پیر در آیینه فرهنگ کُرد
پايگاه خبري تحليلي سلام پاوه به نقل ازکردپرس– تجلی نقش و جایگاه پا به سن گذاشتگان در فرهنگ کُردها موضوعی است که به قلم پژوهشگر «ناصر کانیسانانی» در شماره روز 26 مرداد ماه در روزنامه شهروند منتشر شده که به شرح زیر است. سالهای دهه ٧٠ شمسی در واحد اطلاعات و اخبار صدا و سیمای […]
- ۰۳ شهریور ۱۳۹۳
- کد خبر 8537
- دیدگاه
پايگاه خبري تحليلي سلام پاوه به نقل ازکردپرس– تجلی نقش و جایگاه پا به سن گذاشتگان در فرهنگ کُردها موضوعی است که به قلم پژوهشگر «ناصر کانیسانانی» در شماره روز 26 مرداد ماه در روزنامه شهروند منتشر شده که به شرح زیر است.
سالهای دهه ٧٠ شمسی در واحد اطلاعات و اخبار صدا و سیمای مرکز کردستان خدمت می کردم. در یکی از ایام آن سالها به فکر افتادم که گزارشی از سرای سالمندان سنندج که همسایه دیوار به دیوار مرکز بود تهیه کنم و از حال و روز کسانی با خبر شوم که از حریم حرمت و محبت رانده شده و در انزوای خویش یاد جوانی و کانون گرم خانواده را همچنان بر دیوار خیال آویختهاند و با این پندار انتظار مرگ را میکشند.
هدف دیگر تهیه برنامه تجلیل از کسانی بود که با کار مخلصانه در این مرکز نامهربانیها و قدرناشناسیهای فرزندان این سالخوردگان را جبران میکردند و انسانیت خویش را به اثبات میرساندند. برنامه نسبتا مفصلی تهیه و روی آنتن رفت. کلام درد آلود همراه با تصاویر غمآلود احساسات بینندگان و شنوندگان را تحریک و موجب تماسهای متعدد با واحد خبر و ابراز همدردی با ساکنان مرکز سالمندان و قدردانی از مددکاران آن شد و ما تهیهکنندگان گزارش امیدوار بودیم که آن صداهای غم گرفته و سیماهای چروکیده زنگی برای بیدار باش وجدان در کسانی شود که پدر و مادر پیری دارند و مشمول بیمهریشان میکنند غافل از اینکه پیش از ما و بیش از ما فریاد گرانی فراوان داد این بیمهری را سر داده و همگان را به ایفای وظیفه انسانی – اسلامی فرا خوانده و با دلایل متکی بر شریعت، طریقت، عرف و علم وجدانهای خفته را ندا داده تا بیدار شوند و بیداد در این گوهرهای انسانی را پایان دهند اما کو گوش شنوا…؟!
قدرناشناسی نسبت به پیران و روا داشتن بیمهری و بیمحبتی به آنان که پاس داشتشان مورد تأیید و تأکید دین و آیین فرهنگ و فرهی ما است در حالت کلی یک پدیده اجتماعی است که متاسفانه روز به روز بر ابعاد آن اضافه میشود. شاهد این گفته انبوه سالمندانی از زن و مرد است که هر روز در معابر عمومی، آنان را با رخت و لباسی نامناسب سر و روی آشفته خسته و نالان و زرد و تکیده مشاهده میکنیم که یا دست نیاز به سوی رهگذران دراز میکنند یا به حرفهای کاذب با مشتی خنزر پنزر میپردازند. آن دسته از این قشر رو به تزاید که اندکی خوشبختتر هستند و هنوز در کانون گرم خانواده یک وجب جا به آنان اختصاص یافته وظیفه خرید اجناس مورد نیاز خانواده و بردن نوهها به مدرسه و… را به عهده دارند و در اوقات فراغت با همسالان در گوشهای جمع و غمها با هم میکاوند. اینان اکثرا در خانواده جایگاه آنچنانی ندارند و در میهمانیها مشمول غیبت اجباری میشوند تا آبروی پسر و دختر و عروس و داماد محفوظ باشد. این نمودهای نامیمون خبر از کمرنگ شدن ارزشهای انسانی میدهد که به گمان بعضی همزاد پیشرفت مالی است.
