ج 14 اردیبهشت 1403 ساعت 07:18

«تخته سیاه» و «الفبا» در برابر «کرونا»/حبیب الله مستوفی

«تخته سیاه» و «الفبا» در برابر «کرونا»/حبیب الله مستوفی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: ماییم و هوای تو، دو چشم سَقای تو//ای آب حیات ما، زین آب و هوا چونی؟تلخ است فراق تو، دوری ز وثاق تو//ای آنکه مبادا کس دور از تو جدا چونی؟ای آینۀ مانده در دست دو سه زنگی//وی یوسف افتاده با اهل عَما چونی؟ (مولانا) برابر اعلام رسمی سال تحصیلی ۱۳۹۹ […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: ماییم و هوای تو، دو چشم سَقای تو//ای آب حیات ما، زین آب و هوا چونی؟تلخ است فراق تو، دوری ز وثاق تو//ای آنکه مبادا کس دور از تو جدا چونی؟ای آینۀ مانده در دست دو سه زنگی//وی یوسف افتاده با اهل عَما چونی؟ (مولانا)

برابر اعلام رسمی سال تحصیلی ۱۳۹۹ که تنها شش ماهۀ نخستش در قرن چهاردهم(ه.ش) سپری خواهد شد برخلاف سنتی به بلندای بیش از یک قرن در میانۀ ماه شهریور آغاز شده است . کیست که علت این خَرق عادت را نداند و سلطان قَدَر قدرت ،کرونای تاجوَر را نشناسد؟

چونان کمینه معلمی که سی­و دو سال(دوران سپری شدۀ خدمت)را بازیگر متن و بطن آموزش و پرورش و قریب سه سال(دوران در حال گذر بازنشستگی) نیز بی خبراز آن نبوده ام می گویم که هیچ گاه در آستانۀ شروع دوبارۀ ضرب آهنگ آموزش علم و دانش چنین دست درگریبان احساسی گنگ و غیر قابل بیان نبوده ام . ای کاش ! می توانستیم  از دنیای پر رمز و راز درون(احساس) نقبی و یا روزنه ای به جهان بیرون(محسوس) باز  کنیم تا پوشش ها کنار می رفت  و نهانی ها نمایان می شد ! آن گاه چه برداشت هایی که بر باد می رفت و چه انقلابی که در فهم ها ایجاد می شد !

براستی اگر این محال میسر بود ، اندکی افسوس و حسرت و مقداری اندوه و درد را با چند دانۀ کوچک امید و آرزو ، در یک بوتۀ چینی(ظرفی آزمایشگاهی) مخلوط کرده و حرارت می دادیم تا محصول به دست آمده ترجمان و بیانگر وضعیت سال تحصیلی جدید باشد و در معرض دیدن و لمس کردن همگان قرار گیرد اما صد حیف که جهدی بی توفیق است .

پاییز همواره همراه ترکیب رنگ ها، درخشش میوه ها در مقابل نور خستۀ آفتاب ،پایکوبی درختان و رقص شاخه ها دربرابر باد خنک و روح افزا ، آماده شدن پرندگان برای مهاجرت و… زیباست اما هر سال با فرارسیدن مهرماه و نخستین روزش بسیار زیباتر و سرشار از طراوت می شد چرا که با غوغای عاشقانه و شور انگیز کودکان و حلقۀ دوستانۀ نوجوانان در کوی و بَرزَن ِمسیر مدارس وآموزشگاهها توأم می شد.  ولولۀ صبح روزِ اول مهر به گونه ای بود که تقریباً هیچ شهر و روستایی از آن بی نصیب نمی ماند و کسی نبود که آن روز (اول مهر ) از خانه خارج شود و تغییر را احساس نکند.

چندین سال  نوشتن به مناسبت شروع سال تحصیلی برایم به نوعی عادت تبدیل شده بود و هر سال فراخور حال و هوا عنوانی را انتخاب می کردم  و درد دل هایی را بر آفتاب می افکندم، اینک که به آنها مراجعه می کنم به تآثیر پیرامون بر درون پی می برم. عناوینی مانند:

* آب زنید راه را هین! که نگار می رسد

* که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل

*غمِ این خفتۀ چند خواب در چشم تَرم می شکند

* زنگی برای زنگ نزدن

و…

اما شرایط امسال دیگر گون است، اگر چه در بارۀ مدرسه، معلم، آموزش و دانش آموز خبر و لاجرم نظر فراوان است اما هرچه هست خمیر مایه اش از شور،امید و نشاط اگر نگوییم تهی است بسیار کم بهره است. نه تنها کسی به فکرآب زدن راه برای پیشاهنگان علم و آگاهی نیست بلکه زدن زنگ شروع مدرسه هم جامۀ مجازی به تن کرده است . هوا و حال و نوای دیگری پدید آمده است که نه تنها مجال خواب بلکه فرصت سکینه و آرامش را از هر خانواده ای که فرزندی مدرسه رو دارد گرفته است.

