ج 10 فروردین 1403 ساعت 02:18

ورود اسلام به پاوه و قتل عام مردم پاوه! / هادی محمودی

ورود اسلام به پاوه و قتل عام مردم پاوه! / هادی محمودی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:در خصوص نحوه ورود اسلام به پاوه مهمترین نظری که پذیرفته شده است و تقریبا در چند دهه گذشته تمامی کسانی که در خصوص تاریخ و گذشته هورامان و پاوه تحقیق کرده و مقالات وکتابهایی نوشته اند و برآن صحه گذاشته اند بدین شرح است:   “در خلافت عمر(سال ۱۳ تا […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:در خصوص نحوه ورود اسلام به پاوه مهمترین نظری که پذیرفته شده است و تقریبا در چند دهه گذشته تمامی کسانی که در خصوص تاریخ و گذشته هورامان و پاوه تحقیق کرده و مقالات وکتابهایی نوشته اند و برآن صحه گذاشته اند بدین شرح است:

 

در خلافت عمر(سال ۱۳ تا ۲۳ هجری)؛هنگامی که یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی؛در برابر حملۀ اعراب؛از مداین که پایتختش بود به حوالی کرمانشاه گریخت؛یکی از فرماندهان سپاه خود را که سردار “باو” نام داشت را به همراه ده هزار سوار برای یاری خواستن نزد بزرگان اکراد فرستاد؛سپهبد “باو” به کنار رودخانه سیروان رفت و در آنجا کُردان را به یاری شاهنشاه ساسانی فراخواند و آنها نیز پذیرفتند؛

 

باو در جایی که بعدها به یادگار نام او “باو” نامیده شد و امروزه “پاوه” نام دارد که مردم آنجا  مسیحی بودند؛آنها را به دین اجدادی خود که زردتشتی بود فراخواند و مردم پاوه نیز به گرمی از او استقبال کردند؛ سپهبد “باو” در آنجا چندین آتشکده‌ ساخت که ویرانه‌های یکی از آنها هنوز هم در شهر پاوه باقیست و امروزه بر فراز کوهی قرار دارد که مردم پاوه امروزی به آن آتشگاه می گویند.

 

هنگام حملۀ اعراب به فرماندهی عبدالله فرزند عمر به ایران؛ آتشکدۀ پاوه از شهرتی بسزا برخوردار بوده است و دو قلعۀ “دژ” و “پاسگه” که هنوز هم در پاوه دیده می‌شوند؛بازماندۀ برج و باروهایی هستند که باو در سرزمین هورامان ساخته است و نیز در جایی نزدیک پاوه؛که امروزه مردم پاوه به آن “جنگاه” میگویند با سپاه سعدبن‌ابی‌وقاص سردار معروف مسلمان و عرب به جنگ پرداخته‌اند که در حملۀ اعراب به پاوه؛ عبدالله‌بن‌عمر فرماندهی سپاه را برعهده داشت که او پس از تصرف شهرزور(که اکنون در خاک عراق قرار گرفته است)از رود سیروان گذشت و به پاوه حمله کرد.

 

موقعیت پاوه که دردامنه کوهی عظیم و درمیان جنگلی انبوه قرار داشت کار سپاه مهاجم را سخت کرد و اعراب مسلمان بنا به رویه ای که در جنگها داشتند سریعاً اقدام به حمله کردند اما هیچ نتیجه نگرفتند و پیروزی ای برای آنها در برنداشت زیرا که عرب بیابانی با کوه وجنگل بیگانه بود؛ پس به ناچار شب را در خارج از پاوه خیمه زدند.

 

شب هنگام مهاجمین عرب و مدافعین کُرد درجای خود آرام گرفتند و هیچ کدام از دو طرف اقدام به حمله به دیگری نکردند؛  اما سپاه عرب هنگامی که  صبح بیدار شدند و قصد حمله به شهر پاوه  نمودند؛ متوجه شدند که شب هنگام مردم پاوه در دورادور شهر پاوه خندقی عظیم کشیده اند که عبور آنها را بسیار سخت کرده است و اهالی همگی بر روی پشت بام هایی که هریک حالت قلعه ای را داشت سنگر گرفته وسنگهای بزرگی را نیز برمحل عبور دشمن تعبیه نموده اند؛ سپاه عرب چون این وضع را دیدند ابتدا به شدت خشمگین شدند و سپس به سختی ترسیدند.

 

مردم این شهر که آیین زردشتی داشتند؛در برابر اعراب به سختی پایداری کردند و از بامداد تا غروب آفتاب جنگیدند؛چنان‌که کسی از مردان آنها زنده نماند.پس از فتح پاوه “عبدالله‌ابن عمر” به قتل عام مردم پاوه پرداخت تا آنجا که کوه و دشت پاوه از خون جوانان رنگین شد و سپس آتشکدۀ ای را که سپهبد “باو”  آن را ساخته بود  ویران کرد و پس از اتمام کار در محل آتشکده ای که ویران کرده بود به جای آن مسجدی ساخت که تاکنون باقی است و امروزه این مکان مسجد جامع شهر پاوه است.

 

پس از فتح پاوه و قتل عام تمامی مردان؛ تمامی زنان و دختران پاوه ای اسیر لشگر اسلام گردیدند؛ عبدالله بن عمر  زنان و دختران پاوه ای را به پسر معاذبن جبل و جمعی همراه او واگذار و هدیه کرد؛پسرمعاذبن جبل و عربهای همراه او که زنان و دختران مقتولین پاوه ای را متصرف شده بودند؛ شروع به توالد و تناسل با دختران و زنان پاوه ای کردند؛ که امروزه سکنه پاوه نسب خود را به معاذبن جبل و اعراب همراه او منتسب می کنند.

 

(تحفۀ ناصری در تاریخ و هادی محمودی؛نوشته شکرالله سنندجی و به کوشش حشمت‌الله طبیبی؛تهران؛ ۱۳۶۶ش؛ صفحه۸۴ تا صفحه ۸۵٫تاریخ کرد و کردستان؛نوشته صدیق صفی‌زاده؛ تهران؛ ۱۳۷۸ش؛صفحه ۳۲۵؛کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او؛ غلامرضا رشید یاسمی؛ تهران؛ ۱۳۶۳ش؛ صفحه ۱۱۹؛«پاوه»،هنر ومردم؛هوشنگ پورکریم؛تهران؛ ۱۳۴۴ش؛  صفحه ۸)

 

همانطور که دیده میشود این نحوه ورود اسلام به پاوه است و این نویسندگان و محققین حتی تا آنجا نیز پیش رفته اند که وجه تسمیه”پاوه” را از نام سپهبد “باو” سردار و فرمانده سپاه یزدگرد ؛ آخرین شاهنشاه ساسانی می دانند واعتقاد دارند که پاوه از نام سپهبد باو آمده است !!!

