اخلاق فلسفی…/آدم غلامی
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:اخلاق،صفت انسان قابل ستایش است برای توصیف آنکه می ستاییم،می گوییم:او با اخلاق است و با اخلاق بودن دو معنی را در بر دارد خوب بودن و بزرگ و والا بودن.خوب بودن می تواند معانی زیر را در بر داشته باشد:سر به زیر بودن،آرام و مطیع بودن،بی آزار بودن،همراه بودن،قهرمان بودن،بخشنده […]
- ۰۳ دی ۱۳۹۵
- کد خبر 51838
- دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:اخلاق،صفت انسان قابل ستایش است برای توصیف آنکه می ستاییم،می گوییم:او با اخلاق است و با اخلاق بودن دو معنی را در بر دارد خوب بودن و بزرگ و والا بودن.خوب بودن می تواند معانی زیر را در بر داشته باشد:سر به زیر بودن،آرام و مطیع بودن،بی آزار بودن،همراه بودن،قهرمان بودن،بخشنده بودن ،متواضع بودن،عادل بودن و قس علی هذا…..اما بزرگ و والا معانی متفاوتی را در بر دارند:قوی و نیرومند بودن،توانا بودن ،استوار بودن،قدرتمند بودن و قس علی هذا….
خوب بودن پایه ارزیابی نظام باید و نباید است برای اینکه فردی خوب باشد باید چنین و چنان باشد،یا نباید چنین و چنان باشد اما بزرگی و والایی نوعی دیگر از ارزیابی را در بر دارد.بنابراین در طول تاریخ انسان با اخلاق دو گونه معنی شده است:انسان خوب و انسان والا. فیلسوفان گاه با اخلاق بودن را خوب بودن معنا کرده اند و گاه آن را والا و بزرگ بودن ، خوب بودن را و والا بودن را گاه با خرد سنجیده اند،گاه با معرفت،گاه با قدرت،گاه با طبقه اجتماعی،گاه با توان و نیرو.
اسپینوزا در کتاب اخلاق خرد را اراده و آن را وسیله ای برای کسب معرفت می داند،از نظر اسپینوزا انسان با اخلاق کسی است که رفتارش آگاهانه باشد و آگاهی است که می تواند بر هیجان و عاطفه چیره شده و انسان را والا نماید بنابراین اسپینوزا در فلسفه خویش والایی را در نظر دارد.کانت هر موجود خردمندی را با اخلاق می داند در فلسفه کانت هر خردمندی والایی و بزرگی و زیبایی را درک می کند و جامعه بشری را جامعه ای اخلاقی می خواند و علت دوری از اخلاق را چیره شدن خودخواهی بر خرد می بیند.
نیچه انسان با اخلاق را ابرمرد می نامد،انسان والا،آنکه توانا و نیرومند است،ژرف اندیش است،والایی و سروری را می خواهد اما آن را آرزو نمی کند.در فلسفه نیچه دو گونه اخلاق وجود دارد:اخلا ق سرور و اخلاق برده.اخلاق سروران والایی می آفریند و اخلاق برده فرومایگی را می نمایاند و این هر دو از خواستی نیرومند در وجود انسان سرچشمه می گیرند و آن خواست قدرت نام دارد .چنین خواستی از اعماق وجود انسان برمی خیزد و فرمانروا یا فرمانبر ی را برای انسان به ارمغان می آورد.
نگارنده:آدم غلامی
سپاس جناب غلامی.اگه مطلبی هم در مورد فلسفه و تربیت بنویسید ممنون میشم