پ 09 فروردین 1403 ساعت 16:03

چاپلوسی؛زخمی متعفن…/بهرام بهرامی

چاپلوسی؛زخمی متعفن…/بهرام بهرامی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:عبید زاکانی نقل می کند: «سلطان محمود غزنوی را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت بادنجان طعامی است خوش. ندیمی که در حضور سلطان بود در مدح بادنجان فصلی سرود. چون سلطان بادنجان خورد و سیر شد، گفت: بادنجان طعام مضری است؛ ندیم این بار در مضرت […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:عبید زاکانی نقل می کند: «سلطان محمود غزنوی را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت بادنجان طعامی است خوش. ندیمی که در حضور سلطان بود در مدح بادنجان فصلی سرود. چون سلطان بادنجان خورد و سیر شد، گفت: بادنجان طعام مضری است؛ ندیم این بار در مضرت بادنجان مبالغتی کرد. سلطان گفت: ای مردک! چه شد آن زمان مدحش می کردی و این زمان مضرتش می گویی؟ ندیم گفت: من ندیم توام نه ندیم بادنجان! مرا چیزی می باید گفت که تورا خوش آید نه بادنجان را!»

 

درتاریخ آمده است؛ شاه عباس صفوی از قلیان کشیدن بدش می آمد. روزی کوشید با نیرنگی درباریان را از این کار باز دارد. مقداری سرگین به جای تنباکو در قلیانهای آنها ریخت و اظهار داشت که آن محصول معطری است که والی همدان برای وی فرستاده است! درباریان قلیانها را روشن کردند و کشیدند ودر خوبی رایحه و عطر آن سخنها راندند. حتی یکی از آنها گفت: رایحه آن مثل بوی هزاران گل است! شاه عباس برآشفت و با عصبانیت فریاد زد:« لعنت بر آن دوای معطری که از سرگین تمیز داده نمی شود!»

 

ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه می گوید:« …ما برای کارمندان ادارات که تنها فضیلتشان خجلت و ترسویی است، وجهه مرموزی قائل شده ایم…»در تاریخ دوران قاجاریه آمده است: در زمان سلطنت فتحعلیشاه، در یکی از جنگهای ایران و روس، قشون روسیه وارد تبریز شدند و شهر را اشغال کردند. خبر به فتحعلیشاه رسید. او روز بعد لباس مخصوص پوشید وهمه درباریان را جمع کرد که چاره ای بیندیشند،

 

پادشاه پرسید:اگر ما قشون خودمان را به جنگ روسیه بفرستیم، چه می شود؟ درباریان همه یکصدا گفتند:قشون روسیه تا دروازه های مسکو فرار می کنند! پادشاه باز پرسید: اگر ما خودمان به جنگ روسیه برویم چه می شود!؟ درباریان همه پیشانی بر خاک نهادند و گفتند:اعلیحضرتا! رحم کن بر روس! رحم کن بر روس!

 

با توجه به مثالهای تاریخی ذکر شده چنین برمی آید که؛ چاپلوسی رفتاری یک طرفه نیست؛بلکه تعاملی دو سویه است که در بستری آلوده پدیدار می شود. از یک سو کسی است که با دلایل و انگیزه های آشکار و نهان چاپلوسی می کند و از سوی دیگر کسی است که چاپلوسی را طلب می کند و در باطن فرومایه و در عین حال خود شیفته اش از چاپلوسی لذت می برد.

 

در واقع چاپلوسی به مثابه کالایی است که در روابط بیمار قدرت درسطح اجتماع، تابع عرضه و تقاضا است؛کسانی این کالا را عرضه می کنند و کسان دیگری هم مشتاقانه خریدار آن هستند؛ وتا افرادی خواهان آن نباشند، افراد دیگر هم به عرضه آن نمی پردازند.درمورد چاپلوسی، علل، عوامل و انگیزه های آن بحث بسیار و متنوع است؛ اما ذکر چند نکته بسیار مهم است:

 

۱-هرنوع احترام و تکریم متقابل، چاپلوسی نیست. احترام، تکریم و ارجمند شمردن افراد، والاترین و مهمترین فضیلت انسانی است.اما در چاپلوسی،دروغ وجود دارد؛یعنی کسی درمقابل دیگری به تعریف و تمجید می پردازد و صفاتی برایش قائل می شود که واقعاً دراو نیست،و طرف مقابل هم که شخصیتی ضعیف و پوشالی و خود شیفته دارد، گفته های او را باور می کند، در باطن از تمجیدهای او لذت می برد و ارضا می شود.