 

الف: بیم ها:دوگانۀ سواد و سلامت

آنچه امروز به واسطۀ حضور ویروس کرونا و آماده نبودن زیر ساخت ها و سردر گمی های مدیریتی دامن گیرخانواده ها و اولیای دانش آموزان است ترس دو سویه ای است که توانایی تصمیم گیری را برایشان مشکل نموده است، از سویی سلامتِ جسم و جان ثمرۀ زندگی و میوۀ شیرین بوستان عمرخود را در خطر می بینند و از سوی دیگر نمی توانند فرصت سوزی کنند و فرزند را در بهترین سال های کسب علم ودانش رها کنند و چشم را بر آینده او ببندند و شعار« تا ببینیم چه پیش می آید» را سر دهند. بدیهی است عدم اعتماد به وعده های مبنی بر وجود توش و توان لازم و کافی برای رعایت موازین بهداشتی در محیط آموزشگاه نیز بر تیزی آتش این تردید می افزاید.

اعلام نظرهای دیر هنگام، اقتضایی و متضاد:

در نهمین ماه حضور مهمان ناخوانده( کرونا) قرار داریم در این مدت در مورد مسائل مختلف اجتماعی، دینی ، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی(با توجه به شیوع این ویروس) از جانب مدیران حوزه های تخصصی مربوطه تصمیم های اعلام و اجرا گردیده است که هرچند در پاره ای از موارد از نوعی دوگانگی رنج می برده اما تا حدی مؤثر بوده است. سوکمندانه در مورد موضوع بسیار مهم چگونگی چرخش چرخ آموزش و تعلیم و تربیت در محیط کرونایی(با وجود زمان تقریباً کافی) تصمیماتی اساسی و بدون ابهام و به موقع (به هر دلیل  پیدا یا پنهان) اتخاذ نگردید و به قول رایج همه چیز به دقیقۀ نود موکول شد. این موضوع باعث اظهار نظر های متفاوت و متضادی گردید از آن جمله اند:

*رئیس جمهور و وزیر آموزش و پرورش تنها در یک قدمی شروع، با وجود توضیحات قبلی یکباره بر فعالیت آموزشگاهها به صورت متعارف(حضوری) و رعایت موازین بهداشتی در پانزدهم شهریورماه تأکید نمودند.*سازمان نظام پزشکی و بعضی از نمایندگان مجلس مخالفت جدی خود را با این تصمیم اعلام نمودند و تهدید به استیضاح وزیر کردند.*بعضی از مدیران مدارس به آماده نبودن زیر ساخت های فیزیکی برای رعایت کامل و دقیق پروتُکل های توصیه شده اشاره دارند.* وزیر اسبق آموزش و پروش خطاب  به وزیر فعلی می گوید: اگر من فرزندی در سن تحصیلی داشتم هرگز اجازم نمی دادم به مدرسه برود!

بسیاری دیگر از اظهار نظرها را در این باره در سطح رسانه ها و فضای مجازی می توان دید و کاوید که به جای توضیح شفاف مبنی بر واقعیت های موجود و تصمیم سازی بر اساس آنها تنها بر رعایت ظواهر استوارند و متأسفانه کمکی به برطرف کردن نگرانی پدران و مادران نمی کنند .

ب : امیدها

 شاید گفتن از امید در فضایی چنین سنگین که مدتی است بواسطۀ سیطرۀ موجودی میکروسکپی پدید آمده و پیامی جز رنج و مرگ ندارد بسیار سخت یا به قول دوستی(وقتی به او گفتم عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد) مزاحی بیش نباشد. اما به باور من  چنین نیست.  در  هیاهوی پیش آمده  برای  شروع سال تحصیلی (کرونایی) حقایقی را می توان دید که در شرایط عادی اگر نگوییم مغفول بودند حد اقل برای جمعی( آگاهانه یا ناخودآگاه) ملموس نبودند.

رسم های نوین کرونایی

چه کسی می تواند بگوید که ما در این دورۀ نُه ماهۀ آموزشی از «کرونا» بسیار نیاموخته ایم؟ اگر اندکی منصف باشیم و دقت کنیم حد اقل به تفاوت نگاهها در مورد بسیاری از موضوعات قبل و بعد از کرونا پی خواهیم برد.

