پ 09 فروردین 1403 ساعت 18:40

هورامان سرزمین اهورا…/هادی محمودی

هورامان سرزمین اهورا…/هادی محمودی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:هورامان سرزمین اهورا سوال؟؟؟۱) اُورامانات درست است یا هورامانات؟۲) آیا هورامی زبان ها کُرد هستند یا خیر و چرا برخی محققین و پان هورام ها اعتقاد دارند که هورام ها کُرد نیستند؟پاسخ به سوال اول)اکثریت نویسندگان تاریخ کردستان؛این منطقه را اُورامانات نامیده اند و اُورامانات را به معنای سرزمینی که از گذشته […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:هورامان سرزمین اهورا سوال؟؟؟۱) اُورامانات درست است یا هورامانات؟۲) آیا هورامی زبان ها کُرد هستند یا خیر و چرا برخی محققین و پان هورام ها اعتقاد دارند که هورام ها کُرد نیستند؟پاسخ به سوال اول)اکثریت نویسندگان تاریخ کردستان؛این منطقه را اُورامانات نامیده اند و اُورامانات را به معنای سرزمینی که از گذشته های دور در تنگنای معیشت بوده و مردم آن همواره گرسنه بوده اند تعریف کرده اند و ازاین رو وجه تسمیه اُورامانات را “سرزمین گشنگان”یا”سرزمینی که مردمان آن همواره گرسنه اند”تعریف کرده اند.

 

به عنوان مثال:کتاب تاریخ و جغرافیای کُردستان،تالیف عبدالقادر بن رستم بابان(این کتاب را فرهاد میرزا معتمدالدوله عموی ناصرالدین شاه نوشته و به وی تقدیم کرده است که نویسنده،کتاب را درباره تاریخ و جغرافیای کردستان ذیل ده فصل فراهم آورده است؛وی در این اثر از حکومت هر یک از حکمرانان“اردلان”و”بابان” و تا تقسیم‌بندی طوایف کرد،منطقه جغرافیای حوزه حکومتی بابان،جریان اسلام آوردن مردم کردستان و نظایر آن سخن به میان می‌آورد که قسمتی از این کتاب درباره فرهنگ و آداب رسوم اُورامانات است)دراین کتاب عبدالقادربن رستم بابان،در خصوص واژه اُورامان این گونه اظهار داشته است:”درگویش اُورامی به گرسنه می گویند“اُورا”و آن عده که دراین منطقه زیسته اند،بیشتر اوقات گرسنه بوده اند به این دلیل به آنها گفته اند اُورامی”متاسفانه به این دلیل که تاکنون اکثریت محققین تاریخ حوزه کردشناسی فارس زبان و یا سوران بوده اند و آشنایی دقیقی با زبان هورامی و منطقه نیز نداشته اند و خیلی به ندرت هورامی زبان ها در این خصوص پژوهش قابل توجهی انجام داده اند؛تقریبا این نظریه به عنوان نظر غالب پذیرفته شده است.

 

دلایل رد این نظر در خصوص وجه تسمیه هورامانات:محمد رشید امینی نویسنده نام آشنای اهل پاوه در این خصوص میگوید:”در این خصوص که برخی نویسندگان مردم این منطقه را گشنگان میدانستند قابل قبول نیست زیرا که به علت کوهستانی تر بودن این منطقه نسبت به سایر مناطق کردستان؛مردم این منطقه حتی در مواقع قحط سال آذوقه و میوه خشک شده ذخیره شده در فصل تابستان را برای خود و دامهایشان را میتوانستند ذخیره کنند تا در تامین خوراک زمستانی کمتر در معرض قحطی قرار گیرند.”در نقد نظریه این نویسندگانی مانند عبدالقادربن رستم بابان  و سایر نویسندگان تاریخ کردستان باید گفت که این صحیح است که در گویش زبان هورامی به گرسنه می گویند،اُورا؛اما باید از این نویسنده ها پرسید که چه کسی از گذشته های دور این نام را بر مردم این منطقه و مردمان ساکن این منطقه گذاشته است؟

آیا مردمان ساکن در این منطقه یا مردمان ساکن در سایر مناطق؟؟۱- اگر مردمان ساکن در سایر  مناطق گذاشته اند باید گفت واژه” اُورا”به این معنا فقط در زبان هورامی رایج است و در زبان کردی سورانی(جافی)از کلمه”بِرسی”برای گرسنه استفاده میشود و در زبان فارسی از کلمه گرسنه یا گشنه پس قطعا این واژه با این معنا توسط سایر مردم کرد زبان و یا فارس زبانان بر این منطقه و مردمان این منطقه نهاده نشده است.۲- اگر خود مردمان ساکن در این منطقه  این نام را بر منطقه خود و بر خود گذاشته اند؛گذاشتن این نام زشت قطعا از  فهم و درک مردمان این منطقه که از گذشته های دور ید طولایی در علم و ادب و شعر داشته اند نیز بسیار دور است.پس این برداشت و این نظریه از این منطقه که آن را”اُورامانات”نامیده اند خود بخود رد و قابل قبول اهل علم و پژوهش نمی باشد.

اما مهمترین تعابیر دیگر در خصوص این منطقه چیست؟۱-در مکتوبات به جای مانده از ایران باستان از هوور ئاما نام برده شده که هوور در زبان های کهن ایرانی،به معنی خور یا آفتاب است و ئاما یعنی آمد،که به معنای آفتاب آمدن است.۲- هورئامان،یعنی بالا آمدن یا سربلند کردن،که آن هم به این معنی که کوهای سربه فلک کشیده این دیار سروگردنی از مناطق اطراف خود بالاترهستند.۳- هه ورئاما نیز به کاررفته است؛هه ور به معنی ابر،ئاما به معنی آمد؛یعنی ابر آمد که آن هم به دلیل بلندی کوه های این منطقه است که بیشتر سال ابر برروی آنها مشاهده می شود.

اما نظر صحیح چیست؟در مکتوبات و اسناد به جا مانده از دوره ساسانیان نیز”اُورامان”به معنی اهورامین یا اورامن آمده است.توضیحی به جا در مورد ریشه تاریخی موضوع:باربَد که نامورترین موسیقی‌دان،شاعر،بربط نواز و خواننده دوران ساسانی در زمان پادشاهی خسرو پرویز است(بیربادیوس یا باربادیوس نام‌های احتمالی یونانی باربد ساسانی هستند)آوازه خوان دربار خسرو پرویز یکی از بهترین آوازهایش خواندن آهنگی کهن با نام هورامین که همین سیاچه مانه باسبک مخصوص خود در آن زمان و با آلات موسیقی چنگ بوده است.اُورامن یا اهورامین،همین آواز سیاچه مانه و هوره امروزی است که از آهنگ های کهن اهورایی گرفته شده است؛این درست است که اُورامن یا اهورامین یک آهنگ کهن است،اما نه یک آهنگ پارسی است،بلکه آهنگی کُردی ست که امروزه هم در مناطق کُردنشین خصوصا در منطقه هورامان و کرمانشاه با تغییراتی و جایگزین نمودن اشعار جدید آن را می خوانند و بسیار هم رایج بوده و پایگاه و جایگاه محکم و اصیلی دارد.

این آهنگ در منطقه هورامان،هوره یا سیاچه مانه نام دارد و در کرمانشاه هوره خواند می شوداهورا در آئین کهن این سرزمین به معنی خدای بزرگ و اهورائیان یا اهورامیان به معنی”طرفداران خدای بزرگ”یا”خداپرستان”می باشد و این تا اندازه ای به واقعیت نزدیک تراست که هه ورامان و نه اورامان از همان اهورا یا اهورایی گرفته شده باشد.

جرج گلن کامرون زبان‌شناس آمریکایی و استاد تاریخ باستان و  مدرس مؤسسه  زبانهای شرقی دانشگاه شیکاگو و موئسس بخش مطالعات شرقی دانشگاه میشیگان که به‌عنوان صاحب‌نظر کم‌ مانندی در زمینه  مطالعات زبان‌ها و تاریخ شرق باستان،و بخصوص در زبان عیلامی شناخته می‌شد که کتاب او با نام «ایران در سپیده‌دم تاریخ»که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد هنوز مرجع عمده‌ای در تاریخ عیلام به شمار می‌آید.جرج گلن کامرون در این خصوص میگوید:”در دوران آشور بانی پال یعنی در ۸۶۰تا ۸۸۵) قبل از میلاد سربازهای آشوری به زنجیره کوه های“هورومان”در شرق شهرزور رسیدند و آن مناطق را بعد ازسه جنگ خونین به تصرف خود در آوردند”.

عماالدین دولتشاهی نوسینده مشهور و نام آشنای کرد:”من هم تصور می کنم که طایفه اورامی ها که اهورایی نامیده می شده اند رفته رفته نام اهورائی تبدیل به اورامی گردیده.این دسته از مردمان همان مردمانی بوده اند که در زمان های خیلی دور به علت اختلافات خانوادگی قهر کرده و چون قهر کرده گان را تور می گفتند،نام حقیقی این طایفه اورا که مخفف نام اهورا است بوده و واژه(مان)در زبان کُردی به خانواده و طایفه گفته می شود.پس طایفه اهورائی را اهورمانی یعنی خانواده اهورائی نامیده اند”می توان گفت که آن آواز و آهنگ او را من را هم همین طایفه ابداع نموده اند و چون یک آواز مذهبی بوده،در تمام مناطقی که اعتقاداتی به آیین کهن زردتشت داشته اند رایج گردیده است.

محمدامین اورامانی:“نظریه دیگری هست که گفتن آن بیهوده نیست،آن هم این است که در دیر زمان طوایف هوری در منطقه اورامان زیسته اند که بیشتر در اورامان لهون بوده اند.سند این گفته هم سراب هولی پاوه است که از نام این تیره گرفته شده،پس می توان گفت که اورامان از مکان هوری ها گرفته شده است”

نتیجه گیری:تا اینجا تحلیل و برسی موضوع از دیدگاه بزرگان تاریخ و زبان شناسان و نویسندگان  بیان شد.اما تحلیلی که بنده از موضوع دارم این است که بر اساس  اسناد و مکتوبات به جای  مانده از ایران باستان و اظهارات این نویسنده گان  بزرگ؛نام این منطقه در گذشته های بسیار دور باستانی”هورامانات”بوده نه   اُورامانات”!!!و هورامانات ه معانی زیر بوده است :۱- سرزمین اهورا(خدا؛مقدس)۲- سرزمین مردان خداپرست(پاک)و اساسا واژه اُورامانات تغییر یافته واژه هورامانات در نتیجه گذشت زمان است و برحسب اتفاق و تصادف با واژه”اُورام”که در گویش هورامی زبان کردی که معنای”گرسنه”دارد تلاقی پیدا کرده است و چنین معنای زشت و ناپسندی از دل آن بیرون آمده است.

اساسا این واژه یک توهین و بی حرمتی به مردم مناطق  هورامانات محسوب میگردد که بیشتر محصول نااگاهی است و اگر فعالان فرهنگی و اجتماعی و رسانه ای هوشیار نباشند به احتمالا زیاد در آینده دستاویز انسانهایی مغرض برای تخریب منطقه قرار میگیرد و باید نسبت به کارگیری واژه صحیح  و مناسب”هورامانات”به جای”اُورامانات”در مکتوبات اداری و همچنین پایگاه های خبری اقدامات لازم  صورت گیرد.

به عنوان مثال:اگر در خبرهای مربوط به نماینده محترم فعلی مجلس شورای اسلامی دقت کنیم می بینیم در تمامی مکتوبات رسمی و غیر رسمی اش  از واژه   اُورامانات استفاده کرده است و حتی لقب فرزند اُورامانات را برای خود انتخاب کرده است !!!بهتر است این تغییر را از همین جا شروع کنیم از همین “پایگاه خبری پاوه پرس”که به جرات میتوان آنرا پربازدیدترین پایگاه خبری هورامانات نامید ؛ که  در چندین خبر  در چند سال اخیر در گزارشاتی که برایش ارسال شده؛از واژه  اُورامانات  استفاده گردیده است که آخرین آن  در خبر مهم روز ۲۲/۰۴/۱۳۹۶  با عنوان “مسیر هموار برای جهانی شدن اُورامانات” که  بارها  از واژه”اورامانات”  برای”هورامانات”استفاده گردیده است.(و همچنین “پایگاه خبری سلام پاوه”در خبر مهم روز ۲۱/۰۴/۱۳۹۶ در خبر مربوط به”همکاری کرمانشاه و کردستان برای ثبت منظر فرهنگی اورامانات”که  بارها از واژه”اورامانات”  برای  “هورامانات”استفاده گردیده است.

پاسخ به سوال دوم:حدود صد سال است که  عده ای  از محققین  اعتقاد پیدا کرده اند که هورامها جدا از کردها هستند و هویتی جداگانه و مستقل از کردها  دارند و روز به روز بر تعداد اشخاصی که به این نظریه معتقدند افزوده میگردد. اینها دلایل اصلی این محققین و پان هورام ها برای جدایی هورام ها از کُردها و زبان هورامی از زبان کُردی است:۱- تفاوتهای بارز زبان هورامی با زبانهای پارسی و کردی وجود دارد۲- در کدام زبان از گروه زبانهای ایرانی چه غربی و چه شرقی همانند هورامی هنوز در صرف افعال و ضمایر و صفات جنسیت رعایت میشود؟۳-این خصوصیت این زبان را از دو زبان اصلی کردی و پارسی متمایز میکند و استحقاق مستقل بودن به زبان هورامی را میدهد و زبان کهن هورامی حق آن است که صاحب نظران این زبان یک مشروع و راهبرد داشته باشند و بجای آن که زبان هورامی را زیر مجموعه زبانهای حادث تر مانند پارسی و کردی بدانند آن را بعنوان یک زبان ایرانی متقدم و کهن در عرصه زبان شناسی معرفی کنند.

۴- در متون کهن وتاریخی به مردم یکجانشین،گوران(هورامی)وبه مردمان کوچ نشین وساکن سیاچادر،کرد گفته میشودایا میتوان مردمان هورامی پاوه را کرد نامید؟آیا این دو تعریف در تضاد نیستند؟۵-مردمان هورامان تا آنجا که به یاد دارند کوچ نشین نبوده اند و فاقد زندگی کوچرویی بوده اند پس بهتر است اینگونه بیان شود که مردم هورامان(پاوه وسایر مناطق هورامان)از نژاد ایرانی وبه زبان هورامی(گوران)تکلم میکنند.وقتی گفته میشود هورامی گویشی از کردی است یعنی مردمان هورامی زبان عشایر کوچرو بوده اند!!که این عبارت کاملا غلط است وپیشینه با عظمت مردم هورامان را زیر سوال میبرد!!!در ثانی،بر پایه تمامی فاکتورهای زبانشناسی،زبان هورامی(گوران)،نه گویش بلکه یک زبان با ساختار کاملا مجزا ومستقل است.ویژگیهای شاخت افعال ،؛دمفعول تاکیددی واز همه مهمتر تمیزی مونث ومذکر بودن ان ، بهترین دلیل مستقل بودن این زبان ۱۲۰۰ساله است.

