ج 10 فروردین 1403 ساعت 16:35

روستای بْلَه ای و نسب شناسی مردمانش/ هادی محمودی

روستای بْلَه ای و نسب شناسی مردمانش/ هادی محمودی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:مقاله ی ذیل چکیده و خلاصه شده از یک پژوهش طولانی  چندین ماهه است که حاصل جمع آوری  قباله ها و اسناد و مدارک  قدیمی ازاشخاص فراوانی می باشد؛که برخود  واجب می دانم  به پاس زحمات همه بزرگوارانی که وقت  ارزشمند خود را در طی این مدت دراختیار بنده گذاشتند؛از همه […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:مقاله ی ذیل چکیده و خلاصه شده از یک پژوهش طولانی  چندین ماهه است که حاصل جمع آوری  قباله ها و اسناد و مدارک  قدیمی ازاشخاص فراوانی می باشد؛که برخود  واجب می دانم  به پاس زحمات همه بزرگوارانی که وقت  ارزشمند خود را در طی این مدت دراختیار بنده گذاشتند؛از همه عزیزان تشکرنمایم؛علی الخصوص:آقای ” کاوه ابراهیمی”از کامیاران؛آقای“جلیل بهرامی نیا”از روانسر و همچنین آقای “حسین ابراهیمی”از تخت زنگی؛بابت اطلاعات مفید و سودمند و همچنین اسناد و مدارکی  که در اختیار بنده  گذاشتند.

در ادامه معرفی و بازشناسی شهرها و دیه های مختلف هُورامان به “روستای بْلَه ای”و “مردم بْلَه ای”می رسیم که میتوان گفت منحصر به فردترین تاریخ و گذشته را در نوع خود درکل مناطق مختلف هُورامان و حتی در کل کُردستان  دارند.

هنگامی که نام از “بْلَه ای”برده می شود،اگر در پاوه باشید خواهید دانست که در پاوه مردم “بْلَه ای” را با منطقه میوی(روستای بْلَه ای)در بخش باینگان می شناسند واگر درجوانرود باشید،خواهید دانست که مُعمّرین جوانرود “بْلَه ای”را با  مردم بْلَه ای در دهستان بازان( با نام طایفه صیاد)جوانرود می شناسند و اگر در روانسر باشید،خواهید دانست که مُعمّرین روانسر “بْلَه ای”  را با مردم  بْلَه ای دردهستان دولت آباد(عمدتا روستای شانرش)می شناسند واگر به کرکوک در کشورعراق مسافرتی کرده باشید خواهید دانست که در شهر کرکوک  عراق” بْلَه ای” را  با نام طایفه بزرگ بْلَه ای  که مدتها قبل از ایران به عراق کوچ کرده اند،می شناسند.

اما چرا ؟

بر اساس اطلاعات نسب شناسی و قباله های قدیمی از مُعمّرین این چهار منطقه؛نسب تمامی مردم” بْلَه ای”که درمناطق فوق الذکرهستند به منطقه “تخت زنگی” در کامیاران میرسد؛که حدود۳۰۰  سال پیش ازاین منطقه کوچ کرده و درکنار چهارشهر  کنونی پاوه ؛ جوانرود؛روانسر و شهرکرکوک در کردستان عراق؛سکنی گزیده اند.

 نسب شناسی مردم بْلَه ای:

همانطورکه گفته شد نسب تمامی“مردم بْلَه ای” که  در چهار  منطقه  فوق الذکرهستند به منطقه تخت زنگی در کامیاران می رسد؛پس به جهت پیوند این مردم  با  تخت زنگی  باید به تخت زنگی بپردازیم  تا علت کوچ این مردم را به چهارمنطقه  فوق الذکر دریابیم.

البته لازم به ذکر است که مُعمّرین بْلَه ای درخصوص علت کوچ دسته جمعی مردم بْلَه ای از تخت زنگی نظراتی را مطرح  کرده اند که یکدست و مستند نیست و با هم تعارض دارد؛بدین جهت به این نظرات هیچ اشاره ای نمی شود.

روستای تخت زنگی که خواستگاه “مردم بْلَه ای” است براساس منابع تاریخی؛ قدیمی ترین مکان یکجا نشینی درکل شهرستان کامیاران است و در گذشته شهری بزرگ بوده است و حتی قدمت شهربودن آن؛خیلی بیشتر از خود شهر کامیاران است.

براساس منابع تاریخی مظفرالدینمشهوربه  تکله؛پسر نصرت‌الدین هزار اسب؛ که پنجمین و مشهورترین پادشاه سلسله هزار اسپیان که نام سلسله ای کُرد تبار ازاتابکان غرب ایران بود که از سال ۶۴۹ تا ۶۵۶ هجری حاکم کل غرب ایران بوده است و  مقرحکومتش دربرهه ای از زمان “شهر تخت زنگی” بوده است.

اهمیت و بزرگی شهرتخت زنگی در حدود ۹۰۰ سال قبل به حدی بوده  است که مشهورترین شاعر پارسی سرای ایران؛ یعنی سعدی شیرازی در بوستان؛  در یکی از اشعارش به“تخت زنگی”و”مظفرالدین تکله” که درآنجا حکومت می کرده و گفتگویی که؛ شیخ دانا و زاهد تخت زنگی؛ با او داشته است؛اشاره میکند:

“دراخبار شاهان پیشینه هست؛که چون تکله بر تخت زنگی نشست”

“به دورانش ازکس نیازرد کس؛سبق برد اگر خود همین بود و بس”

“بخواهم به کنج عبادت نشست؛ که دریابم این پنج روزی که هست”

“چو بشنید دانای روشن نفس ؛ به تندی برآشفت کای تکله بس”

“طریقت به جزخدمت خلق نیست؛به تسبیح و سجاده و دلق نیست”

شهر”تخت زنگی”تا اوایل حکومت صفویه حدود ۶۰۰ سال قبل؛شهر بزرگی بوده است و حاکمانی بزرگ در آنجا حکومت می کرده اند،تا  این که  پس از جلوس شاه  اسماعیل اول صفوی بر تخت سلطنت؛شهرتخت زنگی توسط  صفویان اشغال شد.پس ازاین واقعه دیگر اثری از تخت زنگی دراسناد تاریخی نمی بینیم ودقیقا مشخص نیست که چرا این شهر پرجمعیت و آباد رو  به ویرانی نهاد و تبدیل به روستایی کوچک شد و در حال حاضر جزء کوچکترین روستاه های کامیاران است.

پس ازاین واقعه همانطور که گفته شده تخت زنگی به روستایی کوچک تبدیل شد تا اینکه به  زمان نادر شاه افشار یعنی حدود ۳۰۰ سال  پیش میرسیم .

نادرشاه افشار که درحال جهانگشایی بود پس جنگ دوم  بغداد وشکست سردار مشهورعثمانی؛ توپال عثمان پاشای عثمانی و  فتح شهر بغداد، هنگامی که در حال برگشت به ایران بود؛ درمسیرخود از کامیاران کنونی عبور کرد و خیل عظیمی از مردم  روستا ها و دیه های کامیاران را کوچ اجباری به شهرهای شیرازو اهواز وچهارمحال بختیاری داد که دراسناد تاریخی از چند  طایفه مشهوردر کامیاران  آن زمان نام برده میشود که  توسط نادر شاه افشارکوچ داده شده اند؛  منجمله طایفه کردهای زنگنه  و …

همانطورکه گفته شد طبق اطلاعات نسب شناسی و قباله های نزد معمرین تخت زنگی ومردم بْلَه ای؛ نسب مردم بْلَه ای به تخت زنگی می رسد که حدود۳۰۰ سال پیش به چهارمنطقه پاوه؛جوانرود؛روانسر و کرکوک عراق کوچ کرده اند.

