چ 12 اردیبهشت 1403 ساعت 23:40

مبادا خود نباشیم…../محمود رستمی تبار

مبادا خود نباشیم…../محمود رستمی تبار

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:تبریک می گوییم عبور از سال ۹۷ را با همه خوشی ها و تلخی ها , تحریم ها و کمی ها و کاستی ها , بیم ها و امید ها و در عین حال ایستادگی ها و تلاش ها و کوشش ها و مبارک است ورود به سال ۱۳۹۸ با همه […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:تبریک می گوییم عبور از سال ۹۷ را با همه خوشی ها و تلخی ها , تحریم ها و کمی ها و کاستی ها , بیم ها و امید ها و در عین حال ایستادگی ها و تلاش ها و کوشش ها و مبارک است ورود به سال ۱۳۹۸ با همه امید ها و آروزها و باز تلاش ها و کوشش های بی پایانش….«مشکلی نیست که آسان نشود مرد باید که هراسان نشود» و این سرزمین همیشه سرفراز پر از مردان مردی است که تا پای جان هراسان نخواهند شد.

و اما….اینجا دامنه های زاگرس و شاهو است. اینجا شش ماه است که ابرها در تور قلل سرفراز زاگرس به تور می افتند و بخشی از مایه حیات را نثار مردمانش و سرزمینش می سازند.شش ماه است باران رحمت بی منت «یون های نقره» و بی هیاهو و تبلیغات, لبه های خشکیده را تر ساخته و کام تشنه زمین را سیراب نموده اند. شش ماه است ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند و بسیج شده اند تا این سرزمین را غسل دهند و منابعش را پرآب سازند و جانی تازه به چشمه ها و رودهایش بخشند.

اینک در یک رستخیز طبیعی, انسان مأیوس و نا امید دوباره نسیم زندگی بخش بهاری بر پیشانیش می زند تا باز باد در غبغب کند و خدای ناکرده ندای «انالحق» سردهد و مدیر و مدبرطبیعت را نادیده بگیرد.

اینک در این رستخیز عزیز و عظیم نبات و جماد آماده شده اند. زمین در این ناحیه آماده است تا بسان همیشه تاریخ  سنگ فرش و سجده گاه گردد و نبات دسته دسته و رنگ رنگ لباس احرام برتن کنند تا دوباره سر از خاک برآرند و با چرخش زمین و خورشید حول عرش عظیم الهی طواف کنند و تسبیحش گویند و ذکر حق کنند.

اینک بهار است و میعادگاه همه گونه های ریز و درشت, تا با نام خدا و دست نوازشگر نسیم,«زینت زمین» ما گردند و با زایش و رویش به تعداد انبوه شاکران و ذاکران الهی بیفزایند و از اینک «شاید» اشرف مخلوقاتِ خود خوانده «سجده» نکند بیم نداشته باشند و خود تسبیح حق گویند, هرچند بنی آدم نفهمد.

اینک بهار است در این صف های انبوه و متراکم «رعد» موذن گشته تا در یک نماز چند ماهه و در یک مراسم حج منطقه ای گل و بلبل و نسیم و حیوان و نبات و جماد کار خود کنند و انسان نیز «آزمون» خود دهد.

اینک بهار است این همه «ساجد» و «ساجده» داستانهای تلخ و شیرینی در سینه دارند. بارش سم در همین سرزمین در دیار «حلبچه» را بیاد دارند  که در آن سال از غم جانکاه پرواز ابدی چند هزار کبوتر بیگناه, بهار به یکباره پاییز گشت و همین جمعه آخر سال بود که باز لشکر ابلیس در خانه خدا در «فج عمیق» ساجدانی را آسمانی کرد.

راستی تفاوت من و شما که پا بر صف جماعت نبات می نهیم و بدون تعریف خاص جانی از پرنده می گیریم و چهارپای حامله و مادر نوزادی را فدای هوس خویش می کنیم و با «چهارچرخ خودرو» تا پای کوه می رانیم, آن چشمه روان و هدیه الهی را ملک پدری خویش می خوانیم و دورش حصار می کشیم,  با آن تفنگ بدست مست که در فکر احیای جنگ های صلیبی است چه فرقی داریم.

مگر نمیدانیم این سجدگاه پاک شش ماه است که تطهیر می گردد و باز ابر رحمت منتظر امر صاحب نعمت. اینک با هر رسانه ای ندا می دهیم تا «حبیب خدا» و مهمان از راه برسد  و جانش را و روان خسته اش را  در این شادی و عبادت دسته جمعی موجودات شریک کند و خود از آلایش برهاند و پالایش نماید و در یک مبادله پایاپای نفعی بر بنی آدم سکنی گزیده در این بهشت هورامان برساند.

حواسمان باشد, نه خود و نه آن مهمان همراه خود که «باغی» را برای پذیرایش بریده ایم, حق تجاوز ناحق به این طبیعت بهشت گونه را نداریم . حق برهم زدن صف این همه عابد زبان بسته را نداریم و حق نجس نمودن این سرزمین تطیهر گشته را نداریم.  

بگذارید خود باشیم با همان لباس و با همان گویش و با همان عفت و پاکدامنی سنتی. سنتی بودن همیشه بد نیست و گاهی سنتی ماندن از «به روز»   شدن مخرب هویت بسیار گرانبهاتر است. اگر می رقصیم و با رقصمان شاکر نعمت حق هستیم, برای خود برقصیم و مبادا برای خوشایند دیگری خوش رقصی کنیم. مگذارید و نکند آن مسافر نوروزی چنان خیال کند چون به اینجا سفرکند به دیار غرب آمده  و بسان آن مسافران دیار فرنگ پیاده نشده روسری بر باد دهد. اینجا هورامان و اورمانات است و سرزمین سجاده های سنگی.

مهمان تابع صاحب خانه است و چون دعوتش نمودید القاء پذیر نباشیم و القاء گر باشیم و چه هدیه ای گرانبهاتر از عبادت حق و عفت و حیا و سلامت روح و جان و محبت و مودت, می توانیم به او عطا کنیم. مبادا در طبیعت سبز ما بجای بوی «بنفشه» و عطر «سوره هراله» بوی تنباکو و قلیان به مشام برسد. مبادا «هراله برم برم» در زیر گلبرگهایش از رفتار ما شرمنده شود و اشک بریزد.

مبادا خود نباشیم تا آن غربزده وطن فروش در آن رسانه شیطانی به لباس ما ریشخند بزند و آن را «مخصوص نمایش» بخواند. اینجا سرزمین لاله های واژگون با حیا و لاله های رنگین سربلند است. ما هنر پیشه هالیودی نیستیم که برای پول عفت بفروشیم و در میادین شهر در حالی که می رقصیم دیگری چلوکبابش را بخورد و به ما بخندد. رقص ما ترواش شادابی ماست و اگر موزون است “نت”ش  اش را از صدای باد و نغمه نبات آموخته است. رقص ما از سر هوا و هوس و برای خوشایند هوسران و چشم چران نیست. رقص ما و آواز ما ترنم هویت ماست و حفظ قداستش بر همه ما واجب است.

مبادا خود نباشیم….. سربلند باشید و همیشه چون عقاب «هه لو» بلند پرواز.

 

 

By: محمود رستمی تبار

یک پاسخ برای “مبادا خود نباشیم…../محمود رستمی تبار

  • ناشناس در تاریخ اسفند 26, 1397 گفت:

    مثل همیشه.بسیار عالی
    قلمت مستدام باد جناب رستمی تبار