ج 10 فروردین 1403 ساعت 00:00

جاف ها و ریشه های مردمانش / هادی محمودی

جاف ها و ریشه های مردمانش / هادی محمودی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:جافها مردمی هستند که در ایران ساکن در استان کرمانشاه و در ناحیه ثلاث باباجانی و جوانرود و روانسر و سرپل ذهاب (همچنین اقلیتی از آنها در پاوه) هستند و در استان کردستان ایران اکثرا ساکن در شهر سقز هستند و در عراق ساکن در شهرهای چمچمال و کرکوک و سلیمانیه […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:جافها مردمی هستند که در ایران ساکن در استان کرمانشاه و در ناحیه ثلاث باباجانی و جوانرود و روانسر و سرپل ذهاب (همچنین اقلیتی از آنها در پاوه) هستند و در استان کردستان ایران اکثرا ساکن در شهر سقز هستند و در عراق ساکن در شهرهای چمچمال و کرکوک و سلیمانیه و حلبچه و … (البته اکثریت جافها ساکن عراق هستند)

 

جافها به دو گروه اصلی تقسیم می شوند:

گروه اول:جافهای عراق که بزرگ ترین گروه جافها هستند و شامل ۳۲ تیره اند (از جمله مهمترین طوایف آنها : هارونی، کماله، صیدانی، شیخ اسماعیلی و …گروه دوم:جافهای ایران که شامل ۱۵ تیره اصلی( از جمله مهمترین طوایف آنها:باباجانی،ایناخی،امامی،ولدبیگی و …) و ۸ تیره فرعی جاف گوران یا جاف کرمانشاهی(از جمله مهمترین طوایف آنها گهواره و تفنگچی و طایشه‌ای و…) هستند.جافها به گویش سورانی (از شاخه های زبان کُردی )صحبت می کنند که به گویش جافی معروف است.

جافهای شهرستان پاوه بخشی از آنها در خود شهر پاوه زندگی میکنند و از پنج دهستان پاوه،تمامی مردم سه دهستان شیوه سر و ماکوان(هر دو بخش بایِنْگان)و دهستان شمشیر(از بخش مرکزی) صد در صد جاف هستند و از دو دهستان باقیمانده هولی و سیروان نیز روستاهای نوریاب،نجار،هیروی، ورا، بله‌بزان و … نیز جاف هستند.با وجود وسعت مکان و جمعیت بسیار زیاد این مردم تا کنون تحقیق علمی قوی و درخور توجه و موشکافانه ای از پیشینه و نسب این مردم انجام نشده است.

البته چندین کتاب و مقاله که در زمینه تاریخ کُردها به نگارش در آمده است، در آنها به کُردهای جاف هم می پردازند، با مطالعه این مقالات و کتابها در میابیم که مهمترین منبع نویسندگان تاریخ کُرد،کتابهایی از قبیل “تاریخ کُرد و کردستان مردوخ”و “تحفۀ ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان،شکرالله سنندجی” و… است.

آیت الله مردوخ در این کتاب نه تنها به گذشته های کردهای جاف نپرداخته است،بلکه تنها به نگارش حرکت های معاصر جافها پرداخته است، اما اگر با دقت به ارجاعات سایر کتابهای نگاشته شده در این زمینه بپردازیم، درمیابیم که در همه آنها منبع اصلی اشان کتاب آیت الله مردوخ است و آنجا که به کُردهای جاف می رسند با اندکی کم و زیاد، باز هم از پیشینه و نسب و گذشته های تاریخی کُردهای جاف هیچ حرفی زده نمی شود و دوباره حرفهای آیت الله مردوخ تکرار میگردد.

نوشته های آیت الله مردوخ در خصوص کُردهای جاف در این کتاب معروفش که مهمترین منبع نویسندگان تاریخ کُرد است، بدون هیچ سند قابل اتکاء و همچنین بدون ذکر منبع در خصوص کُردهای جاف است(البته ظاهرا نوشته های او در این زمینه تنها براساس گزارشات دربار قاجاریه بوده که همواره با کُردهای جاف درگیر بوده و هیچوقت هم نتوانسته آنها را مغلوب کند)در حالی که قاعده اصلی در خصوص نگارش وقایع این است که باید به منابع مختلف و همچنین متضاد رجوع کرد و نیز اظهارات طرف های درگیر را ثبت و تحلیل و سپس وقایع را به نگارش در آورد، همچنین ایشان هیچ اشاره ای به اسناد عثمانی ها در خصوص پیشینه جافها نکرده است !!!

