ج 10 فروردین 1403 ساعت 04:02

دلنوشته : پیامی برای “بمو” / صباح ولدبیگی

دلنوشته : پیامی برای “بمو” / صباح ولدبیگی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : صباح ولدبیگی بخشدار بازنشسته و از فرهنگیان و کوهنوردان گروه کوهنوردی نور پاوه که مدتی پیش در تاریخ ۲۰ آذر که برای صعود در کوه آتشگاه بنامسبت گرامیداشت شهدای کوهستان اشترانکوه رفته بود. به یکباره دچاره ایست قلبی می شود و مدتی است در بستر بیماری به سر می برد […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : صباح ولدبیگی بخشدار بازنشسته و از فرهنگیان و کوهنوردان گروه کوهنوردی نور پاوه که مدتی پیش در تاریخ ۲۰ آذر که برای صعود در کوه آتشگاه بنامسبت گرامیداشت شهدای کوهستان اشترانکوه رفته بود. به یکباره دچاره ایست قلبی می شود و مدتی است در بستر بیماری به سر می برد وی قبل از وقوع این حادثه دلنوشته زیبایی را با نام “پیامی برای بمو” می نویسد:

 

در این دلنوشته این فرهنگی بازنشسته نوشته است : سالهای خیلی دور یعنی زمانی که محرومیت از چهره روستاها فوران مینمود مردانی از دیار فرهنگ ایران (شیراز) بهمراه بزرگمردی بی نظیر و تکرار نشدنی بنام جناب بهمن بیگی آمدند و بنیان نظامی را نهادند که بعدها شد آموزش و پرورش عشایری.

 

او از میان بچه های همان روستاهای محروم فرزندانی را انتخاب نمود تا خود گلیم خویش بر کشند و کشتیبان ملتشان باشند.وآنها پس از یه دوره یک یا دوساله برگشتند و معلم روستاهای دامنه “بمو” شدند.و نام زیبای معلم عشایری زیبنده وجودشان شد. این روستاها در دامنه “بمو”قرار دارند.رشته کوهی بسیار زیبا و البته استراتژیک که مرز دست ساز ایران و عراق را تفکیک میکند.در طول تاریخ زجرهایی فراوان از حکومتها دیده اند ولی در جنگ تقریبا و تماما تخریب شدند.با اتمام جنگ ویرانگر باردیگر همان بزرگواران کمر همت به آبادانی منطقه بستند و جدا هم آبادنمودند.

 

“بمو “همچنان شاهدی استوار بر این تاریخ نانوشته بود تا زلزله اخیر اورا نیز لرزاند و البته چه لرزاندنی.

 

“بمو ” ترکید و شکافی در دلش ایجاد شد تا پرده از راز این مردمان بزرگ بردارد یا شاید تحمل شدت زجر مردمانش را نداشت . اما در این میان یکی از آن کسانی که سربلندتر و استوار تر از “بمو ” در زلزله اخیر قامتش راست ماند کاک عزیز یوسفی است.معلمی راستین و مردی استوار.او در حادثه اخیر۲۱ نفر از بستگان درجه یک خود از جمله بردار؛خواهر؛مادر؛بردارزاده و خواهر زاده و پسرعمو و…را با دستان خود تقدیم خاک پاک کردستان نمود.امروز که برای باردوم به دیدارش رفتم اورااستوارتر از “بمو ” دیدم.

گفت یکی از معلمان ۴۰ سال پیش دوره عشایری به او زنگ زده و گفته شنیده ام بمو ترک برداشته واستواریش بهم ریخته اما عزیز توکیستی؟ که همچنان سربلندتر از “بمو”هستی؟جدا استوار است کاک عزیز.!! ما فقط نیم ساعتی در خدمتشان بودیم، تحمل شنیدن واقعیتهای تلخ را نداشتیم اما این مرد براستی درسی بزرگ برای” بمو” یار کهن آن مردمان است.

