ج 31 فروردین 1403 ساعت 12:11

ترازو خراب است…/مجتبی مرادی

ترازو خراب است…/مجتبی مرادی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:بیش از یک میلیون جوان ایرانی در آوردگاه و کارزار کنکور شرکت می‌کنند،در واقع مجبورند که شرکت کنند وگرنه ای بسا بسیاری از ایشان به چنین مصافی اعتراض دارند. قرار است از طریقِ کنکور شایسته‌ترین افراد جذبِ دانشگاه‌های کشور شوند و در رشته‌های مختلف به تحصیل بپردازند و آیندۀ رزمین‌شان را […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:بیش از یک میلیون جوان ایرانی در آوردگاه و کارزار کنکور شرکت می‌کنند،در واقع مجبورند که شرکت کنند وگرنه ای بسا بسیاری از ایشان به چنین مصافی اعتراض دارند. قرار است از طریقِ کنکور شایسته‌ترین افراد جذبِ دانشگاه‌های کشور شوند و در رشته‌های مختلف به تحصیل بپردازند و آیندۀ رزمین‌شان را بسازند. اولین و مهمترین قاعده در چنین کنکوری این است که:اکثریت داوطلبان پذیرفته نخواهند شد.

این قاعده برخلاف آنچه تصور می‌شود، خود می‌تواند تسلایی باشد برای دانش‌آموز که حتی اگر همۀ شرکت‌کنندگان از نوابغ روزگار باشند و ضریب هوشی‌شان از ابن‌سینا و انیشتین و هاوکینگ بالاتر باشد، لاجرم و طبقِ این قاعده بسیاری از ایشان مردود خواهند شد چون ظرفیتِ پذیرش محدود است. پس؛ در صورت رد‌شدن در این آزمون که احتمالِ آن بالاتر از پذیرفته‌شدن است خود را خنگ و ناتوان و بی‌خرد ندانید بلکه بدانید که اشکال از گنجایشِ وسیله‌ای است که شما می‌خواهید سوار آن شوید و با آن مسیری را به امیدِ رسیدن به موفقیت بپیمایید.

قاعدۀ دوم:
قبول شدن در کنکور به معنای موفقیت نیست.

اگر شما با رتبۀ عالی در بهترین دانشگاه‌های ایران_ که متأسفانه تعدادشان اندک و بسیار اندک است._ پذیرفته شوید،تقریبا صاحبِ هیچ موفقیت چشمگیری نشده‌اید بلکه تنها امکانی برایتان فراهم شده است که با دست و پنجه نرم کردن با انبوهِ موانع آموزشی_دانشگاهی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و با تلاش و کوششِ بی‌وقفه و صاحبِ تخصص و دانش شدن و نه صرفا فارغ‌التحصیل شدن راهی برای موفقیت بیابید و کاری درخور در کارزارِ بیکاریِ هولناک برای خودتان دست و پا کنید. اگر روزگاری پذیرفته شدن در دانشگاه و فارغ‌التحصیل شدن از آن احتمالِ استخدامِ دولتی را در پی داشت، امروزه تقریبا چنان احتمالی به صفر گراییده، پس؛ برای پیشگیری از سرخوردگی و افسردگیِ بعد از اتمامِ درس و دانشگاه این احتمال را بالکل از ذهنِ مبارک‌تان بیرون کنید.

قاعدۀ سوم:
عمرتان را پشتِ کنکور تباه نکنید.

هستند کسانی که یک سال و دو سال و چند سال پشتِ کنکور می‌مانند. این پشتِ کنکور ماندن آثار مخرب بسیاری دارد، از جمله آنکه؛شما را از چرخۀ زندگی دور می‌کند، نوعی بطالت و بیهودگی و نومیدی در شما تولید می‌کند، فشاری بر خانواده تحمیل می‌شود و خدای ناکرده سببِ تنش و کشمکش در خانه و خانواده خواهد شد. پس؛ لطفا پیِ کاری باشید ولو آنکه با آن کار فقط پول توجیبی خود را به دست بیاورید و اگر اصرار دارید حتما به دانشگاه بروید از درس و کتاب فاصله نگیرید، روزانه یکی دو ساعت بخوانید، کار هم بکنید و در کنکور هم شرکت کنید!

قاعدۀ چهارم:دروغ است!

همۀ آنچه دربارۀ کتاب‌های تست و کنکور به شما می‌گویند و شبانه‌روز از طریق رسانۀ ملی و محلی و روزنامه و چه و چه در چشم و گوش‌تان می‌کنند دروغ است، هیچ موجودِ خنگِ درس‌نخوانِ تنبلی با این کتاب‌ها و تکنیک‌ها در کنکور شاخِ غول را نشکسته است. همۀ این ماجرا مافیایی‌ست آلوده برای پولدار شدنِ عده‌ای که به نامِ کمک به موفقیتِ شما بر برج و باروهای خود می‌افزایند، نیازی به کنکاشِ بسیار نیست در هر شهر بزرگی کاخی دارند که از همین مافیایِ کنکور بنا نهاده‌اند. عزیزان! نفراتِ برتر کنکور با آن کتاب‌ها و نوارها نفرِ برتر نشده‌اند اما زورِ سرمایه و پول زیاد است و ممکن است جوانی روستایی که به عمرش کتاب تست ندیده و با تلاش فراوان نفر برتر شده روبروی دوربین بنشیند و بگوید: من هرچه دارم از کاج!_چنین موسسه‌ای وجود ندارد_ دارم. بنابراین؛ درس‌تان را بخوانید، به پدر و مادرتان رحم کنید و دست‌رنج ایشان را در شکمِ آن دایناسورها نریزید.

قاعدۀ پنجم:زندگی‌تان را بکنید.

با دوستان‌تان به تفریح بروید. کتاب غیردرسی بخوانید، سینما بروید. یک روز در هفته را تعطیل کنید فارغ از هر درس و کتاب و کنکوری. کم درس بخوانید اما مستمر و منظم بخوانید، ساعاتِ سرحال بودن و بهتر فهمیدنِ خود را پیدا کنید و وقت‌تان را طوری تنظیم کنید که در آن ساعات استفادۀ بهتر و بیشتری ببرید. شاید و نه قطعا و برای همه هشت ساعت درس خواندن در طول بیست و چهار ساعت کفایت بکند و حتی زیاد هم باشد، تصور کنید جایی کار می‌کنید، هشت ساعت در روز، اما رییس خودتان هستید و این هشت ساعت را هر طور که مناسب و مفید دیدید تقسیم می‌کنید، به خودتان و برنامه‌ای که دارید متعهد باشید.