 

همانطور که گفته شد این نظر در یکصد سال اخیر به حدی در کتب ؛ روزنامه ها ؛ مجلات و اخیرا  در سایت های خبری کشوری و محلی و فضای مجازی نوشته شده است که کاملا پذیرفته شده است و اگر کسی برخلاف آن نظری داشته باشد شدیدا به او حمله کرده اند؛ همانطور که آقای دانا مهرنوس در تاریخ ۰۳/۰۵/۱۳۹۵ ؛ مقاله ای بسیار موشکافانه و دقیق را تحت عنوان “وجه تسمیه پاوه” در پایگاه خبری سلام پاوه نگاشته بود که در این مقاله تنها به یک قسمت از این موضوع که درخصوص وجه تسمیه پاوه بود پرداخت و نه چیز دیگری!؛که با این نظر که وجه تسمیه پاوه از سپهبد باو امده است مخالف بود؛اما بعلت اینکه نظری برخلاف نظر پذیرفته شده در یکصد سال اخیر داشت شدیدا به مقاله او حمله کردند و کامنتهای فراوانی در مخالفت با مقاله اش فرستاده شد.

 

همانطور که دیده میشود این نویسندگان در یکصد سال اخیر با فعالیت های خود این نظر را به مردم قبولانده اند؛ اما چرا این محققین چنین نظری دارند و اصلا سندشان در اثبات این مدعا چیست؛ چون تا سندی تاریخی نداشته باشند حق ندارند نظرشان را تحمیل کنند و آن را به عنوان حقیقت بیان کنند و به قول شیخ سعدی:

 

“فقیهان طریق جدل ساختند//لم و لا اسلم درانداختند”

“دلایل قوی باید و معنوی//نه رگهای گردن به حجت قوی”

 

بگذریم از داستان کشیدن خندق به دورادور پاوه که مردمی که جغرافیای پاوه را میشناسند می دانند کشیدن یک خندق درمختصات جغرافیایی پاوه غیر ممکن است و البته که این دروغ بزرگ ناشی از عدم آشنایی با منطقه توسط کسانی است که این دروغ بزرگ را گفته اند؛ جالب تر این است که مشهورترین و بزرگترین روحانی و مورخ معاصرکُرد ؛ مردوخ کردستانی علاوه بر وجه تسمیه پاوه؛ حتی خود مردم پاوه را نیز از نژاد کُرد نمیداند و آنها را از نژاد عرب و نوادگان معاذبن جبل و … می داند.

 

 در کتاب تاریخ کرد و کردستان تألیف”آیت‌الله مردوخ کردستانی”امام جمعه کردستان در عهد قاجار و پهلوی این گونه آمده است:درخصوص وجه تسمیه پاوه:

 

“یزدگرد سوم سپهبد ارتش خود به نام (باو) را به منظور دعوت کردن مردم به دین زردشت و دوری کردن از ادیان دیگر و حمایت از شهریار ایران در مقابل سپاه اسلام در زمان حضرت عمر(رض) به غرب ایران و منطقه پاوه فرستاد که مردم از این فرستاده به گرمی استقبال کردند و این محل را به یادبود (باو) پاوه نامیدند که عرب آن را فاوج گویند.” (تاریخ کرد و کردستان ؛ جلد اول ؛ کتابخانه ملی تحت شماره ۱۵۹۳؛سال ۱۳۵۳؛صحفه ۱۲۲)

 

در خصوص نسب مردم پاوه:

“عبدالله بن عمر پس از فتح پاوه ؛ تمامی مردم پاوه را قتل عام می کند و سپس تمامی زنان و دختران و اطفال پاوه ای نصیب لشگر اسلام میگردند و زنان و دختران پاوه را به پسر معاذبن جبل و جمعی همراه او واگذار میکند؛پسر معاذبن جبل و اعراب همراه او که زنان و دختران مقتولین پاوه ای را متصرف شده بودند شروع به توالد و تناسل با دختران و زنان پاوه ای می کنند که حالا سکنه پاوه نسب خود را به معاذبن جبل و اعراب جزء او منتسب میکنند” (تاریخ کرد و کردستان؛جلد اول؛کتابخانه ملی تحت شماره ۱۵۹۳؛سال ۱۳۵۳؛صحفه ۱۲۳)

 

سند تاریخی در تائید دروغین بودن آمدن “سپهبد باو” به پاوه و ماجراهای منتسب به او:

 

مهمترین اصل از اصول بیان یک واقعه تاریخی این است که ابتدا باید به منابع تاریخی متقدم در خصوص آن واقعه رجوع کرد و اگر در آن چیزی مشاهده گردید سپس به منابع متاخر رجوع کرد و هنگامی که یک منبع و سند قدیمی با یک منبع معاصر در تعارض باشد اولویت با منبع قدیمی است و منابع متاخر تنها درصورتی باید استفاده گردد که اولا با منابع متقدم در تعارض نباشد و ثانیا توضیحی اضافه بر مطلب قبلی  بیافزاید.

 

اگر به کتب و تحقیقات این نویسندگان مراجعه کنیم شاهد خواهیم بود که قدیمی ترین منابع آنها در خصوص آمدن سپهبد باو به پاوه و زردشتی کردن مردم پاوه توسط باو بن شاپورزاد و حمله سپاه عبدالله بن عمر به پاوه و کشتار مردم پاوه و … مربوط به اوایل عهد پهلوی وحداکثر اواخر دوره قاجاریه است و مهمترین منبع این نویسندگان؛  کتاب تاریخ کُرد و کُردستان تالیف آیت‌الله مردوخ کردستانی و … است که منبع اصلی آنها برای این موضوع است و از آن نیز فراتر نرفته اند!!!

 

یعنی بیس و مرجع این تحقیقات کتابهای متاخر و معاصر است و نه کتابهای متقدم و منبع !!!

 

 اما آیا از سپهبد باو در کتب و اسناد متقدم و مرجع نامی وجود دارد ؟

 

پاسخ این است ؛ بله

 

شرح زندگی و شخصیت سپهبد باو درکتاب تاریخ طبرستان که حدود ۹۰۰ سال پیش مکتوب گردیده آمده است.این کتاب نوشته مورخ مشهور “بهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار” کاتب؛ معروف به ابن اسفندیار مورخ  قرن ششم و هفتم  اهل شهر آمل می‌باشد.

 

در کتاب تاریخ طبرستان در خصوص سپهبد باو چنین آمده است:

 

“باو(د ۶۰ق/۶۸۰م)در رکاب خسروپرویز چند بار به پیکار رفت و از توجه شاه برخوردار شد و به حکومت طبرستان و آذربایجان منصوب گشت.چون شیرویه بر تخت نشست؛او را به اصطخر(شهری است از استان فارس در زمان ساسانی)تبعید کرد. وی در آتشکده آن سامان گوشه عزل گزید تا آنکه آزرمیدخت(ملکه ساسانی و پادشاه ایران در سال ۶۳۰م) او را به سپهسالاری برگزید؛اما باوْ نپذیرفت تا نوبت به یزدگرد رسید و باو این ‌بار به درخواست شاه نزد وی رفت.باو پس از شکست سپاه ایران از عربها در راه خراسان از یزدگرد اجازه یافت که به طبرستان(نام قدیم مناطق حاشیه دریای خزر که عمدتا شامل مازندران کنونی است)رود و پس از زیارت آتشکده کوسان در گرگان به وی بپیوندد؛ باو در آنجا خبر قتل یزدگرد را شنید و سر بتراشید و در آتشکده مقام گرفت؛همین معنی سبب شده که برخی؛ نیاکانِ آل باوند(نام خاندانی ایرانی از امیران مازندان) را از موبدان بدانند؛ باو چندی بعد به درخواست مردم که از حملات ترکان به تنگ آمده بودند با این شرط که “مردان ولایت و زنان به بندگی او را خط دهند” بیرون آمد و با بسیج سپاه توانست مهاجمان را از آن سامان براند و دولتی محلی تأسیس کند. وی پس از ۱۵ سال حکومت، سرانجام به دست “ولاش” نامی که مدعی حکومت بود کشته شد و ولاش به حکومت نشست”

