ج 14 اردیبهشت 1403 ساعت 12:34

عشق و نفرت…/آدم غلامی

عشق و نفرت…/آدم غلامی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:در فلسفه اسپینوزا عشق و نفرت محصول هیجان و عاطفه در وجود انسان است و هیجانهای عاطفی خواستی درونی هستند، خواستی برخواسته از غریزه،از کشش های درونی،از حس های نیرومند.در فلسفه اسپینوزا حسهای انسان کور هستند.حسها یا تحت هدایت خرد هستند یا تحت هدایت تصورات انسان و تصورات انسان نقشی است […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:در فلسفه اسپینوزا عشق و نفرت محصول هیجان و عاطفه در وجود انسان است و هیجانهای عاطفی خواستی درونی هستند، خواستی برخواسته از غریزه،از کشش های درونی،از حس های نیرومند.در فلسفه اسپینوزا حسهای انسان کور هستند.حسها یا تحت هدایت خرد هستند یا تحت هدایت تصورات انسان و تصورات انسان نقشی است که از رابطه انسان و جهان خارج در ذهن انسان شکل می گیرد و انسان در بازسازی تصورات خویش سود و زیان خود را در نظر دارد دوست می دارد،

عشق می ورزد،نیکی می کند،گذشت می کند چون احساس خوبی به او دست می دهد و سود خود در آن می بیند؛دشمن می دارد،نفرت می ورزد،نابود می کند،چون خود را در معرض تهدیدی بزرگ می بیند احساس خطر می کند از سود دیگران،از ارزیابیهای دیگران،از شادمانی آنها نگران می شود می هراسد،پریشان می شود،از انسانها و از خود نیز متنفر می گردد و اینگونه عشق و نفرت از تحلیل تصویرهای ذهنی متولد می شود و برای چیره شدن بر چنین خواستهایی  باید راه معرفت در پیش گرفت.

درک اینکه فلسفه و روانشناسی نیچه متاثر از اسپینوزا و درک ژرف او از نفس انسان و عاطفه اوست چندان دشوار نیست. نیچه انسان را چون اسپینوزا مملو از خواست می داند و ژرفترین خواست انسان را خواست قدرت می خواند اما او خواست انسان را نابینا و حسهای نیرومند او را کور نمی خواند.در فلسفه نیچه انسانها و حسها و خواست آنها دو گونه است گونه ای که والاتبارند و دارای خواستهای والا و ژرف و نیرومند هستند و دیگران که کم مایه و ناتوان و متزلزل هستند.

در فلسفه نیچه به خلاف اسپینوزا ، آن هیجان کم مایه و کم مقدار و حسابگر ، آن ذهن زیرک از فیزیولوژی می زاید و والاتباری و توانایی و نیرومندی، آن طبع والا ، نیز از حس های نیرومند از خواستی ژرف می زاید از فیزیولوژی و باید ها و نباید ها و  اراده ی آزاد انسان قادر به تغییر در چنان طبایع نیرومندی در وجود انسان نیستند.

چکیده:در رابطه با انسان دو نگرش فلسفی وجود دارد. در نگرش اول انسان موجودی است دارای هیجان و هیجان موجب می شود تا عملکرد انسان خودخواهانه و غیر اخلاقی باشد ترکیبی از عشق و نفرت گردد و انسان  برای رسیدن به عملکرد اخلاقی ، به معرفت و شناخت نیازمند است. در نگرش دوم وجود انسان مملو از خواست است اما فیزیولوژی انسانها دو گونه است گروهی که دارای خواستهای نیرومند هستند که والاتبار می باشند و گروه دوم که دارای خواستهای ضعیف و بی رمق هستند و برای جبران ناتوانی در خویش از عشق و نفرت سود می جویند آنها درونشان همواره مملو از عشق و نفرت است.