرفه ای و کارشناسانه ای ؛ سرشار از پرنسیپهای مدیریت نوین شهری!!

زبانم لال خدا کند دشمن نگوید تصمیمات همایونی دو نفره، کاربری بلدیه را به نا بلدیه تغییر خواهد داد(خدایا این کفر این شهروند-بنده زیبا ناشناس را بپوشان که ستارالعیوبی )

حال بخش‌های این رنگ آمیزی را با هم ببینیم. در C۲H۵OHقسمت کانونی آن فرمول را می بینیم

‌؛ فرمول شیمیایی اتانول یا اتیل الکل(ماده اصلی مشروبات الکلی) ، که با وضوح و
شفافیت کامل بر پیشانی این نهاد مذهبی و مدرسه علوم دینی نقش بسته است!

کی بود کی بود من نبودم

شهریارا اگر اگر کمترین مشاوره ای از متخصصین واقعی زیباسازی را درخواست و پذیرش می نمودی، بی شک زیبایی‌های شهر را به شما یادآوری می نمودند.
و شاید هم می گفتند: هر سخن جایی و هر نکته مکانی! ! اینجا دیوار حوزه علمیه است! خدای ناکرده زبانم لال کاربری اش را که تغییر نداده اید!
سایر قسمت‌های دیوار نگاره را ببینیم:

ابتدا تصویر دختر در حال مطالعه:

۱)دخترک دستش لای کتاب گیر کرده گویی کتاب خون آشامی است بی صدا در لباس مبدل سفیدی که دستش را بلعیده و دیگر باز نمی گرداند. به نظر، بیشتر جهت ترساندن کودکان از کتاب و کتابخوانی کاربرد دارد تا تبلیغ خواندن!

۲)ور خط قرینه بر صورتکش آری، نیمی از دهان را بدست ناری!
۳)این دختر زیبای محجّب تراویده از شهریار و آصفش و یاران غریبشان فقط نیم تنه بالا را دارد
(توضیح: آصف نامی است با ریشه عربی، به معنای وزیر دانا و با تدبیر؛ همچنین نام یکی از وزیران حضرت سلیمان(
۴)براساس آزمون گودیناف یا گودینو؛
آزمون «آدمک بکش» (Draw-A-Man)
که از صد سال پیش تاکنون با دقت نقاشی آدمک کودکان تا ۱۳ سال را بر اساس اندازه دست ها و سر و اعضای صورت و تعداد انگشتان و زاویه آنها و نسبت سر به بدن و بالا تنه به پایین تنه و عرض دستها به طول آنها و… بسیاری دیگر از معیارها سنجیده و امتیاز دهی می کند، چه نمره ای از ۵۱ خواهد گرفت؟!

چون ندانی دانش آهنگری ** ریش و مو سوزد چو آنجا بگذری

۵) دست یسارش به مراااتب فربه تر از دست یمینش است و دست بیچاره ی یمینش را گیوتین کتاب و علم و دانایی و تخصص بلعیده و ناپدید نموده است
۶) دست چپش را به شکلی بسیار غیر معمول در زیر نیمه چپ کتاب بی خط و نشان سفید نانوشته ای پنهان نموده
ما انسان ها معمولا در زمان خواندن کتاب، یا رونویسی و یادداشت برداری نیز هیچگاه دست چپمان را زیر لای کتاب پنهان نمی کنیم، بلکه بر روی لای چپ آن می نهیم تا سر بر نیاورد و سمت راست را نپوشاند و مانع داناییمان نشود

۶) چون پری قصه شهریاران فقط نیمی تن دارد، پس پشت میز تحریر ننشسته است، بلکه بر روی میز بزرگ غذاخوری! نشانده شده است، ای بیچاره پری ما! اگر شهریار نباشد تا تو را به آغوش گیرد و بر زمین نهد تو چه کنی ار حاجتی باشدت؟!؟

*حال مرد این قصه تصویری را هم با کمی دقت نگاه کنیم:
۷)چرا ایشان از الفبا و درس و مشق و شیمی و ریاضی و حسابان و مشتق و انتگرال گریزان است و در حال پرواز و صعود است؟!

۸)شاید دلیلش این است که بنده خدا پسرک کوردیزه! روایتمان اندکی به هوش نیست! حق هم دارد! از همان خردسالی همنشین اتانولش کرده اید. ای کاش صغیر نبود! حداقل شمایلی در حد سن قانونی برایش ترسیم می نمودی ای زیبا سازا!

۹)اشاره او به چیست؟ به کجاست؟

۱۰)آیا دست و انگشتان در حال اشاره اش امتیاز آزمون گودیناف را خواهد گرفت؟! دست و پنجه انسانی را در ذهن بیننده و بازدید کننده تداعی خواهد نمود؟!