این گفته از آن جنبه درست بهنظر میرسد که در بستر مادیات انسان به ابزاری مبدل میشود که باید درون را تهی از اعتقادات معنوی کرده و همه توش و توان خود را در جهت کسب ثروت و قدرت به کار گیرد لذا در این مسیر هر آنچه و هرآنکس که مولد نباشد زاید و زیانبار است که باید به دورشان انداخت. در تأیید این گفته جامعهشناسان معتقدند که پیشرفت، گاوی یکچشم است که در مسیر چشم بیناساز و کارهای حرکت به جلو را میبیند و پاس میدارد و براساس آن حرکت میکند در مسیر چشم نابینا ارزشهای انسانی است که مانع این حرص و ولع است باید لگدکوب شود. با این توصیفات گرامیداشت پیر که ارزش معنوی دارد و معرفت بر این ارزش نیاز به دارا بودن معنویات و مقبول دانستن فرهنگی است و چرایی گریز از آن در حیطه علم جامعهشناسی قرار میگیرد که رگ و پی این پدیده را تحلیل کند.
از آنجا که راندن پیر و رمیدن از وی به درجات مختلف در انسانها ظهور و بروز میکند یاری علم روانشناسی لازم است تا چند و چون این گریز و گزش در ارتباط با خوی و منش انسانها تصویر و ترسیم شود. این پدیده هرچه هست با فرهنگ ما سنخیت ندارد. نمیتوان ادعا کرد که ایرانی و مؤمن و کُرد هستیم اما به پیران که سرمایههای گرانسنگ انسانی و انبانهای پر از تجربه و تعقل هستند بیتوجه باشیم نگاهی به قرآن و نظری به سیره و سخن پیامبر کافی است تا در یابیم که پیران از منظر دین شایسته تکریم هستند و رعایت شأن و شخصیت آنان جزو واجبات قلمداد شده است. در فرهنگ غنی ما که ارثیه ارزشمند این ملت است و در طول هزارانسال حیات عالمانه و عاقلانه این مردم بر غنا و خلوص آن افزوده شده و حاصل تجربه و تعقل میلیونها انسان در بستر زمان است از پیر چو گوهری گرانبها و مرشد و راهنما و منبع و مصدر فر و شگون یاد و نام برده شده و همگان به ویژه جوانان را به کرنش به این آیات انسانی دعوت و آسایش و آرامش مادی و معنوی را در گرو پاسداشت حرمت موی سپید دانسته است. در میان ما کُردها این سپیدی دارای چنان ارزشی بود که به آن قسم میخوردند و چنان حرمتی برایش قایل بودند که با دیدنش قیام و برای زیارتش قعود میکردند. در همین فرهنگ کُردی وجود پیر در خانه را مایه رحمت و هدایت میدانستند و میگفتند:
«هه رمالی پیری نییه پیری بستینی»
جای تأمل و تأسف است که با دارا بودن این فرهنگ و آیین و این همه نازش و مسلمان بودن و ایرانی بودن و کُرد بودن شاه بیت و ترجیع بند قصیده قوام و دوام خویش را فراموش کردهایم و چون پوچ پنداران کجکرداران و ژاژ گفتاران فکر میکنیم، عمل میکنیم و سخن میگوییم و پیران را ناپسند و نامحرم دانسته و به آنان نارو میزنیم. لذا شایسته است حداقل به خاطر اثبات موجودیت انسانی خود در زمان حال و تضمین و تأمین شخصیت خویش در آینده به این آیات انسانی با دیدگانی پر مهر و محبت نگاه کرده و ارزش معنوی آنان را دریابیم. ختم کلام اینکه گر عمر وفا کند و قضا و قدر مهلت دهد این موهای سیاه و سفید رخهای گلگون زرد و قامتهای خدنگ کمان میشوند. این تغییر و تبدیل مسلم و قریبالوقوع است لذا هر آخر و عاقبتی که ما برای پیران رقم میزنیم دستور العمل رفتار فرزندانمان با ما است.
این جهان کوه است و فعل ما صدا
سوی ما آید نداها را صدا
پس جوان هوشیار و بیدار باش که با رفتار با پیر آینده خویشتن را میسازید
خيلي مطلب زيبا و پر محتوايي بود اميد مي رود مؤثر واقع شود
يادمان باشد جونان امروز پيران فردايند و بايد بيشتر تأمل كرد .