یاد آوری تعریف انسان توسط کرونا

 بر این باورم که شاه کلیدی که کرونا از آن برای گشودن پاره  ای دیگر از قفل ها استفاده کرد، توجه دادن به اهمیت انسان و جان انسان بود بدون توجه به خصوصیات عَرَضی مانند رنگ، نژاد، جنسیت، دین، عقیده و آیین یعنی انسان فقط از آن جهت که انسان است (انسان بما هو انسان)  به قول نورالدین عبدالرحمن جامی(۸۱۷-۸۹۸ه.ق) در هفت اورنگ:

حد انسان به مذهب عامه / حیوانیست مستوی القامه

پهن ناخن برهنه پوست ز موی /  به دو پا  رَهسپَر به خانه و کوی

هر که را بنگرند زینسان است / می برندش گمان که انسان است

این گونه بود که جامعه با کم ترین چالش به تغییر، تعدیل و حتی تعطیل پاره ای از امور گردن نهاد و اهل تفکیک شد و اهمیت نقش محوری انسان در جهان مادی از دایرۀ خواص به میان عامه کشیده شد.

*تالارهای شادی و مراسم عروسی(که سامان دهی آنان موضوع بسیاری از جلسات بود) تعطیل شد.

*بازار گردی های سرگردان(که بعضی اوقات مورد سوال بود) کمتر شد.

*مراسم تعزیه و فاتحه خوانی در مساجد(به قول دوستی سان دیدن دربرابرخانوادۀ سوگوار) برچیده شد

*نماز جماعات و جمعه (که برابر آموزه های دینی دارای صواب بیشتر و در مورد جمعه واجب بود) متوقف شد

*سالن ها و مسابقات ورزشی( که علاقه مندان بسیار بویژه در بین قشر جوان داشت) تعطیل و متوقف شد.

*مسافرت و تفریح و مهمانی های دوستانه( که محل سرگرمی ، درد دل و نشاط بود)تعدیل و گاهی تعطیل شد.

کُمَیت لنگ کرونا در برابر آموزش

باوجود توفیق کرونا در مواردی که اشاره شد ، به نظر می رسد که جولان اسب کرونا در آستانۀ دروازۀ آموزش(لوکوموتیو پرتوان و آینده ساز) چندان هم بلامنازع نیست. گویی به آسانی نمی توان فرمان سلطان قدر قدرت را پذیرفت و آموزش علم وآگاهی را چونان سایر موضوعات تعطیل کرد به قول مولانا «مرگ چنین خواجه نه کاری است خُرد» بر این باورم که چالش های اخیر و مخالفت و موافقت های ابراز شده  در مورد چگونگی شروع و ادامۀ سال تحصیلی، همچنین نگرانی پدران و مادران ارجمند(خارج از کِش و قوس های موجود در مواضع متفاوت مسئولین) نشان دهندۀ  ارزشمندی آموزش و علم نزد شهروندان تا حدی است که آن را هم پای جان قرار می دهند.

کرونا آشکار ساز نقش بی بدیل معلم

چند روزی است که همۀ دستگاههای مرتبط  برای روشن ماندن چراغ آموزش در تکاپو هستند  از تقسیم بندی آموزش به آموزش مجازی، نیمه حضوری و حضوری در مناطق قرمز، زرد و سفید تا رونمایی از نسخۀ جدید نرم افزارهای جدید آموزشی و سامان دهی کلاس های تلویزیونی و… به گفتۀ سعدی «ابرو باد و مه و خورشید و فلک درکارند» ضمن سپاس از همه و احترام به تلاشهایشان. اما  در آن سوی تمام این تکاپو های کرونا ساخته  واقعیتی آشکار خود را نشان می دهد و پنهان ساختنی نیست و آن این است که هیچکس و هیچ چیز جای معلم را نمی گیرد. آری همان معلمی که هر روز صبح فرزندانمان را با خیالی آسوده به او می سپردیم. همان معلمی که بسیار مشکل داشت اما بسیار کم در اجرای وظیفه دخالتشان می داد. مشکل بتوان چهرۀ ارتباط چهره به چهرۀ معلم و دانش آموز را با جای گزین کردن هر ساز و کار دیگری مخدوش کرد. مهندسی واقعی اجتماع همان فرایندی است که در چهار دیواری کلاس درس توسط معلم و دانش آموز رُخ در رُخ یکدیگر صورت می گیرد.

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

 گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست  (ه.ا.سایه)

 

و کلام آخر…

روزگار قدر قدرتی «کرونا»نیز سرانجام روزی به پایان می رسد اما علم و معلم همچنان پا برجا خواهند بود. جایگاه این دو در روزهای کرونا زده چون پتانسیلی فعال نزد مردم محفوظ است، باشد که آنها را بهتر و بیشتر دریابیم. ان شاءالله