این واقعه به این دلیل که مصادف با آمدن نادرشاه افشار به آن منطقه بوده است؛قطعا به این حوادث ارتباط دارد و کوچ دسته جمعی خیل عظیمی از مردم تخت زنگی  به  نظر می آید برای  فرار از دست نادرشاه افشار بوده است؛چون قطعا مردم تخت زنگی هیچوقت بدون دلیل منطقه حاصلخیز و پرآب و خوش آب وهوای تخت زنگی را رها نمی کردند تا به جایی کوهستانی و کم آب، مثل منطقه میوی (بْلَه ای)پاوه بروند.

گواه نظر این دلیل است که مردمی که از شر سپاه شخصی چون نادرشاه افشار کوچ میکنند؛بهترین جا برای سکونت جایی است که دست سپاه نادر شاه به آنها  نرسد و چه جایی بهترازیک منطقه کوهستانی و صعب العبور مثل منطقه میوی در پاوه!

وجه تسمیه بْلَه ای:

اما سوال اینجاست که حالا  که اطلاعات نسب شناسی  نشان میدهد که مردم بْلَه ای از تخت زنگی کامیاران آمده اند؛طبیعتا باید به این مردم گفته شود”تخت زنگه ای” و نه ” بْلَه ای”؛ پس چرا به این مردم ” بْلَه ای” گفته میشود ؟؟؟

جالبتر این که حتی در حال حاضر نیز به خود مردم تخت زنگی آن هم با  آن قدمت طولانی اشان؛“تخت زنگی” گفته نمیشود و به آنها نیز بْلَه ای میگویند !!!

در پاسخ به این سوال مُعمّرین و سالخوردگان بْلَه ای نظراتی را مطرح کرده اند( نظیر پیشوند اسم جدشان ابراهیم یا تلفظ اسم  ابراهیم در زبان محلی و… )که این نظرات یکدست و مستند نیست و با هم متعارض است که به جهت غیرعلمی بودن آنها به این نظرات هیچ اشاره ای نمی شود.

دراین خصوص نباید به گفته های  مُعمّرین بْلَه ای وقعی نهاد و باید به ریشه این مردم که به  روستای تخت زنگی  کامیاران می رسد رجوع کرد تا حقیقت روشن شود.

لازم به ذکراست که کردستان وکرمانشاه تا حدود سال ۶۰۰  هجری؛  تقریبا هیچ شهر درخور توجهی نداشتند و تمامی شهرهای کنونی در این دو استان  حدود ۹۰۰  سال پیش یا اصلا وجود نداشتند و یا قریه هایی کوچک و بسیار کم جمعیت  بودند  و  اساسا  اکثریت مردم کُرد؛  مردمی کوچرو بوده اند که از منطقه ای به منطقه ای دیگر درحال ییلاق و قشلاق بودند و به همین جهت امروزه مناطق مختلف در کردستان  و کرمانشاه  اسامی دوگانه ای دارند  که یکی نام قدیمی منطقه است و دیگری نام مردمی که در آن سکنی  گزیده اند مثلا  بانوره  که  به امامی مشهور است که اولی نام منطقه  و دومی نام  مردم ساکن در منطقه …

پس باید ببینیم“تخت زنگی”در زمانهای دور چه نام داشته و یا مربوط به کدام منطقه بوده است تا در یابیم که چرا به مردم آن “بْلَه ای” گفته میشود.

تخت زنگی از دو واژه تخت(مخفف و اشاره به مکان جلوس پادشاه) و زنگی(مخفف عبارت امرای اتابکان زنگی) است و من حیث مجموع به معنای محل جلوسامرای اتابکان زنگی است؛اتابکان اربل،نام سلسله‌ای از امیران محلی است که از ۵۳۹ تا ۶۳۰ قمری در ناحیه‌ای از بین‌النهرین به مرکزیت اربیل حکومت می‌کردند.

صلاح الدین ایوبی فرمانروای مشهور کَرد و فاتح جنگ های صلیبی؛ که از تبار اتابکان زنگی بود  و برالجزیره و شام استیلای کلی داشت در سال ۵۸۶  هَ. ق ؛ مظفرالدین کوکبوری را بعنوان برادرخوانده به حکومت اربیل و شهرزور(نام قدیم حد فاصل اربیل تا همدان است که امروزه سلیمانیه تا حلبچه  را شاره زوور جدید می نامند )فرستاد و در این تاریخ در برهه کوتاهی؛ تا نزدیکی کامیاران ضمیمه قلمرو صلاح الدین ایوبی گردید و نام “تخت زنگی” محتملا  ازاین تاریخ  و در زمان سلطان صلاح الدین ایوبی مشهور براین منطقه نهاده شد.

اما درگذشته های بسیار دور و باستانی و ماقبل از ورود اسلام به ایران تخت زنگی کنونی جزئی از یک ایالت  بزرگ  به نام  “بیله وار” بوده است.

“تخت زنگی” درلغت نامه دهخدا:

“تخت زنگی.[ ت َزَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیله وار در بخش کامیاران شهرستان سنندج است که در هیجده هزارگزی شمال باختری کامیاران و سه هزارگزی لونه کون(کهنه) قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و ۳۰۰ تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد.”

و در زمانهای  باستان به مردم  منطقه “بیله وار”  که به معنای سرزمین سرسبز وحاصلخیزاست؛“بیله واری” گفته میشد و چون  روستای تخت زنگی در داخل این منطقه بوده است قطعا  به مردم  این تخت زنگی  نیز “بیله واری”  گفته می شد؛همانطور  که مثلا امروزه  در تهران به مردمی که از آذربایجان مانند میانه  یا تبریز یا جلفا آمده اند آذری میگویند.

پس به این نتیچه میرسیم که  واژه “بْلَه ای”تغیر یافته واژه “بیله واری” در گذر زمان است؛همانطور که ممکن است روستای “بیله ای”در نزدیکی جوانرود (ما بین بیاشوش و شبانکاره)نیز از همین واژه” بیله وار”  گرفته شده باشد .

گواه این نظر گفته های برخی معمرین تخت زنگی است که حتی تا  اوایل حکومت رضا شاه  پهلوی ؛ مردم  مناطق دورتر و حتی دیه های اطراف به مردم تخت زنگی  گاها  “بیله واری”می گفتند که  ظاهر خوشایند خود مردم تخت زنگی  نبوده  است  به این دلیل که معنی آن را نمی دانستند !!!