۱۱)کوله پشتی معمولا در پشتش دستگیره ای ندارد که بشود مانند پسرکِ قصه ی تصویری ما آن را دست گرفت!
بیشتر دو حالت بر آن مترتب است: یا دستگیره بالای کوله را در دست داشته باشد یا بندهای کولی آن را.

۱۲)رنگ آبی آسمانی بسیار نادر کواپانتولش که ضریب پوشش آن در میان مردم هورامانات شاید یک در ده هزار هم نباشد، بر اساس همان استراتژی مصرف بیشینه این رنگ در تمام رنگ آمیزی های چند روز اخیر است؟

۱۳)این همه ستارک بر گرد پسرک، وزن تصویرک را اندکی تا متعادل کرده چون سمت راست آن که قرآن و پرچم ترسیم شده، خبری از این آسمان پر ستاره نیست!
اگر هم هدف رنگ آمیز القای پیام سفر پسر بچه به دور دستها و آسمانه است، بایستی طیاره اش کوچکتر و اندکی در دور دست به تصویر کشیده می شد‌؛ افق تر به نه اینکه در نزدیکترین نقطه تصویر از دیدگان عابر و بیننده ترسیم گردد!

۱۴) پرچم جمهوری اسلامی از زیر میز به اهتزاز در آمده و یا از پایه خود مانند نوار آنقدر کشیده شده تا به زیر میز رسیده است؟!
۱۵)لطفا ما را نیز متوجه فلسفه کشیدن پرچم تا لبه میز کنید؛ هیچ پرچم افراشته ای نسبتِ ابعادش به همدیگر آنگونه نیست که مانند نوار کشیده شود!

۱۶)راستی بالاخره اینجا آسمان شب است یا روز؟؟؟ این همه ستاره کوچک و کوچکتر در محضر خورشید چه جسورانه قد علم کرده اند و فلک الافلاک و نجوم و کیهان و منظومه هایش را به هم ریخته آن!
شاید هم، به هم ریختن هر ریخت و نظمی، امری عادی است برای مشاوران ارشد زیباساز!
به هم ریختن و بی ریخت نمودن درسی است که آنان بلد و ماهان بیگانه آنیم!!

۱۷)از پایه میز خوشرنگ خوش قواره هیچ نگوییم به؛ شاید چون ما را دستی بر آتش نیست پس پایی هم در میز نگهداری نیست، چرا که نگه داران میز در پستوی تصویر نهان شده اند!

۱۸)علمک نگون بخت هم فقط نیمی از تنش از روغن این رنگ! و این روغن! چرب گشته است. نیم تنه ی پایینش عریان و بی رنگ رها شده است! شاید ما را درکی بر این اضداد نیست! همانگونه که درکی از این همه ضدیت با زیباشهر و زیبایی‌های دیرینه اش نیست!!

۱۹)مشتق و مشتق تابع اف و دیفرانسیل و تانژانت و لگاریتم

و… این همه ریاضیات! چشم حسود کور؛ ولی چرا در معادلات نوین بلدیه :

گروه یک +یک برابر است با ۱۶۰
همچنین برابر است با چهل هزار!
دانایان زیباساز ریاضی کُش تو را بخدا پاسخمان دهید

هر که شد محرمِ دل، در حرمِ یار بِمانْد
وان که این کار ندانست، در انکار بِمانْد

ای کاش ثابت ارشمیدس؛ عدد پی را هم می آوردی تا یک میلیون رقم اعشار
۳.۱۴۱۵۹۲۶۵۳۵۸۹۷…

۲۰) توقف البفایتان در خ و دال، دال بر چیست؟! چرا که معمولا نماد الفبا در تصاویر پیش از تاریخ، (بخوانید تاریخ مشاور شدن و زیباساز شدن از ما بهتران)
به دو حرف “الف” و “ب” بسنده می کرد!

۲۱)این “ج” و “چ” و “ح” و “خ” نا زیبای خارج ازخط زمینه، چه خوشنویسی را به وجد می آورد که در پر ترددترین جای شهر به رخش کشیده ایم؟!!!

۲۲)ای کاش صفحات گشوده قرآن کریم و کتابک پری قصه که به اندازه کل بالاتنه ی اوست، را بیاض و ابیض تصویر نمی کردید؛ اندکی اسود و سواد می‌دادید اگر نزدتان موجود می بود!!

این تنها بخشی از نقوش غیر کارشناسی است که شهریار و آصفش سینه چاک و پرده در و کیسه شل کن اش هستند، بی‌شک کیسه بلدیه سالمیه!

محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد
قصهٔ ماست که در هر سرِ بازار بِمانْد

ادامه دارد…