پ 13 اردیبهشت 1403 ساعت 22:59

یادداشتی بر نمایش”شبکه صفر”/مازیار رحمان نژاد

یادداشتی بر نمایش”شبکه صفر”/مازیار رحمان نژاد

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:باغی در اواسط فصل بهار، این باغ محل بگومگوی شخصیت‌هایست که ما به نام‌های احمد، سایه و بنفشه می‌شناسیم. بنفشه و سایه برای صحنه‌ای از فیلمشان پی لوکیشنی هستند که مسیرشان به باغ احمد می‌خورد. از نظر هردوی آنها باغ مناسب است و حالا که لوکیشن جور است چه چیزی بهتر […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:باغی در اواسط فصل بهار، این باغ محل بگومگوی شخصیت‌هایست که ما به نام‌های احمد، سایه و بنفشه می‌شناسیم. بنفشه و سایه برای صحنه‌ای از فیلمشان پی لوکیشنی هستند که مسیرشان به باغ احمد می‌خورد. از نظر هردوی آنها باغ مناسب است و حالا که لوکیشن جور است چه چیزی بهتر از بازیگر ذوق‌زده‌ی مجانی؛ اما هنوز متوجه احمد و دردسرهایش نشده‌اند. احمد با بازی آوات ازنب با سوتفاهم‌های زبانی و نادانی‌اش عرصه را چنان به بنفشه تنگ می‌کند که… بگذارید نمایش را لو ندهم. بروید ببینید. تقابل بنفشه و سایه با احمد لحظات زیبایی را خلق می‌کنند که عبوس‌ترین تماشاگرها (از جمله خود من را برای لحظاتی به خنده وامی‌دارد). بار کمدی نمایش کماکان بر دوش زبان و بده‌بستان‌ها و سوتفاهم‌های زبانی‌ست که آن وسط شکل می‌گیرد. بعدتر به این مسئله برمی‌گردم.

نقدی به جامعه‌ی نمایش

سمت و سوی نقادانه‌ی شبکه‌ی صفر لازم بود. گرچه می‌توانست تندتر از این باشد. به نظرم باز محتاطانه عمل کردند که قابل درک هم هست. کیست که واقعا نقد را بربتابد! فضای کاری‌ ما، تئاتری که به قول احمد قدمتش به چند دهه برمی‌گردد الان می‌بایست بیش از این‌ها حرف برای گفتن داشته باشد. بنابراین نیازمند نقدی کوبنده و اتفاقا تخریب‌گر است. به قول یک کارگردان آلمانی، شاید تلاش برای زنده کردن بیمار در حال احتضار تلاشی بیهوده است. بگذاریم بمیرد که از نو شروع کنیم. با وجود تمام تلاش‌های عزیزانی که در این چند دهه به قول خودمان خاک صحنه خورده‌اند، ما بنابه تعریف مرسوم، در پاوه چیزی به اسم تئاتر نداریم. تئاتر موجودی پویا و مستقل است. نفس می‌کشد. فرهنگ ساز است. تولید می‌کند و سؤال می‌پرسد. اگر زخمی شود خودش را ترمیم می‌کند. اگر از جایی مسیرش بسته شد از جایی دیگر سربرمی‌آورد. ما اصلا تئاتر نداریم؟ اینطور هم نیست که دست‌خالی باشیم. صرفاً هرچند وقت یکبار، نمایشی داریم که با خون دل، با صدهزار جنگ اعصاب و روان به روی صحنه می‌رود و رفت تا سال بعد.

 

تئاتری نیازمند تجربه‌ی مداوم است، نویسنده باشی یا کارگردان یا بازیگر و طراح صحنه یا نور، فرقی نمی‌کند، مادامی که تئاتری پویایی نداشته باشد محکوم است به درجا زدن، جا ماندن از تحولات تئاتری، و همانطور که احمد به ما یادآور می‌شود محکوم است به نادان ماندن. ما تئاتری‌های پاوه جزیره‌ای محصور شده‌ایم میان آب‌ها، نه تئاتر جهان دستش به ما می‌رسد توی گوشمان بزند، نه خودمان همت می‌کنیم بدانیم در تئاتر جهان چه خبر است.

