ج 07 اردیبهشت 1403 ساعت 19:09

کنکور از دیروز تا فردا / نورالدین بهرامی

کنکور از دیروز تا فردا / نورالدین بهرامی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: دراین نوشته در طی چند قسمت، ابتدا به تاریخچۀ کنکور و فلسفۀ وجودی آن در کشورمان  می پردازیم ، سپس به وضعیت کنکور در بعضی از کشورهای دیگر از جمله تجربۀ چین، ژاپن، ترکیه و امریکا را در کنکور بیان می کنیم، در قسمت بعدی عنوانی می آید به نام نقطۀ […]

نور الدین بهرامیپایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه: دراین نوشته در طی چند قسمت، ابتدا به تاریخچۀ کنکور و فلسفۀ وجودی آن در کشورمان  می پردازیم ، سپس به وضعیت کنکور در بعضی از کشورهای دیگر از جمله تجربۀ چین، ژاپن، ترکیه و امریکا را در کنکور بیان می کنیم، در قسمت بعدی عنوانی می آید به نام نقطۀ عطف. در این قسمت تب وتابی که کنکور مسئول آن بوده و فرد ودر نتیجه اجتماع کنکوری ها و خانواده های آنها و به تَبَع جامعه را تحت الشعاع  قرار می دهد بررسی می شود و فلسفۀ این تَب را بیان می کنیم  .دراین قسمت بیان می کنیم که این تب چقدر بَرحق یا برناحق و یا  امری طبیعی می باشد . در قسمت بعدی به بیان آلترناتیو های کنکور می پردازیم وپیشاپیش به گمانه زنی و تحلیلِ  بدیل هایی که برای کنکور در نظر گرفته شده اند ونیز به تحلیل مصوبۀ مجلس مبنی بر حذف تدریجی کنکور پرداخته می شود و در پایان پیشنهاد ها و درخواست ها ارائه می شوند.

 تاریخچۀ کنکور در ایران و فلسفۀ وجودی:

اولین کنکور در ایران در سال ۱۳۴۸برگزار شد که شامل سؤال های کوتاه پاسخ بود که بعدها با الهام از کشورهای دیگر این سؤال ها جای خود را به سؤال های تستی دادند.

