هویت حلقه گمشده در معماری معاصر ما/فریبرز موسی زاده
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : فریبرز موسی زاده *:در همه تمدنهای بشری معماری پارامتر با اهمیت شناختی آن تمدن به شمار میآید و در بسیاری از موارد معماری خود نمادی از هویت تمدنی است و برای تمیز یک تمدن از دیگری معماری را بهعنوان سنجه جداکننده آنها از هم بهحساب میآورند. در فرهنگ اکسفورد […]
- ۲۸ آذر ۱۳۹۹
- کد خبر 93037
- بدون دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : فریبرز موسی زاده *:در همه تمدنهای بشری معماری پارامتر با اهمیت شناختی آن تمدن به شمار میآید و در بسیاری از موارد معماری خود نمادی از هویت تمدنی است و برای تمیز یک تمدن از دیگری معماری را بهعنوان سنجه جداکننده آنها از هم بهحساب میآورند.
در فرهنگ اکسفورد به واژه Identity اشارهشده و به معنی هویت آمده و در تعریف آن به دو مورداشاره شده اول تمایز از غیر و دوم مشابهت با خودی. هویت عبارت است از مجموعه مشخصات اساسی فرهنگی، فلسفی،تاریخی اجتماعی و روانی همانند هم که به رسایی بر ماهیت گروه، به معنای همانندی اعضا باهم باشد و آنها را در زمان و مکانی تحدید شده از سایر گروهها منفک و جدا نماید.اما هویت اجتماعی مفهومی است که میخواهد تعارضات موجود در هویتهای گروهی را بهنوعی کاهش داده و آنها را تحت یک هویت اجتماعی،همگرا سازد و انگیزه همکاری، همدلی و همزیستی را میان افراد جامعه فراهم نماید.
اگر روزی به هورامان سفرکرده باشید این هویت را میشود در بسیاری موارد به عینه دید. موضوع هویت بهویژه هویت ملی از اوایل قرن بیستم و با شکل گرفتن دولت – ملتها در مرزهای بینالمللی مطرح گردید. البته پیش از آن نیز در سرزمینهایی که توسط استعمارگران اشغال میشدند، موضوع هویت به شکلهویت اجتماعی، دینی و هویت ملی طرحشده بود.
هویت را میتوان تجلی فرهنگ در محیط دانست زیرا مکانها از انسان معنا میگیرند و انسان نیز مجموعهای ازباورها و اندیشهها است که فرهنگ او را شکل میدهد و نمود و تجلی از فرهنگ انسان را در مکان و محیط میتوان مشاهده نمود که همان هویت اوست. هویت هر پدیدهای، بیانگر هیات و ماهیت وجودی ذات آن پدیده. احساس هویت انسان دارای دو رکن حس تعلق و مجزا بودن است، اینکه ما درباره خودمان چگونه میاندیشیم نهتنها بر انتخابها و رفتارهای ما اثر دارد، بلکه بهعنوان نقطه مرجعی در خدمت درک ما از دیگران و تعامل ما با آنها است. آگاهی به وجود خود و پی بردن به کیستی و هویت خود از خلال ارتباط در جامعه به وجود میآید.
تافل بنیانگذار نظریه هویت اجتماعی معتقد است عضویت گروهی و بهتبع آن هـویـت اجتماعی را متشکل ازسه عنصر میباشد، عنصر شناختی عنصر ارزشی و عنصر احساسـی . اما هویت در معماری و شهرسازی را چگونه میشود بیان کرد. شهر مکانی ارزشمند محسوب میشود، مکانی که از گذشته دور برای کنار هم قرار گرفتن انسانها و انجام فعالیتهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی فراهم شد و گسترش یافت و هویت پیداکرده است و هر شهری، هویت خاص خود را دارا است، هویتی که در طول دوران تاریخ تکوین یافته؛ هویتی که درمقاطعی از زمان نادیده گرفتهشده است و به آن بیتوجهی شده هویتی که معماری و شهرسازی بازتابی از آن بهحساب میآید یکی از مهمترین پارامترهای هویت شهری، سبک معماری و شیوه شهرسازی آن است؛ هرچند که معماری ، خود یک هویت محسوب میشود که در شناساندن فرهنگ، هنر و سبک زندگی ملتها مبین کننده بسیاری از ویژگیهای آنها است.