اگر به این منبع اصلی رجوع کنیم می بینیم که آیت الله مردوخ در این کتاب اظهاراتی بسیار نسنجیده و بدون هیچ سند و همچنین بدون ذکر منبع در خصوص این مردمان دارد که بصورت خلاصه کُردهای جاف را مردمانی عشایر که به کار راهزنی و آدمکشی و… در سرحدات ایران و عثمانی می پردازند، معرفی می کند که نمونه آن به شرح زیر است :تاریخ کُرد و کردستان مردوخ، جلد دوم ، کتابخانه ملی تحت شماره ۱۵۹۳،سال ۱۳۵۳،صحفه ۱۹۶:

 

البته آیت الله مردوخ در سراسر کتابش، در خصوص هورامی ها نیز آنها را مردمانی فرصت طلب و یاغی در برابر حکومت قاجاریه و انسانهایی ترسو معرفی کرده که در ظاهر اظهار مسلمانی می کنند و در باطن هیچ اعتقادی ندارند و همچنین هورامی ها را بعضا عشایر و ایل معرفی کرده و البته در خصوص مردم پاوه تا آنجا نیز پیش رفته که مردم پاوه را حتی کُرد نمیداند و آنها را از نژاد عرب می داند و بدون هیچ سند و مدرکی تاریخی در خصوص هورامی ها و مردم پاوه چنین نظر نسنجیده ای بیان می دارد:

تاریخ کرد و کردستان مردوخ، جلد اول ، کتابخانه ملی تحت شماره ۱۵۹۳ ، سال ۱۳۵۳،صحفه ۱۲۳:

 

تحقیق زیر نگاهی علمی بر اساس مستندترین مدارک تاریخی به ریشه ها و خواستگاه جافها است و امید است این شروعی بر تحقیقات مفصل تر در خصوص این مردم و ریشه ها و خواستگاه های آنها باشد.

 ریشه لغوی واژه جاف:

با مراجعه به لغت نامه ها و کتاب های مختلف درخواهیم یافت که معانی ای که برای این واژه آمده است بدین شرح است:جاف:خشک، ثوب جاف، جامه خشک،خشک کرده، خشکانیده که این معنی از “و کان ذلک الدواء زبل صبی جافا معجوناً بعسل” (ابن البیطار) آمده است.

جاف:نام ایل و طائفه ای است از جاف و افشار که بزهای بزرگ و عظیم الجثه در آنجا تهیه میشود که گوشت آنها بهتر از سایر بزهاست. (جغرافیای مفصل ایران ج ۳ ص ۱۸۴ و مجمل التواریخ گلستانه ص ۲۵۳ )جاف:بر زمین افکندن، ترسانیدن، برکندن درخت را از بن. (منتهی الارب).و …اما حتی اگر با یک دید خوشبینانه هم به این تعابیر نگاه شود باید بگوئیم که در این میان اشتباهی که تمامی این نویسندگان مرتکب شده اند این است که واژه جاف را در سایر زبانها و بالاخص زبان عربی پیدا کرده اند و سپس با توجهی به شناختی که از آن زبان بیگانه دارند معادل فارسی آن  را آورده اند!!!

 

تا جایی که در کتاب شرفنا‌مه‌ منیری یا( فرهنگ‌ ابراهیمی)چنین تعبیر زشتی برای معادل سازی واژه جاف آورده شده است:جاف:زنی را گویند که بر یک شوهر آرام نگیرد و هر روز شوهری خواهد، زن بدکاره، زن قحبه و سلیطه باشد.”همانطور که اگر به جستجوی واژه هورام در سایر فرهنگ ها بپردازیم می بینم که واژه هورام در زبان و فرهنگ یهودی و در عهد عتیق نام یکی سرداران جبار و آدمکش بوده است، یا اینکه در فرهنگ سورانی و کتابهای نویسندگان سورانی، هورامی به معنی انسان گرسنه است و هورامان به معنای سرزمین گشنگان و بیچارگان است، اما همانطورکه مقالات قبلی ام اشاره کرده بودم و در آنجا به خوبی ثابت کردم که چنین تعابیری در این خصوص درست نیست و هورامی به معنای مردپاک و هورامان به معنای سرزمین مردان خداپرست می باشد(رجوع شود به مقاله ۷ مرداد ۱۳۹۶، “هورامان سرزمین اهورا”)

 

پس اشتباه تمامی این نویسندگان این بوده است که چون با کردستان و زبان کُردی و یا هورامی بیگانه بوده اند و همچنین چون بعضا با تاریخ و کتب و اسناد تاریخی به خوبی آشنا نبوده اند،از زبانهای دیگر معادل سازی کرده و بعضا چنین تعابیر زننده و زشتی برای واژه هایی چون جاف و هورام پیدا کرده اند و نوشته اند (البته با یک دید بسیار خوش بینانه و نه اینکه این اشخاص مغرض پنداشته شوند).

 

پس باید به منابع تاریخی و البته مورخانی مراجعه نمود که با کُردستان و همچنین زبان کُردی آشنا بوده اند و نیز با روشهای پژوهش و اسناد تاریخی آشنایی دارند تا حقیقت روشن گردد که نتیجه حاصل از این تحقیقات را می توان در سه دسته طبقه بندی کرد :دسته اول) پیشینه واژه کُردی جاف به معنای شجاع و دلیر است(مثلا در کتاب تاریخ کرد و کردستان، صدیق صفی‌زاده،  صفحه ۳۷۱).دسته دوم) جاف در عربی، بر گرفته (منحوت) از جوانرود باشد(عزاوی، عباس، عشائرالعراق، بغداد ۱۹۳۷–۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش، جلد ۲، صفحه۲۹)دسته سوم) جاف را برگرفته از نام جاوان، سردار بزرگ ایرانی و همراه رستم فرخزاد در جنگ با مسلمانان میدانند که ابن اثیر در الکامل از او نام برده که بازماندگان ایل و اردوی وی همین جافها هستند(سلطانی، محمدعلی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصّل کرمانشاهان، ج ۲: ایلات و طوایف کرمانشاهان، تهران ۱۳۷۲ ش، بخش ۱، ص ۱۲۷).