اهتمام به سؤالهای تستی به این دلیل  بودکه سؤالات چهار گزینه ای علاوه برآنکه در زمان کمتری تصحیح می شوند، میزان درک وفهم و استنباط داوطلب را نیز اندازه گیری می کنند خصوصاً تست هایی را که روانشناسانی چون آلفرد بینه و ژان پیاژه طراحی ومدل سازی کرده اند.گرچه این روانشناسان تست هایی جداگانه برای اندازه گیری هوش طراحی کرده اند، اما صاحب نظران معتقدند که تستِ مربوط به هردرس علاوه بر نشان دادن میزان درک و فهم و استنباط داوطلب، توأماً ضریبی از هوش داوطلب را نیز نشان می دهد. فلسفۀ وجودی کنکور به این مسئله بر می گردد که اگر در کشوری بین میزان  متقاضیان برای تحصیلات عالی و میزان عرضۀ  صندلی های دانشگاه تناسبی و جود نداشته باشد  به این معنی که میزان تقاضا برای تحصیلات عالی بیشتر از عرضۀ آن باشد ، نظام آموزشی آن کشور لاجرم در پی انتخاب ، ترجیح  و تخصیص بهینه در بین داوطلبان  بر می آید و یا در هر کشوری بعضی از مراکز آموزش عالی وجود دارند که به لحاظ تراز علمی و تیپ اساتید و امکانات و رایگان بودن هزینۀ تحصیل و دولتی بودن، در رتبۀ بالاتری قرار دارند. مسلماً این گونه دانشگاه ها در هر کشوری متقاضیان زیادی دارند و به ناچار برای تعین و مشخص نمودن اینکه چه کسانی  می توانند به این مراکز راه یابند و افتخار ورود به آنها را کسب کنند ،باید یک ماراتن علمیِ واحد در سراسر کشور برگزار کرد. طبیعتاً رتبه علمی کسانیکه در هاروارد تحصیل می کنند با کسانی در   هاوارد (یک مرکز آموزش عالیِ غیر انتفاعی در همان شهر  است) به تحصیل می پردازند، باید فرق کند -گرچه باشد در نوشتن شیر،شیر- لذا کنکور افراد را به طور متفاوت رده بندی می کند و این متفاوت سازی همان تخصیص بهینه است. در اینجا یک شُبهه مطرح می شود و آن اینکه گفته می شود که  اساساً چرا  باید توزیع امکانات واساتید در تمام دانشگاه ها برابر نباشد؟ که باید گفت گرچه باید هر دانشگاهی حداقل  امکانات وجذبه هایی داشته باشد که اگر استادی از یک دانشگاه تراز اوّل بخواهد خود را به آنجا منتقل کند آن جذبه ها کافی با شند و تا حد امکان تمرکز زدایی صورت گیرد وحتی گاهاً دیده می شود استاد مطرحی از دانشگاه برتری به خاطر ترجیحات غیر علمی و غیر امکاناتی (مثلاً بازگشت به موطن) خود  را به دانشگاهی با بَرَند پایین تری منتقل می کند وباید تا حد متعارف تمرکز زدایی صورت گیرد مهم این است که به لحاظ جغرافیایی باید یک توزیعِ امکاناتی وعلمی صورت گیرد ودر کنار آن نیز لازم است تخصیص بهینه ای از لحاظ رده بندی دانشگاه ها صورت گیرد. مثلاً در هر استان یک دانشگاه تراز اول وجود داشته باشد  ودرکنار آن دانشگا ه ها و مؤسسات عالی با رتبه های پایین تر نیز وجود داشته باشند. به این صورت هم تمرکز زدایی و توزیع برابر و هم تخصیص بهینۀ منابع علمی و امکاناتی صورت می گیرد. به هر حال این مسئلۀ رده بندی دانشگاه ها و مراکز علمی به لحاظ امکانات، یک الگوی متعارف است و برآمده از سرشت و واقعیت حاکم در بین انسان ها می با شد. یعنی وقتی که می بینیم تفاوت های حاکم در توانمندی، قابلیت وبهرۀ هوشیِ افراد ،یک امر مشهود و لازمۀ طبیعت است در نتیجه  مانند یک واقعیت باید آن را پذیرفت وسپس بتوان در فضایی آزاد و با اعطای فرصتهای برابر بگذاریم  توانمندی ها وقابلیت ها رشد کنند وبصورت سیال هر کدام در جای خود نشانده شوند. از این واقعیت این نتیجه حاصل می شود که مادامیکه افراد تیز هوش، کانا، کودن، پُرانضباط به لحاظ کاری و کم کار و…وجود دارند ،دبیرستانها ونهایتاً دانشگاه های آنها باید متفاوت باشد. برای مثال در ایالات متحده که نمونۀ بارزی در تخصیص منابع آکادمیک است ومحصول نهایی آن نیز به بار نشسته است، اعلام می شود که ۴۰% از دولت مردان این کشور فقط از یک دانشگاه و آنهم دانشگاه جرج واشنگتن فارغ التحصیل شده اند. طبیعتاً این دانشگاه باید رویهم رفته به لحاظ امکانات و هیئت علمی با بعضی از دانشگاه های دیگر فرق کند. در کشور خودمان  این تخصیص در مراکز آکادمیک بسیار به همان الگوی ایالات متحده شبیه است که قابل دفاع نیز میباشد .