 

جناب علیدادی و “محمد یار رزمجو” که زمانی نماینده جناب بهمن بیگی در استان کرمانشاه بوده در سن ۸۰ سالگی بهمراه خانواده محترمشان برگشته بودند تامرهمی باشد بر دل بغض کرده کاک عزیز و خانواده اش.و براستی هم سبب آرامش شان شده بود.

 

اینان هستند بزرگان تاریخ و فرهنگ این ملت و باید سر تعظیم در مقابل بزرگیشان فرو آورد. دوباره و صدباره به کاک عزیز دوست دوران سختیهای زندگی در ثلاث تسلیت میگویم و به نیابت از معلمان عشایری خاک پای جناب رزمجو و دوستانش را سرمه چشمان مان میکنیم و میگویم آفرین بر بزرگیتان. ما و بخشی از فرهنگمان مدیون بزرگی شماست.

 

و تو ای “بمو”بنگر و از فرزندان کرد همسایه ات استواری را بیاموز و برای نسلهای بعد به صداقت روایت نما.

صباح ولدبیگی فرهنگی بازنشسته

 

5 پاسخ برای “دلنوشته : پیامی برای “بمو” / صباح ولدبیگی

  • بهروزبابایی در تاریخ شهریور 7, 1397 گفت:

    باسلام درهمان زمانهای دوردرهمان روزگاران که محرومیت ازسروروی ماهم میباریددردبیرستانی فرسوده وپیرقلب دبیر روانشناسی میتپیدوقلب همه به ناگهان همگی محرومیت وفقررافراموش وخودرادرسینه ابتکارات واختراعات روز میدیدوآهنگ تپش آن خوش نوا میشدوای اگرقلب دبیربا اخلاق روانشناسی پاوه واورامانات بایستدبراستی چه اتفاقی خواهدافتاد.جناب ولدبیگی استاد بامنش وکرامت اورامانیم شفای عاجل آرزوی بهبودی وبهروزی راازدرگاه یکتای منان برای شماآرزومندم .ازطرف دانش آموزبیست وچندسال پیش شما.

  • ناشناس در تاریخ دی 28, 1396 گفت:

    جناب ولدبیگی به راستی از کسالتتان بسیار نگران شدم امیدوارم خداوند بزرگ شفایتان دهد.درضمن نوشته هایتان اشک در چشمانم جاری کرد .

  • مرتضی عبدی در تاریخ دی 25, 1396 گفت:

    کاک صباح
    استاد عزیز و ودلسوز وطن
    به راستی از کسالت شما دلگیر و ناراحت شدم. کوههای هورامان شما را صدا می زنند. این خطه به دلسوزانی چون شما نیاز دارد. امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به شما سلامتی بدهد. با نوشته شما چشمانم پر از اشک گردید. همانا خداوند با صابرین است.

  • دایان در تاریخ دی 25, 1396 گفت:

    ده ستان خوش ویت
    به راستی زور جوان بوو
    خوای گه وره شفای عاجل تان بو بنیریت

  • کیهان انفرادی در تاریخ دی 25, 1396 گفت:

    سپاسگزاریم جناب آقای ولدبیگی بزرگوار: دلنوشته جنابعالی حکایتی بس تلخ از وقوع زلزله ای است که دل هر انسانی را به جوش آورد وتاریخی را به ثبت رساند که در اذهان هرکسی هرگز فراموش نخواهد شد
    اما به راستی شکاف بمو آن هم از نوع انسانی ( بستگان کاک عزیز یوسفی) بسیار تلخ تر آز آن است که بیان گردد چرا که قامت خمیده کاک عزیز واستواریش در برابر هرآن چه از دوست رسد نیکوست ستودنی است .
    شاید این احساس بنده از سر تعلق ووابستگی(فامیلی) به کاک عزیز باشد اما ایشان معلمی است چون کوه استوار وپابرجا، شاید این شکاف عمیق است وسوزناک اما نشان داد که میتوان راست قامت بود عبرت انگیز ودر برابر قضا وقدر الهی تسلیم

پاسخ دادن به مرتضی عبدی لغو پاسخ