اما آیا این صحیح است  و میتوان گفت این ادعای برخی محققین و همچنین پان هورام ها صحیح است ؟؟؟از منظر فرهنگی‌ تاریخی “هورامانات” دره‌ای است که از پالنگان شروع می‌شود و تا حلبچه عراق ادامه می‌یابد و همه‌ی داشته های این منطقه را از معماری گرفته تا خوراک، موسیقی، آداب و رسوم سنت ها، ادبیات،شعر و… در بر می گیرد.هورامان و مناطق اطراف آن به دلیل آنکه در دل زنجیره کوهستان زاگرس شمالی قرار گرفت است به مناطق کوهستانی،سخت، دشوار وناهموار شناخته شده است،به همین سبب ممکن است کسی نتوانسته باشد به خوبی تصویری از واقعیت های طبیعی آن را باز گو کرده وبشناساند.

اما نقد و برسی این موضوع  از دیدگاه های بزرگترین زبان شناسان و تاریخ دانان جهان:یوسف میخائیلوویچ ارانسکی  (Iosef Mikhailovich Oranski) مدرس دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه دولتی لنینگراد در زمینه  زبان‌شناسی زبان های رایج در کشور ایران:”زبان هورامی گونه ای از گویش‌های کردی گورانی و زاز است،تفاوت چشمگیر گویش‌های گورانی و زازا با دیگر گویش‌های کردی از لحاظ زبانی بسیاری از محققان را بر آن داشته ‌است که این گویش‌ها را از کردی جدا و مرتبط با گویش‌های مرکزی ایران و یا کرانه خزری بدانند.از دیدگاه مکنزی گویش اورامانی مانند دیگر گویش‌های گورانی، دارای برخی مشخصات آوایی است که آن را از گویش‌های کردی جدا می‌کند اما از آن نظر،به گویش‌های مرکز ایران نزدیک‌تر است در طول زمان، به خاطر همسایگی با گویش‌هایی مانند سورانی، داد و ستد واژگان میان اورامانی و این گویش‌ها بسیار بوده‌است.”

مارتین وان برویین سن:”ساکنان برخی از  مردم هورامانات که هنوز به یکی از گویش‌های گورانی سخن می‌گویند و در آغاز سده کنونی هنوز خود را مردمی جدا از مردم کرد می‌دانستند روایتی در میانشان جاری بود که می‌گفت از مناطق جنوب غربی دریای خزر به این منطقه آمده‌اند”وی همچنین ادامه میدهد برخی اهالی هورامان  ادعا می‌کردند که از اعقاب رستم پهلوان ملی ایران هستند. در آنجا به زبان مخصوصی صحبت می‌کنند و خود را به جای کرد  هورامی گویند.در واقع هم از ویژگی‌های دیگرشان چنین به نظر می‌رسد که کرد خالص نباشند.بلکه ممکن است مانند گوران‌ها به بازماندگان قوم ایرانی دیگری تعلق داشته باشند.گورانی نام زبانی از زبانهای پیشینه گورانی به لرستان و مناطق لک زبان لرستان باز میگردد”

اندیشمند بزرگ کُرد دکتر سعید خان کردستانی که خود اهل هورامان بوده و کتاب وزینی به نام‌”نزانی مزگانی” به هورامی سروده و از خود باقی گذاشته اند .دکتر سعید خان کردستانی در دیوان اشعار ۵۱۵ صفحه ای و ۵۷۰۵ بیتی که به لهجه اورامی سروده اند و نیز در مقدمه ی ۲۰ صفحه ای به زبان فارسی، بارها و کرارا هورامی را لهجه ای از زبان کردی دانسته و معرفی کرده است.این را نیز باید خاطرنشان کرد  که دکتر سعید خان کردستانی در دانشگاه های سوئد و انگلستان تحصیل کرده و با کرد شناسان عصر خود رابطه ی نزدیکی داشته است و در انتقال و خواندن قواله و قباله های هورامان  نقش اساسی داشته است و هرگز هم فراموش نکرده اند که ایشان یک کرد هورامی لهجه می باشند و در دیوانش به کرات به این مسئله اشاره ورزیده اند.گذشته از این، صدها تن از پیران و رهبران آیین یاری و یارسان، رهبران و شاعران هورامی گوی آنان، در شعر و سروده های خود، خود را از کردان جدا ندانسته و به کرد بودن خود نیز افتخار کرده اند. اگر در این راستا کتب و متون مقدس یارسان نگریسته شود، مشاهده خواهد شد که صدها تن از شاعران و رهبران کرد که اغلب هورامی تبار و به لهجه هورامی شعر سروده اند،‌همگی خود را کرد معرفی کرده و زبان خود را کردی دانسته و هورامی را جدا از کردی ندانسته اند که یکی از معروف ترین آنان مصطفی بن محمود گورانی است، هم چنان که دکتر سعید خان نیز اشاره کرده اند، بخش اعظمی از شاهنامه را به کردی و لهجه هورامی سروده اند.

تا به اینجا به برسی نظر موافقان و مخالفان پرداخته شد.

اما تحلیل بنده از موضوع :برای برسی این موضوع باید به ریشه های تاریخی موضوع پرداخته شود۱- غیر هورامی زبانان کردستان (یا به تعبیر پان هورام ها کردها)از کجا آمده اند؟یعنی براساس قدیمیترین متون تاریخی  ریشه آنها کجاست؟۲- هورامی زبانان کردستان از کجا آمده اند؟یعنی براساس قدیمیترین متون تاریخی ریشه آنها کجاست؟۱- غیر هورامی زبانهای کردستان:براساس مکتوبات مستند تاریخی؛قدیمی ترینی نژاد آریایی شناخته شده در تاریخ سرزمین ایران که موفق به تشکیل یک حکومت شدند مادها هستند که اولین حکومت آریایی را در ایران بنا نهاد.براساس مشاهدات باستان شناسی مادها از جنوب سیبری به این مناطق آمده و بعدها حکومت مادها را تاسیس نموده اند یعنی بر اساس اسناد موثق  غیر هورامی زبانهای کردستان قطعا در سال ۷۰۰ قبل از میلاد در کردستان وجود داشته اند.

اما آیا همین اقوامی که از جنوب سیبری  آمده اند بعدها کُرد خوانده شده اند؟یا نه!قبل از آنها هم کُردها در این منطقه بوده اند و این اقوام مهاجر با آنها در هم آمیختند؟اینکه قبل از این زمان هم در این مناطق بازهم آنها یا کسانی غیر از آنها در این مناطق سکونت داشته اند مستندات خیلی زیادی وجود ندارد؛از این رو باید به متون کهن مذهبی و یا حماسی رجوع کرد.قدیمیترین متون کهن مذهبی حماسی نیز همانگونه که همگان میدانند همان شاهکار ابوالقاسم فردوسی یعنی شاهنامه است.شاهنامه فردوسی دربرگیرنده حماسه های اسطوره ای چهاراگوشه ایران باستان است که فردوسی آن را از شنیده هایش از مغان زردتشتی زمان خود همچنین افسانه ها و حکایت های مردم آن زمان جمع آوری کرد . البته برای  اکثر حکایت ها شاهنامه هیچ سند و مدرکی وجود ندارد ؛ اما یک قاعده در تاریخ وجود دارد که بزرگان رشته تاریخ میگویند که هر افسانه ای ریشه در یک حقیقت دارد .به این معنا که گذشته های دور واقعه ای اتفاق افتاده است اما بعلت مکتوب نشدن وقایع مورد نظر یا از بین رفتن مکتوبات؛در اذهان مردم سینه به سینه نقل گشته  و اضافات زیادی به آن افزوده شده است  و به صورت یک افسانه در آمده است.“پس افسانه ها و اسطوره ها ریشه در حقیقت دارند”

اما آیا از کرد ها در شاهنامه فردوسی نامی برده میشود؟؟؟پاسخ این است بله.احتمالا همگی ما  داستان کاوه آهنگر و قیامش را بر ضحاک میدانیم .هنگامی که ضحاک ماردوش برای آرام کردن مارهای روی دوشهایش به پیروی از اهریمن دستور داد تا هر روز دو جوان ایرانی را بکشند و مغزسرهایشان را طعمه مارها کنند، دو آشپز ایرانی به نامهای ارمایل و گرمایل به زیرکی خود را به دربار رساندند و در آشپزخانه ضحاک مشغول کار شدند.این دو نفر هر روز یکی از دو جوان را که رشید تر از دیگری بود رها می کردند و مغز سر دومی را با مغز سر گوسفندی می‏آمیختند و طعمه مارها می کردند.تا دست کم یکی از دو نفر را نجات داده باشند.جوان رشید رهایی یافته به کوه‏ها پناه می برد و در آن‏جا چوپانی پیشه می کرد و پنهانی روزگار می‏گذرانید.

فردوسی سپس می گوید:”خورشگر بدیشان بزی چند و میش ؛ سپردی و صحرا نهادند پیشکنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد ؛که ز آباد ناید به دل برش یاد”یعنی از افزایش نسل این جوانان نژاده و رشید ، جمعیت “کُرد” پدید آمد.

مسلم است این یک داستان سمبلیک است و منظور از روییدن مار بردوش ضحاک و خوردن مغز سر جوانان؛ظهور  شاهی مستبد در گذشته های بسیار دور بر ایران است که مستبدانه اجازه آزادی ذهن و اندیشه  را برمردم ایران نمیداد و ذهن های (مغز سر)جوانان؛ طعمه هوسها و پلیدی های این شاه(دو مار روئیده شده بر شانه ها ضحاک)مستبد بوده است.اما اینکه این شاه در چه زمانی ظهور کرده و کاوه آهنگر در چه زمانی بر او قیام کرده و اورا سرنگون کرده است مشخص نیست .تنها از این اسطوره چنان بر میاید که در گذشته های بسیار دور تمام ایرانی ها در محل واحدی زندیگی میکرده اند و برهه ای خاص از زمان تحت حکومت شخصی مستبد و ستمگر قرار گرفته اند اما در این میان عده ای به نام کُرد به رهبری شخصی به نام کاوه آهنگر که کُرد بود بر این پادشاه قیام کرده اند و او را سرنگون کرده اند.

فردوسی از زبان کاوه آهنگر  هنگام قیامش بر ضد ضحاک میکوید:”بپویید کاین مهتر آهرمنست؛جهان آفرین را به دل دشمن است.همی رفت پیش اندرون مرد گُرد (زبانشناسان به کُرد تعبیر کرده اند)؛جهانی برو انجمن شد نه خرد “که این اوج حضور کردها در شاهنامه فردوسی است در داستان کاوه آهنگر و ضحاک است که بعد از قیام کاوه آهنگر و پیروزی در برابر ضحاک؛فردوسی نژاد« کُرد»را  از کاوه آهنگر می داند.که عمده این نژاد ساکن کوهستان های غرب ایران شدند و با  ازدیداد جمعیتشان متحد شدند و ضحاک را سرنگون کردند.

دلیل این موضوع بر یقین است.در گذشته اهورایی ایران زمین حوادثی چون حمله بربرها و اقوام مهاجم همچنین گرمای بیش از اندازه سبب می شد گروهی از آریایی ها به کوهستان ها پناه ببرند.و معمولا برای تامین مایحتاج روزانه دست به شکار و دامداری می زدند .بعد از گذشت چندی لقب کورتی (کردی) یعنی مردمان کوهستان بر آنها گذارده شد و این اولین شکل گیری نژادی در ایران است که مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد و حکومت بزرگ کوتی ها در ایران می شود که سرزمین آنها کوتیوم یا در زبان آشوری گوتیوم نامیده شد.واژه کرد یا گرد شکل گرفت . بعد ها همین گوتیوم تبدیل به کشور ماد شد که اولین حکومت بزرگ کردان شکل گرفت.دانشمندان از چهره، فرهنگ و نام های پادشاهان ماد در کتیبه های دیگر کشور ها پی به کرد بودن آنها برده اند.مادر کوروش کبیر نیز از همین مادهای کرد زبان بود.

۲- هورامی زبانان کردستان:هورامانات دیار روزگار مؤمنان،عارفان،سالکان،شعرا،ادبا و هنرمندان بزرگی بوده است که تاریخ نظیر آنها را کمتر به خود دیده است کسانی که از این منطقه دیدن می‌کنند،اگر به هورامان رفت  هنگام طی کردن کوچه‌های پلکانی منطقه احساس عروج به آسمان و بهشت را دارند که تصورش هم جالب است.خانه‌های مردم منطقه هم ساخته شده از سنگ است و دارای حالتی پلکانی، به گونه‌ای که سقف خانه‌ای حیاط دیگری است.روایات و حکایات و نوشته‌ها مؤید این مطلب است که هورامان درگذشته شهری بسیار بزرگ و پرجمعیت و مکان پر رفت و آمد بوده و این منطقه مرکز و پایتخت بخش بزرگ هورامانات بوده و اطلاق «اورامان تخت»در این حوزه قابل ارزیابی است اما در این خصوص تا کنون پژوهش قابل توجهی انجام نگرفته و مشخص نیست این افسانه ریشه در کجا دارد.

بر اساس قدیمی ترین مستندات  هنگام طلوع دین مسیحیت در ارمنستان بعلت اینکه دین رسمی ارمنستان بت پرستی بود  و تا مدتها  مردمی که به این دین الهی روی می آوردند و از بت ها رویگردان میشدند تحت آزار و شکنجه قرار میگرفته اند و به همین جهت  در خلال این مدت یعنی تا سال ۳۰۱ میلادی کسانی که به دین مسیحست روی می آوردند برای حفظ جان و عقیده  خود  از ارمنستان به  سمت حاشیه های دریای خزر میرفتند.در برهه های از زمانهای مختلف  یعنی از قرن اول میلادی تا انتهای قرن سوم میلادی  ؛ تعدادکثیری از  یکتا پرستان (مسیحیت آن زمان هنوز انحراف نیافته بود و یکتا پرست بودند) از حاشیه دریای خزر دوباره مورد آزار و ازیت قرار گرفتند و از این روی به سمت کوهستان های غرب ایران آوردند و در آنجا ساکن شدند و از این رو مناطقی که آنها در آن ساکن  شدند را سرزمین هورامان(سرزمین خداپرستان)نام گرفت.