 

(ابن اسفندیار؛ تاریخ طبرستان؛ چاپ عباس اقبال؛ تهران؛ ۱۳۲۰ ش؛ صفحه ۱۵۴ تا صفحه ۱۵۶)البته ویلفرد مادلونگ (Wilferd Ferdinand Madelung) مورخ و اسلام‌شناس معروف آلمانی و استاد دانشکده تاریخ اسلام دانشگاه آکسفورد ؛ نیز این موضوع را تائید کرده است. (تاریخ ایران کمبریج؛  جلد چهارم؛ فصل دوم  “سلسله‌های کوچک شمال ایران” ؛ ترجمه حسن انوشه؛ تهران؛ انتشارات امیرکبیر؛  ۱۳۸۹؛ صفحه ۱۷۴  )

 

همانطور که ثابت گردید “سپهبد باو” هیچوقت به پاوه نیامده است و این داستان ساختگی آمدن سپهبد باو به پاوه و زردتشتی کردن مردم پاوه و سپس حمله مسلمانان به فرماندهی عبدالله بن عمر به پاوه و کشتار مردم پاوه و … سراسر جعلی و دروغ است. و در درجه دوم در کتاب “کوه های ناشناخته اوستا یا جغرافیای غرب ایران تألیف عماد الدین دولتشاهی” که در آن به ترجمه قسمتی از کتاب اوستا نیز می پردازد ( اوستا از کهنترین متن های به جای مانده در جهان است) در خصوص پاوه چنین آمده است :

 

“حضرت زردشت فرانسو پوه( پاوه) : یعنی حضرت زردشت به طرف پاوه رفت؛ پس در زمان حضرت زردشت نام این محل پاوه بوده است.”و این بدین معنی است که طبق اوستا که حداقل ۷۰۰ سال قبل از میلاد نگاشته شده است؛در حدود ۱۳۰۰ سال قبل از تولد سپهبد باو ؛ نام این منطقه پاوه بوده است.اما طبق منابع متقدم و اسناد موثق و کتب مرجع؛اسلام به پاوه چگونه وارد شد و مردمان خطه هورامان چگونه مسلمان شدند و حقیقت این ماجرا چه بوده است ؟؟؟

 

ورود اسلام به خطه هورامان و مسلمان شدن مردم پاوه:

 

“قُلْ لِلْمُخَلَّفینَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلی‏ قَوْمٍ أُولی‏ بَأْسٍ شَدیدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطیعُوا یُؤْتِکُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا کَما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً “(سوره فتح آیه ۱۶)”(ای پیامبر)به باز ماندگان از اعراب (بادیه نیشن)بگو:«به زودی فراخوانده می شوید به سوی قومی سخت جنگجو (ونیرومند) که با آنها نبرد کنید, یا اسلام بیاورند, پس اگر اطاعت کنید, خداوند پاداش نیکی به شما می دهد, واگر سرپیچی کنید همان گونه که پیش از این سر پیچی کردید, شما را به عذابی دردناک عذاب می دهد”

 

شهاب‌الدین محمود بن عبدالله آلوسی(۱۲۱۷-۱۲۷۰هجری) فقیه شافعی؛مفسر؛ ادیب عربی و مفتی عراقی درسده سیزدهم هجری که شهرتی جهانی دارد و مهمترین اثر او تفسیر روح‌المعانی است که کار نگارش آن در ۱۲۶۸ به اتمام رسیده‌است درتفسیر این آیه چنین نوشته است:”منظور از این قوم همان اکراد است که اکراد به شجاعت ودلیری مشهور هستند و مردانی  بزرگوار بلکه  صحابه هم داشته اند”

 

و همچنین آلوسی در تفسیر مشهور خود روح المعانی از دو شخص؛ یکی به نام جاوان و دیگری به نام ابوبصیر که پسر جاوان بوده و از آنها با عنوان صحابه های پیامبراکرم(ص) که کُرد بوده اند ؛ احادیثی را روایت می‌کند و احتمال می‌دهد اصحاب دیگری نیز از نژاد کُرد وجود داشته‌اند اما تنها از این دو نفر یاد میکند.

 

در منابع تاریخی متقدم و عمدتا دو قرن اول اسلامی که شامل مغازی ابن اسحاق ؛ فتوح الشام واقدی ؛ مروج الذهب مسعودی؛تاریخ ابن اثیر؛‌‌سفرنامه ابن بطوطه(قرن هشتم)قاموس المحیط فیروزآبادی؛الاصابه فی تمیز الصمابه ابن حجر و … است در خصوص این دو نفر به صورت جسته و گریخته مطالبی بیان شده است که استاد “حسن محمود محمد کریم” ر سلسله کتب ” نگاهی نو به تاریخ کُرد” این اسناد را جمع آوری کرده است و بنده قسمت هایی از این سلسله کتب را که عمدتا در جلد سوم از این سلسله کتب است و در خصوص خطه هورامان و چگونگی مسلمان شدن مردم این خطه است را خلاصه کرده ام که بدین شرح است :

 

مردمان خطه هورامان  در کتاب دینی خود مژده آمدن پیامبری از سرزمین درخت خرما و شتر سرخ را شنیده بودند و مدام چشم انتظار بودند که این پیامبر عدل و داد ایشان را از ستم پادشاهان ستمگر ایران و روم برهاند؛ این بود که با انتشار خبر پیامبری حضرت محمّد ( ص ) ؛ جاوان کرد وتنی چند نفر را به نمایندگی از طرف خود برای تحقیق و بررسی در مورد صدق این خبر روانه سرزمین عربستان کردند.جاوان از طرف بزرگان کرد در هورامان و شهرزور همراه با هیئتی؛ ‌‌مخفیانه و دور از چشم جاسوسان ساسانی؛  ‌‌به مکه مسافرت کرده است.

 

در حالی که نزدیکان و خویشان محمد او را تکذیب و شکنجه می کردند؛این هیئت به مکه رسیدند و موفق به ملاقات پیامبر(ص) شدند و پس از دریافت اخبار موثق از دین اسلام و جمع آوری اطلاعات از این دین جدید برای گزارش کار خود تصمیم به برگشت به هورامان گرفتند اما دونفر از آنها باز نگشتند و درمکه ماندگار شدند یکی جاوان و دیگری پسرش که ابوبصیر نام داشت.این هیئت با اطلاعاتی که دریافت کرده بودند ؛ برای دادن گزارش کار خود به هورامان بازگشتند.