 

۲-افرادی که در چاپلوسی بسیار ماهر هستند،خیلی زود ویژگیهای نفسانی طرف مقابل را می شناسند و نقاط ضعف شخصیت خود شیفته اش را کشف می کنند و سرانجام می توانند رفتار او راکنترل و در انقیاد خود بگیرند.لاروشفوکو؛ فیلسوف و جامعه شناس عصر روشنگری فرانسه می گوید:«آن کس که مدح و ستایش خود را نخستین بار از زبان کسی می شنود و آن را انکار می کند، از آن رو است که در اعماق باطن میل دارد تکرار آن را بشنود….»

 

۳-کسانیکه ظاهراً خود را دشمن سرسخت چاپلوسی نشان می دهند واز افراد چاپلوس اظهار بیزاری می کنند. این افراد،اگر خودشان درمسابقه چاپلوسی اول باشند، در نظرشان چاپلوسی امری مبارک است؛اما اگر در مسابقه،چاپلوس تری پیدا شد و از آنان جلو افتاد،آن وقت دشمن چاپلوسی می شوند و به مذمت آن می پردازند.به هر حال چاپلوسی زخمی متعفن بر تارک جامعه است. در بستری تعاملی شکل می گیرد؛ دربیرون تابع مناسبات قدرت، و از درون تابع ویژگیهای شخصیتی فرصت طلب، خود شیفته و فرومایه و جاه طلب است.

 

6 پاسخ برای “چاپلوسی؛زخمی متعفن…/بهرام بهرامی

  • غلامی در تاریخ شهریور 13, 1396 گفت:

    با سلام
    سبک شما در ارائه و بیان مطالب زیباست. متشکرم

  • ناشناس در تاریخ شهریور 12, 1396 گفت:

    آفرین آقای بهرامی همیشه به مطالب و نکته های جالبی اشاره میکنی.!! چون زبان تملق بیشتر در جامعه روا است لاکن گفتن یک واقعیت ویا شنیدن نقد برای بعضیها قابل تحمل نیست، دنیای بدون تملق وچاپلوسی دنیایست پر از آسایش و آرامش. ولذت واقعی را در زندگی احساس خواهی کرد. س. نظری

  • همشهری در تاریخ شهریور 12, 1396 گفت:

    کاش مصادیقی را هرچند سربسته بیان میکرد یدتا مطلبتان ارزشی هرچند اندک علمی پیدا میکرد

  • سید احسن احمدی در تاریخ شهریور 11, 1396 گفت:

    با سلام
    چاپلوسی واقعیتی تلخ است که در جامعه ما سایه انداخته و متاسفانه یکی از عوامل عقب افتادن ما میباشد
    ترس و عدم شجاعت در بیان حقیقت یا منفعت طلبی و زیاده خواهی به همراه ضعیف النفس بودن معمولا زمینه های چاپلوس شدن افراد یک جامعه را فراهم میکنند و جملگی صفاتی اکتسابی هستند که بعلت تربیت ناصحیح در خانواده و جامعه بوجود امده و گسترش می یابد و انسان ذاتا چاپلوس نبوده و چاپلوسی را یاد میگیرد.
    اگر کمی دقت کنیم این موضوع حتی در برخی از ضرب المثل های ما هم گنجانده شده است و مثلا همه ما بارها این ضرب المثل را شنیده ایم
    «دستی را که نمیتوانی بشکنی ببوس»
    این یکی از ان بد اموزی هاست که رایج است
    اگر دستی که به دلیل ظلم یا کج رفتاری هایش لیاقت شکستن دارد و مزاحم همه است و نیاز است که بشکند چطور میتوان ان را بوسید و چرا باید آن را نوازش کرد
    حداقل باید اینگونه میبود که
    «دستی را که نمیتوانی بشکنی لااقل ان را نبوس»
    و صرف اینکه فردی قدرت دارد دلیل نمیشود که به او احترام زاید الوصف قایل بود ( البته در صورتی که بواسطه قدرتش به مردم ظلم کند)
    از این دست اموزش ها در فرهنگ ما کم نیستند که لازم است در مورد آنها بازنگری جدی شود چرا که بسیاری از آموزش های ما زمینه چاپلوس پروری دارند
    در پایان از جنابعالی بخاطر این یادداشت مفید تشکر و قدر دانی میکنم

  • فرهنگی در تاریخ شهریور 11, 1396 گفت:

    کارمندان ادارات ما اینگونه نیستند و چاپلوسی را انجام نمی دهند و تو نباید و حق نداری با این زحمتکشان اینگونه برخورد کنی.

  • لالۆ در تاریخ شهریور 11, 1396 گفت:

    این گونه نوشتە ها بدون مصداق به چه کاری می آید