ما در تمام کارهایمان یا ازینور بام میافتیم یا از آنور بام / محمد رامیار
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : در زبان فارسی یک مثل هست که میگوید: “یارو یا ازینور بام میافتد یا از آنورش” این روزها این مثل بارها در ذهنم میآید در شرح حال اوضاع نابسامان همه چیزمان، علیالخصوص وضع کودکانمان و چگونگی برخورد با آنها (اگر واژهی برخورد، به آنها دردی میرساند عذر میخواهم). چند […]
- ۰۵ آبان ۱۳۹۶
- کد خبر 64180
- 6 دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : در زبان فارسی یک مثل هست که میگوید: “یارو یا ازینور بام میافتد یا از آنورش” این روزها این مثل بارها در ذهنم میآید در شرح حال اوضاع نابسامان همه چیزمان، علیالخصوص وضع کودکانمان و چگونگی برخورد با آنها (اگر واژهی برخورد، به آنها دردی میرساند عذر میخواهم).
چند سال قبل از زمانی که بنده به مدرسه می رفتم ( اواخر هفتاد و دهه هشتاد) گویا تنبیه بدنی کودکان به شدت در مدارس و منازل و گاها معابر امری رایج، بسیار عادی و جزو اصول اساسی و لاینفک تربیت کودکان بوده تا زمانی که عدهای به این نتیجه رسیدند که این طرز برخورد بسیار نامناسب بوده و در روان و چه بسا جسم کودکان تاثیر منفی و گاها(اکثرا(همیشه)) جبران ناپذیری گذاشته و باید تغییر یابد.
چگونگی تغییر از لحاظ ریاضی و پارامتریک زیاد مشخص نبود، زیرا دوستان تنها فرصت یک سرک کشیدن در بلاد کفر را داشتند و سر بلند نکردند تا بفهمند دقیقا چطور باید این مهم را عینی ساخت. لذا از روش مرسوم در مملکت که موسوم به روش آزمون و خطاست بهره فراوان جستند و سال به سال زیر شعله را کم کردند بطوریکه در زمان بنده شعله به گمانم در حالت وسط بوده و هی کم شده است.
ایمان این حقیر بر این است که نسل اکنون که بنده سه چهار سالی میشود در آموزشگاههای سطح شهر عزیزمان پاوه در خدمتشان بودهام ( که براستی هم بنده در خدمتشان بودهام) در دوران مدرسه کلا در حالت شعله خاموش ( اجاق کور به اصطلاح) بسر برده باشند.
از شوخی که بگذریم، وضعی که بنده میبینم بسیار افتضاحتر از حد وصف در قالب کلمات است. کودک سالاری که بنده در این دوره و کودکان حاضر مشاهده میکنم از بدترین نوع آن و بدون دارا بودن از هیچگونه خرد درست میباشد، بطوریکه صلاح کار را در خرد کودکان میبینند و تماما مدیریت و اجرای امور را به دست آنان داده است.
هر خردمندی میداند که این امر امری نادرست است و تنها به فرض اینکه کودکان( برخی) دارای نوعی عرفان و جهانبینی معصومانه میباشند نباید در مقام عمل هم تماما به آنها تکیه کرد، این در مقابل آن همه تنبیه بدنی و آزارها و چه بسا شکنجههای روحی و جسمی گذشته، از آن ور بام افتادن است که دلایلش را بنده نه از روی تخصص بلکه بر اساس مشاهدات و تجربیات این میدانم که والدینمان اغلب رنج کشیده و برآمده از یک کودکی سراسر عاری از هرگونه امکانات و آموزشهای لازمه و بسیار محروم هستند که یک نوع هراس از عدم موفقیت کودکان بر اثر کمبود امکانات دارند و بسیار فراتر از توانشان در صدد خریدهای گوناگون و اغلب بلااستفاده برای کودکانشان برمیآیند، وسایلی از قبیل گوشیهای موبایل مخصوصا هوشمند که هنوز طرز استفاده صحیح آن را کسی آموزش نداده است و بدون اینکه آگاه باشیم خطر انفجار اخلاقی عظیمی را در بیخ گوشمان دارد، انفجاری برآمده از رفتارهای نادرست خودمان که آن هم از نبود سیاستی درست در جهت آموزش استفاده از چنین ابزار پرارزشی است، همانند نبود و اهمیت ندادن به آموزش در تمام امور دیگر.
