حالا! یک سال بعد از زلزله/ دکتر محمد آشنا عباس منش
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:حدود یک سال از زلزله کرمانشاه گذشته است. در این یکسال اتفاقهای متعددی رخ داد. اتفاقهایی که گاه خوشایند بود و گاهی تاسف برانگیز. کرمانشاه روزهای سختی را از سر گذراند. بیمارستانهای شهر کرمانشاه به ویژه بیمارستان آیت الله طالقانی – که از آن دیدن کردم – و البته بیمارستانهای دیگر […]
- ۱۷ مهر ۱۳۹۷
- کد خبر 76936
- بدون دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:حدود یک سال از زلزله کرمانشاه گذشته است. در این یکسال اتفاقهای متعددی رخ داد. اتفاقهایی که گاه خوشایند بود و گاهی تاسف برانگیز. کرمانشاه روزهای سختی را از سر گذراند. بیمارستانهای شهر کرمانشاه به ویژه بیمارستان آیت الله طالقانی – که از آن دیدن کردم – و البته بیمارستانهای دیگر شهرها، یادآور روزهای دلهرهآور جنگ بود. چه گریهها و قصههای تلخی که شنیدیم و دیدیم. در کمک رسانیها به مردم زلزله زده همه ایرانیان سنگ تمام گذاشتند. هر جا رفتیم مردمی را دیدیم که با جان و دل به شهرها وروستاهای زلزلهزده آمده بودند تا کمکی برسانند.
نگرانی ما ان بود که با فروکش کردن تب خبری زلزله، کمکرسانیها متوقف شود یا از ضعیف شود. اگر اینطور میشد در کنار مشکلات عینی زلزلهزدگان، مشکلات مهم دیگری هم پدیدار میشد؛ مهمترینش از دست رفتن روحیه، نا امیدی و از دست دادن باور به همدردی و همدلی دیگران بود. خدا رو شکر مردم پای کار بودند. دولت و نهادهایی هم که در منطقه مستقر بودند، هرکسی هر چه توانست انجام داد. البته همیشه در چنین مواردی قصوراتی و ناکارآمدیهایی هم هست. در موقعیتهای بحرانی، «کمکرسانی» پیچیدگیهای خاص خودش را دارد.
از این حیث نمیتوان انتظار داشت که کمکها، بدون نقص انجام شود. اما انتظار میرود که ناکارآمدیها سریعا جبران شود و گذشت زمان، «اضطرار کمکرسانی» را برای ارگانها و نهادهای دولتی و حاکمیتی کمرنگ نکند. اما در آستانه سالروز زلزله کرمانشاه، با توجه به مشاهدات و بررسیهایی که در این مدت در منطقه داشتیم، پیشنهاداتی را مطرح میکنم.
ارائه گزارش جامع:
به نظر میرسد که چندشاخه بودن کمکرسانیها باعث شده تا بررسی پیشرفت نوسازیها و پیشبرد کمکرسانیها چندان در دسترس نباشد. هم دولت و هم نهادهای حاکمیتی از جمله هلال احمر و نیروهای مسلح و از دیگر سو انجمنهای خیریه و چهرههای شناخته شده حوزه اندیشه، هنر و ورزش و … هر یک به وسع خود، در آباد کردن دوباره خرابههای زلزله کمک کردند. اما این چندپارگی امکان بررسی برایند نهایی کمکها را سلب کرده است. ما میدانیم که طبق براورد رسانهها حدود ۳۰ میلیارد تومان از سوی مردم به حساب برخی از چهرههای محبوب (سلبریتیها) واریز شده است تا از این طریق به مردم زلزله زده کمک شود. اما گزارشهای عینی از روند کمکرسانیها، چنان که باید و شاید، منتشر نشده است. پیشنهاد میکنم در یک گزارش جامع از سوی یک کارگروه ویژه، اطلاعات مربوط به هر یک از این کمکرسانیها جمع اوری و به صورت یک گزارش جامع، در سالروز زلزله منتشر شود.
بازاندیشی درباره منطقه:
زلزله اتفاق بسیار تلخی بود که از کام مردم استان کرمانشاه نخواهد رفت. اما هرچه بود، رخ داد و ما را عزادار و سیاهپوش کرد. باری امروز بعد از نزدیک به یک سال از زلزله، موضوعاتی پدیدار شدهاند که شاید تا پیش از زلزله اطلاع چندانی از آنها نداشتیم. مردم زلزله زده در همه مناطق آسیب دیده نشان دادند که قدرت انطباق پذیری با شیراط سخت را دارند. بسیار بودند کسانی که هنرها و توانمندیهایشان را دوباره به جریان انداختند و چرخ زندگی را چرخاندند. تقریبا در همه روستاهای زلزله زده دختران و زنان از ما میخواستند برایشان دستگاه قالیبافی تهیه کنیم. آنها تمایل زیادی به دریافت کمکهای نقدی نداشتند بلکه میخواستند در کنار تولید ارزش افزود و کارآفرینی، یک منبع درآمد ماندگار داشته باشند. چه چیزی از این بهتر؟ بسیای گیوهبافی بلد بودند، بسیاری دیگر خیاطی و بسیاری دیگر هم در تولید محصولات کشاورزی (باغی، دامی و زراعی) میتوانستند به اقتصاد خانواده خود، شهرشان، استانشان و کشورشان کمک کنند. پیشنهاد میکنم پیش از رسیدن به سالروز زلزله، مدیران و کارشناسان ادارات و سازمانهای استان در یک بازدید هدفمند از مناطق زلزله زده، پتانسیلهای پنهان منطقه را مطالعه و در راستای شکوفا کردن آنها که بخش مهمی از روند توسعه استان است، اقدام کنند.
موزهای به وسعت یک زلزله:
سال ۹۱ بود که در ورزقان تبریز زلزله آمد. آن سال هم مردم کمکهای شخصی زیادی را روانه منطقه کردند. حجم کمکرسانیها آنقدر زیاد بود که مدیریت عمومی را غیرممکن میکرد. تنشهای بسیاری در روستاهای زلزله زده ورزقان پیش آمد، مشابه همان تنشهایی که در کرمانشاه هم تکرار شد. اجازه میخواهم از بیان مصداقی این تنشها معذورم بدارید. در تمام طول مدتی که در منطقه بودم، به این فکر میکردم که چرا این اتفاقها باید تکرار شوند؟ شاید یکی از دلایل مهم تکرار این رخدادها عدم یادآوری بحرانها و رخدادهای گذشته است. در کنار آموزش و اطلاع رسانی، میتوان به این فکر کرد که آوارهای به جا مانده از زلزله را – تا جایی که ممکن است- ثبت و ضبط کرد و در قالب آثار موزهای و تاریخی استانداردسازی کرد. به این معنی که امکانی برای گردشگران فراهم شود تا با سفر به منطقه و دیدن آوارها و شنیدن قصهها و دیدن فیلمها و خواندن گزارشها و اطلاعات مربوط به زلزله، از چند و چون و ابعاد آن آگاهتر شود. این موضوع همچنین به انسجام بیشتر عموم مردم در بحرانهای احتمالی آینده نیز کمک خواهد کرد. افزون بر این با توجه به پتانسیلهای تفیحی منطقه در گردشگری میتوان از این پیشنهاد به عنوان موتور محرکه دیگر پتانسیلها استفاده کرد.