محدوده بیله وار  قدیم و باستانی (۲۷۰۰ سال پیش) و بیله وار در اوایل عهد صفویه  (۶۰۰ سال پیش)

 مختصری از بیله وار :

در اینجا لازم به ذکر است که قبل از  ورود اسلام به  ایران استانهایی که  امروزه  با  نام کردستان وکرمانشاه می شناسیم وجود  نداشتند ودرکتیبه ها و نوشته های به جا مانده از صدراسلام ؛ کل غرب ایران که شامل کردستان وکرمانشاه کنونی است با نام  ولایت جبال از آن نام برده می شود که تنها یک منطقه  به دلیل  دشت های سرسبز و حاصلخیزش معروف بوده  است که همین  منطقه “بیله وار” است .

بر اساس قدیمیترین  اسناد ایران  باستان؛  قدیمی ترین منطقه درکل کردستان و کرمانشاه که  سابقه تمدن و یکجا نشینی طولانی تری از کل مناطق کردستان و کرمانشاه  دارد؛ منطقه  حاصلخیز  وسرسبز “بیله  وار” است وهمانطورکه گفته شد تا اوایل  صفویه؛  تخت زنگی شهری بزرگ بوده است وحاکمانی بزرگ در آن حکومت میکرده اند؛  به این دلیل که تخت زنگی قدیمی ترین منطقه یکجانشینی  در کامیاران کنونی است و چون امروزه تنها به مردم تخت زنگی “بْلَه ای (بیله واری) ” می گویند  پس نام باستانی تخت زنگی؛ شهر بیله وار بوده است وبه احتمال بسیار زیاد تخت زنگی مرکز ایالت بیله وارقدیم بوده است.

بیله وار به معنای سرزمین سرسبز و حاصلخیز است که حتی در حال حاضر نیز سرسبزترین و حاصلخیزترین منطقه درکل کردستان و کرمانشاه است.

بیله وار؛ سرزمینی که زرتشت پیامبر کهن قوم آریایی از آن گذر کرد:

اوستا کتاب مقدس زردتشتیان است که ازکهن ترین نوشته هایی است که درجهان برجای مانده است. دردهه ی شصت شخصی به نام عمادالدین دولتشاهی(متعلق به خاندان محمد علی میرزای دولتشاه ازنوادگان قاجار و رجال سیاسی عصرقاجار) کتابی به نام “کوههای ناشناخته ی اوستا” را منتشر کرد.

این شخص با شناخت کامل زبان کُردی ترجمه ای متفاوت ازاوستا را ارائه کرد و  زوایای تاریکی  را  روشن  نمود  و پرده  از بسیاری از حقایق ناگفته  تاریخ  مناطق جغرافیایی کُردستان و کرمانشاه برداشت.

طبق ترجمه ی آقای دولتشاهی البته ترجمه بخش زامیاد یشت، منطقه ی بیله وار که زمانی بسیار خوش آب وهوا و دارای  باغ ها  و چشمه سارهای بسیاری بوده است (حدود ۲۷۰۰ سال پیش) ازسرزمین هایی است که پیامبرکهن  قوم آریایی ازآن گذشته است و این خود دلیلی دیگر به کهن بودن  این دیاراست.

ترجمه بخش زامیاد یشت اوستا ( صفحه۱۷) :

“ازآنجا می روی از داخل آب از جاییکه گذرگاه آب است عبور می کنی،  تماشا کنان می روی به ستر(ستر وکوهستان مقابل  آن دربخش سنقر و کلیایی کرمانشاه قراردارد)از کل سفید عبور نموده میایی به  دَروَن ها ( دوبخش میان دربند و پشت دربند کرمانشاه (بیله وار) )  بر می گردیم “

“ای راست کردار (حضرت زرتشت) درآنجا استراحت می کنی خوراکیهای خوب می خوری و چوپانها درآنجا  استراحت می کنند ؛  شب درآنجا می مانی و(مردم بْلَه ای؛بیله وار) خوراکیهای لذت بخش به تو می دهند؛درآنجا با ناله  وزاری تو ستایش کن فریاد  بزن بگو چقدر فریاد می زنم  بتو ای اهورا مزدا که مرا خلق کرده ای،  خیرات بده به همه ( مردم بْلَه ای؛بیله وار )،  آنقدر فریاد بزن و او را  جستجو کن ای مزدای خالق؛  همه  تورا ستایش می کنیم ؛ شماها ای مردم(مردم بْلَه ای؛بیله وار) این را بگویید  تا وقتی که  ستایش  می کنید”

این سرزمین  بیله وار که بدان  اشاره  تا  قبل از ورود  اسلام به  این سرزمین سکونت گاه  مردم” بیله وار”  بوده  است  که   از  زمانهای  باستان  در آن میزیسته اند (البته  تعدادی زیادی از قوم یهود  نیز در زمان هخامنشیان پس از فتح  بابل  توسط  کورش کبیر  به این سرزمین کوچ کردند ودر این سرزمین سکنی  گزیده اند که حتی نوادگان آنها  امروزه نیز درروستا های   اطراف کامیاران هنوز هم هستند).

اما بعد از ورود اسلام به ایران اقوام فراوانی به علت حاصلخیز و پرآب بودن این منطقه؛  ازمناطق اطراف به آن کوچ کردند تا اینکه در زمان صفوی و اشغال این سرزمین توسط شاه اسماعیل صفوی وانهدام شهرهای پرجمعیت بیله وار(مثل تخت زنگی) توسط صفویان ؛ شاه اسماعیل خیل عظیمی از مردم عراق به خصوص ازایل های کرکوک وخانقین را به بیله وار آورد و در این سرزمین سکنی داد ؛  به حدی که میتوان گفت اکثریت  مردمی که امروزه  در بیله وار زندگی می کنند  نوادگان مردمی هستند  که توسط شاه اسماعیل صفوی ازعراق کوچ داده شده اند ودقیقا نمیتوان گفت کدام مردم ساکن دربیله وار کنونی نوادگان  مردم اصلی و باستانی این منطقه هستند.

بیله وار پس از انقلاب در تقسیمات کشوری به منطقه ای اطلاق شد که  درحد فاصل بین کامیاران و کرمانشاه است و درحال حاظر متعلق به هردو استان کرمانشاه وکردستان است ودیگر به مناطق مورد اشاره درمکتوبات امروزه بیله وار گفته نمی شود.

مختصری از روستای تخت زنگی درکامیاران :

روستای تخت زنگی در دامنه کوه زَرنه می باشد که این کوه  جزء رشته کوه شاهو است و درابتدای این رشته کوه قرارداد و در ۲۲  کیلومتری شهر کامیاران و ۹۰  کیلومتری سنندج  قرار دارد که در حال حاضرسرسبزترین و خرم ترین منطقه درکل کامیاران است .

این روستا در دامنه کوه  پرآب و بسیارحاصلخیز زَرنه  قرار دارد؛ کوه زرنه که یک کوه باستانی است و آثار باستانی فراوانی در آن تا به حال کشف شده است و این کوه یک کوه بسیار سرسبز است و از قدیم در زبان مردم محلی معروف  بوده  است که “زر بَده و زرنه بسِه نه ”به  معنای ” طلا بده  و خاک زرنه را  بخر”.

مردم  تخت زنگی حدودا شامل ۵۰۵  خانوارهستند  که به ترتیب ۱۲۰ خانوار در تخت زنگی ؛  ۳۰۰  خانواردر کامیاران؛۷۰  خانوار در کرمانشاه؛و ۱۵  خانوار درسنندج میکنند  و  جمعیت کل  مردم تخت زنگی حدود ۴۰۰۰ نفر است که  تنها  حدود ۵۰۰  نفراز آنها در تخت زنگی زندگی میکنند .