 

اما به نظر بنده چون این کتب اکثرا از منابع متاخر بهره گرفته اند نباید به آنها زیاد استناد کرد و باید به منابع متقدم تاریخی رجوع کرد و باید دید که در منابع متقدم تر و قدیمی تر آیا در خصوص مردمان جاف چیزی وجود دارد یا خیر ؟پاسخ این است:بله

 

قدیمی ترین کتابی که در آن ذکری از مردم کُرد جاف میشود کتاب مروج الذهب مسعودی است .این کتاب نوشته علی بن حسین مسعودی تاریخ‌نویس و جغرافی‌دان و دانشمند و جهان‌گرد عرب قرن چهارم است که نام کامل وی “ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی” است که نسب وی به عبدالله بن مسعود یکی ازیاران برجسته پیامبر اسلام (ص) می‌رسد.این جهانگرد و تاریخ نگارمشهور، حدود ۱۱۰۰ سال پیش در کتاب مشهور خود که مروج الذهب نام دارد از کُردهای جاف نام میبرد و در خصوص کُردهای جاف چنین نگاشته است:”یکی از طوایف کُرد در ولایت جبال هستند با نام طایفه جاونیه که به نظر می رسد جاف تغییریافته جاو / جاوان است” (مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۵۱)،

 

طبق تحقیقی که بنده در حدود چندین سال از تاریخ و پیشینه کُردها داشته ام اعتقاد دارم که واژه جاف اختصار و خلاصه شده واژه جافان(جافان نام منطقه ای در نزدیکی کرکوک است که خواستگاه بخشی از مردم جاف است) و این واژه نیز تغییر یافته واژه جابان در گذر زمان است و واژه جابان نیز تلفظ عربی واژه جاوان است، و این جاوان همان جاوان کُرد، صحابه کُرد پیامبر اکرم (ص) است.که در ادامه به توضیح و افشاء بسیاری از متون تاریخی و اسناد کهن در خصوص این موضوع می پردازم .

با توجه به اینکه در اسناد و منابع مختلف تاریخی رویدادهای مربوط جاوان کُرد با توجه به اقدامات نبی مکرم اسلام(ص) و اصحاب گرامیش ذکر می گردد (یعنی به شرح  اقدامات آنها می پرازند و آنجایی که به جاوان کُرد میرسد شرح مختصری از اقدامات جاوان کُرد در این مقطع توضیح داده میشود) و در هیچکدام مستقلا به جاوان کُرد و سرگذشتش به طور کامل نمیپردازد.

 

پس:ابتدا در قسمت اول به حیات جاوان کُرد از ابتدا تا انتها بر اساس متون موجود در این اسناد و کتب می پردازم.و سپس در قسمت دوم به ذکر مستندات و منابع تاریخی ای که کُردهای جاف امروزی را همان طایفه قدیمی جاوانیه که در منابع بسیار قدیمی از این طایفه یاد می شود که آنها را بازماندگان عشیره جاوان کُرد و از نسل او می دانند، می پردازم .

 

قسمت اول:حیات جاوان کُرد از ابتدا تا انتها طبق متون موجود در این اسناد و کتب:

 کُردها که در کتاب دینی خود مژده آمدن پیامبری از سرزمین درخت خرما و سرزمین شتر سرخ را شنیده بودند مدام چشم انتظار بودند که این پیامبر عدل و داد ایشان را از ستم پادشاهان ستمگر ایران و روم برهاند، این بود که با انتشار خبر پیامبری حضرت محمّد (ص)، از سرزمین هورامان و از شهر زور هیئتی را به نمایندگی از طرف خود برای تحقیق و بررسی در مورد صدق این خبر روانه سرزمین عربستان کردند .

این هیئت، ‌‌مخفیانه و دور از چشم جاسوسان ساسانی،به مکه مسافرت کردند،در حالی که نزدیکان و خویشان محمد او را تکذیب و شکنجه می کردند، این هیئت به مکه رسیدند و موفق به ملاقات پیامبر اکرم(ص) گردیدند.اگر چه در اطراف پیامبر(ص) افرادی از ملیت های دیگر چون صهیب رومی و عداس نینوایی و سلمان فارسی و بلال حبشی هم حضور داشتند اما هیچ کدام از آنها همچون این هیئت به نمایندگی از طرف ملت و قومشان و برای کشف حقیقت روانه سرزمین وحی نشده بودند تا برای ملت خود و سایر اقوام اطرافشان خبر بیاورند.