 

جاوان به عنوان رابط و سفیر کُردها در مکه مانده است و همراه سایر مسلمانان به مدینه مهاجرت کرده است و به احتمال قریب به یقین بارها پیکهایی به کردستان ارسال داشته و یا با فرستادگان کُردها مذاکره داشته است و حلقه‌ ارتباطی بین کُردها و رسول خدا بوده است.جاوان و پسرش در مکه پیامبر(ص) را شناختند و به شمار اصحاب پیامبر پیوستند و از این تاریخ به جابان الکردی معروف شد، پس از هجرت پیامبر و اصحابش به مدینه جابان الکردی به همراه پیامبر به مدینه مهاجرت کرد ؛ اما ابوبصیر فرزند جابان الکُردی در مکه توسط مشرکین زندانی و شکنجه شده و از هجرت او جلوگیری کردند.

 

پس از هجرت پیامبر(ص) جاوان کُرد مدت زیادی در مدینه ماند و درمجالس پیامبر شرکت و از همنشینی و صحبت با آن حضرت کسب فیض نمود  و مانند سایر اصحاب  احادیث پیامبر(ص) را حفظ  کرد.جاوان بعد از یاد گیری احکام شرعی و دستورات اسلام به کردستان باز گشت و خود را به لشکر کسری پادشاه فارس رساند که سپاهش شامل  ۵هزار سرباز کُرد بودند و جاوان این کُردان سپاه ساسانی را به یاری سپاه اسلام فراخواند.

 

وقتی در سال ۱۵ هجری لشکر اسلام به فارس حمله کرد؛سربازان کُرد مسلمان به استقبال اصحاب پیامبر رفتند ولشکر اسلام ؛کُرد و عرب با هم در مقابل لشکر کسری جنگیدند و او را شکست دادند.ابویحیی ابن مأمون ابن جابان از علمای حدیث بوده است و در سال ۱۷۲ هجری در کردستان وفات یافته است.پس معلوم می‌شود که آنها پس از وفات پیامبر(ص) به هورامان بازگشته اند و در هورامان ساکن شده اند و آن کردهایی که همراه با مسلمین به جنگ با سپاه ساسانی رفتند همین مردمان کُردی بودند که از این دو نفر پیروی میکردند و مدتها قبل توسط هیئتی که همراه این دو نفر به سرزمین عربستان رفته بودند؛ به دین اسلام در آمده بودند و مسلمان گشته بودند.

 

حضرت عمر (رض)خلیفه ی مسلمین از روی اعتماد به کُردها فرمانروایی دو منطقه از خاک کردستان را به دو کُرد مسلمان واگذار نمود.اما این مردمان پس از شکست دادن سپاه ساسانی و بازگشت به کردستان به اشاعه دین اسلام در این خطه پرداختند و بزرگترین محدثین و دانشمندان در علوم اسلامی تا اواخر قرن دوم کُرد و از خطه هورامان کردستان بودند.تا جایی که ماموستا هه ژار در مقدمه ی دیوان شیخ احمد جزیری از امام محمّد غزالی نقل کرده است:“علوم  دین اسلام  بر سه پایه بنیاد یافته است که عبارتند از : دینوری؛  آمدی و شهرزوری” 

 

هرچند که گزارشاتی تاریخی وجود دارد که برخی از مناطق کردستان کنونی عراق تا ۲۰۰ سال بعد هم به دین اسلام گرایش پیدا نکردند و هنگامی که عباسیان قصد داشتند با زور شمشیر این اکراد را مسلمان و مطیع خود کنند سرسختانه مقاومت کردند و حتی تا سال ۴۰۰ هجری با وجود اینکه اکثریت مردم خاورمیانه مسلمان شدند؛ اما این کُردها هنوز به دین اسلام درنیامدند و این مقاومت عجیب و سرسختانه کُردها برای عربهای آن دوره باور نکردنی بود و به همین دلیل در برخی کتب بعدها نوشتند که کُردها از نسل اجنه هستند !!!

 

 نتیجه گیری:

همانطور که ثابت گردید بر اساس منابع مستند و دسته اول ؛ پاوه که آن زمان شهری در خطه هورامان بوده هیچگاه به زور شمشیر مسلمان نگردید بلکه قبل از اینکه سپاهی به سوی ایران روانه گردد؛مردم این سرزمین مسلمان گردیده بودند تا آنجایی که مردمان هورامان به خوبی میدانند ویس القرنی مشهور که تا به حال چندین فیلم درخصوص وی ساخته شده است و از مسلمانان اولیه بود؛در سرزمین هورامان زندگی می کرده است(هرچند که بسیاری او را به سرزمین های دیگر نسبت میدهند)و این شخصیت حتی در زمان حیات پیامبراکرم(ص) و آن هم در کردستان به دین اسلام گرویده بود و افسانه های حمله مسلمانان به فرماندهی عبدالله بن عمر به خطه هورامان و قتل عام مردم هورمان و ویران کردن آتشکده ها و… دروغی بیش نیست و هیچ استناد تاریخی ای ندارد.

 

اما کسانی که اهل تحقیق بوده و این مقاله را خوانده اند؛باید دریافته باشند که حقیقت تاریخ خطه هورامان تا چه حد دستکاری و تحریف شده است تا آنجا که اکثریت نویسندگان تاریخ خطه هورامان وجه تسمیه پاوه را برگرفته از نام سپهد باوی میدانند که هیچ گاه به پاوه نیامده و هیچ ربطی به پاوه ندارد !!!امید است این اشخاص بدون لجاجت و با دیدی عاقلانه و دوراندیشانه به این موضوع بنگرند و بر موضع های قدیمی پافشاری ننمایند تا تاریخی واقعی و عاری از تحریف و دروغ برای منطقه نگاشته شود؛تا خدایی ناکرده در آینده ای نه چندان دور و با گسترش علم و مطالعه و روشن شدن حقایق ؛ کتابهای تاریخی جعلی نوشته شده خطه هورامان دستاویزی برای تمسخر و به ریشخند گرفتن فرهنگ و گذشته خطه هورامان برای محققین در آینده و همچنین مردمان سایر مناطق و سایر اقوام نگردد .

 

این مقاله مقدمه ای بود بر مقاله های آتی بر گذشته پر از ابهام خطه هُورامان و کُردستان.

 

در مقاله های آتی مستنداتی در خصوص پیر شالیار که برخی نویسندگان تاریخ هورامان به دروغ  و بدون هیچ استنادی او را به عنوان یک مغ و شخصیت روحانی زردتشی معرفی کرده اند و معارف او را کتاب مقدس خود نامیده اند و نام آنرا قران قدیم گذاشته اند( و حتی در یکصد سال اخیر تا آنجا پیش رفته اند و نوشته اند و تبلیغ کرده اند که هرساله دو بار در نیمه بهار و نیمه زمستان زرتشتیان ایران در آرمگاه او حاضر میشوند و مراسم سه روزه ای در تجلیل از او برگزار میکنند!!!) ارائه میدهم و ثابت خواهم کرد که این شخصیت مسلمان بوده و معارفی که به او نسبت میدهند هیچ ربطی به او ندارد و به معرفی این شخصیت مسلمان و مجاهد برجسته خطه کردستان خواهم پرداخت.

 

انشاالله …

هادی محمودی

http://wjg.blogfa.com

۱۳۹۶/۱۰/۲۰

22 پاسخ برای “ورود اسلام به پاوه و قتل عام مردم پاوه! / هادی محمودی

  • ناشناس در تاریخ دی 29, 1400 گفت:

    در خلافت عمر چنین چیزی محال است عدالت عمر جهان را به حیرت واداشته اگر در خلافت کسی دیگر غیر از او بود جای تامل داشت.