شغل مردم ساکن در تخت زنگی  باغداری و  پرورش ماهی است که  از این حیث  تاکستانهای  انگور تخت زنگی  در مناطق هم جوارمعروف است .

طبیعت زیبا  و منحصر به  فرد تخت زنگی در دامنه کوه زرنه :

همانطورکه در ابتدای مقاله ذکر گردید  طبق  تحقیق انجام شده نسب “بْلَه ای های”چهار منطقه؛میوی(پاوه)“بْلَه ای های”دهستان بازان جوانرود و “بْلَه ای های”  دهستان دولت آباد روانسر و “بْلَه ای های”کرکوک عراق به دامنه های کوه زرنه یعنی  همان تخت زنگی میرسد.

اما براساس گفته های تنی چند از مُعمّرین  تخت زنگی  علاوه بر  چهار منطقه ذکر شده؛  مردم بْلَه ای دردومنطقه دیگر نیز  هستند؛یکی در”دهستان زرنه” دراستان ایلام  و دیگری در “بخش بارزان استان اربیل”دراقلیم کردستان عراق و مردم این  دو منطقه درگذشته مراوداتی با  تخت زنگی داشته اند؛  به حدی که امروزه شجره نامه  یکی از طایفه های بزرگ  تخت زنگی به نام طایفه “ابراهیمی”(حدود ۲۰۰۰ نفرهستند) به شخصی به  نام اسماعیل می رسد  که ۱۱نسل قبل و درحدود ۴۰۰ سال   پیش از بارزان در استان اربیل کردستان عراق؛به تخت زنگی آمده است.متاسفانه درخصوصدو منطقه اخیر هیچ مستنداتی در دسترس اینجانب قرار نگرفته و اطلاع زیادی در خصوص ” بْلَه ای های” این دو منطقه در دسترس نیست.

اما من حیث مجموع  میتوان  پراکندگی “مردم بْلَه ای” را  در نقشه زیر مشاهده کرد :

مختصری از “روستای بْلَه ای  پاوه” :

به علت اینکه مردم “بْلَه ای  پاوه” از  قدیم  بسیار با ایمان و با ارتباطات خانوادگی مستحکم  بوده اند و ازگذشته های دور مردم بْلَه ای در روستاهای همجوار به دینداری و انسانهای عالمی که  داشته اند مشهوربوده است؛ می توان گفت که با وجود  جمعیت زیاد و پراکنده  این مردم؛تقریبا دقیق ترین شجره نامه را نسبت به کل مناطق هم جواردارند واز این جهت “بْلَه ای ها” نسبت های خانوادگی را با هم  به خوبی میشناسند.

شجره نام مردم ” بْلَه ای  پاوه”  (با وضوح بالا و بزرگ نمایی زیاد) :

بر اساس این شجرنامه دقیق؛نسب مردم ” بْلَه ای پاوه” یا همان جد اعلای “مردم بْلَه ای پاوه”  به شخصی به نام “ابراهیم بْلَه ای”  می رسد که حدود ۳۰۰  سال پیش؛ به همراه  فرزندان و عشیره اش از تخت زنگی در کامیاران به منطقه “میوی” ( به معنای باغ انگور یا  تاکستان)  در پاوه کوچ کرده و دراین منطقه سکونت گزیده وبه عمران و آبادی این منطقه  اهتمام  ورزیده  است و با ازدیاد جمعیت  خانواده اش و به مرور زمان در این منطقه؛“روستای بْلَه ای پاوه”شکل گرفت.

براساس گفته های معمرین  بْلَه ای که سینه به سینه از جد اعلایشان ابراهیم بْلَه ای نقل شده  است که از ابراهیم بْلَه ای نقل کرده اند که نسب او در تخت زنگی به  پیر خضر شاهو ( در زبان محلی مردم بْلَه ای “پیر خِوری شاوَه” میرسد.

در این خصوص مهمترین سندی که از پیر خضرشاهو در دسترس است به این شرح است :

 

“سید محمد زاهد که در این زمان مشهور به  پیر خضر شاهو است، از نبیره امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام می باشد،  وقتی که از زیارت مکه  به کُردستان (اواخر قرن ششم هجری) بازآمده از گنجویه – که اکنون شاهو نام دارد- می گذرد ومدت کمی در آنجا اقامت میکند؛  سید محمد به جهت پرهیزکاری و وارستگیش به «زاهد» مشهور گردیده و نیز به سبب کثرت و برجستگی خدماتش نسبت به دین اسلام ومجاهداتش در راه اعتلای این آیین جاودانه، به «ظهیرالدین» اشتهار یافته است”

(به نقل از کتاب سراج الطریق به نقل از کتاب جامع الکرامات علامه ملا ابوبکر مصنف چوری از دانشمندان کُرد اواخر قرن دهم )

براساس این سند؛نسب “پیر خضرشاهو”  در ۲۷  نسل قبل به حضرت علی بن ابی طالب (رض) میرسد؛  که در سال ۶۰۰ هجری از مکه به سمت کردستان آمد که  مورد تکریم و احترام فراوان مردم قرارگرفت و دردامنه های کوه شاهو سکنی گزید.

ازهشت خاندان مشهور کُردان اصیل  و قدیمی خاورمیانه  که شامل خاندانهای:

 ( ۱ )مشایخ  بارزانی( ۲ ) مردوخی( ۳ )نقشبندی( ۴ ) برزنجی ( ۵ )پیر خضر شاهویی؛ ( ۶ )بابان ( ۷  )  اردلان ( ۸ ) میران سوران  هستند؛پنجمین خاندان مشهور کُردان خاور میانه؛خاندان پیرخضر شاهو است .

امروزه بسیاری از طایفه های کردستان خصوصا طایفه سادات نقشبندی ؛ طایفه شیخ کمال حسینی و …؛ سرسلسله خود را به  “پیرخضر شاهو” می رسانند .

 

اولا:براساس سند ذکر شده هنگامی که پیرخضراز مکه به کردستان آمد محل استقرارش  گنجویه (شاهو) بوده  است و “کوه زرنه”  که  تخت زنگی در دامنه آن است در ابتدای سلسله کوه شاهو می باشد و پس ازمدتی امیرمقرب الدین فرمانروای گنجویه  به سبب ارادتی که به وی داشت روستای قتلوآباد (پیرخضران مریوان) را وقف وی و فرزندانش میکند؛ اما محل سکونت اولیه  پیرخضر را  برخی کتب غیر معتبر که  بعدها  نوشته شده است  پایگلان آورده اند؛ ولی به نظر بنده محل استقرار پیرخضر در ابتدا باید  محلی  باشد که  اولا شهر بوده باشد وثانیا آبادتر از کل مناطق کردستان که دردامنه های سلسله کوه شاهو است بوده باشد و در آن  زمان و ازاین حیث دامنه های کوه زرنه  به علت سرسبزتربودن و حاصلخیزتر بودن؛ مناسبترین مکان بوده است و شهرتخت زنگی در دامنه های کوه زرنه  تنها شهر آن زمان درکامیاران بوده است.