آن هیئت برای دادن گزارش کار خود به کُردستان بازگشت اما دو نفر از آنها، یکی با نام جاوان و دیگری با نام ابوبصیر به دلایلی که مشخص نیست چه بوده، همراه آنها به کردستان باز نگشتند و تا آخرین روزهای حیات پبامبراکرم (ص) در نزد رسول خدا ماندند.پس از این تاریخ جاوان و پسرش به شمار اصحاب پیامبر(ص) پیوستند و از این تاریخ به جابان الکردی معروف شد و پس از هجرت پیامبر(ص) و اصحابش به مدینه، جاوان به همراه پیامبر(ص) به مدینه مهاجرت کرد، اما ابوبصیر فرزند جابان الکُردی در مکه توسط مشرکین زندانی و شکنجه شده و از هجرت او جلوگیری گردید.

ابوبصیر در تاریخ اسلام دارای نقش بسیار خاص و مهمی است، او از دست مشرکین به مدینه فرار کرد اما بر اساس مفاد صلح نامه حدیبیه به مشرکین بازگردانده ‌شد ‌‌ولی در راه بازگشت یکی از نگهبانانش را کشت و با ۵ نفر دیگر در منطقه‌ العیصی مخفی شد و این منطقه به پناهگاهی برای مسلمین فراری از مکه تبدیل شد که به دلیل پیمان حدیبیه باید به مشرکین تحویل داده می‌شدند و به این منطقه می آمدند.

ابوبصیر با جنگ های پارتیزانی ‌‌که از مشخصه های جنگ های اکراد بود، ‌‌در مقابل مشرکین مقاومت کرد و بعدها در جریان فتوحات اسلامی ابوبصیر جنگهای پارتیزانی را  ‌‌به یاران رسول خدا آموزش داد که توسط فرماندهان بزرگی مثل خالد و قینقاع و سعدبن وقاص و… از این آموزشها به خوبی استفاده گردید.پس از هجرت پیامبر(ص) جاوان کُرد مدت زیادی در مدینه ماند و مانند سایر اصحاب احادیث پیامبر(ص) را حفظ کرد، امّا فقط دو حدیث از وی در کتب حدیت و همچنین در تفاسیر مشهور مشاهده می شود.

ابو بصیر پسر جاوان از زبان پدرش نقل قول میکند که:

“پدرم از پیامبر(ص) حدیث نقل نمی کرد چون می فرمود از پیامبر(ص)نقل است که هر کس به زبان من دروغ ببندد (یعنی حدیثی دروغین را روایت کند) جای او جهنم است و من هم می ترسم به حدیث بیفزایم یا آن را ناقص نقل کنم”اما آن هیئتی که همراه جاوان و ابوبصیر به مکه رفته بودند و سپس به کردستان آن زمان بازگشتند در طی این مدت سبب گرایش بسیاری از کُردها به دین اسلام گردیدند به نحوی که هنگامی که در سال ۱۵ هجری سپاه ساسانی با مسلمانها وارد نبرد گردید حدود ۵۰۰۰ هزار سرباز کُرد همراه مسلمانها با سپاه کسری جنگیدند و او را شکست دادند.

بعدها حضرت عمر (رض)خلیفه ی مسلمین از روی اعتماد به کُردها فرمانروایی دو منطقه از خاک کردستان را به دو کُرد مسلمان واگذار نمود .

 

ابویحیی ابن مأمون ابن جاوان از علمای حدیث بوده است و در سال ۱۷۲ هجری در کردستان وفات یافته است، پس معلوم می‌شود فرزندان و نوه ها و عشیره جاوان کُرد بعد از فتح کردستان به به میان عشیره اشان در کردستان بازگشته‌اند و در همان جا نیز به زندگی ادامه داده‌اند که پس از بازگشت به کردستان به اشاعه دین اسلام در این خطه پرداختند و بزرگترین محدثین و دانشمندان علوم اسلامی تا اواخر قرن دوم از خطه کردستان برخاستند که بیشترشان  از فرزندان و از نسل جاوان کُرد هستند.

 

این مردمان به مرور زمان دو دسته شدند:دسته اول از عشیره جاوان کُرد )

دسته اول از نسل و بازماندگان و عشیره جاوان، که از همان زمان صدر اسلام شهرنشین بودند و محل سکونتشان شهرهای کرکوک عراق و… بود، که به مرور زمان با کُردهای بادینانی(سکونت گاه اصلی بادینانی ها شمال عراق و جنوب ترکیه بود) و عربهایی که از سایر بلاد اسلامی(به خصوص در زمان عباسیان) به این شهرها آمده بودند درهم آمیختند به نحوی که امروزه دیگر کمتر زبان آنها جافی است و کمتر به کُردهایی که در این شهرها هستند جاف گفته می شود هرچند که هنوز هم بسیاری از کُردهای شهر کرکوک عراق خود را جاف می دانند و حتی در حاضر مطرح ترین نماینده‌ حزب دمکرات در پارلمان عراق که از شهر کرکوک می باشد، خانم”اشواق جاف” است .