 

ما به بهانه‌ی مقبولیتِ تماشاگر خود را میان مرزهای پاوه محبوس کرده‌ایم. در این میان بحث مسئولین اداره ارشاد و انجمن نمایش هم مطرح است. به هزار دلیل که هزار بار گفته‌ایم. مسئول تئاتر شهری با این سابقه، لازم است تصور صحیحی از تئاتر داشته باشد. با حداقل مبانی تئاتری آشنا باشد. درگیر تئوری‌های متنوع تئاتر باشد. مطالعه‌ی مختصری در ادبیات و ادبیات نمایشی داشته باشد. این‌ها تنها بخشی از فقدان‌های مسئولین تئاتری ما هستند که هرگز، هرگز با هیچ شکلی از دلسوزی جبران نخواهد شد. و اگر چنین نباشد لاجرم مشروعیت لازم را نخواهد داشت. اگر هم آشنایی ندارد حتما لازم است تکانی به خودش بدهد. بگذریم از این درد بزرگ که کسی یادش نمی‌آید آخرین کتاب تئاتری‌، آخرین نمایش‌نامه‌ای که خوانده‌ایم به چه دورانی برمی‌گردد. نه فقط مسئول تئاتری ما بلکه تک‌تکمان در این درجازدن چندین ساله مقصریم. بنابراین سمت و‌سوی نقادانه‌ی شبکه صفر قابل ستایش است. باشد که ادامه دهیم، جسورانه‌تر و کوبنده‌تر. برگردیم به خود نمایش.

صحنه‌ی زیبا اما بی‌استفاده

طراحی صحنه برای تئاترهایی که تهیه‌کننده ندارند همواره معضل بوده‌ است. معمولا مجبوریم از حداقل امکانات حداکثر کارایی و خلاقیت را بگیریم. باغی که روی صحنه دیدیم از این نظر که در اولین نگاه بازبشناسیمش موفق بود. آشنا با همان سبک و سیاق باغ‌های خودمان، مینی‌مال‌تر و جمع و جورتر. زیبا بود. اما مگر نه اینکه از این زیبایی باید استفاده‌ی تئاتری هم بشود. وجود صحنه و ابزارهایش صرفاً جهت زیبایی بخشیدن به صحنه نیست. از تک‌تک ابزاری که روی صحنه است باید بازی گرفت، اگر نه اضافی‌اند. در چند لحظه‌ی انگشت‌شمار این بازی گرفتن از ابزار صحنه مشاهده و بعدتر کاملا بین بگومگوی بازیگران گم شد.

نمایش‌نامه و شخصیت(تیپ‌ها)
در نمایش‌های کمدی ما لزوما با شخصیت روبرو نیستیم. آدم‌های نمایش تیپ‌هایی برگرفته از اجتماع هستند، اغراق شده و غیرواقعی. بنابر این برای احمد و سایه نیازی به نقد شخصیت‌پردازانه نیست. احمد پرده‌کش تئاتر بوده و خود را بازیگر می‌داند(یک نقد به‌جای دیگر) و سایه علی‌رغم اسم لطیفش موجودی ضمخت، سودجو و البته معتاد است. وضعیت برای بنفشه مقداری متفاوت است، بنفشه حالتی بینابینی دارد، می‌توانست از تیپ گذر کرده و شخصیت شود. می‌توانست یک هنرمند مستقل و مخالف دنیای مدارک دهن‌پرکن و به قول خودش مجوز و کاغذها و مهرها باشد. متاسفانه پرداخت ضعیف متن در رابطه با بنفشه راه او را بر عمیق شدن بسته است. کوچولوی دوست داشتنی(دختر احمد) نیز می‌توانست نقش بیشتری در نمایش داشته باشد.

 

اما پاشنه‌ی آشیل متن، جایی که نمایش از ضعفش به شدت آسیب دید نادیده گرفتن عنصر (کنش) بود. تئاتر بدون کنش تئاتری در معرض تبدیل شدن به نمایش است. منظور از کنش درگیری کلامی بین شخصیت‌ها نیست. کنش بیشتر با اهداف تعریف می‌شود. جایی‌ست که نیت‌ها با هم گره می‌خورند و به عبارتی پیچش داستانی اتفاق می‌افتد. شبکه‌ی صفر فاقد کنش نبود اما درگیری‌اش بسیار نحیف و رنگ‌پریده بود. کل نمایش منتظر آن لحظه‌ی خاص تقابل اهداف بودم و یک آن فکر کردم اتفاق افتاده است. لحظه‌ای که احمد با نیروی انتظامی تماس گرفت و چه حیف که نیمه کاره رها شد. ورود نیروی انتظامی می‌توانست نقطه عطف نمایش باشد. تازه آن وقت بود که مرزبندی تیپ‌ها با تمام کمیک بودنشان واضح می‌شد. تقابل قانون و حق مالکیت و حقیقت‌خواهی هنر می‌توانست در باغ احمد شکل بگیرد.