  • فرهاد سنه یی در تاریخ آذر 6, 1399 گفت:

    با سلام خدمت شما : از خواندن مطالب شما بر من معلوم گشت که شما تحصیلات آکادمیک در حد حرفه ای نداشته و مطالبتان کلا بدون سند است .. ارزومندم سطح اطلاعات خود را بالاتر برید یا اینکه از دیگران در نوشتن مطالبتان یاری جویید و تعصب را بجای سند و واقعیت جایگزین ننمایید ..با تشکر.

  • بهزاد در تاریخ فروردین 3, 1398 گفت:

    یکی نیست بگه آخه تو از تاریخ چیزی بلدی. خیلی از اسناد رو بهم ربط و خیلی دروغ به هم بافته ای حالا از کجا آورده ای معلوم است ولی این تاریخی که شما بیان کردی بسیار غلت است

  • اسکندر مرادی (سیروان داریانی) در تاریخ فروردین 2, 1397 گفت:

    🕋💒تقدیم به: با خدایان⛪️🕋

    🔔جهان بی خدا= زندگی بی معنا🔔
    خواهشمندم این مطلب را با دقت بخوانید و اگر مطلب مفید وارزنده ای بود آنرا درمیان دوستان خود پخش کنید.👇
    داستایِفسکی فیلسوف ونویسنده پر توان روس متوفی سال۱۸۸۱م نویسنده چندین اثر ماندگار ازجمله :جن زدگان، اَبله، قمار باز،جنایات ومکافات،شبهای سفید، ناشناس، و… در جمله زیبایی می گوید:
    «اگر خدا نباشد، همه چیز در جهان مامجاز خواهد شد» ، یعنی زندگی نیز بی معنی خواهد شد .
    مولوی کُرد در دیوان شعر فارسیش به نام: “الفوائح” می فرماید:
    خداوندا ! جهان از “خلقت” تست.
    به هرکس هرچه دادی”خلعت”تست./
    اگر موری برد ،یک دانه ” رِزقی “٭
    عطایش پرتوی از قدرت تست.
    مقدر شد، ز حق پیش از خلائق٭
    همه چیز به طرز خویش لائق /
    اگر داده ، ” ثوابت” فضل او راست.٭
    و گرکردە،”عِقابت” عدل او راست ./

    فرض کنید که کل انسانهای روی زمین را در یک جا گرد آورده اند ودور آنها خط کشیده اند ، تا در یک مسابقه دو عمومی (ماراتُن) شرکت کنند و به نفرات برتر جایزه داده شود . مقصد نهایی همه فتح قلّه ی کوه” المپوس ” یا قلّه کوه ” بیستون ” خودمان است.
    ویک نفر داد گر و داد وَر داور این مسابقه بزرگ است، و در بلند ترین نقطه کوه ایستا ده است، و از دور با دوربینهای فوق پیشرفته تمامی جریان مسابقه را زیر نظر دارد ومنتظر است ،تابه نفرات برتر یعنی کسانی که زود تر از همه به قله کوه می رسند جوایزی اعطاء کند. درضمن این داور دادگر تصمیم گرفته ؛که درپایان مسابقه به تمامی کسانی که بطرف کوه حرکت کرده اند و لو یک قدم بردا شته اند و از خط بیرون آمده اند ، جوایزی متناسب اعطاء کند.
    حال همه منتظرند تا داور مسابقه برای شروع مسابقه رٲس ساعت ۶ بامداد شیپور بکشد.
    همه از ساعت ۶ بامداد تا ۱۲ ظهر منتظر می مانند وشیپوری کشیده نمی شود ، سر انجام در ساعت ۱۲وچند دقیقه برای شروع مسابقه کسی سوت می کشد.
    در اثنای شروع مسابقه یک نفر فریاد بلند داد می زند :”که چرا این همه خود را به زحمت می اندازید و می دوید؟!!! داور دادگر بازی ،داوری را رها کرده و درپی کار خویش رفته است . !!
    خوب حالا شرکت کنندگان مسابقه به محض آنکه متوجه شوند داوَری و پا داشی در کار نیست؛ آیا بازهم مردم
    خود را خسته می کند وبه طرف قلّه کوه ” المپوس” یاکوه “بیستون =بغستان”می دوند؟!
    پس تمامی انسانها به محض آن که متوجه شوند که داوَری در کار نیست ،
    تمامی انسانهای حاضر دست از تلاش وحرکت برمی دارند وجهان را سکوت وسکون فرا می گیرد وتمامی تلاش های انسان در جهان هستی بی معنی خواهد شد. 😳😳🔔🔔🔔🔔
    منبع : مقدمه کتاب “سرُُّ من ٳسرار الوجود”

  • اسکندر مرادی (سیروان داریانی) در تاریخ فروردین 1, 1397 گفت:

    پاسخ به حاجی فیروز ازنظر دکترعبد الحسین زرین کوب 🔔

    بشکست عُمر پشت، هژبران عجم را🙈
    برباد فنا داد ، رگ و ریشەی جم را🙈
    این عربده، بر غصب خلافت زعلی نیست!؟
    با آل “عُمر ” کینه قدیم است ،عجم را 😳
    ظلم وجور حکام ساسانی بر کسی پوشیده نیست. قتل عام ۱۲۰۰۰ انسان آزاده وآزادی خواه ، خواهان رفع تبعیض طبقاتی وملی ومذهبی توسط عادل تری شاه ساسانی، ( انو شیروان عادل) زندانی کردن چندین هزار انسان وشهوت رانی بی حد ومرز خسرو پرویز(وجود ۳۰۰۰ زن گله وار در حرمسرای او) عدم آزادی بیان واندیشه. عدم برخورداری اکثر ملت از سواد خواندن ونوشتن ومحروم کردن اکثریت مردم ایران قلمرو ساسانی از سواد آموزی. فشار خراج سنگین وکمر شکن بر رعا یا و دزدی وغارت مردم توسط مٲموران دولتی هر روز به نامی وبه نشانی . سرکوب شدید هرنوع اعتراضی .و ترحم نکردن به نوامیس مردم توسط خاندان سلطنتی ،ازجمله تجاوز خسرو پرویز به زن وزیر خود. کالا وابزار پنداشتن زن، و نامحدود بودن خویسرک یازنان متعه ای فرد شبیه گله گوسفند وبز…..از جمله چندی از هزاران دلیل فرو پاشی حکومت ساسانی بود.
    وبرای دروغگویی زرین کوب همین بس که فاصله رسیدن خبری از مد ینه را تا ایران را یک سال نوشته است !!
    نبودن نام حاج فیروز دلقک ایرانی در هیچیک از کتب معتبره. وبی ربط بودن حاجی فیروز متٲخر با فیروز ابو لؤ لؤ قاتل عمر داماد علی ومورد ستایش علی .
    وچنانکه نویسنده کتاب دبستان مذاهب وتاریخ گزیده ودیگر کتب معتبره نقل کرده اند : چون قاتل امام شهید حسین عُمر سعد نام داشت . بسیار از جهال شیعه .جای عُمر سعد را با عُمر بن خطاب خلط کردند وبعدها آخوندان درباری که نان شان در اختلاف بود . قتل فاطمه را به گردن عُمر انداختند؛ حال آنکه فاصله زیادی است بین مرگ فاطمه وخلیفه شدن عمر. و علی شیر خدا هیچوقت این ذلت وخواری ( پهلوی شکسته فاطمه ) را قبول نمی کرد وحدا اقل بعد از خلیفه شدنش از خانواده عُمر انتقام می گرفت.لطفا باردیگر کتاب پاوه زیر خاکسر تاریخ را با این دیدگاه بخوانید. اگر حوصله ندارید ، لااقل پا ورقیهای این کتاب را بخوانید .پاورقی۲- ص۲۶ وپاورقی ۲-ص. ۲۷ وپاورقی ۱ ص.۲۸وپاورقی ۱و۲ص۲۹.