لازم به ذکر است که تا این زمان مردم حاشیه خزر ایران و همچنین مردم کردستان پیرو آئین هایی چون میترائیسم و مهرپرستی و خورشیدپرستی و ماه پرستی و آتش پرستی و …بودند و عده ای نیز پیرو زَرتُشت(البته دین زَرتُشتی نیز انحراف یافته بود و پیرو دو خدایی بودند) و تنها این عده که از حاشیه های خزر به کوهستان های کردستان پناه آورده بودند؛یکتا پرست بودند.در همین دوره بود که  طایفه ای مسیحی از کرانه ای دریای خزر به نام طایفه میتران یا متران به پاوه آمدند که هنوز هم این نام  هنوز درپاوه شنیده می شود؛که بازماندگان آن طایفه مسیحی اند و درمحل فعلی مسجدجامع پاوه کلیسای مرکزی را ساختند و در اطراف این کلیسا سردابه های زیادی برای غسل تعمید ایجاد کردند که دراین سردابه های مقدس با آب خود را غسل می دادند و نام یک محله پاوه به نام محله سردابه ها هنوز برسر زبانهاست. وبه آن  سه ردی(sarde) می گویند یعنی محل سردابه های مقدس مسیح ودو کلیسای دیگر درهمین زمان که حدود سال ۵۰ میلادی می شد، درپاوه در محله شیشو(shishow) و پشته(pshta)ساخته شدند که به ترتیب نام یکی از حواریون مسیح وکلیسای محکم گفته می شد.

البته این محققین دلایل فراوانی برای این نظریه آورده اند؛اما مهمترین دلالیل آنها بر این نظریه :۱-اعتقاد بسیاری از مردمان هورامانات  بر اینکه از حاشیه دریای خزر آمده اند از روی افسانه های قدیمی آنها۲-ریشه های زبانی مشترک مردم هورامانات با زبان مردم حاشیه دریای خزر نتیجه گیری:گرچه  هنوز شواهد بسیار محکمی در خصوص زمان دقیق سکونت هورامی زبانان کردستان و غیر هورامی زبانان کردستان در کردستان بدست نیامده است؛اما به احتمال بسیار زیاد واقعیت اینگونه است و میتوان اینگونه نتیجه گیری کرد:شاید حدود یک قرن پیش، بعضی از به اصطلاح خیرخواهان کُرد که چشم دیدن زبان و فرهنگ، ادبیات و موجودیت و هویت کُردی را نداشتند،

طی به اصطلاح پژوهش های کُردشناسی خود این موضوع توطئه و تفرقه برانگیز را علم کردند که هورامی ها در ایران و عراق و زازاکی ها در استان پرجمعیت، کوهستانی و جنگلی استان‌ درسیم در کردستان ترکیه کُرد نیستند.ولی متاسفانه در این اواخر و چندسال گذشته،بعضی از نویسندگان کُرد به ویژه در هورامان ایران بدون کنکاش و پژوهش در زبان و لهجه های کُردی،به دنبال هویت غیرکُردی برای هورامی ها و لهجه ی همیشگی کردی هورامی برآمدند.

اما بزرگانی مانند:۱-ماموستا «مردوخ» هورامی را جزو لهجه ی کردی به حق معرفی کرده اند.۲-زبان شناس نامور روس «ای.م. ارانسکی» نیز هورامی  را لهجه ای از گورانی کردی میدانند و پای را فراتر نهاده و همه‌ی لهجه های مرکزی ایران(سمنانی) و سرزمین فارس و سیوندی و هم چنین کرانه های خزر را در همین دایره ارزیابی می کنند(و عالمانه لهجه های لری و بختیاری را در سیطره زبان کردی می دانند)۳- بسیاری دیگر از زبان شناسان اروپایی نیز هورامی را لهجه محض کُردی دانسته اند.

احمد شریفی نویسنده و روزنامه‌نگار مهابادی در طول حدود نیم قرن نوشتن،صدها مقاله و چند جلد کتاب منتشر کرده  اعتقاد دارد که واقعیت آن است که به دنبال گسترش آیین ها و باورداشت های کردی یاری و یارسان،کاکه ای و اهل حق و برگزیده شدن لهجه ی هورامی به عنوان زبان متون مقدس و به ویژه در دوران «سلطان سهاک»(سلطان اسحق برزنجی)در قرن هشتم، دوران شکوفایی این لهجه فرا رسیده بود و اکنون ده ها و صدها متون مقدس آن آیین ها به لهجه ی هورامی در دسترس است.در عصر فرایندتری با شکل گیری امارت مستقل و نیمه مستقل اردلان، لهجه هورامی در سراسر جنوب کردستان ایران و کرمانشاه و لرستان فرا گسترتر گردید،بر همه ی لهجه های دیگر جنوبی تسلط یافت و صدها تن از شعرای لک و لر،هورامی و جاف،بختیاری و خوزیانی شاهکارهایی به این لهجه ی کردی سروده و خلق کردند و هیچ کدام از آن شعرا نیز، هورامی را لهجه ی مستقل و غیر کردی ندانستند.

“لهجه ها به دلایل دوری مسافت و رفت و آمد کمتر، برای گویشوران ناآشنا می نمایند و اگر سورانی و کرمانجی لهجه ای به درستی لهجات هورامی، لکی و لری و بختیاری را درک نکنند و نفهمند دلیل بر استقلال و مستقل بودن هیچ یک از این لهجه ها نیست.لهجه ی هورامی نیز جدا از این رویکرد نیست و نباید آن را زبان تلقی کرد.بلکه این لهجه مدت های مدیدی زبان سرایندگان اغلب شاعران کرد اعم از لک و لر، جاف وسوران، هورامی و گوران، کلهر و فیلی بوده است و سرایندگان به این لهجه هورامی نیز هیچ یک خود را از کردها جدا ندانسته اند و نخواسته اند هویت غیرکردی برای لهجه هورامی بتراشند.”

طبیعت زیبای هورامانات:و در پایان :این مقاله مقدمه ای بود بر مقاله های آتی  که قصد دارم تاریخی از“هورامانات”از زمانهای بسیار دور ماقبل از تاریخ تا دوره معاصر تدوین کنم؛البته چون در این خصوص تا کنون هیچ پژوهشی دقیق و علمی انجام نشده و همچنین مدارک کافی و مستندی نیز درخصوص تاریخ هورامانات در کتابخانه و مرکز اسناد ملی ایران وجود ندارد؛ناگذیرم با توجه به نوشته های بزرگان رشته تاریخ  و سپس نقد و برسی صحت و سقم  منابع آنها  و شناختی که خودم شخصا از هورامانات دارم  کار بهتری انجام دهم و سپس طی چند مقاله در اختیار  مردم قرار دهم.انشاالله  …

هادی محمودی ؛ کارشناسی ارشد تاریخ ؛ دانشگاه خوارزمی( http://wjg.blogfa.com ) 1396/05/07

منابع پژوهش:منابع مکتوب :۱- ایران در سپیده‌دم تاریخ ؛ جرج گلن کامرون۲- زبان‌های ایرانی؛یوسف میخائیلوویچ ارانسکی۳-شاهنامه فردوسی تصحیح استاد دکتر خالقی مطلق۴-ایران از آغاز تا اسلام  نوشته پروفسورگیرشمن۵- پراکندگی کرد در خاورمیانه  نوشته استاد دکتر عقیل اوچ۶- هزاره های گمشده نوشته پروفسور پرویز رجبی۷- آریاییان نوشته استاد دکتر درخشانی ۸- آیت الله مردوخ کردستانی – تاریخ کرد و کردستان چاپ سنندج ۱۳۵۱ ۹- ای . م. ارانسکی، مقدمه فقه اللغه ایرانی، ترجمه کریم کشاورز،چاپ تهران۱۰-شیرین و خسرو،‌خانا قبادی، دکتر صدیق بوره که ای (صفی زاده) چاپ تهران ۱۳۶۹۱۱- شماره های ۶  تا  ۱۲ دکتر سعیدخان کردستانی مقدمه ی کتاب نزانی مزگانی چاپ لندن ۱۳۰۹ هه تاوی ۱۹۳۵ زایینی ۱۲- دکتر ایرج بهرامی، اسطوره ی اهل حق، چاپ تهران ۱۳۷۸ ۱۳- دکتر صدیق بوره که ی، دانشنامه نام آوران یارسان چاپ تهران ۱۳۷۶

23 پاسخ برای “هورامان سرزمین اهورا…/هادی محمودی

  • بالاوند در تاریخ فروردین 16, 1397 گفت:

    من بر روی تمام زبانهای هند و ایرانی تحقیق کرده ام همه زبانهای ایرانی بجز ترکی و عربی دارای اشتراکاتی هستند در مورد برادری که گفته زبان کردی به بلوچی شباهت دارد با تمام احترامی که برای برادران بدوچ قایلم زبان کردی بخصوص لکی بیشترین تفاوت را بجز بعضی کلمات با بلوچی دارد در ضمن زبان لری بختیاری و لر کوچک بسیار شبیه زبانهای حاشیه دریای خلیج فارس و هرمزگانی دارد می توانید تحقیق کنید ولی به نطر من تمام زبانهای هند و ایرانی دارای ریشه مشترک باستانی هستند که به مرور با اقوام بیگانه قاطی شده اند مثلا مردم بلوچ شباهت زیادی به هندی ها دارند

  • بالاوند در تاریخ فروردین 16, 1397 گفت:

    سلام شک نکنید لکها و هورامی ها یکی هستند یعنی زبانشان گوران است و طبق کتاب بدلیسی کلهرها جز عشیرت گوران بوده اند که جدا شده اند و زبانشان تا حدودی از زبانهای جنوبی تاثیر پذیرفته به مانند چگینی ها که در قسمتهای جنوبی قرار گرفته و در میان لرها هستند زبانشان لری شده ولی بیشترشان لکی یا همان گورانی بلدند من با آنها صحبت کرده ام در ضمن ما ماد نیستیم پارت هستیم بررسی های اخیرزبانشناسی این فرضیه را به اثبات رسانده و حدود ۴۷۰ سال حاکم ایران بوده ایم

  • هادی محمودی در تاریخ مرداد 15, 1396 گفت:

    سلام و عرض ادب خدمت همگی بزرگواران و خوانندگان فهیم .

    پاسخ به سوالات “حەمە جاچک” ؛ “ناشناس” ؛ “همشهری ” ؛ “حسین ” ؛ “داریوش ” ؛ “هورامی” ؛ “بیکار ”
    و نکاتی تکمیلی .

    حەمە جاچک :
    دلیل اینکه پاسخ پرسش جنابعالی رو ندادم این است که در تاریخ به رویات و احادیث و … استاد نمیشود مگر اینکه شواهد تاریخی در خصوص یک موضوع وجود داشته باشد و احادیث و روایات نیز این مستندات تاریخی رو تشریح کنند .

    یعنی از احادیث و روایات برای تشریح استفاده میگردد نه اثبات !

    اما فقط جهت اطلاع بیشتر جنابعالی نه هیچ چیز دیگه ای ؛ درخصوص جن بودن کردها مطلب فراوان است و همگی این مطالب ریشه در یک حدیث از امام صادق دارد به این شرح :
    ابی ربیع شامی از امام صادق(ع) پرسید: گروهی از کُردها در منطقه ما زندگی می‌کنند. همیشه برای خرید و فروش می‌آیند و ما با آنها همنشین شده و با هم خرید و فروش داریم. [تکلیف چیست؟] آن‌حضرت فرمود: «ای اباربیع! با کُردها همنشین مشو؛ زیرا ایشان گروهی از جن هستند که خداوند از روی آنها پرده برداری کرده پس با آنها همنشین نشو».( کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۵،‌ ص ۱۵۸، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق؛‌ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج ۷، ص ۱۱، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق؛ با اندکی تفاوت در این منبع نیز آمده است: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ۳، ص ۱۶۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.)

    ناشناس :
    دوست عزیز در این مقاله در خصوص سکونت هورامی زبان ها در هورامانات صحبت شد نه سابقه قدمت انسان در هورامانات ؛ وگر نه قبل از سکونت هورامی زبان ها در هورامانات سورانها(جافها) در هورامانات ساکن بوده اند و قبل از آنها نیز اقوام دیگری که ریشه آنها به استان شانلی اورفه ترکیه میرسد که در مقاله بعدی که اولین مقاله از سری مقالات تاریخ هورامانات است به آن پرداخته میشود که انشاالله به زودی منتشر میشود .

    همشهری :
    دوست عزیز خیلی عجیب است که من رو متهم کردید که گفته ام اورامان یعنی سرزمین گرسنگان و … !!!
    انگار اصلا مقاله رو نخونده اید .
    من در مقاله این موضوع رو مورد نقد و برسی قرار داده ام و در نهایت آن رو رد کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که :
    و هورامانات این معانی را دارد :
    ۱- سرزمین اهورا ( خدا ؛ مقدس)
    ۲- سرزمین مردان خداپرست (پاک)

    حسین :
    دوست عزیز انگار شما هم مثل همشهری کوچکترین دقتی در خواندن متن مقاله نداشته اید وگر نه میدید که نوشته ام :
    همین گوتیوم تبدیل به کشور ماد شد که اولین حکومت بزرگ کردان شکل گرفت.دانشمندان از چهره، فرهنگ و نام های پادشاهان ماد در کتیبه های دیگر کشور ها پی به کرد بودن آنها برده اند . مادر کوروش کبیر نیز از همین مادهای کرد زبان بود.
    معنای اصیل و قدیمی کُرد بر اساس منایع باستانی “مردان پهلوان و دلیر” است که سخن در زمینه زیاد است ؛ انشالله در مقاله های آتی به این موضوع براساس شواهد محکم خواهم پرداخت .

    داریوش :
    دوست عزیز جنابعالی اگر رشته اتون تاریخ میبود در اسناد و مدارک آرشیو رو پاس میکردید با منبع شناسی آشنایی داشتید و میدانستید منابع دست اول چه منابعی هستند و منابع دست دوم چه هستند دست دوم و شیوه دستیابی به آنها را میدانستید و بدون هیچ دانشی به این راحتی در خصوص منابع اظهار نظر نمیکردید .
    توصیه میکنم در خصوص موضوعی که هیچ دانشی ندارد اظهار نظر نکنید .