ثانیا:روستای “لون سادات”  که در مجاورت تخت زنگی قرار دارد سکونت گاه قدیمی خاندان “سادات حسینی” هستند که این خاندان همگی از تبار پیرخضر میباشند و تحقیقات در خصوص شجره “سادات حسینی” این  موضوع  را ثابت کرده است ؛ لازم  به ذکر است که  “لون سادات” از زمانهای قدیم روابط سببی و نسبی  فراوانی با  مردم  تخت زنگی داشته اند؛به حدی که این نسبت های  فامیلی سبب گردیده است  که شجره نامه  مردم  این  دو روستا در هم  تنیده  شده  باشد و  میتوان گفت  ابراهیم نیز  نتیجه همین  روابط سببی بین “تخت زنگی” و ” لون سادات” است و ازتبار  پی خضر میباشد.

ثالثا : تاریخ ورود پیر خضر به کردستان تقریبا مقارن با  پادشاهی مظفرالدین تکله در تخت زنگی است و بعید نیست که  آن  شیخ پارسایی که سعدی در بوستان  ازاو یاد میکند که  با  تکله ملاقات داشته و او را پند میدهد؛همین  پیرخضر درتخت زنگی  بوده  باشد .

 

ازاین مطلب که بگذریم؛  مردم روستای بْلَه ای پاوه  از زمان جد اعلایشان “ابراهیم بْلَه ای” با ازدیاد جمعیت و اهتمام به آبادانی منطقه ؛  تا حدود ۵۰ سال  پیش مراتع  گسترده ای  را  از روستای منصور آقایی گرفته تا روستای ساتیاری  را  در دست داشتند و کل این مراتع متعلق به  مردم بْلَه ای  بود و در این زمان جمعیت مردم بْلَه ای خیلی بیشتر از روستاهای مجاورش؛مثل  بانوره  که امروزه تبدیل  به یک شهر گردیده است ؛ بود .

با پیروزی انقلاب و گسترش سیستم آموزشی درمنطقه  به علت  هوش  بالای  فرزندان بْلَه ای؛ فرزندان بْلَه ای گوی سبقت را  از مردم مناطق هم جوار ربودند  و با موفقیت های علمی درخشان فرزندان بْلَه ای  در ورود به دانشگاه ها و مراکز علمی کشور  و استخدام شدن در ارگان های دولتی شهرهای اطراف ؛ به مرور زمان  کم کم  مردم این روستای پرجمعیت  به شهرهای پاوه؛ روانسر؛ کرمانشاه و سنندج  مهاجرت کردند و این روستا تقریبا خالی از سکنه شد؛  به حدی که امروزه ساکنین این روستا  تنها چهار خانوارهستند و مراتع بْلَه ای به تصرف مناطق همجوار بانوره و ساتیاری و … درآمده است.

امروزه نیز رتبه های بسیار خوب دانشگاه ها  که گاها در سایت های محلی پاوه  و روانسر هرسال اعلام می گردد؛معمولا چند نفر از بالاترین این رتبه ها  مربوط به ” بْلَه ای  هایی”است که سالها پیش پدرانشان از”روستای بْلَه ای پاوه”به این شهرها آمده اند.

به عنوان مثال  شناسنامه های  بْلَه ای ها ؛ بیشتر با نامهای خانوادگی: ابراهیمی؛ شریفی ؛ موسی زاده ؛ بهرامی؛ بهرامی نیا ؛ محمودی؛  کریمی؛  مرادی؛ احمدی ؛  رحمان زاده و …  است که با مراجعه  به خبرهای مربوط  به رتبه های برتر قبولی در دانشگاه ها  در  وب گاه های  این شهرها  میتوان  این اسامی  را به  وفور مشاهده کرد.

امروزه فرزندان  بْلَه ای  تقریبا  ۱۰۰ درصد آنها  شغلی غیر از دامداری و کشاورزی دارند و اکثرا در مناصب دولتی ؛  بانکها ؛  بیمارستا نها  و شرکت نفت و  آموزش و پرورش و …بعضا در مناصب مهم  مدیریتی ؛ در پاوه؛روانسر؛ کرمانشاه  و سنندج  مشغول به کار و زندگی هستند .

با وجود مهاجرت اکثریت مردم بْلَه ای به این شهرها ؛ هنوز هم قلب  بسیاری از مردم بْلَه ای با روستای بْلَه ای است و شدت این علاقه چنان است که معمولاً با  آمدن بهار و شروع تعطیلات نوروز و زیبایی طبیعت، جایی روح نوازتر از دامنه های  زیبای  “روستای بْلَه ای”  برای  “بْلَه ای ها”  نیست و مُعمّرین “بْلَه ای” برای تجدید خاطرات قدیم دوران کودکی و بازگفتن آن  برای اعضای خانواده و فراهم کردن لحظاتی  خاطره انگیز برای خود و شیرین  برای فرزندان و خانواده اشان  از این طریق ؛ به کوهها و کوهپایه های  میوی می روند ودرکام جان آرزومند خویش؛  شهد خاطره و مسرت  می ریزند.

 طبیعت زیبای  کوه پایه های روستای  “بْلَه ای پاوه” :
 مراتع روستای  “بْلَه ای  پاوه” :

منابع تحقیق :

بن اثیر؛عزالدین، الکامل ؛  جلد ۲۰ ؛ ابوالقاسم حالت؛ موسسه مطبوعاتی علمی ؛ ۱۳۵۳

فرهنگ جغرافیائی ایران؛  جلد پنجم ستاد پنجم ؛  حسینعلی رزم‌آرا ؛  انتشارات دایره جغرافیایی ستاد ارتش ؛ بهمن ماه ۱۳۲۸

جغرافیای غرب ایران یا کوه های ناشناخته اوستا ؛  عمادالدین دولتشاهی  ؛ عماد دولتشاهی ؛ ۱۳۶۳

اوستا کهنترین سرودها و متنهای ایرانی ؛ جلیل دوستخواه ؛ انتشارات مروارید ؛ ۱۳۷۱

سراج الطریق و راهنمای اهل تحقیق ؛ ابوبکربن‌هدایه‌الله ؛ سنندج ؛ ۱۳۷۸

هادی محمودی

http://wjg.blogfa.com

۰۷/ ۰۹/ ۱۳۹۶

8 پاسخ برای “روستای بْلَه ای و نسب شناسی مردمانش/ هادی محمودی

  • ناشناس در تاریخ اردیبهشت 22, 1400 گفت:

    سلام
    خدمت تمامی کسانی که در این مقاله همکاری کردند
    این مقاله از نظر شخص من که خود تخت زنگی هستم
    دارای کمو کاست زیادی هست
    ای کاش درمورد تخت زنگی از ریش سفیدان خود تخت زنگی کمی هم اطلاعات میگرفتی
    چون انچه من در این مقاله خواندم مغایرتی زیاد با مردم تخت زنگی دارد

  • هادی محمودی در تاریخ آذر 17, 1396 گفت:

    عرض سلام خدمت برادر خوبم “آقای ریاکو” .

    عذر میخواهم که الان پاسخ کامنت شما را میدهم چون بعد از اینکه مقاله ام از اسلاید خارج شد دیگر به آن رجوع نکردم و کامنت شما را هم اتفاقی متوجه شدم .