 

دسته دوم از عشیره جاوان کُرد)

دسته دوم از نسل و بازماندگان و عشیره جاوان، که از همان صدر اسلام از این شهرها بیرون آمدند و به همراه سایر مسلمانها به جهاد در سرزمینهای دورتر پرداختند و بعد از دوره فتوحات اسلامی نیز به شهرهایشان بازنگشتند و زندگی کوچ نشینی و شکار را انتخاب کرده بودند که به همان صورت باقی ماندند و با سایر مردمان ترکیب نشدند و به مرور زمان به این مردم که از نسل جاوان کُرد بودند جاوانیه و جلالیه و گاها گاوانی و گلالی می گفتند که از همان زمان صدر اسلام تا دوره معاصر با ازدیاد جمعیت اشان، از شمال تا جنوب کردستان عراق و همچنین از مرکز و غرب کردستان ایران تا جنوب غرب کرمانشاه پراکنده گشتند و به تیره های بسیار فراوانی تقسیم شدند.

از زمان عباسیان تا ابتدای حکومت قاجاریه، مردمان جاف به دلیل زندگی عشایری و روحیه سلحشوری و وفاداریشان همواره مورد علاقه شاهان بزرگ بوده اند و همواره شاهان بزرگ ایران زمین در جنگ هایشان از آنها کمک می گرفتند (مثلا نادرشاه افشار عده کثیری از مردمان جاف با نام عقیلی ها را که سکونت گاه اکثریتشان حوزه دربندی خان عراق بود (البته اقلیتی از آنها نیزدر پاوه بودند) را با خود همراه نموده که در جنگ کرنال که منجر به فتح هندوستان بود از آنها کمک فراوان گرفت که پس از مرگ نادرشاه این طایفه دیگر بازنگشتند و در اصفهان ساکن شدند که امروزه در اصفهان طایفه بزرگی هستند و هنوز هم در اصفهان با نام سادات عقیلی مشهورند).

در زمان امپراطوری عثمانی این نسل از عشیره جاوان کُرد که در ایران و عراق پراکنده بودند، بسیار زیاد شده بودند که در مکتوبات دوره عثمانی از این مردم با نام جاف نام برده می شود که از آنها به عنوان مردمان عشایر دلیر و بسیار چابکی یاد می شود که مورد اعتماد سلاطین قدرتمند عثمانی بودند و در مواقع حساسی عثمانی ها از آنها برای جنگ با دشمنان بهره می گرفتند. مثلا درسال ۱۰۴۸(هجری قمری)، چون جافها به سلطان مراد چهارم عثمانی در فتح بغداد یاری فراوانی رساندند و علت اصلی پیروزی وی در فتح بغداد بودند، سلطان مراد به آنان لقب جاف مرادی داد که امروزه این جافهای مرادی پرجمعیت ترین و مشهور ترین طایفه از جافها هستند که در عراق زندگی میکنند.

یا در جریان جنگ جهانی اول در سالهای (۱۹۱۴ـ ۱۹۱۸)میلادی، و ورود قوای روسیه به مناطق کردستان و کرمانشاه، جافها با همکاری نیروهای عثمانی توانستند روسها را شکست دهند و وادار به عقب نشینی کنند.به همین دلیل عثمانی ها همواره علاقه خاصی به این مردمان سلحشور و دلیر داشتند و همواره از آنها حمایت می کردند و برخی از روئسای ایلهای جاف حتی در مرکز امپراطوری عثمانی سمت های مهمی را عهده دار شدند تا آنجا که در زمان فرمانروایی عثمانی ها  بر عراق، حلبچه که تا این زمان بسیار کوچک بود و ساکنین آن عده قلیلی از سوران ها و هورامی ها بودند و اهمیت خاصی نداشت که بنای آن به سال های بعد از ۱۷۰۰م بر می گردد و از جاف ها (ایل جاف) بعنوان بنیانگذاران و نخستین آبادگران این شهر نام برده اند، که تا اواخر سده بیستم نیز نقش مسلط خود را در منطقه حفظ نمودند و به دنبال حضور جافها در این منطقه، حلبچه در مقام یک شهر آباد به کانون حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی  فعالی تبدیل شد تا اینکه در زمان تشکیل کشور عراق از “محمود پاشای جاف” به عنوان یکی از نخستین رهبرانی یاد می کنند که در راستای بیداری قومی و سیاسی مردم آن سامان اقدامات مثمرثمری را انجام داده است.

با آغاز زوال و ضعف امپراطوری عثمانی ستاره اقبال کردهای جاف نیز رو به زوال گرائید، به نحوی که دشمنان عثمانی ها از این فرصت استفاده کردند و ابتدا حکومت قاجاری و سپس عربهای عراق ضربه های مهلکی به این مردمان وارد آوردند و به مرور زمان مردمان جاف اقتدار گذشته را از دست دادند و در ایران آنها را از سکونت گاه اجدادیشان بیرون راندند و بسیاری از آنان را قتل علم کردند و ناچار اکثریت کردهای جاف به داخل خاک عراق رفتند، تا اینکه پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی اعراب نیز آخرین ضربه های مهلک را بر پیکره کردهای جاف وارد آوردند و آنها را از شهرهایی که سکونت گاه اجدادیشان بود بیرون راندند و عربها را جایگزین آنها در کرکوک  و… نمودند و پس از مدتها آوراگی این مردم به مرور کُردهای جاف ساکن شهرهای چمچمال و سلیمانیه و کرکوک و جوانرود و روانسر و ثلاث باباجانی و … گردیدند .

