د 10 اردیبهشت 1403 ساعت 02:33

هورامان و هنرهای در حال غروبش/محمد کریمی

هورامان و هنرهای در حال غروبش/محمد کریمی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : هورامان گهوراره مقدس همگی ما و نامی است آمیخته با هزاران راز نهفته که یادگار اجداد مان در گذر هزاران سال است.هنر و زبان و صنعت و گفتار و کردار و پندار و اندیشه ما مدیون پندار و قدمهای گذشته گانمان است. ما در این برهه از زمان و […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : هورامان گهوراره مقدس همگی ما و نامی است آمیخته با هزاران راز نهفته که یادگار اجداد مان در گذر هزاران سال است.هنر و زبان و صنعت و گفتار و کردار و پندار و اندیشه ما مدیون پندار و قدمهای گذشته گانمان است.

ما در این برهه از زمان و همکنون چیزی نیستیم بجز توده ای از گوشت و استخوان که بر تپه ای بزرگ به نام فرهنگ و هنر و اندیشه ابا و اجدادمان نشسته و گویی زندگی میکنیم.

گر کمی بنگریم در برابر چشمانمان در این نسل در این چند دهه صنایع و هنر و صنعتهای محلی را از دست داده ایم.آسیابهای آبی که صدها شغل پیرامونی را باخود به ارمغان می آوردند و گذشته گانمان با کشت و زرع و استحصال خرمن خرمن گندم در امنیت غذایی به سر میبردند و شغل‌ها آفریده بودند.صنعت ریسندگی و جولایی و کلاش و الی ماشالله شغل‌ها و هنرهای دیگر…..

حال با نگرش به اینکه با گذشت ایام اندک اندک قطاری از صنعتهایمان را از دست داده ایم، امنیت غذایی ما دچار نگرانی شدید شده است.هم‌اکنون ما نمی دانیم چه آردی و چه نانی را مصرف میکنیم.نمیدانیم چه نوع میوه ای و چه آذوقه ای را از کجا آوده اند و به خورد ما میدهند. همچنان امنیت شغلی و صنعتمان را از دست داده ایم.

حدود سی سال پیش چندین برابر حال جوانان مشغول به کارهای فرعی و اصلی از پیشه های کلاش از قبیل (پیکنه گیر و پرو نی) بودند. ولی هم‌اکنون این شغل هم مانند سایر شغلها دچار افول شده است. حال بماند شغلهایی مانند کفاشی و پشم ریسی و رنگ رزی و جولایی و وریس سازی و موج و مازلوخ و جانماز و ….که همگی به عرصه نابودی رفته اند.

منظور از این مقاله نه این است که امنیت غذایی مان را با ساختن آسیاب آبی و کاشتن تمام کشتزارهایمان با گندم دوباره احیا کنیم که کاری غیر قابل تصور است اما در این روزها بزرگترین خسارت بر جامعه سنتی ما در حال روی دادن است.همگی واقفیم که هر دختر و هر زنی در چند دهه پیش کار نان پزی به شیوه سنتی را یاد گرفته و نان ویمانه را همچون هنری بسیار ظریف در منازل زیر دست استاد بزرگ یعنی مادر خانه یاد میگرفت.

حال از باز ماندگان آن نسلها چندین نفر هنوز این کار را بلد و در نانواییهای سنتی در سطح شهر و روستاها به این کار برای ارتزاق خویش مشغولند.جدا از اینکه این کار یک ممر درامد است خود هنری است موزون که با حرکات ماهرانه دست بر سطح گرده های نان و پهنه دستان زن هنرمند هورامی شکل می گیرد.

آیا امروز دخترانی که آینده سازان چند سال آینده اند این مهم را که یک هنر اصیل هورامیانه است را پاس داشته اند. متاسفانه خیلی از دختران ما یاد گرفتن این مهم را نوعی عقب گرایی و بی کلاسی میدانند و به آن بی توجهند.آیا فردا روز که صحنه از این هنر خالی میشود به حال خود غبطه نخواهیم خورد که چرا این هنر هم مانند سایر صنعتها فراموش شد.

کلاش بافی نیز که هنر زنان بود حال و روزی خوش ندارد و رو به نابودی است در خانواده ای که مادر و پدر در چندین سال گذشته مشغول به کار گیوه بافی بوده اند حال هیچکدام از فرزندان چه پسر و چه دختر این کار و هنر را یاد نگرفته و کوششی در این باره نیز به عمل نخواهند آورد.

فراموش شدن و عدم اشتیاق دختران و پسرانمان به یاد گرفتن کلاش بافی مانند فراموش نمودن هنر پختن نان محلی خود خسرانی جبران ناپذیر بر عرصه هنر و صنعت بومی هورامان است. با ثبت جهانی هورامان این دیوارها و بناها نیستند که جهانی شده اند این فرهنگ هورامان است که جهانی شده است شغل‌ها و هنرهای موزون و شخصی و درآمد زا مانند.دوک ریسی. له ته ری. جاجم و وریس و…شغلها و هنرهای فراموش شده اند که باید رویکردی برای زنده شدن آنها چاره جویی شود.

حال که هورامان ثبت جهانی شده باید واقع گرا باشیم و این باور را در سطح شهر و روستاهایمان دوباره به منصه ظهور برسانیم و یاد بگیریم و آینده را بیشتر از پیش خالی از یادبودهای گذشتگانمان ننماییم.