ی 16 اردیبهشت 1403 ساعت 13:10

«کدام الگو و مدل رفتار»/سالارشریفی

«کدام الگو و مدل رفتار»/سالارشریفی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:نقاشی را از روی مدل میکشند، وخط را از روی سرمشق تمرین میکنند.خیاطها، برای بریدن پارچه ودوختن لباس، به الگو نگاه میکنند، ومعمارها برای ساختن ساختمان، نقشه را مرتب باز میکنند وطبق آن کار می کنند.بناها هم، پیوسته تراز وشاقول را بکار میگیرند تادیواری که بالا می آورند، کج و ناصاف […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:نقاشی را از روی مدل میکشند، وخط را از روی سرمشق تمرین میکنند.خیاطها، برای بریدن پارچه ودوختن لباس، به الگو نگاه میکنند، ومعمارها برای ساختن ساختمان، نقشه را مرتب باز میکنند وطبق آن کار می کنند.بناها هم، پیوسته تراز وشاقول را بکار میگیرند تادیواری که بالا می آورند، کج و ناصاف نباشد. این همه دقت برای چیست؟ هم جلوی اشتباه و اسراف و حیف و میل شدن مصالح و ابزار وپارچه وامکانات را میگیرد، هم ضریب صحت عمل و دقت کار را بالا میبرد، و…. چه کاری عاقلانه تر از این!

 

نه ما کم بهاتر ازپارچه وآجر وصفحه ایم،نه شکل دادن به روح وروان ومنش و اخلاق ما، کم اهمیت تر از خیاطی وبنایی ونقاشی وخطاطی است. پس، بجاست که ماهم در چگونه بودن خودمان، طبق الگوومدل کار کنیم.رفتار وروحیات ما نیز باید با ملاک ومعیاری سنجیده وتراز شود، تا خشت اول تربیت روحی ما، کج گذاشته نشود، و گرنه، تا ثریا دیوار وجودی ما کج بالا میرود. واحتمال سقوط دیوار کج، بسیار است. از قدیم هم گفته اند که :بار کج به منزل نمی رسد. مراقبتی دائمی و مواظبتی پیوسته لازم است.

 

چرا بناها، هر ردیف که کار میکنند، تراز میگذارند، تا از میزان بودن کار خویش، اطمینان پیدا کنند. زیرا اگر کنترل نکنند وچند ردیف، اشتباهی ساخته شود، هم خراب کردنش سخت تر است، هم خسارتش بیشتر، هم معطلی اش افزون‌تر!.. از کجا که فکر وعملمان، روی اصول وموازین است؟ ازکجا که رفتارمان، از دیدعقل و شرع، استاندارد است؟

 

 

چگونه بودن خودمان را با کدام سرمشق، تطبیق می‌دهیم؟ خصلتها وخصوصیات اخلاقی مارا، کدام دستگاه، کدام مدل، کدام الگو و کدام میزان، چک میکند وسلامت وصحت آنرا تضمین می نماید؟ اینکه انسان خودش را به یک معیار والگو عرضه کند، هم در زمینه های فکریست، هم روحی و اخلاقی، هم دیدگاهها ومواضع سیاسی، هم عملکرد ها و رفتارهای اجتماعی. هیچکس هم ازاین کار، بی نیاز نیست. مگر آنانکه خودشان به مرحله‌ای رسیده اندکه میزان شده‌اند. چه کسی جرأت آنرا دارد که بگوید :من هرچه میگویم،

 

هرچه میکنم، هر گونه که هستم، همان است که باید باشد!… مگر آنکه معصوم باشد. و امثال ماها که معصوم نیستیم، پس محتاج آنیم که همه روزه و همیشه، خودمان را با اسوه های کمال والگوهای انسانیت و حقیقت های مجسم بسنجیم و مقایسه کنیم و مطمئن شویم که راهی را که می پوییم، همانست که باید باشد، و رو بسوی مقصد است، نه پشت به هدف! وگرنه، اگر روزی بفهمیم که تا اینجا که آمده ایم، راه را عوضی وجاده رااشتباه طی کرده ایم، با کدام نیرو می‌توانیم بر گردیم و گذشته را جبران کنیم؟

 

جلوی ضرر را از هر جا که بگیرند، نفع است…