 

قسمت دوم:

ذکر منابع مهمی که در آن از جاوان کُرد سخن گفته می شود و نسب کُردهای جاف را از او می دانند:ایل جاف بازماندۀ همان ایل قدیم جاوان هستند (دایره‌المعارف فارسی، روژبیانی (روزبهانی)، محمد جمیل، «ایل جاوان»، صفحه ۳۵۸) .نام ایل جاف برگرفته از جاوان یا جاوانیه، نام یکی از ایلهای کُرد معروف در زمانهای قدیم است که مسعودی به نَسَب آنها می پردازد: از جمله جاوانیه و جلالیه (احتمالاً جلالیه همان طایفۀ کلالیۀ مسکون در نزدیکی شهر زور است که در صبح الاعشى به آن اشاره شده است)،(قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، ۱۹۶۳م،  صفحه ۳۷۳)

جاف به صورتهای دیگر آن گلالی یا جلالی، نام یکی از گروههای جاف امروزی است (مروج‌الذهب، بیروت، ۱۹۸۹م، صفحه ۱۰۱، مسعودی، علی و التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م، صفحه ۷۸)جاوان کُرد ( صحابی کُرد پیامبر) از قدیم در میان کردها طایفه‌ بزرگی وجود داشته است که در تاریخ به نامهای مختلفی مثل جاوان، ‌‌کابان،  ‌‌گاوان، جابان،  ‌‌جافان و جاف از آنها نام برده شده است. (تاریخ ابن اثیر، عماد اصفهانی در قرن ۶ هجری، ‌‌سفرنامه ابن بطوطه، مروج الذهب مسعودی، قاموس المحیط فیروزآبادی، تاریخ امین زکی‌بگ)

طایفه جاوان کرد بعد از حمله هلاکو به بغداد تبدیل به عرب شده‌اند. ولی آنچه به واقعیت و حقیقت نزدیکتر است این است که طایفه جاف کنونی که در کردستان عراق و ایران زندگی می کنند نوادگان همان طایفه هستند.(مصطفی جواد،«جاوان القبیله الکردیه المنسیه و مشاهیر الجاوانیین»، مجله المجمع العلمی العراقی،ج ۴)ابوبصیر فرزند جابان الکُردی در مکه توسط مشرکین زندانی و شکنجه شده و از هجرت او جلوگیری گردید، ابن مأمون ابن جابان از علمای حدیث بوده است و در سال ۱۷۲ هجری در کردستان وفات یافته است. (مروج الذهب مسعودی، دایره المعارف اسلامی، طبقات الکبری سبکی، قاموس المحیط فیروزآبادی ،مغازی ابن اسحاق و فتوح الشام واقدی)

همچنین ابن حجر عسقلانی در کتاب(( الا اصابه فی تمیز الاصحابه)) ذکر کرده است که در میان اصحاب رسول خدا یک نفر کرد به نام (( جابان)) بوده است که حدود ۱۰ حدیث از او روایت شده است و استاد “حسن محمود محمد کریم ” در جلد سوم از سلسله کتب “نگاهی نو به تاریخ کُرد” شرح مبسوط سفر جاوان کُرد و همراهانش به مکه را باز میگوید .ولادیمیر مینورسکی(Vladimir Minorsky)، جافهای امروزی را منتسب به جاوان کُرد میداند (مینورسکی، کرد،  گستره،  چاپ تابانی،  ۱۳۷۹،  صفحه ۸۱)

دربارۀ اشتقاق واژۀ جاف از جاوان و یکی بودن این دو ایل استدلالهای گوناگونی کرده‌اند، برخی استدلال کرده‌اند که جاوانیها در اثر هم‌جواری و همزیستی با عربها نام خود را به عادت و زبان عربی جافان تلفظ می‌کردند و واژۀ جافان را تثنیۀ واژۀ جاف می‌پنداشتند و برای تسمیۀ دو ایل به کار می‌بردند و بعدها صورت مفرد واژۀ جاف را به ایل خود اطلاق کردند (روژبیانی، محمد جمیل، «ایل جاوان»، مجموعۀ سخنرانیهای هفتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش محمد رسول دریا گشت، تهران، ۱۳۵۷ش، صفحه ۳۵۸تا ۳۵۹)

نام جاوان در سیر تطور لغوی خود به جاو و جاوی(جاوان و جاوانیه در متون) بدل شده است و کارگزاران عرب نیز جاویها را به سبب سرسختی و جسارتها و مقاومتهایشان جافی (به معنای جفاکننده و خشن و تندخو) می‌نامیدند و به مرور نزد عامۀ ایلیاتیها به جاف و جافی شهرت یافتند (سلطانی، محمد علی، ایلات و طوایف کرمانشاهان، تهران، ۱۳۷۲ش،  صفحه۱۲۷)