به هر حال از سال ۱۳۴۸تا سال ۱۳۸۲ میزان شرکت کنندها در ایران سیر صعودی داشت اما از آن سال به بعد بنا به تغییر ترکیب هرم سنی این میزان سیر نزولی پیدا کرد. درحال حاضر درمقطع کارشناسی حدود ۲۵۰هزار صندلی خالی وجود دارد وظاهراً این مسئله -کاهش میزان تقاضا نسبت به عرضۀ کنکور- یکی از دلایلی شده است برای حذف کنکور . در حالیکه این افزایش ظرفیت ها  به دنبال یک پروسۀ کمّیت مدارانه بود که به بهای پایین آوردن کیفیت آموزش در دانشگاه های دولتی تمام شد وتازه این مسئله (کاهش میزان تقاضا نسبت به عرضۀ کنکور) هنوز کفایت حذف کنکور را نمی کند  چراکه علاوه براین مسئلۀ ترجیحات دانشگاه های خاص و رشته های خاص نیز وجود دارد که این ترجیحات هیچگاه عرضۀ آنها به تقاضایشان نمی رسد.

به هر صورت پس از این  چند دهه تجربه در حال حاضر در کشورمان این کار بر عهدۀ سازمان  سنجش و آموزش، که تحت نظارت وزارت علوم ، تحقیقات وفنّاوری می باشد، برگزار می شود  وهمانطور که ذکر شد طبق مصوبۀ مجلس قرار است طی چند سال آینده حذف شود.

تجربۀ چند کشور:

کشور چین یکی از کشور هایی است که به دنبال ببرهای صنعتی [۱]چند دهه پیش  گام های بزرگی برداشته است وطی چند دهۀ قبل نرخ های رشدی که با آن بَرَند کشورهای توسعه یافته بدست می آید را تجربه کرده است[۲] اما  در سیستماتیک بودن  این فرایند هنوز تر دید وجود دارد . مثلاً توسعه در چین هنوز منجر به دمکراسی نشده و اثرات آن مشهود نیست و این کشور صرفاً با توسّل به انضباط کاری ومبارزۀ قاطع با فساد مالی توانسته این گامها را بردارد. در این راستا از جمله اقداماتی که با قاطعیت انجام می شود کنکور است دولت  چین به این نتیجه رسیده که کنکور هم مبنای خوبی برای شایسته سالاریِ علمی است و هم در بهینه سازی و تخصیص در ست مراکز آموزش عالی خوب عمل کرده است.تب کنکور در چین خیلی بالاتر از ایران است . مثلاً چندی پیش در یکی از رسانه های منتقد غیر چینی خبری منتشر شد مبنی بر اینکه  که دانش آموزان در چین با سرُم های تقویتی خود ر ابرای کنکور آماده می کنند و با إعتراض به آن دپارتمان آموزشی دولت چین از آن دفاع کرد و إعلام کردند که دولت چین برای هر دانش آموز کنکوری مبلغ ده یوان  سُرُم آمینو اختصاص داده است که در صورت نیاز، بروز اضطراب ویا اُفت فشار از آن استفاده کند .حتی برای جلو گیری از اتلاف وقت تمهیداتی فراهم کرده  که تزریق سرم نیاز به ایاب وذهاب نداشته باشد ودرجا تزریق شود مردم چین برای کنکور اهمیت زیادی قائل هستند و به هر فرزند چینی یاد داده می شود که پیشاپیش مانند یک نقطه عطف به کنکور بنگرد و برای آن برنامه ریزی بلند مدت انجام دهد. چینی ها پرطرفدارترین راه  را برای تعین مسیر  زندگی و سرنوشت خود آموزش عالی می دانند واین را دولت فرهنگ سازی کرده است و برای آن نیز دلایل زیادی دارند که از این دلایل آنچه واضح است این است که اولاً بهترین و پایدارترینِ درامدها آن است که ماحصل دانش بوده و ثانیاً تحصیلات عالی راه کار مناسبی است برای توزیع مجدد درآمدها به نفع افراد شایسته درجامعه می باشد.

در ترکیه نیز در سطح کارشناسی یک کنکور سراسری وجود دارد که بسیار به کنکور سراسری در ایران شباهت دارد ودر کنار دانشگاه های دولتی ، مراکز آزاد وغیر انتفاعی وجود دارد که در واقع کنکور درآنجا نیز کار تخصیص بهینۀ این مراکز عالی به سطوح مختلف داوطلبان انجام می دهد.