از آن طرف هم دلیل دیگر در مقابل ضعف تربیتی در منازل ضعف یا به بیان بهتر نبود آموزش مناسب برای استفاده از این ابزار است. این امر را تعمیم میدهم به بسیاری از دیگر امور علیالخصوص امور تربیتی که در این سالها متاسفانه بسیار بسیار ضعیف شده، بطوریکه که یک نوع ادبیات به اصطلاح «روداری» در میان بسیاری از کودکان رایج شده که با آن با همه معاشرت میکنند، اگر بشود اسمش را معاشرت گذاشت زیرا آنچه من مشاهده میکنم عدم توانایی درصد بسیار بالایی از کودکان در معاشرت و ایجاد ارتباط با یکدیگر است که این نیز خود فاجعهای است که به بار آمده است.
نمیخواهم و نباید تقصیر را به گردن معلمان بگذارم، زیرا از لحاظ مالی، آموزگاری که حقوق ماهیانهاش به خرجهای اولیهاش نمیرسد نمیتواند بر روی موضوع تربیتی که کاری بس شاق بوده و نیازمند برنامهریزی با جزییات کامل میباشد تمرکز کند. از آنطرف آموزگاری که نه از روی علاقه که اجبار و نبود شغل و درآمد مناسب در رشته و زمینه مورد علاقهاش وارد کار و رشته اجباری شده که این هم ضعف شدید نظام آموزشی و شغلی را میرساند؛ و در آخر طیفی از دیگر آموزگاران که به دلایل نسبی وارد این شغلشان کردهاند بطوریکه خود این عزیزان خواب را ( علیالخصوص در کلاس) به امر تدریس ترجیح میدهند.
پس وجود این دلایل و سیاست های آموزشی جدید مبتنی بر کودک سالاری، باعث ایجاد قدرتی عظیم ولی پوچ در دستان کودکان شده، پوچ از آن نظر که اولا از آموزگاران و متولیان امور بردگانی ساخته در دست کودکانی که هنوز به آن درجه از کمال نسبی نرسیدهاند که صلاح خود را بدانند و بطور مثال اگر از معلمی خوششان بیاید( این امری الابختکی است) آن را تا عرش برده و در برابر اگر از دیگری بدشان بیاید آن را در زیر فرش پنهان کرده و کاملا حذف میکنند. همانطور که در اجتماعات پوچشان اگر کودکی هدفدار و توانمند و درستکار را بیابند کاملا حذف میکنند.
نهایتا نسلی که قبل از این کودکان ، بوده نسلی است که بسیار سرخورده است، نسلی که در دوران تحصیل مورد تمسخر قرار گرفته و اکنون که فارغالتحصیل شده و آماده ورود به بازار کار است، به ناگاه همچون سقوط بر روی سنگی عظیم و سخت با حقیقت نبود شغل، پدیدهی نبود امنیت شغلی و فقر مطلق در اوج جوانی روبرو میشود که در بهترین حالت میشود معلم پیمانی آموزشگاه که با حرکت سرانگشتی از سوی کودکان بیکار شده یا جابجا میشود.
این متن تنها هشداری است برای آگاهی از مواجهه با نسلی که در راه است، نسلی که به حماقت خود اعتراف کرده و به آن افتخار میکند،نسلی که نه کتاب میخواند،نه معاشرت بلد است،نه به موسیقی گوش میدهد،نه فکر میکند و نه حتی میخندد. نسلی برآمده از یک سیستم آموزشی پخمه پرور.