بزرگی وسعت قلمرو جافها و محل سکونت گاهشان در کرمانشاه و دوره قاجاریه به حدی بوده که فاوج در مکتوبات در دوره ناصری «فاوج » (معرّب پاوه) را یکی از قرای معتبر جوانرود با یکصد خانوار و پنج مسجد ذکر کرده اند و افزوده اند که علمایی از شهر فاوج برخاسته اند.(سنندجی، شکرالله، تحفۀ ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان، به کوشش حشمت الله طبیبی، تهران، ۱۳۶۶ش، صفحه ۴۸ـ۴۹، ۵۲-۸۵ و اعتمادالسلطنه، محمد حسن، مرآه‌البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۸ش، صفحه  ۲۳۷۸ـ۲۳۷۹ )بله،جاوان کُرد تنها کُرد از جمعیت کثیر کُردهای آن زمان بود که مشتاقانه به نزد رسول اکرم(ص) رفت و تا آخرین روزهای حیات نبی اکرم(ص) همراه او بود و آن روز فقط یک نفر بود و امروزه کُردهای جاف با این جمعیت زیادشان که درصد خیلی زیادی از کُردهای جهان را شامل می شوند و قلمرو وسیعی از خطه کُردستان و کرمانشاه در ایران و کُردستان عراق و ترکیه را دست دارند از نسل و عشیره او هستند.

 

این مطلب خلاصه ای بود از ریشه های تاریخی و گذشته کُردهای جاف و همچنین از زندگی و اقدامات جاوان کُرد تا آنجایی که بنده در کتب مذکور مشاهده کرده ام و امید است این مستندات مقدمه ای گردد تا اینکه در آینده کسان دیگری در کتب فراوانی که در سایر ممالک اسلامی است و هنوز به فارسی ترجمه نشده اند تحقیق نمایند و در خصوص این شخصیت کُرد که ظاهرا تنها صحابه کُرد همراه پیامبر(ص)و اولین کُرد مسلمان بوده، که کُردهای جاف زبان امروزه از نسل و عشیره  او هستند، تحقیقات جامعتری را انجام دهند.

انشاالله …

 هادی محمودی

http://wjg.blogfa.com

۱۳۹۶/۱۱/۰۴

 منابع مورد استفاده:

کرد، مؤلف: ولادیمیر مینورسکی، ناشر: گستره، مترجم: حبیب‌الله تابانی، چاپ: ۱۳۷۹

بابانی،عبدالقادر، سیر الاکراد، به کوشش محمد رئوف توکلی، تهران، ۱۳۷۷ش

مصطفی تیمورزاده، وحشت در سقز: نگاهی به تحولات کردستان در فاصله جنگ اول جهانی تا اعاده اقتدار دولت مرکزی ، ۱۲۹۳ـ۱۳۰۲ شمسی ( ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۲ قمری )، به کوشش شهباز محسنی، تهران ۱۳۸۰ ش

درک کینان، کردها و کردستان : مختصر تاریخ کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۶ ش

کرد و کردستان، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش

سسیل جان ادموندز، کردها، ترکها، عربها ، ترجمه ابراهیم یونسی،  تهران ۱۳۶۷ ش

شرفنامه:تاریخ مفصّل کردستان، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران، ۱۳۴۳ ش

ربیع بدیعی، جغرافیای مفصّل ایران، تهران ۱۳۷۸ ش

ولید حمدی، کردستان و کرد در اسناد محرمانه بریتانیا، ترجمه بهزاد خوشحالی،  همدان ۱۳۷۸ ش

حسین خلیقی،  کومه لناسی کورده واری : جامعه شناسی کردها،  ج ۲، بغداد ۱۹۹۲

محمدامین زکی، کورد و کوردستان،  بغداد ۱۳۵۰/۱۹۳۱، چاپ افست مهاباد

زبده ی تاریخ کرد و کردستان، ترجمه یداللّه روشن اردلان، تهران ۱۳۸۱ ش

محمدعلی سلطانی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصّل کرمانشاهان، ج ۲: ایلات و طوایف کرمانشاهان، تهران ۱۳۷۲ ش

علی اکبر سنجابی، ایل سنجابی و مجاهدات ملی ایران : خاطرات علی اکبرخان سنجابی، سردار مقتدر، تحریر و تحشیه کریم سنجابی، تهران ۱۳۸۰ ش

شکراللّه بن عبداللّه سنندجی، تحفه ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان، چاپ حشمت اللّه طبیبی، تهران ۱۳۶۶ ش

صدیق صفی زاده، تاریخ کرد و کردستان، تهران ۱۳۷۸ ش

عباس عزاوی، عشائرالعراق، بغداد ۱۹۳۷ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش

معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره قاجاریه، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران : بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۷۳ ش

بهرام ولدبیگی، تاریخ سیاسی اجتماعی پاوه و اورامانات در بیست ساله اخیر: ۱۳۶۸ـ ۱۳۴۸ ه .ش، تهران ۱۳۶۹ ش

 

10 پاسخ برای “جاف ها و ریشه های مردمانش / هادی محمودی

  • سعید در تاریخ تیر 24, 1399 گفت:

    سلام
    با سپاس از تلاش و زحمت شما در جمع‌آوری این مطالب. من به دنبال مطالبی درباره نسب مردم حلبچه بع وبلاگ شما رسیدم، سه سال بعد از پست متن.
    غرض اینکه برای یک کار تحقیقی که فعلا از روی علاقه شخصی است نیاز به منابعی درباره افسانه‌ها و اسطوره‌های کردی دارم. سپاسگذار میشوم اگر منابعی، ترجیحا به زبان فارسی معرفی کنید. تا امروز کتاب منظومه‌های عاشقانه کردی و افسانه لاس و خزال را خوانده‌ام.
    با آرزوی موفقیت