در ژاپن نیز اگر چه به دلیل ساز وکارهای درست اقتصادی فرصت های زیاد شغلی وجود دارند واز طرفی پیری جمعیت سبب شده است که صندلی های خالی در آموزش عالی وجود دارند اما با این وصف این کمبود تقاضا نیاز به کنکور را کاهش نداده است و کنکوری به مانند کنکور کشورمان دراین کشور فرا صنعتی کار غربال داوطلبان آموزش عالی را بر عهده گرفته است .

 

نقطۀ عطف:

 

نقطۀ عطف چون أساساً یک مفهوم ریاضیست و این مفاهیم چون برآمده از طبیعتِ وجود هستند، برای تفهیم و انطباق بیشتر بدواً کمی از این مفهوم کمک می گیریم. مثلاً  معادلۀ   y=x³   را در نظر بگیرید که منحنی آن از مبدا مختصات عبور می کند هنگا میکه در بازۀ (۰,∞-)X  افزایش می یابد Y نیز افزایش می یابد اما با نرخ کاهنده افزایش می یابد در این بازه منحنی به سمت راست خم پیدا می کند ودر یک نقطه یا یک لحظۀ زمانی که همان مبدا مختصات می باشد نرخ صعود به صفر می رسد و البته این صفر شدن میزان رشد گرچه در یک نقطه روی می دهد اما نتیجۀ یک فرایند است که از یک بازه و مسیر طولانی  حاصل شده است  بعد از این نقطه و در ابتدای بازۀ بعدی(∞+ , 0 ) با افزایش X تابع شروع به افزایش می کند اما افزایشی با نرخ رشد فزاینده در واقع بعد از این نقطه جهت تغییرات عوض می شود. یعنی  از اینجا به بعد با افزایش X میزان تابع نیز افزایش می یابد اما با نرخ رشد فزاینده  و در نهایت خم بسمت چپ بر می گردد.مقدار این نقطه را مشتق دوم تابع وتعین نوع تغییرات در تعین علامت یا با آزمون مشتق دوم مشخص می شود. یعنی اگر مشتق دوم برابر صفر و مقدار مشتق سوم منفی باشد ، تقعر تابع از بالا به تقعر از پایین تغییر می کند واگر مشتق دوم صفر ومقدار مشتق سوم مثبت باشد ، تقعر تابع از پایین به تقعر از بالا تغییر می کند.[۳]

 

 

