تاثیر نگرش به زن در خشونت…/حسین احمدی نیاز
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:خشونت علیه زنان مختص یک جامعه نیست و در همه جوامع بشری وجود دارد اما نوع نگرش به زن موثر در شدت یا کمیت این خشونت است و این امر تاثیر گذار بر سلامت جامعه است. در جوامع توسعه یافته خشونت علیه زنان در اشکال دیگری نمایانگر می شود اما در […]
- ۱۷ شهریور ۱۳۹۵
- کد خبر 44170
- بدون دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:خشونت علیه زنان مختص یک جامعه نیست و در همه جوامع بشری وجود دارد اما نوع نگرش به زن موثر در شدت یا کمیت این خشونت است و این امر تاثیر گذار بر سلامت جامعه است. در جوامع توسعه یافته خشونت علیه زنان در اشکال دیگری نمایانگر می شود اما در جوامع کمتر توسعه یافته، خشونت علیه زنان در قالبهای سنتی خشونت شامل کتککاری، بدرفتاری، تنبیه بدنی و وادار نمودن زنان به مواردی که میتواند مصداق خشونت علیه زن تلقی شود که قتلهای ناموسی و…یا مصادیق مشابه اشاره نمود.
این پرسش مطرح است که آیا نوع نگرش به زن چه میزان موثر در خشونت است؟و آیا خشونت علیه زنان صرفا یک آسیب اجتماعی است یا یک موضوع در حقوق کیفری نیز تلقی میشود؟از دیگر سو این مسئله چقدر میتواند در تولید آسیبهای اجتماعی یا تولید بزهکاری موجود در جامعه موثر باشد؟با بررسی و تحلیل خشونت علیه زنان ملاحظه میگردد که با نگاهی به جنبههای مختلف نحوه تحقق این آسیب، مستفاد میگردد که خواستگاه و منشاء بیشتر خشونت علیه زنان ماحصل نوع نگرش به زنان است، از سوی دیگر این خشونت موجب بازتولید آسیبهای اجتماعی میشود. آسیبی که آسیب دیگری را تولید میکند.
خشونت علیه زنان فقط زنان را مورد ستم قرار نمیدهد بلکه به کل جامعه آسیب وارد میکند. زنانی که مورد خشونت قرار می گیرند به سختی التیام پیدا میکنند و این درد بسان ویروس به همه جامعه منتقل میشود. در جامعه سالم ما شاهد زنان سالم به دور از خشونت هستیم. خشونت علیه زنان در وهله اول سلامت جامعه را تهدید میکند چون سلامت جامعه در گرو داشتن زنانی سالم و شاداب خواهد بود. از دیگر سو، گستره خشونت علیه زنان به جایگاه و نگرش به زنان در آن جامعه برمیگردد. موقعیت زنان در اجتماع نقش وافری در کاهش یا افزایش خشونت علیه آنان دارد.
معمولا در جوامع سنتی نمودار خشونت علیه زنان حاکی از فزونی انواع خشونت علیه زنان دارد اگرچه این امر نسبی است اما در جوامع توسعه یافته که زنان دوش به دوش مردان مشغول فعالیت هستند نمودار خشونت علیه زنان پایین است اما اقسام و اشکال دیگری از خشونت در این جوامع میتواند بیشتر نمایان شود. از سوی دیگر این پرسش مطرح است که آیا زنان خود در تولید خشونت علیه آنان موثر هستند یا خیر؟ واقعیت مسئله این است زنان میتوانند بهترین مدافعین جامعه زنانگی خود باشند. با نگاهی به جنبش زنان در آمریکا در اوایل قرن بیستم ملاحظه میگردد که شکل گرفتن این جنبش از سوی زنان، واکنش آنان به خشونت علیه آنان بوده است.
این جنبش اگرچه دیرهنگام شکل گرفت اما بسیار توانست در پیشگیری از خشونت علیه آنان موثر واقع شود.
لذا زنان هر جامعهای میتوانند نقش فزایندهای در جلوگیری و پیشگیری از خشونت علیه خود داشته باشند. با بررسی اسناد و قوانین بینالمللی در محکومیت و پیشگیری از خشونت علیه زنان مشاهده میگردد که این اسناد بینالمللی بیشتر بعد از جنگ جهانی دوم و با تاسیس سازمان ملل متحد و فعال شدن نهادهای بینالمللی بین دولی و غیردولتی زنان تدوین و تصویب شده است و همواره تعهداتی برای دولتها در این زمینه ایجاد کرده است. به نحوی که امروزه در بیشتر حقوق و قوانین داخلی دولتها ورود پیدا کرده و اکثریت مطلق دولتها خشونت علیه زنان را محکوم و تاسیساتی برای پیشگیری از این امر ایجاد کرده یا درصدد تقویت این نهادها هستند اما متاسفانه هنوز شاهد تحقق خشونت علیه زنان هستیم.
این تداوم خشونت علل مختلفی میتواند داشته باشد. در وهله اول نوع نگاه به زن است. هرگاه به زن از منظر جنسیتی نگریسته شود این خشونت تداوم داشته در حالی که اگر به عنوان انسان فارغ از جنسیت نگریسته شود و قائل به این باشند که انسان فارغ از مرد بودن یا زن بودن مطرح است و به برابری بین این دو نگریسته شود، میزان خشونت کاهش مییابد. اما هر زمان مرز بین مرد بودن و زن بودن ایجاد شود، ستم به زن شکل میگیرد. واقعیت مسئله این است که نگرش به زن تاثیر وافری در شکل گیری خشونت علیه زنان دارد. اگر این نگاه مبتنی بر تفاوت باشد بلافاصله خشونت آغاز میشود اما در تلقی برابری و تساوی بین این دو، خشونت کاهش مییابد ولی لزوما به مفهوم نبودن نخواهد بود. خشونت در اشکال دیگری نمایانگر میشود.
حسین احمدی نیاز:حقوقدان