    هورامی :
    دوست عزیز اولا آماری را که فرموده اید از کجا آورده اید ؛ چون تا به حال هیچ آمارگیری ای از موضوع در خصوص این موضوع در هورامانات صورت نگرفته است .
    ثانیا نکته ای که باید خدمت جنابعالی عرض کنم این است که جستجوی هویت غیر کردی برای هورام ها عواقب وخیمی به دنبال دارد و در ضمن هیچ فایده ای هم ندارد و هیچوقت سبب نمیشود که سایرین این دید را پیدا کنند که هورام ها نژادی اصیل و برتر و … هستند .
    مثلا خودتان را با قوم لک در کرمانشاه مقایسه کنید که چند دهه پیش ادعای هویتی جداگانه برای خود داشتند و خودشان را در کرمانشاه جدا کرده اند در جاه های مثل جعفر آباد و …
    اما این کار آنها در نهایت سبب دیدی منفی نسبت به آنها شد و همگی خوب میدانیم که مردم کُرد کرمانشاه در حال حاضر چه دیدی به لکها دارند .

    بیکار :
    دوست عزیز اگر متن مقاله رو به دقت مطالعه میفرمودید میدید که نوشته ام :
    اینکه قبل از این زمان هم در این مناطق بازهم آنها یا کسانی غیر از آنها در این مناطق سکونت داشته اند مستندات خیلی زیادی وجود ندارد ؛ از این رو باید به متون کهن مذهبی و یا حماسی رجوع کرد .
    قدیمیترین متون کهن مذهبی حماسی نیز همانگونه که همگان میدانند همان شاهکار ابوالقاسم فردوسی یعنی شاهنامه است.
    البته برای اکثر حکایت ها شاهنامه هیچ سند و مدرکی وجود ندارد ؛ اما یک قاعده در تاریخ وجود دارد که بزرگان رشته تاریخ میگویند که هر افسانه ای ریشه در یک حقیقت دارد .
    به این معنا که گذشته های دور واقعه ای اتفاق افتاده است اما بعلت مکتوب نشدن وقایع مورد نظر یا از بین رفتن مکتوبات ؛ در اذهان مردم سینه به سینه نقل گشته و اضافات زیادی به آن افزوده شده است و به صورت یک افسانه در آمده است.
    “پس افسانه ها و اسطوره ها ریشه در حقیقت دارند”

    ثانیا گُرد به معنای پهلوان و دلیر یکی از معانی واژه گُرد است که البته این رو د کامنت اولم نوشته ام (انگار آن کامنت رو نخونده اید ! )
    واژه گرد معانی فراوان دیگری دارد از جمله لقب گردآفرید و … اما متخصصین این حوزه اعتقاد دارند واژه کرد از گرد آمده و در نتیجه گذشت زمان به کرد تبدیل گشته است .
    برای مطالعه بیشتر به این آدرس مراجعه فرمائید :
    https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/zahak/sh7/

    ثالثا جنابعالی طوری اظهار نظر فرمودید که یه آدم بیسواد احساس میکند که یکی از بزرگترین زبانشناسان دنیا هستید ولی دقت داشته باشید که اکثر خوانندگان این موضوع انسانهای فرهیخته و باسوادی هستند و اگر به دقت به کامنت های اشخاصی که صادقانه و شجاعانه و با اسم واقعی اظهار نظر فرموده اند مراجعه کنید میبینید که چقد مستدل و با منبع در مورد تفاوت گویش و زبان صحبت کرده اند و به پرسشهایی نظیر پرسش جنابعالی پاسخ داده اند(به همین دلیل به پرسش جنابعالی پاسخ ندادم) .

    پیشنهاد میکنم قدری مطالعه اتون رو بالا ببرید و قدری هم در نحوه و ادبیات کلامتون تجدید نظر کنید و یاد بگیرد همانند اشخاصی مثل آقای عدنان معاذی و فاروق ولدبیگی صادقانه و باشجاعت با اسم واقعی نظر بدهید .

    و در پایان :
    انشاالله نگارش این مقالات سبب شود که تمامی خوانندگان محترم شخصا به منابع رجوع کنند تا پرده از بسیاری حقایق ناگفته برداشته شود .

  • حەمە جاچک. در تاریخ مرداد 11, 1396 گفت:

    ۱- روایت مربوط به جنّ و دیو بودن کردها

    مسعودی در «مروج الذهب» این گونه نگاشته است: «مردمانی نسب آن ها را به کنیزان سلیمان بن داود (ع) می رسانند؛ هنگامی که ملک از سلیمان گرفته شد، شیطانی معروف به جسد با کنیزان منافق وی درآمیخت، لکن خداوند کنیزان مؤمن را از تجاوز وی در امان داشت و چون خداوند ملک سلیمان به او بازگرداند، کنیزانی که از شیطان آبستن بودند بزادند، سلیمان فرمود: آن ها را سوی کوه ها و دره ها برانند و آن کودکان تحت نظر مادرانشان بزرگ شدند، ازدواج کردند، فرزند آوردند و آغاز نسب کردان از آنجا بود.»[۱]
    واما دانشمند بزرگ کورت،شرف خان بدلیسی درباره تاریخ نژاد کورەد ها چنین نوشته است:
    «به قول بعضی از حکما (الاکراد طایفه من الجن کشف الله عنهم الغطاء) یعنی کردها طایفه ای از جنّ هستند که خداوند پرده از آن ها برداشته است و به روایت برخی از مورخان دیو با انسان ازدواج کرده طایفه اکراد از ایشان پیدا شده العلم عند الله.»[۲]

    مرتضی زبیدی نیز بعد از اینکه روایات مربوط به کردها و از جمله آن ها روایت مربوط به کنیزان سلیمان (ع) را می آورد، نظر ابومعین نفسی (۴۱۸-۵۰۸ ﻫ.ق) را در «بحرالکلام» می نگارد که: «آنچه گفته شده که همانا جن به حرم سلیمان (ع) تجاوز کرده است و کردها از آن حاصل شده اند، باطل است و هیچ اصلی ندارد.»[۳]

  • ناشناس در تاریخ مرداد 11, 1396 گفت:

    سلام

  • هادی محمودی در تاریخ مرداد 10, 1396 گفت:

    پاسخی مبسوط برای همه خوانندگان فهیم و بزرگوانی که اظهار نظر فرموده اند.
    علی الخصوص آقای “فاروق ولدبیگی” و آقای “عدنان معاذی”
    ابتدا آقایان معاذی و ولدبیگی و سپس سایر خوانندگان محترم :

    ابتدا آقای عدنان معاذی :
    آقای معاذی عزیز چندین بار هم در مقاله قبلی و هم مقاله فعلی مباحثی را مطرح فرمودید که جای تامل دارد .
    آقای معاذی اون مطلب که درباره طایفه متران فرمودید و آقای شمس را متهم به الکی گویی و خیال پردازی کردید و بنده رو به اشتباه بزرگ متهم نمودید نه گفته بنده است و نه گفته آقای شمس بلکه برگرفته از کتاب “فرهنگ لغت آرام انگلیسی- کردی- فارسی” اثر امیر امینی در سال ۱۳۸۵ است که کتابی بسیار جامع در حوزه واژه شناسی و فرهنگ است .
    و نه بنده و نه آقای شمس هیچکدام نگفتیم که طایفه خالدی باز ماندگان طایفه ارمنی متران هستند بلکه تنها عرض کردیم این اسم هنوز هم در پاوه شنیده میشود .
    آقای معاذی عزیز قدری در اظهار نظر احتیاط کنید و مراقب باشید که چه میگویید و چه مینویسید .

    آقای ولدبیگی:
    آقای ولدبیگی عزیز شما دیگر چرا ؟ شما که فرمودید معلم تاریخ هستید ؟
    شما که در سایت دنگی نوریاو بر مقاله بنده ردیه مینوشتید و ادعا دارید که دوستدار پرده برداشتن از گذشته پر ابهام پاوه و هورامانات هستید .
    ایا در کلاس های تاریخ دانشگاه به شما آموخته اند که بدون اینکه به منابع رجوع کنید یک مطلب رو رد کنید !
    شما که خودتان در سایت دنگی نوریاو اعتراف کردید که دو کتاب مشهور پروفسور مینوروسکی و راولینسون رو نخونده اید پس چگونه مقاله بنده رو که بیس آن دو کتاب مشهور از این دو تاریخدان بزرگ است رو رد کردید ؟؟؟

    اما توضیحی در باره مقاله قبلی و فعلی برای همه خوانندگان محترم :

    دانشمند بزرگ جهان و تاریخ نگار مشهور “ویل دورانت” جمله مشهوری دارد :
    “هیچ تمدنی نابود نمیشود مگر انکه قبلا با یک نیروی دورنی نابود شده باشد”
    این نیروی درونی هما هویت مردم یک منطقه و سرزمین است .
    ما مردمان ساکن هورامانات نباید به خاطر حس غرور و … گذشته امان را انکار کنیم .

    واقعا چرا برخی خوانندگان محترم در خصوص مقاله قبلی با اون حجم و شدت مخالفت میکردند و حاضر نبودند واقعیت تبعید همگی مردم پاوه توسط نادر شاه رو بپذیرید ؟؟؟

    اینکه بنده در متن مقاله تحلیل کردم که جمعیت آنزمان فاوج حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر بوده چه جای شکی دارد .
    (دقت کنید که منظور از فاوج در مستندات قدیمی ؛ همان پاوه و اطراف پاوه نظیر مناطق حومه نوسود فعلی و جوانرود فعلی و روانسر فعلی و … است که در متن مقاله اشاره شد نودشه و دزاور و … و جمعیت حال حاظر این مناطق چیز حدود ۱۷۷ هزار نفر است )

    اینکه برخی اظهار میکردید تبعید نبوده بلکه کوچ بوده با چه منطقی سازگار است ؟؟؟
    مردم چه منطقه ای حاظر هستند که سرزمین اجدادی خود را در آن رشد یافته اند و صاحب فرهنگ و تمدن شده اند برای همیشه رها کنند ؟؟؟

    شاید همانطور که خدمت آقای معاذی حضورا عرض کردم ؛ شاید هنگامی که نادر شاه افشار تمامی مردم پاوه رو اسیر و تبعید کرد عده بسیار کمی از مردم پاوه آنزمان به کوه های اطراف پناه بردند و پس از چند ماه زندگی در این کوه ها با آگاه شدن از عبور کامل نادر شاه به پاوه بازگشتند .

    اما هیچ جای شکی نیست که نادرشاه تمامی مردم فاوج رو تبعید کرد .

    هیچ جای شکی نیست که پاوه و نودشه در آن زمان شهرهای بزرگی بوده اند و پرجمعیت .

    هیچ جای شکی نیست که مردم کردکوی و نودیجه استان گلستان همین نوادگان فاوجی های تبعید شده هستند .

    امیدورام نگارش این مقالات سبب شود خوانندگان محترم شخصا به مطالعه بپردازند و به کتابهای مورد اشاره رجوع کنند تا هویت واقعی شان را دریابند .
    .

  • همشهری در تاریخ مرداد 10, 1396 گفت:

    اقای محمودی بنده نمیدانم به قول خودمان چقدرشاره زا واگاه به مسایل تاریخی هستی وچقدر به این مطالبی که سرچ کرده ای اعتقاد داری اگه دردیگر استانها کردنشین یادرشهرها وروستاه های همجوارسری بزنی میدونی که اکثر کوه ها چشمه ها ودرها منطقه به زبان هورامی نامگذاری شده اند پس اگه هورامی کردنیست شما بفرماییدچه قومیست راستی شاعرانی ازگذشته اکثراشعار خودرابازبان هورامی سروده اند از جمله مولوی تاوگوزی هدف شان چه بوده است مگه نمیتونستن به لهجه خودشان بسرایند ازقدیم الایام منطقه هورامان از نظر لباس غذا خودکفاومنطقه باتوجه به کوهستانی بودن وداشتن پوشش گیاهان خوراکی ودامداری مایحتاج خودرارفع نموده ونیازی به وارد کردن ازجاهای دیگه نداشته اندپس بیان کردن کلمه اورا یاهمان برسی وگشنه صحیح نمیباشد که هیچ وبلکه غلط وناروااست هرجوکی رانبایدرسانه ای کرد

  • ناشناس در تاریخ مرداد 10, 1396 گفت:

    حکومت هورامی زبان اردلان به مدت ۸۰۰سال به پایتختی سنندج بر مناطقی وسیع از غرب ایران تسلط داشتند.
    امدن گروهی از مردم کناره های دریای مازندران به مناطق گوران ان زمان که مشتمل بر همدان وشارزور وسنندج وهورامان فعلی(که در این منطقه قبل از امدن انها ،گورانها ساکن بودند) مربوط به دوران قبل از میترایی(بیشتر از ۳هزارسال)است. ان زمان کردها هنوز در منطقه مسکونی هورامیها وجود نداشتند. چون هیچ اثاری از انان در مناطق گوران به چشم نمیخورد(برعکس تا دلتان بخواهد اسامی واثار گورانها در مناطق کردها موجود است). وسرانجام اینجا امدند..(به احتمال قوی کردها از سیبری امده اند)
    یارسان جلوه ای از ایین مهر وزردشت است که گورانهای یارسان کاملا انرا حفظ کرده اند ونشان میدهد حداقل سابقه سکونت گوران در اینجا به ۳هزار سال پیش میرسد
    بیشترین دوستداران ایین مهر وبعدها زردشت،هورامیها بودند که بعدها از این طریق کردها هم به این ایینها اشنایی پیدا کردند(که در قالب ایین یارسان وکاکه یی و…)تجلی یافت.
    برطبق اسناد وگفته های اقای محمودی قدمت شهر پاوه به بیش از ۳هزار سال میرسد.
    ادبیات کلاسیک هر ملتی از شاخصه های مدنی وسواد ان منطقه است .که از این روی هورامیها سرامد هستند بحث درباره ادبیات کلاسیک است نه ادبیات معاصر(که البته وزنه هورامیها در این مورد هم سبک نیست) ونه درباره شیرکو وبختیار که هنوز در قید حیاتند.. گورانها هم رشید یاسمی وقطب الدین صادقی و سلطانی و پروفسور زلمی و مردوخ وامین هورامی وپروفسور افراسیاب و مفتی دشه و صدها شخصیت هورامی زبان دیگر را دارند و….
    دانشمندان گوران(ونه شاعران)واوازه اشان تا غزه ویمن وهند و مصر …رفته است لطفاتمدن گوران را به چند پارچه شعر و…خلاصه نکنید. کمتر جایی از خاورمیانه را سراغ داریم که ارامگاه دانشمندی گوران در ان نباشد. (اسامی دانشمندان در این مقال نمیگنجد).هرچند کردها تا ابد شاهکاری مانند شاهنامه هورامی وکلام وصدها نسخه خطی و…را نمیتوانند خلق کنند.زازاها هم به موازات گورانها دانشمندپرور بوده اند( مدنیت بزرگ زازاها بسیار ناشناخته تر از گوران هاست)

    یکی (و نه همه)از اسنادتکلم زبان گوران مردم همدان،پروفسور مارف خزنه دار وزبان گوران قزوین ،حمدالله مستوفی است.
    اقای ناشناس برای اثبات یکی بودن زبان واحد هورامان(گوران)با اتروپاتگان بزرگ ،
    به سبک خودتان مطلب پایین را اوردم (اسناد انقدر زیاد است که انتخاب را برایم سخت کرد و..)
    ابن ندیم در کتاب «الفهرست» خود به نقل از این مقفع می‌گوید: «اما فهلوی منسوب است به فهله که نام نهاده شده است بر پنج شهر: اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان» (۱). بنظر برخی ایرانشناسان (۲) اصولاً از اواخر اشکانیان به بعد به سرزمین‌های ماد باستان «پهله» (به فارسی میانه: پَهلَو) و به زبان مردم آن سرزمین فهلوی می‌گفتند.