    دیشب با دو نفر از فامیلهای بله ئیم بودم که کامنت شما را نشان من دادند و بعد کامنت شما را بلند بلند می خواندند و میخندیدند … البته بعد ش به من گفتند که پاسخ شما را ندهم تا کامنت شما در صدر باشد که مردم مناطق اطراف بله ای پاوه و تخت زنگی ببیندند و قدری باعث تفریحشان بشود .

    راستش من با خوندن کامنت شما خنده ام نگرفت بلکه هرچه پیش رفتم و بیشتر حرفهای شما را خواندم بیشتر دلم برای شما سوخت .

    ریاکوی عزیز ، مطالبی که بیان کردید از زبان هیچ انسان عاقلی خارج نمیشود ، مگر کسی که دچار توهم و آشفتگی فکر شده باشد یا کسی که از بی هویتی رنج میبرد .

    البته که الان فکر میکنید من دارم به شما حمله میکنم و یا اینکه فکر میکنید من دشمنی خاصی با شما دارم !!!

    پس به جهت روشن شدن ذهنت و اینکه بدانید که جنابعالی تا چه حد اشتباه میکنید به چند مورد از حرفهایت میپردازم و بهت ثابت میکنم که اشتباه میکنی .
    .

    ۱) اینکه گفتید مردم تخت زنگی هورامی زبان هستند !!!

    ریاکوی عزیز مردم تخت زنگی بله ای نام دارند و جاف زبان هستند و هنوز هم بعد از گذشت ۳۰۰ سال با بله ای ما در ارتباط هستند و ازدواج های زیادی بین بله ای های تخت زنگی و بله ای های پاوه هست و حتی چند نفر از عمو زاده های پدر خودم همسرشان اهل تخت زنگی است (کاش حداقل قبل از زدن این حرف قدری فکر میکردید و یا حداقل از دو نفر سوال میکردید …)
    .

    ۲) مطلبی که گفتید تخت زنگی جزء ژاوه رود هورامان است و مال بیله وار نیست !!!

    ریاکوی عزیزم این قضیه مال ۵۰ سال اخیر است که تخت زنگی را در تقسیمات کشوری جزء هورامان آورده اند ، ولی تخت زنگی از گذشته های دور تا ۵۰ سال پیش جزء بیله وار بوده ، یکی از اسنادی که در کتابم که در حال اتمام است استفاده کرده ام ، شناسنامه بله ای های ۵۰ سال پیش است که در ان بیله وار به صراحت ذکر شده است .
    یکی از اینها را برای شما میزارم تا ببینید ، به این آدرس بروید و عکس رو مشاهده کنید :

    http://s8.picofile.com/file/8313726426/IMG_20171208_120850_783.jpg

    .

    ۳) مسئله ای که در خصوص قدمت تخت زنگی گفتید که قدمت یکجا نشینی مردم تخت زنگی ۱۸۰ یا ۲۰۰ سال ، است و قبلا وجود نداشته!!!

    در کتابم در این خصوص اسناد زیادی رو کرده ام اما جهت اطلاع شما دو مورد ، یکی درخت قدیمی ۷۰۰ ساله تخت زنگی که مشهور است و نشان یکجا نشین بودن است و دیگری قبرستان یهودی های تخت زنگی .

    به این آدرس بروید تا عکس یکی از سنگ قبرهای یهودی های تخت زنگی که ۹۰۰ سال قبل در تخت زنگی بوداند را که گذاشته ام مشاهده کنید:

    http://s9.picofile.com/file/8313726668/DSCN0080.JPG

    اما اینکه گفتید در حال نوشتن مقاله هستید !!!

    من خیلی خوشحال میشوم که در این راهی که در پیش گرفته ام که روشن سازی گذشته پر ابهام کردستان و هورامان است یک همراه داشته باشم که اون هم در این زمینه فعالیت کند .

    اما توصیه من به شما این است که این کار را فعلا نکنید چون مطمئن باشید با انتشار اولین مقاله اتون چنان مورد تمسخر مردم قرار می گیرید که نسبت های ناروای چون توهم و روانپریشی و اسکیزوفرنی و … نثارتون میکنند .

    من توصیه میکنم حداقل ، تاریخ ۱۲ جلدی اسلام کمبریج و تاریخ ۶ جلدی ایران کمبریج رو ابتدا مطالعه بفرمائید تا پس از کسب مختصر آگاهی مختصر در خصوص تاریخ و گذشته هورامان و کردستان مرتکب حرفهای عجیب و غریب نشوید تا خدایی نکرده مشکلی براتون ایجاد نشود.

    بهتر است بعد از حداقل اگاهی مختصر شروع به نگارش مقاله کنید .

  • ریاکو در تاریخ آذر 12, 1396 گفت:

    مطالب ابکی وسطحی اقای محمودی من را یاد
    انشاهای دوران ابتدایی می اندازد.خلاصه وار درباره تحریفات اقای محمودی خواهم گفت وانشالله در اینده مفصل درباره این مطلب ومطالب قبلی نوشته شده ایشان در سایتهای اینترنتی سخن میگویم.
    متاسفانه در نوشته های ایشان اغراق وتخیل وجانبداری حرف اول را میزند.اقای محمودی عادت دارد هرچیزی را که صحیح است چنانچه باب میل !! وی نباشد ،انرا رد میکند !!بعنوان مثال ایشان در مطلب کوچ طایفه “کیانی”منطقه پاوه در چندین نظر ،دچار سردرگمی شد وحتی نوشته خودشان را در چند نظر مختلف رد!!وکتمان!!کرد.مثلا ایشان نوشته برطبق اسناد وکتابهای تاریخی مردمی از طایفه”کیانی”که در منطقه”دیلی ونوریاب”فعلی بعلی مهارتشان در ساخت ادوات نظامی به شمال ایران جابجا میشوند.با وجود اینکه در کتابهای تاریخی فقط از طایفه “کیانی”نام برده شده است ایشان در چندین جا از کوچ ۲۰۰هزار نفر از اهالی طایفه کیانی به شمال ایران یادمیکند!!پس از افشای اسناد توسط اهالی پاوه،وی در یک چرخش ۱۸۰درجه از کوچ تمامی اهالی منطقه تا شهر روانسر نام میبرد ودر جایی دیگر از کوچ مردم” طایفه کیانی” به مرکزیت “دیلی”و”نوریاب”اشاره دارد!!! ودر جایی دیگر گفته ،به هنگام امدن نادرشاه ،گروهی از اهالی پاوه به جهت ترس از کشته شدن، به کوهها پناه برده وپس از رفتن نادرشاه مجددابه شهر پاوه بازمیگردند!!!خلاصه ما نفهمیدیم ایشان چه میگوید؟؟!! در اینده انشالله قصد دارم تمام تناقضات وبرچسب های جعلی که وی به تاریخ منطقه زده اند را با تمام جزییات ونوشته های ایشان ودر چند سایت معتبر افشا نمایم وانرا در اختیار خوانندگان ارجمند بگذارم.چرا که با وجود دهها زبان شناس وکارشناس تاریخ وجغرافی شناس در سطح شهرستان پاوه،هیچکسی مانند اقای محمودی اجازه نوشتن مطالب ابکی را به خود نداده وبا قاطعیت چیزی خلاف واقعیت را ننوشته است .اما اقای محمودی با اضافه کردن مطالب عجیب وغریب سعی در کسب هویت برای خود و….است.!!
    و اما بطور خلاصه درباره مطالب فوق وجعل اسناد ونوشتن مطالبی خارج از واقعیت به این نکات اشاره میکنم وانشالله همانطور که گفتم در اینده تمام مطالب قبلی وفعلی اقای محمودی را در چند مطلب مفصل وکامل برای خوانندگان افشا میکنم.
    اولا حدود ۹۵درصد اهالی روستای ۱۵۰نفری”بله ایی” فعلی نسب خود را روستای”کلاته”کامیاران میدانند نه “تخت زنگی”!!(اقای محمودی اصلا به این مهم اشاره نکرده است)!!
    اقای محمودی سند کوچ “کاک ابراهیم “از روستای کلاته در ۳۰۰سال اخیر را از کجا اورده است؟ایا حرف پیرمردها وپیرزنها سند است؟کل تاریخ روستای فعلی “بله ایی”به ۱۸۰ تا ۲۰۰سال پیش میرسد.(طبق شجره نامه خط ریز!!)اصلا چرا روستای فعلی بله ایی با ان همه تاریخ پرشکوه(بقول اقای محمودی) فاقد یک شاعر یا قباله تاریخی است؟؟
    سند اقای محمودی درباره کوه باستانی “زرنه”کجاست؟؟
    درکدام منبع تاریخی نامی از بیلوار باستانی!! برده شده است؟؟!!اقای محمودی درحالی از کوچرو بودن اهالی کُرد نام میبرد که در جایی از تاریخ یکجانشینی ۲۷۰۰ساله منطقه بیلوار ودرجایی دیگر از قدمت ۹۰۰ساله منطقه نام میبرد!!؟؟اقای محمودی میشه بفرمایید در کجا ودر کدام کتاب وسند از یکجانشینی منطقه بیلوار در۲۷۰۰ سال پیش نام برده شده است!!شما کتاب “کوههای ناشناخته اوستا”اقای دولتشاهی را کتاب”اوستا”!!!!××جا زده اید!!!؟؟(اصلا حرفی از کوههای ناشناخته در نوشته های اقای محمودی به چشم نمیخورد!!جعل بزرگتر از این؟؟؟!!)
    درکدام صفحه کتاب اقای دولتشاهی از قدمت هزاران ساله منطقه بیلوار سخن گفته شده است!!؟؟درواقع در هیچ جایی از کتاب”کوههای ناشناخته اوستا”حتی اشاره ایی به قدمت یکجانشینی مردم بیلوار نشده است.!!
    درضمن شما با یک حرکت ناشیانه و به دور از واقعیت، از امدن زردشت پیامبر به منطقه بیلوار وپذیرایی اهالی بیلوار!!!از وی یاد کرده اید!!شما عمدا در ترجمه کتاب اقای دولتشاهی دست برده ودر داخل پرانتز!!(!!!!!؟؟؟؟)
    واژه بله ایی!!!؟؟؟ وبیلواری!!؟؟را اضافه کرده اید!!
    بنظر شما دست بردن در منابع تاریخی وتحریف ان ،عواقبی × برای شما نخواهد داشت!!؟؟
    شما از قدمت روستای تخت زنگی بعنوان قدیمی ترین روستای شهرستان کامیاران وکردستان گفته اید!روستای تخت زنگی جز دهستان ژاورود هورامان است وشما متاسفانه انرا جز بیلوار جا زده اید!!(بیلوار کجا؟ژاورود کجا؟اهالی بیلوار تماما شیعه مذهب وبه لهجه جنوبی امیخته با اردلانی واهالی ژاورود، اهل سنت وزبانشان ، هورامی یا اردلانی است).لازم به ذکر است گویش اردلانی شاخه ایی کهن از زبان گورانی(هورامی) است.
    ایا شما منطقه کامیاران و قدمت تاریخی وفرهنگی روستاهای انرا کاملا بلدید؟که اینگونه نوشته اید!!؟؟(فقط قدمت وتاریخ ومعماری وادبیات روستاهای پالنگان و دولاب وطا و… برای رد حرفهای شما کافی است).برای ما بفرمایید چطور از سومین حکمران محلی شیراز بنام مظفرالدین تکله که دراشعار سعدی شیرازی امده به این نتیجه رسیدید که مظفرالدین زنگی از اهالی تخت زنگی کامیاران است؟!چگونه به خود اجازه تحریف اشعار سعدی را داده اید!!
    ایا شما تاریخ اتابکان فارس را مطالعه کرده اید!!؟؟
    ماشالله به شما!!! سعدی وروستای تخت زنگی؟؟؟؟
    حقیقتا زبان از این همه تحریف بند امده است…..
    شما در حالی از مرکزیت تمدن ناشناخته تخت زنگی!!و بیلوار!!نوشته اید که امیرنشین هورامی زبان ۸۰۰ ساله اردلان را فراموش کرده اید!!.حاکمیت اردلان به مرکزیت شهر سنندج درحالی دارای ادبیات ومعماری وفرهنگ و… بوده است که تا کرمانشاه وسلیمانیه را شامل میشده است.شما میشه بفرمایید تمدن ناشناخته بله ایی شما دارای چه اثار فرهنگی وتاریخی است!!؟،فقط یک کتاب که اشاره ایی هرچند کوچک به قدمت تاریخی تخت زنگی دارد را نام ببرید؟؟(کدام پیشه دستی ؟کدام شاعر تاریخی؟کدام اثار تاریخی برجسته ویا معماری وادبیات؟؟)خلاصه اینکه در اینده در یک مطلب مفصل به این نکات اشاره خواهم کرد که شما خلط مطلب کرده اید ومردم منطقه شیعه مذهب بیلوار را با مردم بله ایی قاطی کرده واز قدمت تاریخی مردم”زنگنه”که تماما شیعه مذهب و به زبان گورانی(هورامی) تکلم میکرده اند به نفع مطلب خود بهره برده اید. وشاید در اینده مردم زنگان(زنجان)_بیله سوار اردبیل_بیلو وبلکر مریوان_بلوان اباد دهگلان و…ادعای …..را میکنند!!؟؟ و اینکه بالاخره نفهمیدیم اصالت مردم فعلی “بله ایی”به کرکوک میرسد یا صلاح الدین ایوبی یا خانقین یا زنگنه!!!.و اصلا چرا شاعر کلاسیک یا دانشمندی بزرگ تاریخی از این منطقه تخت زنگی ظهور نکرده است!!؟؟البته تمام اشعار شعرای منطقه بیلوار وکامیاران تا ۱۰۰سال پیش به زبان گورانی(هورامی)
    بوده واین نکته ثابت میشود که تا ۱۵۰ سال پیش اهالی منطقه کامیاران به زبان گورانی(هورامی)تکلم میکرده اند.چون خود اقای محمودی در مطلب چند ماه پیش خود به این مهم اشاره کرده است وبه صراحت گفت :تا سالها پیش کل مردم منطقه ایلام تا کردستان وتا ارومیه هورامی زبان بوده اند.ایا نمیتوان گفت اجداد مردم فعلی “بله ایی” اصالتا هورامی زبان بوده اند!!؟؟
    (در اینده انشالله مفصل درباره این مطلب ومطالب قبلی وبی پایه اقای محمودی سخن خواهم گفت.)ریاکو

  • هادی محمودی در تاریخ آذر 11, 1396 گفت:

    عرض سلام و احترام خدمت همه مردم خوب و بافرهنگ بله ای .

