وقتِ دولتبودن…./مجتبی مرادی
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:«دولت در علم سیاست، دستگاهی سیاسی اجباری با حکومتی متمرکز است که انحصار استفادهٔ درست از اجبار و زور درون یک قلمرو جغرافیایی معین را حفظ میکند.»آمار بیکاری، اعتیاد، فقر و فحشا و گرانی بیش از هر زمانی آشکار است و شوربختانه هر روز و بلکه هر آن بر دامنۀ این […]
- ۲۳ خرداد ۱۳۹۷
- کد خبر 72754
- بدون دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:«دولت در علم سیاست، دستگاهی سیاسی اجباری با حکومتی متمرکز است که انحصار استفادهٔ درست از اجبار و زور درون یک قلمرو جغرافیایی معین را حفظ میکند.»آمار بیکاری، اعتیاد، فقر و فحشا و گرانی بیش از هر زمانی آشکار است و شوربختانه هر روز و بلکه هر آن بر دامنۀ این سیاهی و تباهی افزوده میشود. همۀ اینها معلول علت یا علل دیگری است، گرچه گاهی یک معلول خود علتِ چیزی دیگر خواهد شد، مثلا سوء تدبیر اقتصادی به بیکاری منجر میشود و بیکاری خود عاملی خواهد شد برای اعتیاد و فحشا.همۀ مشکلات و بحرانهای بشری در هم تنیده و به هم مربوطند،گویی دومینویی است که با فرو افتادن یک قطعه، قطعاتِ دیگر پی در پی بر زمین میافتند.
در این میانه کارشناسانِ انحصاری که همه روزه نظرات ایشان را در همه گونه رسانهای اعم از رسمی و غیر رسمی شاهد هستیم عمدتاً بر دو چیز تمرکز کردهاند؛ تحریم و برجام که در واقع دو روی یک سکه هستند.ترامپ که عمدۀ زعمای وطنی اعم از دولتی و غیردولتی او را مصداق سفاهت میدانند در ینگۀ دنیا سرفهای میکند و اینجا مشتی زالو به جان اقتصاد نزار و تکیدۀ وطن میافتند تا بازار عدهای سکه شود و بسیاری سفرهشان کوچکتر شود و لاجرم آن که زمین و سکه ندارد برای درمان دردهایش به تنفروشی خواه کلیه و خواه ناموس روی میآورد و مگر ناموس آبروی آدمی نیست که جایی میفروشدش تا صد جای دیگر صورتش را با سیلی سرخ نگاه دارد؟!
همچنان که بازار سکه را ناکسانی میگردانند که نه تنها پرچم و سرود ملی برایشان قدر نیمسکه نمیارزد، بازار زمین و مسکن هم در دست جانورانیست که مفهوم وطن در نزدشان مرده است و حاضرند خاک وطن را به توبره بکشند و در ممالک دیگر برای خود ویلا و باغ و چشم و چراغ فراهم آورند.کدام دست در کار است که هزاران معلم شریف و پاکیزه را انکار میکند تا برسد به چند موجود نخاله که قیر داغ بر چهرۀ شرافت معلمی میپاشند؟! و سرانجام با بوقِ تبلیغات بر عاطفه و احساسِ ایرانیان سوار میشوند، پادویی میکنند برای همان زالوصفتان که همۀ خلق گرفتار ناامنی روانی شوند تا بساط منحوسِ خونآشامانِ بازار برقرار بماند.
دستهای هم که در مدعا سینهچاک ایرانند، آن سوی آب غرقِ توهم و نادانی چنان از مامِ وطن میگویند و از فروپاشیِ نظامِ جمهوری اسلامی ایران که انگار ما مردمِ بیچاره همه ایرانی هستیم و از کرهای دیگر بر این خاک فرودآمدهایم و انگار با فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران، اینان، این دونان قرار است با زعامت بر ما خاکیان ما را به افلاک خوشی و سعادت برسانند، بیچارگانی که هیچکدامشان دیگری را قبول ندارد و همچون آدمخواران شبانهروز مشغولِ خوردن خویشند.نظرات دیگری هم هست که مدام از تریبونهای گونهگون به گوش میرسد اما همۀ آنها در یک چیز مشترکند و آن این که: ره به ترکستان هم نخواهند برد!چاره چیست؟
چاره برگشتن به نهاد دولت بر اساس همان تعریفی است که در ابتدای نوشتار آمد، هیچ جامعهای در عالم واقع چنان اخلاقی نیست که همگان حق و حقوق همدیگر را بدونِ حضورِ قانون رعایت کنند و کسی برای بالا رفتن بر گردۀ دیگری سوار نشود. این نهاد دولت است که چراغ قرمز و چراغ سبز را وضع میکند و برای اجرای آن ناگزیر از اهرم زور استفاده میکند(توجه: زور در اینجا به معنای خشونت نیست.)، همچنان دولت است که باید قوانین حاکم بر بانکها و موسسات و بازار و سرمایه را بی هیچ مدارایی اجرا کند، نهادِ دولت نهادِ گله و شکوه و وعظ و نصیحت و عجز و لابه نیست.در این میانه آنچه بر قدرتِ دولت میافزاید شفافیت و قاطعیت است، شفاف بگوید و قاطع اجرا کند. هولناک است که اربابرجوع به این نتیجه برسد که برای پیشبرد کارش راهی جز دادنِ رشوه ندارد و آنان که بر کار و در کارند به این نتیجه برسند من نخورم دیگری میخورد. در طولِ چهل سال آنقدر قوی شدهایم که در بسیاری امور نیازمند بیگانه نباشیم، دامداری و کشاورزی ما چه حاجت به اجنبی دارد؟ صنعت و معدن ما را مگر باید اجنبی بکاود و بیابد که با دلار و یوروی آن تب و لرز در جامعه افتد؟ و قس علی هذا…
برخی به درست میگویند که وقت وقتِ اتحادِ ملی و همدلیست، راست و درست است اما معنای این اتحاد تن و جان سپردن به تباهی و ویرانی و سکوت در برابر آن نیست بلکه اتحادی محمود و پسندیده است که همراه با انتقاد و پیشنهاد مشفقانه و دلسوزانه باشد، آری اکنون وقتِ فداکاری است و دلسوزی برای همدیگر و یار و یاورِ هم بودن اما بیش و پیش از این وقت وقتِ دولتبودن است. دولتی که دولت فقیر و غنی باشد، شاکی و مشتکی، زندانی و آزاده آن را از خود بدانند و یقین داشته باشند که چتر قانون بر سر همه هست.
مجتبی مرادی/پاوه