    اما این نام «پهلوی» و یا «فهلوی» نباید مارا گمراه کند. این فهلوی دوره اسلامی دیگر آن فارسی میانه دوران سلوکیان تا ساسانیان نیست. تصور کنید که در این میان مادی و پارسی آمیزش یافته‌اند، پارتی و یا اشکانی هم به آنها ملحق شده و یک فارسی تا حد زیادی مشترک و واحد از درون آن بیرون آمده که مثلاً نظام الملک و اکثر دبیران و ایرانیان اهل دیوان و همچنین تجار و نویسندگان و بخصوص شعرا مانند خیام و فردوسی بکار می‌برند. همچنین یک دگرگونی بسیار بزرگی شده که عبارت از قبول اسلام و نفوذ همه‌جانبه زبان عربی بوده، با همه واژگان و تعابیر و اصطلاحات و الفبایش. یعنی طبیعی است که این «فهلوی» دوره فردوسی و قطران تبریزی و سلجوقیان و بعد از آنها، همان پهلوی ساسانیان نیست، بلکه اولاً با عربی مخلوط شده و ثانیاً (مهم تر از همه) محلی و منطقه‌ای است. در اردبیل واژگان دیگری دارد و در همدان واژگان دیگری و حتی گاه از نگاه ساختاری هم فرق می‌کند.

    از این جهت است که در متون پهلوی که از زمان ساسانیان باقی مانده آثار عربی چندانی دیده نمی‌شود اما در فهلویات یعنی مثلاً در دو بیتی هائی که در داخل آثار نویسندگان و یا به نقل از دیگران همچون زبان محلی آنان نقل شده آثار زبان عربی و فرهنگ دوره پس از اسلام به روشنی مشاهده می‌گردد.

    یعنی در حالیکه آن زبان مشترک و اداری و رسمی و ادبی فارسی که در ضمن خاستگاه و پایگاه اصلی اش فارس و خراسان است به حیات و پیشرفت خود ادامه می‌دهد، بین مردم ماد سابق و «پهله» و یا «فهله» بعد یعنی از آذربایجان تا اصفهان و همدان، در سطح شفاهی این فهلوی‌های محلی هم زندگی خود را به موازات آن فارسی رسمی و ادبی ادامه می‌دهند. نویسندگان و شعرا هم همه آثار خود را به فارسی ادبی می‌نویسند اما گهگاه یک رباعی و یا بیتی هم به زبان محلی خود می‌نویسند.

    آن روایت ابن خطیب تبریزی و استادش ابولعلا معری از هزار سال پیش هم اشاره‌ای به همین است که می‌گوید روزی ابن خطیب تبریزی در معره النعمان سوریه نزد استاد خود بوده که یکی از همشهریان تبریزی او وارد مسجد می‌شود و خطیب با او به زبان خود صحبت می‌کند و وقتی که ابولعلا در باره آن زبان می‌پرسد، خطیب می‌گوید این زبان «اَذْرَبیّه» نامیده می‌شود (۳).

    و از همین جهت است که برای تفکیک بین زبان پهلوی دوره ساسانیان و ادامه آن زبان در دوره اسلامی در مناطقی مانند آذربایجان. گیلان و کردستان و همدان و قزوین و زنجان و حتی ری و اصفهان بهتر است به آن زبان دوره ساسانیان همچنان «پهلوی» و به این زبان محلی و غیر ادبی دوره اسلامی سرزمین‌های نامبرده «فهلوی» بگوئیم تا این دو با هم عوضی گرفته نشود.

    فهلوی محلی هرکدام از این سرزمین‌ها طبیعتاً زبان ادبی نبود، استاندارد نشده بود، مردم این منطقه فهله زبان آن منطقه دیگر فهله را خوب نمی‌فهمیدند، اگر چه اهل دیوان و تجار و روحانیون هر منطقه آن زبان مشترک و ادبی فارسی را هم فهمیدند. اما به هر تقدیر این لهجه‌های محلی که هرکدام یک گونه فهلوی بودند، امروزه هنوز هم خصوصیات زبانی و تاریخی این منطقه‌ها را می‌تابند. آنها وارثان زبان مادی باستان و سپس فارسی میانه یعنی پهلوی در ماد هستند. درست است که مثلاً آن دوبیتی‌های شیخ صفی زبان رسمی و ادبی ۷۵۰ سال پیش نیست اما زبان مردم اردبیل و یا گیلان و یا خلخال است و یا آن زبان مردم تبریز که در پایان رساله روحی انارجانی می‌خوانیم طبیعتاً ادبی و رسمی و غیره نیست، اما نمونه مهمی است که نشان می‌دهد مردم عادی و عوام تبریز ۳۵۰ سال پیش چگونه صحبت می‌کردند.

    یک مثال: ابوعبدالله بشاری مقدسی که یک دانشمند قرن دهم م. یعنی ۳۰۰-۴۰۰ صد سال پس از اسلام است، در باره زبان مردم «تقاسیم» و «اقالیم» عجم یعنی ایران می‌گوید: «زبان مردم این هشت اقلیم، عجمی (ایرانی) است. برخی از آنها دری و دیگران نامانوس است. همگی آن‌ها فارسی نامیده می‌شوند» (۴). شکی نیست که در اینجا منظور مقدسی از «عجمی» همان فارسی دری و یا ادبی و منظور او از زبان «نامانوس» («منغلق») دیگران همان لهجه‌های محلی فهلوی است.

    یک نمونه دیگر: ابوعبدالله محمد بن احمد خوارزمی که او هم در سده دهم می‌زیست، در کتاب «مفاتیح العلوم»، زبان فارسی را منسوب به مردم فارس و زبان موبدان دانسته و زبان دری را زبان خاص دربار شمرده است. خوارزمی درباره زبان پهلوی می‌نویسد: «فهلوی (پهلوی) یکی از زبان‌های ایرانی است که پادشاهان در مجالس خود با آن سخن می‌گفته‌اند. این لغت (زبان) به پهلو منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر (سرزمین) اطلاق شده: اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان» (۵).

    از سفرنامه سیاح معروف عثمانی اولیا چلبی (قرن هفدهم م) که حدود ۴۰۰ سال پیش به ایروان، نخجوان، تبریز و مراغه هم سفر کرده معلوم می‌شود که ۷۰۰ سال پس از کوچ و استقامت قبایل عرب، ترک و مغول، هنوز زبان بخش قابل توجهی از مردم نخجوان و تبریز و مراغه پهلوی (همان فهلوی) بوده است. او در باره نخجوان (در شمال ارس) می‌نویسد: «رعایا و برایای این شهر به زبان دهقانی سخن می‌گویند اما شاعران عارف و ظریفان ندیم با ظرافت و نزاکت به زبان پهلوی و مغولی سخن می‌گویند که زبان هائی باستانی هستند. اهالی شهر هم چنین سخن گویند: اولاً زبان دهقانی، دری، فارسی و پارسی، غازی و زبان پهلوی» (۶).

    یعنی ما در اینجا شاهد دو زبان ایرانی و ملی «موازی» هستیم: یک زبان ادبی و رسمی یعنی فارسی دری که امروزه هم زبان ادبی و مشترک ماست و یک لهجه و یا زبان محلی (فهلوی) که به گوش ایرانیان دیگر و همچنین غیرایرانیان «پیچیده» و سخت فهم میاید.

    زبان رسمی و ادبی همان فارسی باقی مانده ولی جای زبان فهلوی را ترکی آذری گرفته. البته زبان‌ها و لهجه‌های دیگر مانند کردی و یا گیلکی و تاتی و تالشی هم اگر چه تغییر یافته‌اند اما به عنوان زبان مردم محل به حیات خود ادامه می‌دهند. از نگاه تاریخی ما در ایران ده‌ها زبان و لهجه داشتیم و هنوز هم داریم. اما از هخامنشیان و بخصوص از دوران ساسانیان به بعد همیشه یک زبان مشترک و ادبی و یا باصطلاح «رسمی» بوده که عبارت از پارسی و پارسی میانه و سپس فارسی معاصر بوده که همه مردم و بخصوص طبقات متوسط و بالا و مدیران و دولتمداران و لشکریان و اهل دیوان و دانشمندان و نویسندگان و شعرا را به همدیگر وصل می‌کرده، مدارک رسمی به آن زبان نوشته می‌شده و این زبان با این ترتیب شرایط ارتباط و کار و همزیستی آنها را در یک دولت فراهم میاورده.

    کسروی هم آن دوبیتی‌های شیخ صفی را نمونه زبان ایرانی آذری شمرده…

    احسان یارشاطر هم بر همین نظر است. از طرف دیگر بسیاری از دانشمندان و زبانشناسان برجسته معاصر مانند گرنوت ویندفور و دونالد ال. استیلو این گویش و گویش‌های دیگری را که بعنوان «آذری» ایرانی در سرزمین آذربایجان تکلم می‌شدند شاخه و یا گونه‌ای از مجموعه زبان‌های تاتی جنوبی می‌شمارند (۱۱). این دو زبانشناس حتی از نظر ساختاری، تالشی را هم گونه‌ای از همان خانواده می‌شمارد. میدانیم که بعضی‌ها هم مثلاً همین نمونه دو بیتی‌های شیخ صفی را لهجه گیلکی زمان شیخ صفی شمرده‌اند.

    بنظر همه این‌ها در واقع درست می‌گویند، چرا که اغلب اتفاق افتاده که اسم یک شهر و یا سرزمین به زبان مردم آن شهر و سرزمین داده شده است. این چیز عجیبی نیست. ما هنوز هم از لهجه اصفهانی، مشهدی و یا همدانی صحبت می‌کنیم، اما در عین حال اکثرمان میدانیم که اینها «زبان» مستقلی برای خودشان نبودند و نیستند، بلکه همچون شاخه‌ها و گویش‌ها و یا لهجه‌های یک زبان مشترک مادی و سپس فارسی بشمار می‌روند.

    از این جهت بنظر هیچ عیبی ندارد و غلط هم نیست که گونه فهلوی آذربایجان در دوره اسلامی و پیش از تسلط زبان ترکی را عموماً «آذری» و یا «آذری باستان» و یا «ایرانی آذری» (در برابر «ترکی آذری» امروز) بنامیم؛

    از طرف دیگر به یک نکته هم باید دقت کرد: همچنانکه استاد مینورسکی هم در مدخل «تات» نشر نخست «دائره المعارف اسلام» (به انگلیسی) می‌گوید، زبان «تاتی» از نظر تاریخی به همه زبان‌های ایرانی دوره اسلامی در غرب و مرکز ایران گفته شده است که ترکی نباشند. لفظ «تاجیکی» هم در شرق یعنی آسیای میانه به «زبان ایرانی و غیر ترکی» گفته شده و اساساً اینها نام هائی هستند که ترک‌ها به ایرانی زبانان داده‌اند، اعم از پهلوی آذربایجان و سغدی و فارسی سمرقند. منظور این است که تاتی و تالشی و گیلکی و کردی و گورانی و زازاکی همه گونه‌های محلی فهلوی بودند که منسجم نشدند، بصورت زبان ادبی و مشترک در نیامدند.

    اگر بخواهیم، می‌توانیم هر کدام و تک تک اینها را «زبان» هم بنامیم، اما باید بدانیم که منظور از «زبان آذری» و یا «زبان تاتی آذری» و غیره، گونه‌ها و لهجه‌های محلی زبان ایرانی پس از اسلام در شمالغرب ایران بوده که از بیرون، همه شاخه‌های زبان ایرانی و حتی فارسی شمرده و بعد از اسلام بعنوان یک گروه بزرگ «فهلوی» نامیده شده‌اند – مانند بایری و زوریخی در مقابل آلمانی ادبی و یا پرووانسال در مقابل فرانسه ادبی امروز.

    از سوی دیگر همه این‌ها یعنی تاتی و تالشی و آذری از سوئی، کردی و گورانی و زازاکی از سوی دیگر و گیلکی و گالشی و مازندرانی و لهجه‌های دیگر همه و همه وارثان زبان‌های مادی باستان و فهلوی‌های بعدی هستند و از این جهت برای تاریخ و زبانشناسی ایرانی اهمیت دارند.

    تقریباً در همه نمونه‌های فهلویات که نقل شده و هنوز در دسترس هستند، اثر ادبیات محلی و در اکثر موارد ادبیات تصوفی ایرانی مشهود است اکثر این اشعار دو بیتی و حتی گاه غزل هستند. بعضی‌ها آثاری نظیر نمونه‌های زبان مردم تبریز که در پایان «رساله روحی اُنارجانی» را نیز بخشی از فهلویات شمرده‌اند اما دیگران آن را نشانه «مخلوطی» از زبان عوام تبریز در حدود ۳۵۰ سال پیش می‌شمارند (۷). بعضی از دوبیتی‌های فهلوی مانند &اورامان‌های کرمانشاه &در مجالس صوفیان همراه با ترنم موسیقی بصورت آواز خوانده می‌شدند (۸).