  • محمد لطیف اتابک در تاریخ بهمن 9, 1396 گفت:

    با سپاس از نگارنده مطلب و تاسف برای کسانی که بدون آگاهی و دانش قضاوت می کنند. کسی که خود را ناشناس می خواند، واقعا باید نظرش ارزش داشته باشد؟ برای سایت سلام پاوه متاسفم که هر کس بدون معرفه اجتماعی نظر ثبت می کند. بارها درخواست شده است : لطفاً نظراتی که نامعقول و توهین آمیز هستند و موجب هتک حرمت مخاطبین می شود را ثبت نکنید چون همین یاداشتها و اظهار نظرات ناشناسان و سردی و میرآوا و پیازدول است که موجب درجا زدن ما شده است!

  • منتقد در تاریخ بهمن 6, 1396 گفت:

    واقعا واسه سایت شما متاسفم که نشر …… میکنید اگه کمبود مطالب سرگرمی و طنز دارید در گوگل جستجو کنید نه اینکه گدایی ..‌‌‌‌…..

  • سوران در تاریخ بهمن 5, 1396 گفت:

    متاسفانه مشکلات جوامع امروزی بی سوادها نیستند بلکه کسانی هستند که به زعم خودشان باسواد ومحققند، دوست عزیز و باسواد به قول معروف «چاکی مه که با خراب نه بیت»

  • ناشناس در تاریخ بهمن 5, 1396 گفت:

    با سلام و احترام
    تحقیق جالبی بود، از آن استفاده کردم. اگر نویسنده محترم نیز، تحقیقی درخصوص ریشه یابی هورامی ها انجام دهند و در سایت منتشر نماید ممنونم.

  • ناشناس در تاریخ بهمن 5, 1396 گفت:

    هری پاتر نوشتین دوباره آقای محمودی

  • هورام در تاریخ بهمن 5, 1396 گفت:

    جناب ناشناس عزیز، بهتر نیست علمی و با دلیل و مدریک صحبت نمایید. شما که بی سواد نیستید لطفا برای ما بی سوادان روشنگری نمایید.

  • ناشناس در تاریخ بهمن 5, 1396 گفت:

    جاوان معرب قوم “گاوان”است.
    گاوان طایفه ایی اصیل هورامی(گوران)ساکن هورامان بوده و پیشه گاوداری(دامداری) داشته اند.
    در کتابهای قدیمی امده: جاوان در درگیری با سپاهیان اسلام در منطقه شارزور کشته شده است.
    ابوبصیر در متون با پسوند”سه ردی “از محلات قدیمی شهر پاوه امده واصلا کُرد یا جاف نبوده است.
    جابان اساسا “گاوان”بوده وکلمه “جاف”اصلا هیچ ربطی به گاوان ندارد.
    پس بهتر است خیالبافی نشود واین همه داستانسرایی برای یک شخصیتی که تماما در چند سال اخیر باز افرینی شده و دور از شان تاریخ نویسی است،نشود.

    تمام منابعی هم که اقای محمودی پایین مقاله اورده اند فقط چند خطی از یک صفحه درباره جابان ذکر شده وبقیه منابع از ویژگیهای زندگی وجغرافیایی قوم جاف یادکرده است.

    توصیه میکنم اقای محمودی در بالیوود چنانچە برای فیلمنامه نویسی فیلمهای هندی مشغول شوند قطعا موفق تر خواهند شد.اینکه به زور برای یک قوم شجره نامه خیالی_داستانی درست شود کار نابجایی است.
    تمام مقاله اقای محمودی حول خیانت این قوم(جافها) به مام میهن وپشت کردن به ایران وساسانیان وسرسپردگی و وادادگی این قوم رشید(جافها) به ترکیه عثمانی خلاصه میشود. اقای محمودی ایا این قوم(جافها)از ارکان اصلی تشکیل ترکیه فعلی و به قدرت رسیدن ترکها هستند؟؟؟!!!
    دل ما ایرانیان از حملات ددمنشانه ترکیه به شمال سوریه خون است انوقت شما؟؟؟؟؟
    اقای محمودی برایتان متاسفم!!!!!

  • آنا در تاریخ بهمن 5, 1396 گفت:

    باسلام تشکر فراوان از این تحقیق مااما در عشیره ماکوان شیوه سر هیچی منبعی ذکر نشد اما در مورد آنچه از زن های جاف گفتید چه تعبیری دارد آیا می دانید چه باز خورد های بدی می تواند داشته باشد

  • ناشناس در تاریخ بهمن 5, 1396 گفت:

    جهت اطلاع این دوست گرامی اصلا کردها نژادی به اسم جاف ندارند آنها سورانی هستند که بعضی از مردم بی سواد به آنها جاف میگویند واقعا برای سلام پاوه متاسف هستم که بدون هیچ نگرشی هر چه مطالب مسخره هست تو کانال میزارن

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