 

بازی‌ها همانطور که گفته شد بنابر طبیعت تیپیک بودن آدم‌های نمایش نمی‌بایست انتظار بازی واقعی داشت. از این لحاظ بازی‌ها صحیح و موفق بودند. ضعف بازی‌ها مقداری ریشه‌ای‌تر است چنانکه در (تهران، کما، پاوه) درگیرش بودیم. بخشی از آن به متن برمی‌گردد و بخشی به خواسته‌ی تماشاگران. تماشاگر عزیز مادامی که از بازیگر نقش‌های مورد پسند همیشگی‌ات را می‌خواهی من نویسنده، کارگردان و بازیگر را محکوم به تجربه نکردن کرده‌ای. بگذارید بازیگرانمان هر نمایش پوست بیندازند. همانطور که تماشاگر هم لازم است با هرنمایشی پوست بیاندازد و نو شود. بیشتر از تماشاگر من نویسنده و کارگردان می‌بایست حواسم جمع باشد. هرجا که می‌بینم بازی‌ام رنگ و بویی هرچند اندک از نمایش‌های قبلی دارد دست و دلم باید بلرزد.

 

در رابطه با بنفشه همانطور که خانم بهرامی به درستی درک کرده بودند هر چقدر شخصیتش جدی‌تر و آگاه‌تر می‌بود تقابل جان‌دارتری با دوتا کاراکتر کمیک(احمد و سایه) ایجاد می‌شد. نمونه‌ی ساده‌اش را از تنها کمدی موفق تلویزیون مثال می‌آورم. کیانوش در شب‌های برره هیچ عنصر کمیکی در شخصیتش نداشت. آنچه ما را وادار به خندیدن می‌کردن تقابل شخصیت عاقل و آگاه کیانوش با نادانی اهالی برره بود. این تقابل آنچنان که باید شکل نگرفته بود. تا جایی فکر کردم بنفشه از آن هنرمندان پر ادا و اطوار پایتخت نشین است که روزانه تعداد بی‌شمارشان را در محدوده‌ی میدان انقلاب تا چهارراه ولی‌عصر می‌توانی ببینی. بنفشه می‌توانست واقعا هنرمندی باشد که میان نادانی دو آدم مقابلش گیر بیافتد. آن شکل آدامس جویدن، آن شکل راه رفتن پر اطوار، اگر از بنفشه گرفته شود می‌تواند به آسانی آن تقابل را شکل دهد. چنین معضلی را ما هم در نقش نازنین تهران، کما داشتیم. گاهی دغدغه‌ی اجتماع داشت و گاهی هم باورت نمی‌شد چیزی بیش از یک ژست باشد. این راه رفتن با عصا درباره‌ی نقش‌های زن در بازی‌های کمیک همواره وجود داشته، شاید به این دلیل که زندگی صحنه‌ای زنان ما بسیار محدود اجازه‌ی بروز پیدا کرده است. (کاش بنفشه سیگارش را روشن می‌کرد) بنفشه چیزی ندارد که ثابت کند فیلم‌ساز است. ترس از مجوز دارد. و اتفاقا برای یک فیلم‌ساز هیچ مدرک و مجوزی غیر از فیلم‌ش و هنرش نباید لازم باشد. حیف که این تقابل با وارد نشدن مجری قانون از دست رفت.

کارگردانی

به قول دوستان رسانه‌ایمان، که همواره بار ارتباط ما با مخاطب بر دوششان است؛ پیرعرصه‌ی تئاتر بعد از مدت‌ها برگشته بودند و اتفاق مبارکی بود. خوشا روزی که در این شهر تاریخی هر روز نمایشی از کارگردانی متفاوت از بقیه، با طرز فکر و سلیقه‌ای متفاوت روی صحنه برود. دوری از صحنه چه خود خواسته باشد، چه با اجبار و چه با قهری پر از بغض برای یک تئاتری کم از مرگ ندارد. ما می‌خواهیم به همین تجربه محدود نشود و بلافاصله کار بعدی را با بازیگرانی که مدت‌‌هاست در شهرشان اجرایی نداشته‌اند آماده‌ی صحنه کنند. گرچه دادن القاب تئاتری را چندان مورد پسند نمی‌دانم. کارگردانان مطرح جهان تازه در این سن به پختگی لازم می‌رسند و اوج نظریه‌پردازیشان آغاز می‌شود. از طرفی تئاتر پیر ندارد، تا روزی که کار کنی در حال یادگیری هستی.