    از پرکارترین کسانی که بیشترین بررسی را در زمینه فهلویات کرده‌اند می‌توان نام احمد تفضلی و محمد امین ادیب طوسی را برد. به گفته تفضلی (۹) نمونه‌های مختلف فهلویات از مناطق گوناگون مانند آذربایجان، قزوین، همدان و یا نهاوند نشان دهنده فرق‌های نه تنها واژگانی بلکه دستوری بین این گویش‌های ایرانی مناطق پهله و ماد باستان هستند؛ ولی در نتیجه تأثیر فارسی معاصر و پخش این اشعار در اکثر مناطق ایران ویژگی‌های زبانی و منطقه‌ای آنها کمرنگ تر شده و به فارسی استاندارد نزدیک گشته است تا جائیکه امروزه مثلاً در دو بیتی‌های معروف باباطاهر عریان از اوایل سلجوقیان و همدوره با طغرل سلجوقی آثار چندانی از ویژگی‌های محلی همدان باقی نمانده است.

    در آثار مختلف سده‌های دهم و یازدهم تا نوزدهم نمونه‌های فهلویات از زبان مردم اردبیل، تبریز، همدان، قزوین،& اورامان کرمانشاه&، ابهر، نهاوند، اصفهان، شیروان، ری، تالش، زنجان و دیلمان گیلان ثبت شده‌اند.

    چند دوبیتی شیخ صفی اردبیلی که از جمله فهلویات شیخ شمرده می‌شود، یعنی مربوط به قرن سیزدهم، زمان ایلخانان مغول، و یا مدت کوتاهی پس از سلجوقیان است، مثلا:

    بته درده ژران از بوجینمم درد
    آنده پاشان بوریم چون خاک و چون گرد
    مرگ [و] ژیریم بمیان دردمندان بُور
    ره باویان بهمراهی شویم برد

    یک دوبیتی هم از مغربی تبریزی از قرن چهاردهم یعنی تقریباً صد سال پس از شیخ صفی اردبیلی:

    دل بچهنام آذر سوتُمی ناد
    چشم یان اچ دو گیتی دو تُمی ناد
    لاوه چهنا میر بیباره ببرد
    هر چه د سالها اندوتُمی ناد
    (معنی: ای ناد! دل به آذر عشق سوختم و چشم جان از دوگیتی دوخم سیل عشقت به یک باره برد آنچه در سالها اندوختم (۱۰).

    اگر از نگاه علمی بنگریم، بنظرم همه این نامگذاری‌ها درست است. «مادی معاصر» هم شاید درست است. در واقع همه چیز بستگی به معیار هائی دارد که می‌گذاریم تا گونه‌ای از زبانی عمومی تر و بزرگتر را زبان و یا لهجه و یا گویش بنامیم. در این میان برخی دانشمندان تاریخ و زبانشناسی ممکن است معیارهای دیگری نیز داشته باشند.

    مثلاً استیلو که خودش سال‌های متمادی در داخل ایران و در منطقه ماد باستان یعنی از شمال آذربایجان تا همدان و اصفهان بررسی‌های میدانی کرده است، زبان تاتی را به دو گروه بزرگ شمالی (شمال ارس) و جنوبی (ایرانی) تقسیم می‌کند. او خود تاتی جنوبی را مشتمل بر ده گروه و هر کدام از این گروه‌ها را عبارت از چندین گویش جداگانه و متمایز از همدیگر میداند – از هرزنی و دیزماری (کرینگانی) در شمال آذربایجان تا وفسی در اراک و استان مرکزی و رودباری (۱۲). در این تقسیمات، هم آذری و هم تالشی و هم ده‌ها لهجه دیگر شاخه‌های یک گروه واحد بنام «تاتی» هستند.

    ، باید بدانیم که اکثریت مردم آذربایجان و یا کردستان، همدان، گیلان و استان مرکزی، قبل از کوچ و استقرار تدریجی قبایل ترک زبان به ایران و آناتولی در طول هزار تا پانصد سال پیش، چندین گونه محلی زبان ایرانی شمالغربی و مرکزی را که مجموعاً «فهلوی» نامیده می‌شد، تکلم می‌کردند. مورخین و زبانشناسان و حتی گاه خود مردم این سرزمین‌ها، به هر کدام از این گونه‌ها نام‌های متناسبی با نام آن محل و یا گروه اجتماعی را داده‌اند که یکی از آن‌ها هم «آذری» است.

    منابع

    (۱) ابن ندیم، محمد بن اسحاق: «فهرست»، ترجمه رضا تجدد، تهران ۱۳۴۶، ص ۱۵

    (۲) Henning, Walter B. : “Mitteliranisch,” in HO I, IV, 1, Leiden, 1958, p. 95

    (۳) Yarshater, Ehsan: Azerbaijan vii: The Iranian Language of Azerbaijan, in: Encyclopaedia Iranica Online, viewed on Oct 10, 1016

    (۴) المقدسی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمدبن احمد: احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه دکتر علینقی وزیری، جلد ۱، چاپ اول، انتشارات مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۱، ص ۳۷۷

    (۵) خوارزمی محمد، مفاتیح العلوم، ترجمه حسین خدیو جم، چاپ اول، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۴۷، ص ۱۱۲

    (۶) اولیا چلبی، محمد ظلی ابن درویش: اولیا چلبی سیاحتنامه سی، استانبول ۱۳۱۴ ه. ق.ایکنجی جلد، ص ۲۶۵-۲۷۵

    (۷) Yarshater, ibid

    (۸) Tafazzoli, Ahmad: Fahlaviyat; in Encyclopaedia Iranica online, retrieved on Sep 16, 2016

    (۹) Yarshater, ibid

    (۱۰) ادیب طوسی، م. ا. فهلویات مغربی تبریزی، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، ش. ۸، سال ۱۳۳۵، ص ۲۲۳-۲۲۴

    (۱۱) Windfuhr, G. : Dialectology and Topics, in: Windfuhr, G. : The Iranian Languages, Routledge (UK,) 2009, pp. ۵-۴۲ و همچنین Stilo, D. L. : The Tati Language Group in the Sociolinguistic Context of Northwestern Iran and Transcaucasia, Iranian Studies, vol. 14, 1981

    • ناشناس در تاریخ مرداد 10, 1396 گفت:

      ‌آمدن گروهی از مردم کناره های دریای مازندران به مناطق گوران ان زمان که مشتمل بر همدان وشارزور وسنندج وهورامان فعلی(که در این منطقه قبل از امدن انها ،گورانها ساکن بودند) مربوط به دوران قبل از میترایی(بیشتر از ۳هزارسال)است. این منابعی که در ذیل متن آوردید یک منبع هم به گور و مور و هورام اشاره نداره فقط شما به زور می خواهید ربط بدید
      برادر گوری منبعت چیه واقعا منبعت برای ۳۰۰۰ سال قبل چیه ما در تاریخ آنچه شاید بتوانیم دقیق به آن استناد کنیم تنها تاریخ پس از اسلامه که منابع مکتوب و مستند هس من نمی دونم اوارمه چرا در این توهم باستان گرایی گیر کردند و دقیق هر کجای تاریخ ناروشن باقی مانده شماها هم مث ترکا سعی در این دارید که به خود ارتباط بدین. در هیچ منبع معتبر زبان شناسی مردم همدان یا سنندج که البته سنندج شهریه تازه تأسیس اذعان نشده که گورای یا اورامی بوده اند لطفا منبع دقیق. خاندانی که خود گور بوده و حکومت منطقه رو در دست داشته و ساکنان منطقه هم گوری اورامی بودند و حتی به گفته شما ادبیات خهورامی را گسترش داده (البته اینم اشتباهه چون زبان رسمی اردلانها برای مکاتبات و حتی نوشتن زبان فارسی بوده ولی گوری و سبکش زبان شعری فقط زبان شعری محلی در حجره های کردستان بوده نه زبان نثر اگر اینگونه نیس لطفا یک متن دو صفحه ای نثر از گوری یا همان اورامی خودت از این تاریخ ۱۳۰۰ ساله که ادعا دارید برای ما بیاورید.) چطور وقتی حکومت گوره زبان مردم سنندج هم گوریه یک شبه زبان این مردم به کردی تغییر پیدا کرده؟ حکومتی که شما گور و اورام نامیده اید حداقل تا اواسط قاجار قدرت هم داشته (مستند).
      اما در مورد کردها آیا کردها از سیبری آمده اند. من نمی دونم منبعت چیه آخرین اثر مربوط به تاریخ کردستان اثر مورخین روس که به این شرحه: لازاریف،م .س، محوی، ش، خ، واسیلیه وا، ی ، ای، حسرتیان، م. آ و ژیگالینا(۱۳۸۶)، تاریخ کردستان، ترجمه صدقی و امیناوه، انتشارات فروغ: آلمان. کانون شکل گیری قوم کرد و حتی ریشه های کرد رو به خود منطقه زاگرس بر می گردونه و این گفته شما هیچ سندیتی ندارد. لطفا با منبع معتبر زبان شناسی و تاریخی بحث کنید. دوم امروزه علم ژنتیک پیشرفت کرده مطالعات ژنتیکی ریشه های کرد رو به همین منطقه برمی گردونه و بومی هستن ولی جالبه در مقابل زوازکه که گوری ها هم از آنها هستن مطالعات ژنتیکی و DNA نشون می ده که از جایی دیگر اومدن ولی برای کردها اینگونه نبوده، امیدوارم روزی این هم برای اورامه انجام بشه و شر این توهمات رو کم کنه. نتایج این حقیقات ژنتیکی رو از Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology, نتایج این تحقیقات ژنتیکی رو می تونید از انستیتوی ماکس پلانک برای انسان شناسی تکاملی پیگیر باشید.
      با این حال در مورد گوری یا هورامی و کرد به نظر من ۱-نمیشه به تاریخ قبل اسلام ارجاع چندانی داد ۲-تمام منابع اسلامی گوری را کرد قلمداد کرده اند ۳-اگر نتایج امروز مستشرقین و نظامیان و مسیونرهای غربی رو قبول دارید که از کرد جدا هستید برای روشن شدن بیشتر موضوع به نظرم با توجه به پیشرفت علم ژنتیک، آزمایشهایی در مورد گوریها و کردها می تونه نتایج بهتر و دقیق تری رو به ما بده. چون لااقل تحقیقات انستیتوی ماکس پلانک در دو مورد کوردها کرمانج و کردهای زوازکه نشون می ده که کورمانجها بومی منطقه و زوازکه مهاجر از شمال ایرانن. در مورد هورامی .و همسایگان کردش هم اگر هوارمه کرد نیستن این می تونه نتایج دقیقی بدست بده.
      ادبیات کلاسیک هر ملتی از شاخصه های مدنی وسواد ان منطقه است .که از این روی هورامیها سرامد هستند بحث درباره ادبیات کلاسیک است نه ادبیات معاصر(که البته وزنه هورامیها در این مورد هم سبک نیست) ونه درباره شیرکو وبختیار که هنوز در قید حیاتند.. من نمی دانم شما چرا سعی در تحمیق خوانندگان دارید : متن من اینه:۱- زبان مادر تمام گویشهای کردی کورمانجی هس لاقل از قرن ۱۵ میلادی حدود ۶ قرن مکتوبات از کردی چه نظم و چه نثر برجای مانده… شما باز هم می گم یک متن حداقل ۲ صفحه ای از نثر هورامی از این ۱۳۰۰ (غیر از این چند دهه اخیر) سال به قول خودتون به من معرفی کنید تا تمدنتون رو باور کنم جز یک سری اشعار محلی با وزن محلی. ۲- آیا این ادبیات با این غنا با شاعری چون خانی، باته یی، فقیه طیران و ملای جزیری و غیره تا معاصر چون شیرکو بیکس، محمد اوزون، بختیار علی و … ملتی بی فرهنگ و تاریخ و تمدن می تواند داشته باشد
      حال من کجا گفته ام بیکس و بختیار علی کلاسیک هستند. آیا شاعرانی چون حریری، شاعری چون خانی، باته یی، فقیه طیران و ملای جزیری و … کلاسسیک کرد هستند؟ یا معاصر؟. ادبیات کردی رو در جهان با شعرای گوری می شناسند؟! یا با شاهکار کلاسیک مم و زین احمد خانی؟. از کلاسیک های کرد علی حریری (۱۰۷۸-۱۰۰۹میلادی) از نخستین شاعران ادبیات کردیست و الان ما ۲۰۱۷ هستیم ملتی که چنین شاعرانی داره. لااقل تنها شاعری چون خانی داشته چطور یک سری گوری پاپتی وقیحانه به خود اجازه می دهند اون رو بی تمدن و نسل و نسب بنامند. ملتی که شرفخان بدلیسی رو داره چطور مهمانان ناخوانده به خود اجازه می دهند اون رو بی اصل و نسب بنامند. نثر کردی در سده ی ۱۶ با نوشتن کتاب تەسریف ۱۵۹۱ اثر علی ترماخی شروع شده حال اگر شما صاحب تمدنید و اگر ادعا دارید که گوری جز یک سبک ادبی بوده لطفا از این ۱۳۰۰ سالی که ادعایش را دارید ۲ صفحه نثر به من معرفی کنید تا باور کنیم جز یک سبک ادبی بوده
      من دیگر جواب سایر توهماتتان که زبان پارتی جبال و بلاد الفهلویون را با گوری و اورامی قاطی کردید نمی دهم. منابعی هم که آوردید به زور می خواید بگید که زبان پارتی جبال و بلاد الفهلویون گوری و اورامی هستند که هیچ منبع و سند معتبری این رو قبول نداره. جز نوشته جاتی که خود گوریها نوشته اند در چند سال اخیر. شما نمی توانید فهلوی را به هورامی تقلیل بدید ولی شاید با اغماض بتوان گفته هوارمه بخشی از آن بوده اند.
      توصیه آخرم کردی جزو ۱۴ زبان اول جهان اسلامه با ۳۰ ملیون جمعیت شما گوری و اورامی با حدود ۲۰۰ هزار نفر جمعیت البته با توهماتتون سنندج رو هم بهش اضافه کنید ۶۰۰ هزار خخخ چطور به این جمعیت توهین می کنید تمدنتان از همین جا معلوم است در نوشته های بی ارزشتان که برای خودشیرینی پیش اربابان فارستان در دو دهه اخیر نوشته اید تمدنتان معلوم است. با توهمات باستان گرایی می خواهید خود را اصیل نشان دهید تا گوشه نگاهی به شما داشته باشند و انعامی دهند شما را. ولی این را بدانید ملت ما زنده است، آن روزی را می بینم که برادران کرد شیعه هم از خواب غفلت بیدار شوند و شما که خود را به نرخی ناچیز می فروشید و در پی دست و پا کردن هویتی سراب گونه علیه کرد هستید به تاریخ خواهید پیوست و بدنامان تاریخ و رسوا خواهید شد.