  • اسکندر مرادی(سیروان داریانی) در تاریخ فروردین 1, 1397 گفت:

    باسلام خدمت دوست بزرگوار آقای محمودی.اینکه نوشته اید .پاو به پاوه نیامده ودر آتشکده معتکف شده برادر من ،این بعداز کشته شدن یزدگرد بوده. شیرویه ابتدا پاورا زندانی می کند،بعد وقتی یزجرد (یزگرد سوم) در حدود سال ۱۱هجری یا۶۳۲م شاه ایران می شود یزدگرد پاو را از اصطخر (زندان استخر فارس آزاد می کند ) بیاورد واسباب واملاک واقطاع او(اصطخر وآذربادگان وعراق وطبرستان) او رارد فرمود.ص ۱۵۳ تاریخ ابن اسفندیار. وچنانکه در سه خط آخر ص۱۵۴ همان تاریخ ،پاو تازمان فتح شهر “ری” در فاصله سال۱۶-۱۸ هجری .توسط مسلمانان ومنهزم شدن سپاهیان یزدگرد بِرَی باو (پاو) با او بود.ص۱۵۳.پس سوال اینجاست در این فاصله زمانی ۱۱تا۱۷هجری. پاو برای یزدگرد چه نقشی داشته؟! مسلما که بز چرانی نکرده.درنسخه های خطی تحفه ناصری،حدیقه ناصری، سیر الاکراد آورده که پاو جهت کمک گرفتن کُردان به شهرزور می رود به وقت برگشت به سر دی می آید وبه علت کمبود جا دربیرون پاوه (چادر گاه و مَڕه سپان ) مقیم می شود.
    درصفحه ۱۵۵ تاریخ ابن اسفندیار نوشته است:پس از قتل یزدگرد (درحدودسال۳۱و۳۲هجری) باغدر ” ماهوی سوری” باو (پاو)ازشدت نارحتی وغم سرخود را می تراشد و به آتشکده کوسان معتکف می شود. عین جمله کتاب:”اما باو(پاو) سر بتراشید ومجاور بکوسان به آتشگاه بنشست.”
    مسئله دیگر نوشته اید: عبداالله بن عمر آتشکده ای که پاو آن را ساخته بود ، آن را ویران کرد وبجای آن مسجد ی ( مسجد جامعه ) را بنا کرد. منبع شماچیست؟
    تازه مسجد حضرت عبد الله بن عمر مشهور ومتواتر است. وبنده در باز سازی مسجد بوده ام، وخط کوفی سردرب آن را دیده ام؛ وخیلی از قدیمیان پاوه آن سنگ کوفی را دیده اند ؛ اما چه شد خدا می داند.
    نوشته اید : ویس قرنی کُرد بوده ودر اورامان زندگی کرده !!!
    می شود منبع این سخن را بیان کنید ومر قوم بفرمائید؟
    نوشته اید: “اوستا ” ازکهن ترین متن های برجای مانده درجهان است . حال آنکه براساس نامه تنسر هربدان هربد دوره اردشیر ساسانی (۲۲۴-۲۴۲میلادی)
    که ابن اسفندیار کاتب آن را در کتاب خود آورده است،نوشته است:” اسکندر (اسکندر مقدونی) پس ازتسخیر شهر استخر وتخت جمشید(حدودسال۳۳۰ .ق.میلاد)تنها نسخه کتاب مقدس زردشتیان(اوستا) راکه بر روی ۱۲۰۰۰پوست گاو نوشته شده بود ودر دژ نبشت(کعبه زردشت) نگهداری می شد، ازبین می برد.حال این نسخه قدیمی اوستا رامی شود یک صفحه آن را نشان دهی!؟
    تاریخ تدوین اوستا را حداقل ۷۰۰ق.میلادنوشته اید، زبان رایج این زمان مادی وپارسی هخامنشی بوده وخط نگارشی آنها تا پایان سقوط هخامنشیان ۳۳۰ق،م خط میخی بوده، واین اوستای قدیمی وسند قدیمی شما از اوستا باید باخط میخی باشد.
    سندهای قدیمی تر را در مورد وجه تسمیه پاوه رانادیده گرفته اید؛ وآنها را بی ارزش دانسته اید، وتنها به سند صفحه ۱۴۸عمادالدین دولتشاهی نویسنده معاصر وصاحب کتاب “کوههای ناشناخته اوستا ” استناد کرده اید.ایشان نوشته اند:حضرت زردشت فراسوی پوه یعنی به سوی پاوه رفت.
    اولا درهیچ خط هخامنشی فراسو پوه نیامده ، ورفتن ورهسپار شدن درمتون میخی هیج جا ، به فراسو نیامده است، بلکه رهسپار شدن ورفتن در خطوط هخامنشی “ئه شیه وه” (اَشیَوَه)می باشد.بعد من از شما وآقای عماد اگر زنده می بود ، می پرسیدم: حال که پوه به معنی پاوه است ، پس لابد بوه ودوه و.. هم به معنی پاوه می باشند؛ تازه پاوه میر وپاوه ناران راچگونه توجیه می کنید؟!
    واین تنها نظریه ای بود ه که از روی تشابه اسمی آن مرحوم ابراز داشته اند. هیچ سندیت تاریخی ندارد ،چونکه در تواریخ پیش از او (تحفه ناصری وحدیقه ناصری وسیر الاکراد وکرد وکردستان مردوخ ) وجه تسمیه پاوه منسوب به سپهبد پاو آمده است.
    قدیمی ترین سند در مورد پاوه در اختیار این حقیر (نویسنده کتاب پاوه زیر خاکستر تاریخ) می باشد ،نسخه کتاب محمود بن سعدالله اصفهانی مشهور به نجم الدین محمود بن سعدالله اصفهانی می باشدکه بین سالهای۶۹۵تا۷۲۵ هجری نوشته شده است. بلده فاوج من جبال شاهو واین نسخه در سال۸۷۵ هجری توسط پیر علی پسر ابو الفتح فاوجی (پاوه ای) استنساح شده است.
    تازه بر چه اساسی نوشته اید : کل اهالی پاوه قتل عام شدند. واینها ساکنان پاوه عرب هستند کاملا بی اساس است. تنها طایفه ای که در پاوه ریشه عربی دارند،همان معاذیهای پاوه هستند که از اولاد یحیی بن سعد بن معاذ بن جبل انصاری هستند. البته اگر دوست عزیزمان آقای دانا مهرنوس آنهارا نیز از ما بپذیرد ،زیرا؛ ایشان معتقدند که: معاذ بن جبل نیز منقطع النسل بوده وتنها پسرش عبد الرحمن قبل از معاذ در طاعون عمواس (۱۶- ۱۸هجری) ازبین رفته اند، البته این برادرمان فراموش کرده اند که معاذ بن جبل فر زندانی دیگر داشته اند. وسعد شهید پسر او هنگام شهادتش زن وبچه از خود بجای گذاشته اند.