 

از نظر کارگردانی فارغ از نقدها، کار تا حدی منسجم درآمده بود. می‌توانست منسجم‌تر باشد، از صحنه می‌بایست بیش از این‌ها بازی گرفته می‌شد. میزانسن( رابطه‌ی بازیگر و مکان‌های صحنه و ابزار صحنه‌ای) تا حدی گم بود. جابجایی‌ها می‌توانست هدفمندتر باشد. از بدن‌ها می‌شد بهتر استفاده کرد و داستان را محدود به دیالوگ نکرد. همکاری طراح صحنه و کارگردان لازم بود بیش از این‌ها باشد. مثال اینکه از آلاچیق به آن زیبایی بسیاری استفاده‌ها می‌شد کرد. می‌شد در درگیری بین گروه فیلمسازی و احمد، آلاچیق کاملا روی سرشان تخریب شود، که نمادی باشد از ویران‌شدگی وضعیت جامعه‌ و زندگی‌هایمان. یا تعبیری باشد از نتیجه‌ی منفی و مخرب نیتی خیر، مگر نه اینکه فیلم ساختن مفید است، اما اگر باعث ویرانی آلاچیق احمد می‌شد باز امری مفید بود؟! بسیاری از ما از سر دلسوزی خودمان را درجایگاهی هستیم که مفید هیچ، مخرب هم خواهیم بود.

 

البته که جای شادمانی دارد منش کارگردان و بازیگرانی که به محض اتمام اجرای اول از دوستان می‌خواهند کاستی‌ها را درمیان بگذارند و بگذرند از تعریف و تمجید. نه فقط راه پیشرفت تئاتر که هر امر دیگری در دوری از تعریف و تمجید و استقبال از نقد است. ما همگی نیازمند به چالش کشیده شدنیم.

 

امان از مراسم جانبی تئاتر
عزیزان من، در هیچ جای دنیا، قبل از تئاتر شعرخوانی نداریم، سخنرانی نداریم، بعد از تئاتر هم قرعه‌کشی نداریم. قرعه‌کشی مختص جنگ‌های شادیست. تشکر از مسئولین را بگذارید برای جلسات اداری. اگر برای تئاتر زحمت می‌کشید، بگذارید تئاتر تئاتر بماند. ما بی‌نهایت ممنونیم از حمایتتان.

 

در نهایت آنچنان که احمد دست به دعا برداشت، امیدوارم تئاتر در شهرستان پاوه، مسیر درستش‌اش را پیدا کند. و مسیر درست، هدف اصلی تئاتر هرگز جشنواره‌ها نبوده و نیستند چنانکه امروزه برایشان سرودست می‌شکنند. تئاتر از دل مردم زاده شد و می‌بایست برای مردم بماند. اگر چه امروز نه در پاوه که در کل کشور راهش را از دل مردم به دل کثافت لایف‌استایل لاکچری، با مخاطبان لاکچری و از دل مردم به وضعیت ناسالم جشنواره‌ها گم کرده است. اگر هم تن به بازار و سرمایه نداده باشد، بدتر تن به لودگی و نمایش‌های معروف به لاله‌زاری داده است. باشد که هیچ چیز را به حقیقت ترجیح ندهیم و به سیاق یک احمد دیگر؛ باشد که این خانه دوباره خانه شود.

یک پاسخ برای “یادداشتی بر نمایش”شبکه صفر”/مازیار رحمان نژاد

  • ترانه امینی پور در تاریخ تیر 15, 1398 گفت:

    متاسفانه من به دلیل عدم حضور در پاوه در زمان اجرای تئاتر شبکه صفر و ندیدن اجرای نهایی دوستان و تنها با دیدن جلسه ای از تمرین نمیتوانم در رابطه با تئاتر مذکور نقدی اعم از ذکر موارد مثبت و یا منفی کار بیان کنم اما به نوبه ی خود چه خوشحال شدم و چه خوب می شود اگر به ازای هر تئاتری که روی سن می رود افراد متخصص و صاحب نظر به نقد کار بپردازند و موجب صیقل دادن هرچه بیشتر بازیگران,کارگردانان و نویسندگان شوند و موجبی شود که هرکدام از ما نگاهی عمیق تر به کارمان داشته باشیم و با هر اجرای تازه گامی در مسیر بهبود هنر خود برداریم.از اینکه فلش بکی هم به کاراکتر نازنین در (تهران کما پاوه) داده شد بسیار خوشحالم چون علی رغم موافق بودن خودم با این ایراد کاراکتر و درگیری هایی که حین تمرین با این مسئله داشتم اما بعد از اجرا در رابطه با این موضوع سخنی به میان نیامد و به فراموشی سپرده شد از یاداوری این موضوع ممنونم, باشد که اگر ایرادی در رابطه با کاراکتر نازنین از جانب من بازیگر بوده را کشف کنم و به حل آن بخش از ایراد کارم بپردازم.در نهایت خدمت همه ی دوستان شبکه صفر خسته نباشید میگم و برایشان عمیقا ارزوی موفقیت روزافزون دارم.