از نظر من متن کاملا مناسبه ـوقتی این اقا در جایگاه معلم و برخورد مدام با دانش اموزان هستن و هرروز شاهد رفتارهای انان میباشند چ خوب چ بد نباید انتظاری داشت ک این همه اشفتکی و نابسامانی را در انسجام متن بیان کنند بلکه اگر چنین چیزی باشد و محتاطانه صحبت میکردن باعث میشد ک ما اهمیت و عمق فاجعه را متوجه نشویم ـکاری ک سالهاست انجام شده و ما متوجه تغییر این رفتار نشده اییمـ این موارد نیاز ب متن و املا و نگارش ندارد ک البته من مشکلی در این متن ندبده ام ـموفق باشید
با سلام
کلیت مطلب که در مورد کودک سالاری است وتا حدودی عواقب آن که از دیدگاه یک معلم بیان شده و شرایط نامطلوبی را که در مدرسه به وجود می آورد .حالا جدای از نوع نگارش و جزییات موضوع خوبی است که پدر و مادرها باید خیلی توجه کنن و در طرز رفتار با کودکانشان تجدید نظر کنند . و (پگاه) همشهری محترم سخت نگیرید همه حق اظهار نظر و بیان درد دل را دارند …
باسلام
متاسفانه نوشته ی ثبت شده استاندارد های لازم یک مقاله در خور انتشار در یک سایت تحلیلی خبری را ندارد
ضعف های بسیار زیادی در نوشته دیده میشود
در آغاز مهم ترین رکن هر مقاله انتخاب عنوان مناسب است چرا که موضوع مورد بحث و هدف از نگارش نوشته را مشخص می کند هم چنین باید توجه مخاطبان را به خود جلب کند.
در دل نوشته ی ثبت شده در پاره ای از موارد از الفاظ و اصطلاحات عامیانه که درنامه های دوستانه کاربرد بیشتری دارد استفاده شده است مانند (الابختکی اجاق کور پخمه پرور)که به هیچ وجه استفاده از آنها در یک مقاله ی انتقادی و رسمی توصیه نمی شود
کلماتی مانند بنده در متن به کرات مورد استفاده قرار گرفته که نویسنده می توانست از جایگزین های مناسب برای ان به کار ببرد یا در پاره ای از موارد نیازی به استفاده از ان دیده نمی شود
رویکرد و موضوع مورد بحث نگارنده در نوشته ی خود در آغاز و پایان مشخص نیست در شروع نوشته به تربیت کودکان خرد می گیرد اما در ادامه به مشکل کار در آموزشگاه می پردازد
انسجام موضوعی در متن دیده نمی شود جدا از ایرادات نگارشی ایرادتی هم به بحث مطرح شده وارد است بحث تربیت کودک بحثی است گسترده که در این مقال نمی گنجد یافته های روانشناسی حاکی از ان است که تربیت کودک از قبل از تولد شکل می گیرد اما شما فقط به معلین تاخته اید .با چند ساعت تدریس در آموزشگاه نمی توان نظام اموزشی حاکم بر کشور را به زیرسوال برد.
شخص شما به شکایت از اینکه هم نسل هایتان مطالعه ندارند پرداخته ید اما دیدگاه و نظرات مطرح شده و ایرادات دستوری و نگارشی جنابعالی گویای ان است که از مطالعه ی کافی برخوردار نیستید . تلاش شما برای طرح مشکلات موجود و آگاهی بخشی نسبت به آن ستودنی است اما برای تغییر باید از خود آغاز کرد
از مدیریت محترم سایت خواهش مندم در انتخاب و گزینش مقاله هایی که خواهان به اشتراک گذاری آنها هستید به توجه بیشتری مبادرت ورزید و قبل از انتشار به ویرایش آنها به پردازید
ده س خوش فره به جه بو
نویسنده کیه
مطلب خوبی رو بیان کردین