به هر حال نقطۀ عطف نقطه ای است که در آن به ناگاه جهت تغییرات عوض می شود.می توان گفت نقطۀ عطف نقطۀ انقلاب است! چگونه انقلابی؟ گفتیم که بسترهای آن -که نوع تغییرات ونرخ آن تغییرات است- از قبل پیریزی شده است . زندگی هر انسانی می تواند دارای نقاط عطف  باشد . یعنی نقطه ای که در اینجا و منظور ما به معنی اتفاقی که مبنای تغییر جهت مسیر زندگی می شود بخصوص اگر فرایندی که منتهی به نقطۀ عطف می شود با رنج وتلاش توأم بوده باشد در این صورت نقطۀ عطف ،همان نقطۀ پایان زحمت وسختی وزمانِ برداشت است ودر واقع از آن پس به تدریج دورانی شروع می شود که آرامش وآسایش را نوید می دهد از آن پس نرخ رشد نه در فضای منفی وکاهنده ، بلکه در فضای مثبت وبا نرخ فزاینده صورت می گیرد.پس در واقع این اتفاق جهت تغییرات زندگی را عوض کرده  و می توان گفت قبل از  این اتفاق تقعُر زندگی رو به پایین بود و بعد از این اتفاق تقعُر زندگی رو به بالا می شود  ویا برعکس  مثلاً برای فردی دیگر اگر فرایندی که منتهی به نقطۀ عطف می شود توأم با سهل انگاری و عدم استفاده از وقت وامکانات ونعمت ها بوده باشد! آن وقت دقیقاً عکس حالت قبل روی می دهد البته در این صورت حالت  جبری آن y=-x³می باشد. با این تفاسیر به این نتیجه می رسیم  که در زندگی نقاط عطف الزاماً وجود دارند در نقطۀ عطف  اوضاع واحوال خیلی نرمال نیست ونباید باشد! چون اهمیت دارد وخیلی مهم است و قرار است که مسیر زندگی تغییر کند  ودر نتیجه وجود تَب و اضطراب  امری کاملاً همزاد آن است حال اگر در نقطه عطفِ خاصی تمام جوانان مملکت به لحاظ زمانی با هم مشترک باشند. تب آن نه تنها جوان و خانوادۀ او را بلکه مملکت را فرا می گیرد چون برای همه در یک زمان روی داده است  و باز این هم طبیعی است ونه بحران است و نه خطر ساز، بلکه باید آن را به فال نیک هم گرفت و روزی مهم دانست چونکه واقعاً مهم است و قرار است تغییرات اساسی در زندگی بسیاری از جوانان مملکت روی دهد و این تغییرات می تواند روند توسعۀ کشور را به پیش ببرد   مثلاً ازدواج برای هر فرد در زندگی ، نقطۀ عطف محسوب می شود اما چون کمتر افرادی تاریخ ازدواجشان با هم مشترک است و زمان و مکان ازدواج افراد از هم مستقل است  در نتیجه تب ازدواج فرد را در بر می گیرد اما جامعه را در بر نمی گیرد. کنکور یکی دیگر از نقاط عطفی است برا ی کسی که با آن  رو  در رو می شود .باید تَب داشته باشد! تَب ذاتی آن است، چون مهم است، اگر برای یک نفر کنکوری،کنکور مهم نباشد، این حا لت غیر عادی است. پس حائز اهمّیت است و حال چون تاریخ آن برای همۀ داوطلبان مشترک است طبیعتاً تب آن سالی یک بار همۀ جامعه را فرا می گیرد و این مسئله  باید طبیعی باشد و جای نگرانی نیست و اعتراض به آن از جانب مردم موضو عیت ندارد وسازمان سنجش و دولت نبا ید تحت فشار اعتراض مردم  به فکر آلترناتیو باشند بلکه باید این مسئله را توجیه کند .

آلترناتیو:

در این قسمت به- ذکر بعضی از جانشین هایی که برای کنکور در نظر گرفته شده است  وارزیابی و پیامدهای آنها نیز بررسی می شود. با نشستن در پای صحبت مخالفانِ کنکور چه نماینده گان محترم مجلس و یا از هر فرد وصنفی که با کنکور مخالفند، می بینیم  بعضی جانشین و بدیل را نیز مطرح می کنند ابتدا خرده می گیرند و می گویند که مردم را باید از تب و اضطراب کنکور نجات دهیم، که دفاعیات این نیز مفصل در قسمت های قبلی ذکر شد ویا می گویند: دیده می شوند کسانی که وضعیت درسی خوبی نداشته اند و معدل چهارسالۀ دبیرستان آنها خوب نبوده، در حالیکه رتبه های خوبی در کنکور می آورند و بهترین دانشگاه ها قبول می شوند و یا برعکس دیده می شود مواردی که معدل چهارسالۀ خوبی داشته اند اما در کنکور موفق نیستند و نتیجه می گیرند که کنکور محکی برای شایسته سالاری نیست. در اینجا باید گفت  بنابر آنچه که مستندات سازمان سنجش هر ساله پس از إعلام نتایج  منتشر می کند می بینیم که توزیع قبولی ها  به نسبت معدل یک نوزیع نرمال است یعنی حدود هفتاد درصد از قبولی ها در کنکور سراسری بترتیب معدل قبول شده اند و حدود سی درصدی هم از معدل تبعیت نمی کند به این معنی که حدود پانزده درصدی هستند که از معدل  بالایی برخوردارند در حالی که در کنکور قبول نمی شوند و این مسئله می تواند دلایل منطقی خود را داشته باشد مثلاً کسانی وجود دارند که از محفوظات قوی برخوردارند. اما از قوۀ فهم واستنباطی که لازمۀ جواب دادن به سوالات تستی است را نیستند و یا اینکه اساساً کیفیت معدل های بالا از دبیرستانی به دبیرستان دیگر متفاوت است مثلاً یک معدل۱۹در یک دبیرستان روستا با یک معدل نوزده در شهر دارای بنیۀ علمی برابر نیستند و یا سطح علمی یک معدل۱۶ در یک دبیرستان بزرگسالان با همین معدل در دبیرستان البرز در تهران بسیار متفاوت است و بر عکس حدود پانزده درصدی از افراد هستند که معدل پایینی در چهارسالۀ دبیرستان دارند و در عین حال رتبه های خوبی می آورند این ها کسانی  هستند که بعد و یا قبل از فارغ التحصیلی به خود می آیند و  تغییراتی بنیادین و عمودی در انگیزه و برنامه های  آنها روی می دهد و اینجاست که باید گفت شرط معدل اساساً شرطی ناکارآمد است، هم بدلیل اینکه معدل ها با هم خیلی تفاوت  ماهوی دارند وهم بدلیل اینکه شرط معدل راه تغییر را براین دست از افراد می بندد وتا آخر زندگی باید چوب معدل پایین را بخورند و حال آنک ه یکی از مؤلفه های توسعه یافتگی، ایجاد بستر مناسب برای بُروز تغییر می باشد.