هویت معماری و شهرسازی بهطورکلی دو وجه دارد؛ یکی ظاهر و دیگری ماهیت و جوهره. درواقع هویت دستاوردهای جوامع انسانی در زمینههای فرهنگی اجتماعی، زیستمحیطی و تاریخی را با توجه به شباهتها و تفاوتهایی که دارد، مشخص و تبیین میکند؛ برونداد این هویت، وحدت ملی و ارزشگذاری جمعی در جوامع شهری است.
عناصر متعددی مانند مسیر، جداره، محله، بافت و میدان با کالبد خاص خود وجود دارند که هرکدام از آنها بهتنهایی یا درمجموع میتواند تعریف مختصری از هویت شهری باشد که انسانها با دیدن این عناصر آنها را شناسایی مینماید و در اصطلاح خاطره جمعی شکل میگیرد و اگر انسانها بتوانند آن را در ذهن خود ثبت کنند تبدیل به تصویر ذهنی برای شهروندان میشود که برونداد آن تقویت مشارکت، حس تعلق، شادابی و رضایت خاطر شهروندان را فراهم میکند.
خیابانها و میدانهای امروزی دیگر جایی برای جمع شدن مردم نیستند تنها وسیلهای برای ارتباطاند. میتوان گفت فضا دیگر حالتی خنثی دارد و ارتباط خویش را با شادی و اندوه گسسته است و فضا هم برای دیگران چونان گذشته زنده نیست زیرابه سیستمی از مکانهای با مفهوم و معنا تبدیل نشده است. گوته این موضوع را بهاین صورت بیان کرده و میگوید: مزرعه، جنگل و باغ برای من صرفاً فضا بودند تا اینکه تو عشق من، آنها را به مکان تبدیل کردی. و این عین ساخت یک هویت است و دادن مفهوم و جان به یک موجود بیجان است.
کریستین شولتز نویسنده کتاب (معماری حضور زبان و مکان) که اندیشههای خود را از هایدیگر الهام گرفته است بحث یک امر کیفی در زندگی را بیان میکند و به آن وجه مشترک هستی شناسانهی میان ما انسانها میداند و معماری را همان چیزی میداند که ما را به این امر کیفی نزدیکتر مینماید. هنر مکان را همان هویت مکانی و معماری بومی است که حضور و یگانگی فکر و حس را در آن یافت میشود. همان وحدت میان امرکارکردی و امر زیباشناسی که لوکوربوزیه آن را از اصول معماری مدرن میداند. در معماری، وحدت میان اندیشه و احساس وجود دارد. میتوان گفت معماری بومی تصویری که محیطی که زندگی در آن روی میدهد را نه به شکل انتزاعی بلکه در ساختاری شاعرانه اماده مینماید. معماری بومی، بیانگر مفهوم نزدیکی به مکان است و بهنوعی ما را هر چه بیشتر، به یکی از مؤلفهها و مشخصههای هویتبخش و معنا بخش انسان نزدیک میکند .
با این تفاسیر در دو سه دهه اخیر معماری بومی ما چه به سر آن آمده؟ آیا ساختارهای شهری ما توانایی گزارش از هویت ما را دارند آیا مهندسان ما مفاهیم و اندیشههای ملت خود را در فرم ، فضا و عناصر معماری وارد کردهاند؟ کوچهها، خیابانها و میدانها و خانههای ما چه فرم و شکلی به خود گرفتهاند؟ معماری که گزارش از کیستی و Identity ماست آیا رویکردهای سکنی، تسکین و آرامش را فراهم نمودهاند؟ پاسخ بسیاری از سؤالات فوق منفی است. نه اینکه فرم شهری بلکه حتی روستایی مناطق ما نیز اکنون فرمی ناهمگون و عناصر معماری شناساننده ما را نیز در برنمیگیرند و کمکم مفاهیم اصیل و بنیادی ملی در ندانمکاریهای در حال نابودی هستند و هویت ما در لایههای معماری گم و فراموش میشود و این زنگ خطری است برایهویت و(شۆناس) ما.
برگرفته از روزنامه لوتکه
* فریبرز موسی زاده کارشناس ارشد معماری