  • پاوه در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

    تقریباً همه منابع معتبر زبانشناسی هورامی را گویشی از زبان گورانی دانسته‌اند.گویش هورامی (اورامی) ، یکی از گویش های زبان کردی است.پس هورامی گویشی از زبان کردی است نه اینکه قومی جدا از کردی باشد .شاخه‌های اصلی زبان کردی عبارتند از :
    ۱- گویش کرمانجی
    ۲- گویش زازانی یا گورانی
    ۳- گویش های جنوبی.
    گروه زازا_گوران نیز به سه بخش بخش می‌شوند:
    – گویش‌ اورامی
    – گویش گورانی
    – گویش زازا
    پس مشخص شد هورامی گویشی از زبان کردی است وزیاد بحث نکنید. به طور قطع به یقین می توان گفت گویش هورامی گویشی اززبان کردی است .ونظرجامع وکامل آقای هادی محمودی ادعای جامع وکاملی براین ادعا است.

  • هادی محمودی در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

    سلام عرض ادب خدمت همه بزرگواران و خوانندگان فهیم.

    خدا را شاکریم که هنوز کم نیستندد کسانی که هویت و ریشه خود را حفظ کرده اند و بدان افتخار میکنند و به آن عشق میورزند .

    اما بعد…
    همه نظراتی هورامی زبانان و سوران زبان در خصوص مطلب نگاشته بودند به دقت خواندم و ناگذیرم سه نکته را درج کنم .

    نکته ۱ )
    سوران زبانان محترم :
    شما نباید به خودتان اجازه دهید و بگویید که هورامی زبانان به دلیل اینکه بعد سوران زبانها وارد هورامانات شده اند؛ مهمان هستند و نمک میخورند و نمکدان میشکنند !!!
    بر اساس قدیمی ترین مستندات ؛ قدمت هورامی زبانان در هورامانات چیزی حدود ۱۷۵۰ سال است و این مناطقی که در آن ساکن شده اند صدها سال است که سکونت گاه اجداد آنها است و سرزمین اجدادی آنهاست و متعلق به آنهاست .
    این دید شما تنها به آن دلیل است که هورامی زبان در اقلیت قرار دارند ؛ اما نباید ادعا کنید که خطه هورامان هیچ شخصیت برجسته ای در علم و ادب و شعر نداشته است و همه افتخارات کُرد را از آن خود بدانید ؛ باید به این نکته هم توجه داشته باشید که در میان همه دانشمندان و ادبا و شاعران کرد ؛ چندین نفر آنها اصالت هورامی داشته اند(مثلا دانشمند برجسته دکتر سعید خان کردستانی) که همواره به کُرد بودن خود افتخار میکرده اند و خدمات فراوانی برای کُرد انجام داده اند .

    نکته ۲ )
    هورامی زبانان محترم :
    درست است که در صد سال اخیر گاها مورد بی مهری کُردهای هموطن خود قرار گرفته اید اما این نباید باعث شود که در جستجوی هویت غیر کُردی برای خود باشید .
    این گفتار که معنای کُرد ؛ عشایر و کوچرو است سخنی غیر علمی و ساخته و پرداخته متاخرین و برخی اشخاص مغرض است .
    بنده در جهت جلوگیری از اطاله کلام در این خصوص در مقاله توضیح نداده ام .
    معنای اصیل و قدیمی کُرد بر اساس منایع باستانی “مردان پهلوان و دلیر” است که سخن در زمینه زیاد است ؛ انشالله در مقاله های آتی به این موضوع براساس شواهد محکم خواهم پرداخت .
    در اینجا نکته ای که باید خدمت همگی هورامی زبانان محترم عرض کنم این است که جستجوی هویت غیر کردی برای هورام ها عواقب وخیمی به دنبال دارد و در ضمن هیچ فایده ای هم ندارد و هیچوقت سبب نمیشود که سایرین این دید را پیدا کنند که هورام ها نژادی اصیل و برتر و … هستند .
    مثلا خودتان را با قوم لک در کرمانشاه مقایسه کنید که چند دهه پیش ادعای هویتی جداگانه برای خود داشتند و خودشان را در کرمانشاه جدا کرده اند در جاه های مثل جعفر آباد و …
    اما این کار آنها در نهایت سبب دیدی منفی نسبت به آنها شد و همگی خوب میدانیم که مردم کُرد کرمانشاه در حال حاضر چه دیدی به لکها دارند .

    نکته ۳ )
    این مقاله را خیلی وقت پیش برای روزنامه همشهری نگاشتم ولی چند شب پیش با اعمال تغییراتی در آن برای “سلام پاوه” هم فرستادم .
    راستش را میخواهید چون در متن مقاله انتقاد شدیدی از رسانه سلام پاوه کرده بودم فکر نمیکردم آقای صالحی متن مقاله را بدون هیچ تغییری بپذیرد و فکر میکردم که یا متن مقاله را تغییر میدهد و یا انتقاد را نمیپذیرد .
    ولی با کمال تعجب تعجب بعد از سه چهار ساعت بدون هیچ تغییری متن مقاله رو درج کرد .
    برای همگی برای آقای صالحی در درجه اول آگاهی رسانی به مردم هورامانات در اولویت قرار دارد حتی به قیمت خیلی چیزها …

    بیایید قدر این اشخاص را بیشتر بدانیم …

  • دریای کاسپین(قزوین) در تاریخ مرداد 8, 1396 گفت:

    پروفسور مینورسکی :
    کردها مردمی خشن ومهاجم(عین عبارت) وکوچنده ایی هستند که عرصه را بر بومیان اصلی(گورانها ی یکجانشین) تنگ کرده وبه سرزمین انها وارد شدند.کردها از هرگونه مدنیت ومعماری و….بی بهره اند.سبک زندگی وخلق وخوی انها من را یاد اعراب بادیه نشین و….می اندازد وگورانها……..
    جملات فوق را نه گورانها(هورامیها)که پروفسوری بزرگ نوشته است که به دلیل کوتاهی مطلب از ادامه ان صرفنظر میکنم.
    کاک حسین!همه ما اعم از کرد وهورامی به زبان فارسی اشنایی داریم ومیتوانیم انرا بنویسیم وبخوانیم ایا ما همه فارسیم!!؟؟لکی بیشتر به هورامی نزدیک است اگر یک نفر فارس زبان را به منطقه هورامی زبان بیارید بعد از چند ماهی کاملا به زبان هورامی اشنایی پیدا میکند پس مثالهای عجیب وغریب نزنید !!و زبان لکی را زیر مجموعه کردله قرار ندهید.
    متاسفانه در مورد تفسیر کلمه کرد ل.ه دچار اشتباه شده اید.در تمام طول تاریخ وتمام منابع به مردمان کوچرو وفاقد معماری وساکن ره شه مال کرده گفته میشود.
    تقصیر اصطلاح عشایر(که بنظر بنده هیچ اشکالی ندارد)
    را به گردن هورامیها نندازید قرنهاست کلمه کرد این معنا رادارد(حتی در منابع عربی، کردها از نسل جن معرفی شده اند!! که بنده انرا کاملا رد میکنم!) دیگه گناه ویا زشتی این کلمه و اصطلاح چه ربطی به گورانها دارد یقه ایرانی ها ویونانیها را بچسپید که معادل کرد را اینگونه نوشته اند نه ما هورامیها را !!!!..دیگه ما هورامیها این وسط چه گناهی کرده ایم ؟!!
    اصلا کلمه کرد ه معنای بودن یک زبان خاص را نمیدهد وبیشتر به شیوه زندگی تمام مردم کوچنده ایران اطلاق می شود مثلا در فارس وبلوچستان واذربایجان و….به مردم کوچرو کرد ه گفته میشود وشامل تمام مردمان کوچنده است و اصطلاح کرد ه به تمام انها اطلاق میشود نه فقط کردهای فعلی. .. وتحمیل زبان کردی به مردم غیر کرد غرب ایران تاوانی بزرگ است..کردی معنای شیوه گذران زندگی را دارد(ییلاق_قشلاق) نه یک زبانی خاص وویژه !!!! (هنوز به عشایر کوچرو بلوچستان ،؛کرد گفته می شود جالب است که زبانشان نه کردی که بلوچی است .درست مانند شهرکرد بختیاری که اصلا کرد نیستند اما شیوه گذران کوچروی انها سبب نامگذاری شهرشان در دوران قاجاریه به دهکرد شد )

    جزیره همیشه بر دریا مقدم بوده .این کردها بوده اند که به سرزمین گورانها(سنندج_مریوان_پاوه_و….) ورودکرده وسرزمین انها به مانند جزیره درامده . کمی به اسامی مناطق دور وبر هورامان گوش کنید بعد برایتان روشن میشه که کردها به سرزمین گورانها امده اند(ملک ملک خداست. واز ان کسی نیست).

    کاسپین همان قزوین است .محدوده قزوین باستان از کناره های دریای کاسپین(خزر) تا همدان واذربایجان بوده ماهم با شما عزیزم!!موافقیم که زبان هورامی(گوران)زبانی جدا از کرد ه ی است.اماکو گوش شنوا!!!؟؟ کناره های دریای کاسپین بر طبق منابع تاریخی از نقاط اولیه زندگی انسان بوده است.
    گورانها جز زیر مجموعه زبانهای اتروپادگان(اذربایجان وری وتهران وشمیرانات وطالقان وهمدان وسمنان ومرکزی وقم وتالش و دیلمستان وعلویان اناتولی….)است وهیچ ربطی به زبان کردی ندارد که شما براستی به ان اشاره فرموده اید.
    دریای زبانی اتروپادگان(که هورامی زیر مجموعه ان است)بر پا کننده امپراطوری بزرگ ماد بوده اند وامروزه از تهران ۱۵میلیونی تا گوران وزازا (دیلمی)۶میلیون نفری بازمانده ان امپراطوری به مرکزیت شهر گوران زبان همدان بوده (پروفسور مارف ومستوفی).شما بفرمایید نقش اکراد در تمدن ماد چه بوده ؟ایا با سیاچادر تمدنی عظیمی مانند ماد شکل میگیرد!!؟؟؟البته که نه…(ببخشید اینها واقعیت هستند خدای نکرده سو تفاهم نشود)
    هورامیها بر پایه اسناد تاریخی از ساکنان اصلی منطقه کرده ستان بوده اند .ومهاجرت تعدادی از دیلمی ها وساکنان کاسپین به هورامان ان زمان (سنندج وهمدان و.)به دوران پیش از میترایی وزردشت برمیگردد(بعد از اسلام نیز علویان به منطقه گوران نشین ان زمان که شامل همدان وسنندج وکرکوک وهورامان فعلی بوده امدند).که باید پرسید ان موقع کردها کجا بودند وریشه اصلی انها به کجا باز میگردد واز کجا امده اند؟ جای سوال دارد(شاید کردها ه از سیبری امده باشند).
    اینکه در پایان کلامتان با وجود طعنه هایی که به گورانها وزازا ودیلمی ها وعلویان دادید و در ابتدا بیان نمودید که گورانها؛ کرد نیستند ،دیگر چرا زبان مستقل گورانی(هورامی)را مجدد زیر مجموعه کردی ه قرار دادید!!؟؟ به دم خروستان باور کنیم …!!!یا…..
    یا یک بام ودو هوا!!!!
    اما من جواب این مسئله را میدم .شما و امثال شما بهتر از هرکسی میدانید که جدایی زبان وهویت هورامی(گوران)از کرد،ضایعه بزرگی است وتمام تاریخ وهویت وادبیات شما واز همه مهمتر جغرافیای وسیع اتروپاتگان وهگمتانه باستان…بر باد میرود.!!!چون هم پایتخت مادها(همدان)شهری گوران نشین بوده وهم ۹۰درصد کل منطقه اتروپاتگان وماد ،گوران ولر واذری(تات )بوده اند و کردها ان زمان در حاشیه های تمدن ماد زندگی کرده اند (حتی سند و وجود یک پاره اجر ناقابل که بدست کرد ها در تمدن ماد ساخته شده باشد در دست نیست چه برسد به زبان ومعماری و…) .چرا که کردها نه شهر بزرگ وتاریخی داشته اند ونه ادبیات وتاریخی روشن.(بر طبق اسناد ومدارک وخدای نکرده توهینی در کار نیست)

    امیدوارم با کمک وخرد جمعی ملت هورامان،زبان هورامی(گوران) برای همیشه مستقل شده تا کسانی مانند شما از ان استفاده تبلیغاتی نکرده و به نفع خودتان استفاده نکنید. وجلو فارس ها ودیگران با ادبیات ۱۳۰۰ساله ما هورامی ها ؛خودنمایی نکنید.

    کاک حسین سلام ما هورامیها را به دماوند همیشه سر افراز بر بلندیهای تهران بزرگ برسانید. (تهران خیلی بزرگه گم نشید!)

    نوشته شده در تاریخ ۲۷۱۷ همدانی (گورانی)

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      جناب اگر شما بحث تفهم رو مبنا قرار می دید یک لک بسیار راحتر با یک سورانی می تونه ارتباط برقرار کنه در حالی که با یک هورامی نه من چندین ساله اینجا با لک و هورامی هستم حتی یک هورامی وقتی میخاد با لک صحبت کنه ناچارا یا باید کردی کلهری صحبت کنه باهاش یا با کردی سورانی این واقعیته، از نظر دستور زبانی چرا به هورامی نزدیکه، ولی اگر بحث تفهم باشه نه. البته گفتم همونقدر که به هورامی نزدیکه به سورانی هم نزدیکه به لحاظ دستوری. اگر شما مینورسکی رو قبول دارید
      دوم این رو کجا مینورسکی گفته جالبه الان من کتاب کرد و مینورسکی که مجموعه مقالات مینورسکی هس جلو دستمه یه چنین چیزی نیس؟!:
      کردها مردمی خشن ومهاجم(عین عبارت) وکوچنده ایی هستند که عرصه را بر بومیان اصلی(گورانها ی یکجانشین) تنگ کرده وبه سرزمین انها وارد شدند.کردها از هرگونه مدنیت ومعماری و….بی بهره اند.سبک زندگی وخلق وخوی انها من را یاد اعراب بادیه نشین و….می اندازد وگورانها……..