  • عدنان مرادى در تاریخ دی 23, 1396 گفت:

    جناب آقاى دکتر محمودى نظرى جدید ارائه نموده است که نیاز به کنکاش و تحقیق بیشتر را درباره پاوه و هورامان می طلبد اینکه نوشته هاى پیشین را به صرف نام فلان نویسنده وحى منزل بدانیم درست نیست هر روز گوشه هایی از تاریخ با ترجمه کتاب های جدید نمایان می شود اتفاقا این مقاله می تواند فتح بابی برأی بازنگری عمیقتر ما برای مقاسیه تاریخه منطقه باشد

  • دانا مهرنوس در تاریخ دی 23, 1396 گفت:

    با تشکر از کاک هادی محمودی

    یکی از خصوصیات تحقیقات ایشان که باعث می شود خواننده مطالبشان را بخواند دوری از تعصبات است و این نیز نشانگر روحیه تاریخی آقای محمودی و تلاش برای زدودن افکار دروغینی می باشد که سالهاست در میان ملت کُرد با عنوان تاریخ رواج یافته است.

    اما لازم است نکاتی ذکر گردد:

    قسمتهایی که از کتاب «کوردستان له به رده م فتوحاتی ئیسلامی دا» و «کابانی کوردی» را در مورد بازگشت اصحاب کُرد به کردستان اخذ کرده اید که بر اساس منابع تاریخ نمی باشند. و تمامی این روایات چیزی جز داستانهای ساخته و پرداخته ذهن محققان معاصر نیستند.

    درباره جابان الکردی و پسرش در تاریخ مطلب بسیار کمی ذکر گردیده است. و آنچه را که کاک حسن محمود در کتاب «کابانی کوردی» ذکر کرده اند و در یک جا ابوبصیر کُرد را با ابوبصیر عرب اشتباه گرفته و داستان صحابه عرب را به ابوبصیر کُرد نسبت می دهد نادرست می باشد.

    تمامی داستانهای بازگشت کُردها از حجاز به کردستان هیچ گونه سندیتی نداشته و همانند سخنان مردوخ در مورد دوره فتوحات فاقد ارزش تاریخی می باشند.

    در مورد آیه «أُولِی بَأْسٍ شَدِید» نیز در میان مفسران اختلاف نظر می باشد و مفسران در مورد این قوم نیرومند این اقوام را ذکر کرده اند « فارس، روم، کُرد، ترک و عرب».

    در مورد ویس قرنی نیز باید گفت که تمامی مورخان تا قرن هفتم، هیچ یک محل دفن ویس را در استان کرمانشاه نمیدانند اول کسی که این روایت را در کتابش ذکر می کند حمدالله مستوفی قزوینی متوفی قرن هشتم می باشد. و اینکه نزدیک ۷۰۰سال کسی از مقبره ویس در استان کرمانشاه یادی نکرده باشد قابل توجه می باشد و این نیز از لحاظ تاریخی نشانگر ضعف این روایت است.

    در مورد اینکه کُردها در بعضی مناطق چون تا سال ۴۰۰ مسلمان نشدند و به خاطر ایستادگی و نبرد با مسلمین به آنان جن می گفتند باز در هیچ منبع تاریخی ذکر نگشته است بنابراین قابل استناد نمی باشد.

    لازم به ذکر است که مورخان در مورد معاذ بن جبل نوشته اند که وی مقطوع النسل بوده چرا که پسرش عبدالرحمن قبل از معاذ یا همراه با وی در طاعون عمواس وفات یافته است.

  • هورامان در تاریخ دی 22, 1396 گفت:

    با احترام به نظر نویسنده ، متاسفانه ادعاهای نویسنده مقاله ساخته تخیلات وی و تلاشهای قرون متمادی اعراب برای وارونه جلوه دادن حقایق و تاریخ ایران می باشد . دیگر دوران عرب سالاری و تقدس اعراب گذشته است . کمی به خود آییم . مدیریت محترم سایت آیا هر مقاله ای بعلت کمبود مطالب بایستی در سایت درج گردد؟ وظیفه رسانه ای چیزی غیر از این است

  • دبیرتاریخ در تاریخ دی 22, 1396 گفت:

    با سلام خدمت آقای محمودی بنده دردو قسمت حرف دارم اول مطلب شما ودوم نظرات: بدقت هردو راخواندم جای تشکر دارد که مقداری کنکاش وتحقیق کرده ای وعلاقمند هستی اما در سالهای هفتاد به بعد به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران مراجعه میکردم ولی از کتب قدیم /تاریخ قبل از اسلام گریشمن چند سطر در مورد پاوه داشت وراستش مطلب محکمی ندیدم کتب دیگر مانند رشید یاسمی ومردوخ ودیگران که نام بردی منبع محکم نیستنددیگر اینکه همکاران فعال وعلاقمند زیادنددر رشته تاریخ ولی به مباحث زبان وادبیات کردی که اولویت مانیست میپردازندکه باید در این حوزه کارکنند اما نظرات بیشتر بدون سند هستند ولذا نوشته شما چون مستند است قابل تامل است خوب اگر کسی مطلب جدید ومحکم دارد ارایه دهد که ماهم استفاده کنیم از روی جهل وبغض وهوس نباید نظر داد چون مو ضوع مهم ا ست باردیگر دست خوش.

  • ناشناس در تاریخ دی 22, 1396 گفت:

    فکر کنم حداقل مکان مسجدی که ساخته شده را اشتباه گفتند مسجد حضرت عبداله الان در دره باسام قرار دارد احتمالا همان مسجد است نه مسجد جامع

  • رحمان در تاریخ دی 22, 1396 گفت:

    داداش یه افسانه را رد و یه افسانه دیگه باب میلت اضافه کرده ای. بخدا این مردم عاقلند. فرق تاریخ بااین چیزهایی را که شما نوشته ید میدانند. جان من دست از تاریخ سازی برای هورامان بردار هورامان زخمهای زیادی دارد به زخمهایش نمک نپاش.