    تشکر فراوان دارم از همگی مردم خوب بله ای ، بابت تمامی تماس ها و پیامک ها و اظهار محبت هایی که در این چند روز به بنده داشتید علی الخصوص افراد طایفه ابراهیمی تخت زنگی و همچنین مردم خوب بله ای پاوه به خصوص کاک ناصر بهرامی و کاک هادی شریفی .

    اما بعد :

    با توجه مسائلی که این چند روزه چه از طریق تماسهای تلفنی و چه از طریق کانال تلگرامی بله ای های پاوه و کانال تلگرامی مردم تخت زنگی با بنده داشتید ، باید خدمت همگی بزرگواران عرض کنم که این یک مقاله مختصر مفید بود و نمیشد که در این مقاله شرح کامل همه وقایع گذشته رو مطرح میکردم چون خیلی طولانی میشد .

    اما کل تحقیق کامل که شامل شرح وقایع و سرگذشت مردم بله ای های ۴ منطقه از زمان مهاجرت از تخت زنگی است در طی یک کتاب به همراه تمامی اسناد در مراحل نهایی نگارش است .

    انشاالله این کتاب به زودی منتشر خواهد شد

    بازهم از تمامی بزرگوان کمال تشکر را دارم

  • ناشناس در تاریخ آذر 9, 1396 گفت:

    با تشکراز آقای محمودی مطلبتون جالب بود

  • هادی محمودی در تاریخ آذر 8, 1396 گفت:

    پاسخ به نقد آقای با اسم مستعار “تخته قاپی”
    .

    با عرض سلام و احترام
    جنابعالی دو مسئله رو مطرح نمودید :
    .

    ۱- نقدی به تحقیق

    ۲- مسائل شخصی و اظهار نظر درباره شخصیت من
    .

    مسائل شخصی چون برای بنده هیچ اهمیتی ندارد به آن زیاد نمی پردازم ؛ پس ابتدا به نقد میپردازم

    ۱ – البته که هر کسی یه سرچ ساده تو اینترنت بکند میفهمد که جنابعالی این متن رو از ویکی پدیا کپی کرده اید.

    خدمت شما باید عرض کنم که ویکی پدیا یک دانشنامه آزاد است و هرکسی میتواند آن را ویرایش کند پس مطالبش مستند نیست .

    مطلبی را هم که جنابعالی کپی کردید جعلی است و هیچ سندیتی ندارد .

    اما منبع بنده در خصوص تکله “بن اثیر؛عزالدین، الکامل ؛  جلد ۲۰ ؛ ابوالقاسم حالت؛ موسسه مطبوعاتی علمی ؛ ۱۳۵۳”
    که در تحقیقات دانشگاهی مهمترین منبع و سند در خصوص اتکابکان غرب ایران از جلالیه گرفته تا زنگیان و … است .
    .

    .
    اما موضوع دوم ؛ اظهار نظر درباره بنده و شخصیتم :

    اولا )
    این یک مقاله علمی با رفرنس و بیس بسیار قوی و علمی است واین مکان جایی برای آگاهی بخشی و نقد است و نه مکانی برای قضاوت درباره بقیه !!!

    بنده هیچوقت به خودم اجازه نمیدهم درباره شخصیت کسی اظهار نظر کنم ؛ و شخصیت بنده هم به هیچ کسی هیچ ارتباطی ندارد .

    من به کنار ؛ شما به چه حقی به خودتان اجازه میدهید ؛ تاریخ و گذشته این مردم و این چهار روستا رو جعلی بنامید !!!

    .

    در درجه دوم )
    مهمترین اصول نقد یک مقاله علمی این است که شخص خودش را با نام واقعی معرفی بکند.

    اینکه شما مثل یه آدم بزدل و ترسو پشت صفحه کلید مبایلتون خودتان را قایم کرده اید و مشغول زدن حرفهای بی مایه و (به اصلاح خاله زنکی ) هستید چه معنی ای داره ؟؟؟

    .

    البته که این خصوصیت بسیاری از ما جهان سومی هاست که به راحتی :

    در کارهای هم فضولی میکنیم …

    در مورد چیزهایی که هیچ دانشی نداریم اظهار نظر میکنیم …

    به جای داشتن هدف و علم اندوزی دنبال سرکشیدن تو کارای همدیگه هستیم …

    .

  • تخته قاپی... در تاریخ آذر 8, 1396 گفت:

    اتابک مظفرالدین تکله (۶۵۶–۶۴۹) پسر نصرت‌الدین هزار اسب، پنجمین و یکی از مشهورترین اتابکان لرستان بود. پدرش با اتابکان فارس از در دوستی درآمد و اتابک تکله فارس دختر خویش به زنی به او داد. مظفرالدین تکله، تکلهٔ لر و نوادهٔ دختری تکلهٔ سلغری بود به نام پدربزرگش موسوم شده بود. در ورود هلاکو به ایران مثل اتابک فارس وی نیز با اظهار طاعت، قلمروی خود را از تجاوز مغول در امان نگهداشت.

    او با اتابکان فارس و امرای لر کوچک و شول و مغول درافتاد و قسمت عمده ٔ عمر او در زد و خورد گذشت. کشمکش میان اتابکان فارس و اتابکان لرستان که از عهد هزاراسب شروع شده بود در ایام امارت تکله شدت یافت. به علت اینکه اتابک سعد بن زنگی بقصد تصرف بلاد لر بزرگ سه بار بطرف متصرفات تکله لشکر کشید ولی در این لشکرکشی‌ها غلبه نیافت بلکه پیروزی نصیب تکله گردید. که اردوی هلاکو عازم بغداد بود که تکله بخدمت هلاکو رسید ولی از قتل خلیفه متأثر شد. او مخفیانه به لرستان بازگشت و هلاکو گروهی را برای دستگیری او به لرستان فرستاد گرچه برادر تکله دستگیر شد چون تکله به حصار منگشت پناهنده شده بود، موفق با دستگیری او نشدند عاقبت هلاکو تکله را زنهار داد و چون به خدمت هلاکو رسید، خان مغول وی را به تبریز برد و در آنجا او را در سال ۶۵۶ هجری قمری کشت.

    اقای محمودی از شما بعنوان سارق موضوعات تاریخی باید یاد کرد.تخت زنگی شهری در مرکز ایران که زبانشان فارسی بوده است.متاسفانه شما دچار توهم شده وبدنبال هویتی جعلی برای مردمی هستید که تا ۱۰۰ سال پیش کوچ نشین بوده اند.!!
    در اینده …………………….!!

  • هادی در تاریخ آذر 8, 1396 گفت:

    با آرزوی سلامتی وتندرستی برای مردم بله ای وبا تشکر از مطلب زیبای جناب محمودی بزرگوار واقعا آفرین به این همت واحسنت بر این قلم خداوند نگه دارتان باشد