از جمله راه کارهای دیگری که بجای کنکور مطرح است ، تاثیر دادن ضریب مصاحبه در کنکور است. چند سالی است که امتحان دکتری هماهنگ و بصورت کنکور سراسری برگزار می شود وهر ساله نسبت به سال قبل تاثیر مصاحبه در قبولی به عنوان یک اُپراتور بیشتر می شود. مواردی دیده می شود که در خود ِکنکور رتبۀ علمی خوبی کسب کرده اند مثلاً درکنکور دکتری در سال ۱۳۹۰برای دکتری مکانیک  130 مورد نیاز بود وسقف مجاز به انتخاب رشته تا رتبۀ ۴۲۵ ورتبۀ یکی از داوطلبان ۵۰ بوده است وتاثیر مصاحبه در این سال ۳۰% اعلام می شود .با این وصف داوطلب مذکور در نتیجۀ نهایی رد می شود و موارد مشابه این موارد درآن سال و سال های بعد بوده که ذکر آنها بدون اطلاعات و مستندات دقیق جایز نیست. واقعیت آن است جایی که مصاحبه بعنوان یک عامل مطرح می شود – این مصاحبه بجای آنکه یکجا وکلاً در یک مکان ،تحت نظارت سازمان سنجش صورت گیرد، هر دانشگاهی بصورت خاص آن را برگذار می کند – بیم  آن می رود که جا برای نفوذ عوامل غیر علمی باز شود در حالیکه اگر این کار کلاً توسط ماشین علامت خوان صورت گیرد این ماشین نه عطوفت و مهربانی می شناسد و نه به کسی ظلمی روا می دارد و همچنین سلیقه ای عمل نمی کند.

نتیجه گیری وپیش نهادات:    

در کل آنچه که از مشاهدات و مطالعات ساختاری ، در این خصوص نتیجه می شود این است که گزینه ای بهتر و کم نقص تر از کنکورِ سراسری برای گزینش  افراد و داوطلبان  ورود به دانشگاه ها وجود ندارد. و از معدود فرایند هایی است که بر مبنای شایسته سالاری انجام می گیرد.