  • شاره که م پاوه در تاریخ دی 22, 1396 گفت:

    قدمت وپیشینه شهر پاوه و از همه مهمتر سابقه زیست و سکونت یکجانشینی اهالی پاوه :

    حضرت زردشت فرانسو پوه( پاوه) : یعنی حضرت زردشت به طرف پاوه رفت؛ پس در زمان حضرت زردشت نام این محل پاوه بوده است.”و این بدین معنی است که طبق اوستا که حداقل ۷۰۰ سال قبل از میلاد نگاشته شده است؛در حدود ۱۳۰۰ سال قبل از تولد سپهبد باو ؛ نام این منطقه پاوه بوده است.
    تشکر از اقای محمودی جهت نوشتن تاریخ سکونت شهری وقدمت باستانی پاوه شار

  • ناشناس در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    اگر ده بیل مکانیکی در طول یک ماه مشغول کار باشند آن خندقی که توصیف شده کنده نمی شود حالا چگونه در یک شب و با آن امکانات محدود تا صبح خندق کنده شد در آن زمان پاوه کوچ نشین بوده اند و یک قبیله ی کوچک بوده در ای دامنه ها مشغول گله داری و گاهی باغداری بوده اند شاید جمعیتش به ۱۰۰۰ نفر هم نرسیده باشد

  • شهروند در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    این چیزهایی که شما نوشتین باجریانات دزفول وشوشتر واطراف خوزستان اشتباه گرفتی زمانی که اعراب به ایران حمله کردندونوشته شده کتابخانه ها ودانشگاه ومراکز علمی رابه اتش کشیدند اقای محمودی هدفت ازبیان این حرف ها چیست درزمانی که برق نبود وافراد سالمند برای گذران شب های طولانی درزمستانهای سخت میامدن برای دیگر اعضای خانواده داستانهایی رابه قول خودمان رازی میکردن این گفته ها برگرفته ازهمان راز وقصه هااست زیادجدی نگیر بعدش هم مسجدی که میگی مسجد جامع کنونی نیست بلکه مسجد حضرت عبداله در دره باسام میدان فلسطین کنونی است

  • بهنام در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    باسلام
    من مقاله های شما رو دیدم.بیشتر رفرنس های شما فاقد اعتبار و یا نتیجه گیری شما بوده که از نظر من نبایستی منعکس کنید. از مدیر سایت هم خواهش میکنم مه هر مطلبی را به خورد سایت ندهند و اعتبار سایت رو زیر سوال نبرند

  • ناشناس در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    جناب محمودی عزیزبنده کاری به درست وغلط بودن مطلب ارائه شده جنابعالی ندارم ، اما شما در اینجابه قسمتهایی ازکتاب تاریخ کردو کردستان آیت الله مردوخ کردستانی اشاره می کنید ودر ادامه باارائه دلایلی آن مطالب ارائه شده را غیر واقعی اعلام میکنید ، درحالی که آن مطالب توسط یکی ازعالمان بزرگ کرد تالیف شده است وبه نوعی شما مرحوم آیت الله مردوخ رابه نوشتن مطالب غیر واقعی متهم میکنید! ، پس میشود نتیجه گرفت همین مطالبی که شما به عنوان مستندات ارایه میکنید نیز ممکن است خلاف واقع باشند

  • شهروند در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    گذشته تاریخی این منطقه به درستی روشن نیست و چیزهای که بیان می شود بر اساس تحقیقات و استدلال محققین است هر چند گاهی این استدلات دارای مستنداتی است که قابل اتکا است ولی باز هم نظرات شخصی در آن دخیل می باشد و شباهت به داستان فیل شناسی مولوی در تاریکی دارد ولی چیزی که مشخص است این منطقه با توجه به اینکه در کنار رود سیروان و کوهپایه ی شاهو قرار داشته و در سر راه شهرزور که در زمان گذشته انبار غلات این منطقه با توجه به حلصلخیزی که داشته بوده است منطقه ای شناخته شده بوده و مرمانش نسبت به جاهای دیگر دارای فرهنگ و تمدن و تبادل فرهنگی بوده اند و دین زرتشت داشته ند

  • مهران در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    ادعاهای منابع تاریخی در مورد حفر خندق در اطراف پاوه به میزان ادعاهای قبلی شما در مورد این که پاوه در زمان های قدیم شهری چند صد هزاری بوده و ساکنینش مهاجرت داده شده اند مبالغه آمیز هستند. با کمال احترام و با قبول این که منابع موجود در زمینه تاریخ این شهر قابل اتکا نیستند، نوشته شما رو هم قابل اتکا نمیدونم و به نظرم تنها برداشت شخصی و تفسیرو حدش خود شما هست و خواننده رو قانع نمیکنه.

  • آرمان در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    سلام با عرض خسته نباشید خدمت دوست عزیز
    واقعیتش من کاری به قسمت نام پاوه ندارم چون واقعا تشخیصش سخته حق با شماست یا مخالفین نظر شما ولی صحبت من درباره اون ۵۰هزار نفری هست که میرن برای پادشاه ایران بجنگند ولی یکدفعه یک کرد میاد میگه بچه ها برگردید برای طرف مقابل بجنگیم اونها مسلمانن و حق با اونها هست و یکدفعه یک شبه ۵۰هزار آدم کرد(که براساس حرف شما و تمامی مورخان کردها قوم با شرافت و جنگجو هستند) یکدفعه سوگند خود برای دفاع از پادشاه ایران و جنگیدن برای او را زیر پا می گزارند و تصمیمشون ۱۸۰ درجه برعکس میشه که کاملا بی شرفی این قوم رو نشون میده(ببخشید که اینو میگم) که این هم با حرف شما در مورد شرافت این قوم در تضاد است.
    از طرفی دیگه هممون کرد هستیم و بخوبی میدونیم غیرممکنه ۵۰ هزار کرد یک نظر داشته باشند و باهم متحد باشند و یکدفعه همه اونها حرفشون عوض بشه و باز هم متحد باشند(احساس نمیکنید شبیه داستان های تخیلیه) اون هم کورد های ۱۴۰۰ سال پیش!!! همین حالا هم کورد ها متحد نیستند نمونش رو چند ماه پیش دیدیم.
    جالبه در نتیجه گیری میگید همونطور که ثابت گردید(چی رو ثابت کردید؟ شما هم حرف خودتون زدید دقیقا مثل مخالفینتون) . در تاریخ وقتی می گویند ثابت گردید که یکسری اسناد تاریخی پیدا بشه مثل اسناد جدیدی که در منطقه وایکینگ ها پیدا شده در مورد حضور مسلمانان اینها یعنی اثبات کردن نه این چیزهایی که شما میگید. با تشکر از زحمت هایی که میکشید ولی متاسفانه در خاورمیانه تقریبا بیشتر مورخین و محققین تحققیاتشون با تعصب همراه است به همین خاطر هرگز ما نتونستیم در علوم انسانی و تاریخی حرفی برای گفتن داشته باشیم. حتی در بیشتر موارد استناد به مورخین اروپایی و آمریکایی میشه. امیدوارم در تحققیات آتی شما در مورد پیرشالیار باز حرف های خودتون رو اثبات نکنید به ما.!!

  • ناشناس در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    کاک هادی گیان ده سته کانت خوش بن

  • ناشناس در تاریخ دی 21, 1396 گفت:

    سلام خدمت جوان رشیدآقای محمودی مطالب ارائه شده عالی ومستندوبرمبنای تحقیقات علمی به روزبیان شده است امیدواریم چنین جوانان برومنددرجامعه ظهورورشدکنندوبتوانندواقعیات تاریخی رابنویسندتاکمترتاریخ سیاسیلیزه ودستخوش حاکمان جورواستبدادبرای رسیدن به اهداف خودشان گرددالبته نویسنده مقاله کمتربه جعلیات ویاوه سراییهای کتاب سیرالاکراد پرداخته دروغهاراجع به هورامان خیلی بیشترازاین است

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