لذا انتظار می رود به کسانی که در این ماراتن  بزرگ بهترین رتبه ها را می آورند ، به مانند یک ورزشکار مدال آور ارج نهاده شود .در واقع تنها تفاوتی که تک رقمی های کنکور با یک ورزشکار مدال آور دارد در این است که  قهرمان ورزشی عمدتاً در پایان کارش به مدال می رسد و یا حد اکثر یکی دو بار دیگر تکرار می شود و ثمر ومیوۀ او دیگر به پایان می رسد  ونقشی در توسعه و پیشرفت مملکت ندارد و حال آنکه  یک قهرمان کنکور تازه دوران طلاییش آغاز می شود، او با کسب یک رتبۀ تک رقمی تازه نخبه بودنش اثبات گردیده است ومیتوان او را به عنوان بزرگترین سرمایۀ انسانی که در در رشد و توسعۀ کشور نقش اساسی خواهد داشت، بکار گرفت. بنابراین به مسئولین محترم پیشنهاد می شود که نخبه گان کنکوری را بیشتر ارج نهند و آنها را دلگرم کنند و امکانات شایسته و بایسته را برای آنها فراهم کنند تا بدین وسیله در مسیر رشد وتوسعه و خدمت به کشور هدایت داده شوند و این گونه از خروج این سرمایه های عظیم از کشور ممانعت به عمل آید .

اما در فرایند برگزاری این مارتن علمی آسیب ها و معایبی نیز وجود دارند که اگر رفع شوند می توانند به سلامت وصلابت بهتر این فرایند منجر شوند.این آسیب ها ذاتی کنکور نیستند بلکه عمدتاً به خاطر ضعف در ساختار امنیتی وقانونی برگزار کنندۀ کنکور به وجود می آیند. از جملۀ آنها رواج تقلب بخصوص در حوضه ها وشهرستان های کوچک که متأسفانه بسیار زشت وننگین می نماید و به خاطر آنکه کراهت این کار بیشتر نمایان شود لازم به توضیح است که بدانیم این تقلب با تقلب در سر کلاس درسی خاص متفاوت است  چراکه در آنجا همه می توانند نمرۀ قبولی بگیرند در حالیکه در کنکور همه نمی توانند قبول شوند و برای هر رشته و هر دانشگاه مورد نظر الزاماً تعدادی می خواهد و در نتیجه  کسی که با تقلب وارد رشته ای ویا دانشگاهی می شود در واقع باز دارندۀ فرد دیگری می شود که با شایستگی  رتبۀ ورود را بدست آورده در حالیکه از ورود باز می ماند که در اینجا لازم از سیستم نظارتی و نظام برگذار کننده  کنکور  تقاضا شود با این پدیده مقابله شود وبه نمایندگان محترم  مجلس پیشنهاد می شود که در این خصوص قانون وضع کنند و با قوۀ مجریه برای پی گیری بیشتر هماهنگی لازم را به عمل آورند باشد که این رویداد علمی بتواند در راستای توسعۀ کشور به کار آید.

نورالدین بهرامی

 

[۱] – اصتلاحی است که به هفت کشور در آسیای جنوب شرقی اطلاق می شود که جریان توسعه را با هم شروع کردند و از جملۀ آنها: کرۀ جنوبی ، هونکونگ، تایوان، اندونزی، مالزی و سنگاپور را نام برد که به آنها ببرهای آسیا نیز گفته می شود.

[۲]- برطبق شاخصه های اقتصادی اگر هر کشور بتواند در طول یک دهه رشدی با میانگین ۶ % وبالاتر را داشته باشد به جرگۀ کشورهای توسعه یافته در می آید. البته در این مورد توافق نظر کلی وجود ندارد.

[۳]- فرگوسن، نظریۀ اقتصاد خرد، جلد اول ،ترجمه محمود روزبهان،دانشگاه تهران ۱۳۶۶ جلد اول ص۱۴۸

2 پاسخ برای “کنکور از دیروز تا فردا / نورالدین بهرامی

  • دانش آموز در تاریخ آبان 24, 1393 گفت:

    آقای بهرامی معلم من بوده، انسانی بسیار فهیم ودانا است امیدوارم امثال چنین انسانانی در جامعه زیاد باشد
    باتشکر از مطلب آقای بهرامی

  • سعیدیانی در تاریخ آبان 23, 1393 گفت:

    استاد عزیز مقاله شما را خواندم از مطالب شما بهره بردم موفق باشید خدا امثال شما را محفوظ کنید ‘