      سوم اگر به قول خودتون مینورسکی رو قبول دارید شما مهاجرید در سرزمین این عشایر چون خود مینورسکی در بخش کردش اشاره می کنه که محل زیست کرد سراسر زاگرسه. اما در مورد ریشه هورام و گوران می گه یا کناره های دریای خزر اومدن یا مرکز ایران پس در اصل ساکنان بومی این منطقه نبودن.
      مینورسکی، ولادیمر(۲۰۰۶)، مینورسکی و کرد، ترجمه انور سلطانی، انتشارات مکریانی.
      نمی دونم تمام منابعی که می گن شما کرد نیستید و بهش استناد می کنید، چرا اون بخشی که همه می گن از کناره های دریای خزر یا مرکز ایران اومدین رو تو گفته هاتون حذف می کنید. که با توجه به جزیره هورامی و زازاکی در میان کردها قطع به یقین درسته، در حالی که ریشه نژادی کرد همین منطقه زاگرسه و از جای دیگری نیومدن لطفا به همون منبع مینورسکی که مطمئنا مطالعه نکردین مراجعه کنید

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      گورانها جز زیر مجموعه زبانهای اتروپادگان(اذربایجان وری وتهران وشمیرانات وطالقان وهمدان وسمنان ومرکزی وقم وتالش و دیلمستان وعلویان اناتولی….)است وهیچ ربطی به زبان کردی ندارد که شما براستی به ان اشاره فرموده اید.
      دریای زبانی اتروپادگان(که هورامی زیر مجموعه ان است)بر پا کننده امپراطوری بزرگ ماد بوده اند وامروزه از تهران ۱۵میلیونی تا گوران وزازا (دیلمی)۶میلیون نفری بازمانده ان امپراطوری به مرکزیت شهر گوران زبان همدان بوده (پروفسور مارف ومستوفی).شما بفرمایید نقش اکراد در تمدن ماد چه بوده ؟ایا با سیاچادر تمدنی عظیمی مانند ماد شکل میگیرد!!؟؟؟البته که نه…(ببخشید اینها واقعیت هستند خدای نکرده سو تفاهم نشود)
      هورامیها بر پایه اسناد تاریخی از ساکنان اصلی منطقه کرده ستان بوده اند .ومهاجرت تعدادی از دیلمی ها وساکنان کاسپین به هورامان ان زمان (سنندج وهمدان و.)به دوران پیش از میترایی وزردشت برمیگردد(بعد از اسلام نیز علویان به منطقه گوران نشین ان زمان که شامل همدان وسنندج وکرکوک وهورامان فعلی بوده امدند).که باید پرسید ان موقع کردها کجا بودند وریشه اصلی انها به کجا باز میگردد واز کجا امده اند؟ جای سوال دارد(شاید کردها ه از سیبری امده باشند).
      اینکه در پایان کلامتان با وجود طعنه هایی که به گورانها وزازا ودیلمی ها وعلویان دادید و در ابتدا بیان نمودید که گورانها؛ کرد نیستند ،دیگر چرا زبان مستقل گورانی(هورامی)را مجدد زیر مجموعه کردی ه قرار دادید!!؟؟ به دم خروستان باور کنیم …!!!یا…..
      یا یک بام ودو هوا!!!!
      اما من جواب این مسئله را میدم .شما و امثال شما بهتر از هرکسی میدانید که جدایی زبان وهویت هورامی(گوران)از کرد،ضایعه بزرگی است وتمام تاریخ وهویت وادبیات شما واز همه مهمتر جغرافیای وسیع اتروپاتگان وهگمتانه باستان…بر باد میرود.!!!چون هم پایتخت مادها(همدان)شهری گوران نشین بوده وهم ۹۰درصد کل منطقه اتروپاتگان وماد ،گوران ولر واذری(تات )بوده اند و کردها ان زمان در حاشیه های تمدن ماد زندگی کرده اند (حتی سند و وجود یک پاره اجر ناقابل که بدست کرد ها در تمدن ماد ساخته شده باشد در دست نیست چه برسد به زبان ومعماری و…) .چرا که کردها نه شهر بزرگ وتاریخی داشته اند ونه ادبیات وتاریخی روشن.
      برای همه اینها منبعتون چیه دقیق منابع رو ذکر کنید؟

      شما بسیار تنگ نظر هستین در مورد ادبیات مطمئنید با ادبیات کردی آشنایی دارید، ادبیات کردی بدون وجود هورامی هم لااقل از قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی منابع مکتوب داره، نثر کردی از لاقل از قرن ۱۷ در ادبیات کردی شروع شده مراجعه به کتاب صرف زبان کردی اثر علی ترماخی، شما تا قرن ۲۰ یک نمونه نثر از هورامی یا همان گورانی خودتون به ما معرفی کنید جز اینکه یک سبک شعری محلی بوده.

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      کاسپین همان قزوین است .محدوده قزوین باستان از کناره های دریای کاسپین(خزر) تا همدان واذربایجان بوده——— منبع کدام منبع گفته این مناطق گوران یا هورامی بوده اند؟ شما فک کنم با تشابهات چند کلمه و چند نکته دستوری به زور می خواهید این مناطق رو به خودتون بچسبونید البته این توهم باستان گرایی رو دارید، همون طور که از شباهتهای اوستایی سو استفاده می کنید و رای قطعی صادر می کنید که هورامیه. در حالی که هیچ مرجع معتبر زبان شناسی هورامی رو اوستایی معرفی نمی کنه جز خود هورامی ها که با توهمات باستان گرایی و با قطعیت عجیبی اوستایی رو هورامی فرض می کنید
      کدام منبع می گه همدان گوران بودن؟ کدام منبع می گه ماد ها گوران بودن؟ اینا همه توهمات ذهنی شماس همون جناب مینورسکی که بهش استناد می کنید وقتی می گه هورامی یا ازکناره های خزر اومدن و یا مرکز ایران چرا یک بار نمی گه صاحب تمدن ماد هورامی یا به قول شما گورانها هستند؟
      در حالی که در مورد کورد همون مینورسیکی می گه: “من معتقدم که کردها در گذشته زبان متحد نیرومندی داشته اند و تمام گویش های آن در اثر عوامل مختلف با تغییراتی مواجه شده اند. به نظر من تنها را برای اثبات این اتحاد و همگونی آن است که این فرض را قبول کنیم که زبان کردی بازمانده زبان مادی است… طوایف مادی که دیگر کرد نمایندگی آن را می کرد باید تا عمق آسیای صغیر نفوذ کرده باشند ….” حال چرا در مورد نه هورامی و نه گوری چنین چیزی نگفته؟! به مادی بودن کردی اشاره داره که هم آذربایجان و هم همدان هم شامل سرزمین ماد هستن. اگر شما به مینورسکی ارجاع می دین پس کتابش رو هم مطالعه کنید.

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      دریای زبانی اتروپادگان(که هورامی زیر مجموعه ان است)بر پا کننده امپراطوری بزرگ ماد بوده اند؟ همون مینورسکی که در کتابش کرد رو به مادها بر می گردونه چطور بخشی رو که می گه گوری و هورامی کرد نیستن رو قبول دارین؟ ولی اون بخشی که می گه هورامی ها و گورها از حتی جای دورتری هم به اینجا مهاجرت کردن نادیده می گیرید؟ چطور بخشی رو که می گه کردی با تمام گویشهاش بازمانده مادن رو نادیده می گیرید؟ شما تنها بخشهایی که به نفع خودتون رو برمی دارید و با یک سری چیزهایی که اصلا منبع معتبری ندارن قاطی کردید و می نویسید اینجا.
      دریای زبانی اتروپادگان(که هورامی زیر مجموعه ان است)بر پا کننده امپراطوری بزرگ ماد بوده اند وامروزه از تهران ۱۵میلیونی تا گوران وزازا (دیلمی)۶میلیون نفری بازمانده ان امپراطوری به مرکزیت شهر گوران زبان همدان بوده (پروفسور مارف ومستوفی).شما بفرمایید نقش اکراد در تمدن ماد چه بوده ؟ برای نقش کرد در تمدن ماد به همون مینورسکی مراجعه کنید. ثانیا شما چطور اثبات می کنید که ماد هورامی یا گوران بودن آنگونه که ما براساس شواهد تاریخی می دونیم چیزی ازماد باقی نمونده

      واقعا منابعتون رو معرفی کنید:تهران ۱۵میلیونی تا گوران وزازا (دیلمی)۶میلیون نفری بازمانده ان امپراطوری به مرکزیت شهر گوران زبان همدان بوده. اینا رو واقعا از کجا آوردین؟

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      جدایی زبان وهویت هورامی(گوران)از کرد،ضایعه بزرگی است وتمام تاریخ وهویت وادبیات.. شما واقعا با ادبیات کردی آشنایی دارید؟ در مراکز کردشناسی بدون وجود هورامی هم زبان و فرهنگ کرد اینقدر ارج و ارزش داره که دارن در موردش مطالعه می کنن زبان مادر تمام گویشهای کردی کورمانجی هس لاقل از قرن ۱۵ میلادی حدود ۶ قرن مکتوبات از کردی چه نظم و چه نثر برجای مانده… شما باز هم می گم یک متن حداقل ۲ صفحه ای از نثر هورامی از این ۱۳۰۰ (غیر از این چند دهه اخیر) سال به قول خودتون به من معرفی کنید تا تمدنتون رو باور کنم جز یک سری اشعار محلی با وزن محلی.

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      من نه توهینی به هورامی کردم فقط جواب بی احترامی ها و نامردمی شما رو دادم آخرین منبع زبان شناسی کشور ایران اثر دکتر محمدرضا دبیر مقدم گویشهای کلهری کرمانشاهی، سورانی و کرمانجی رو جزو یک زبان تحت عنوان زبان کردی بررسی کرده ولی ظاهرا شما سر جنگ دارید اونم هم در پاسخ از توهماتی صحبت می کنید که واقعا هیچ مرجع و منبع و اساس تاریخی ندارن. لطفا منابعتون برای این گفته ها ارائه بدهید:
      نام خانوادگی نویسنده، نام (سال)، عنوان کتاب یا مقاله، مترجم اگر داره، انتشارات

      منابع بنده برای تمام گفته هام چه کامنتی که روز اول نوشتم چه کامنتهای امروز:
      دوستان می تونن اینا رو مطالعه کنن البته منابع بیشتری هم هس که می تونم بعد معرفی کنم:
      Haig, Geoffrey, Opengin, Ergin (2013), Introduction to Special Issue Kurdish: A critical research overview.Kurdish Studies, Volume:2, No:2, pp. 99-122.

      Windfuhr, Gernot (2009), The Iranian Languages. Routledge.

      Jugel, Thomas (2013). On the linguistic history of Kurdish. Kurdish Studies, Volume:2, No:2, pp. 99-122.

      Haig, Geoffray, Matras, Yaron (2002), Kurdish Linguistics: a Brief Overview, Sprachtypol Univ. Forsch. (STUF), Berlin 55, 1, 3-14.

      Blaum, Paul. A (2006). Life in a Rough Neighborhood: Byzantium, Islam and the Rawwadid Kurds, The International Journal of Kurdish Studies;; 20, 1/2; ProQuest.

      Blaum, Paul A(1992), A History of the Kurdish Marwanid Dynasty A.D. 983-1085: Part I, Kurdish Studies; Spring; 5, 1/2; ProQuest.

      لازاریف،م .س، محوی، ش، خ، واسیلیه وا، ی ، ای، حسرتیان، م. آ و ژیگالینا(۱۳۸۶)، تاریخ کردستان، ترجمه صدقی و امیناوه، انتشارات فروغ: آلمان.
      بهرامی نیا، امید (۱۳۸۶)، تاریخ کردان منطقه جزیره از ۴۴۷ تا ۶۵۶ ق، نشر احسان.
      فارقی، ابن ازرق(۱۳۸۶)، تاریخ میافارقین (دیاربکر)، ترجمه حسین قرچانلو، انتشارات جهاد دانشگاهی.
      تابانی، حبیب اله (۱۳۸۰)، وحدت قومی کرد و ماد: منشاء ، نژاد تاریخ تمدن کردستان، نشر گستره : تهران.
      مینورسکی، ولادیمیر(۱۳۷۸)،کرد، تاریخ، زبان و فرهنگ، نشر سهیل: تهران.
      دبیرمقدم، محمدرضا (۱۳۹۲)، رده شناسی زبانهای ایرانی، انتشارات سمت: تهران.
      ارانسکی، ی. م (۱۳۷۹)، مقدمه فقه اللغه ایرانی، انتشارات پیام: تهران.
      اشمیت، رودیگر و دیگران(۱۳۸۲)، راهنمای زبانهای ایرانی، ترجمه آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس: تهران.
      تۆفیق، زرار(٢٠١٠)، هۆز و دەسەڵاتە هۆزەکییە کوردییەکانی چاخی ناوەڕاست، وەرگێڕان لە عەرەبییەوە ئیدریس عەبدوڵڵا، دەزگای موکریانی، هەولێر.
      مینۆرسکی، ڤلادیمیر(٢٠٠۶)، مینۆرسکی و کورد، وەرگێڕ ئەنوەر سوڵتانی، دەزگای موکریانی: هەولێر.
      لەشکری، حەیدەر(۲۰۱۰)، وێنەی کورد لە زانینیی مێژوویی ئیسلامیدا، وەرگێڕان لە عەرەبی محەمەد تاتانی، ئاراس، هەولێر.

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      اما آیا اگر هورامی نباشد ادبیات کردی وجود ندارد لطفا این منابع رو مطالعه کنید و هر چی حتی یک بیت هورامی هم بود فرض کنید کردی نیست، آیا این ادبیات با این غنا با شاعری چون خانی، باته یی، فقیه طیران و ملای جزیری و غیره تا معاصر چون شیرکو بیکس، محمد اوزون، بختیار علی و … ملتی بی فرهنگ و تاریخ و تمدن می تواند داشته باشد:

      خەزنەدار، مارف(٢٠٠۶)، تاریخ ادبیات کوردی، ۶ جلد ۱۳۰۰ صفحه، انتشارات آراس، لطفا هرچی هورامی هم بود حذف کنید آیا کرد فاقد ادب و فرهنگ خواهد بود؟
      قناتی، کردیف(۱۹۸۸)، تاریخ ادبیات کردی، انتشارات دانشگاه سن پترزبورگ: روسیه.
      هر چند منابع بیشتری هم لازم بود معرفی خواهم کرد

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      در آخر باید بگم که هوارمه کرد رو نشانه گرفتن ولی به بیراهه رفتن که بتونن به کردها ضربه بزنن، این هم می گذره و شکست می خورید، بازنده اصلی خواهید بود اطمینان داشته باشید. دشمنی با کرد سودی برای شما نخواهد داشت البته اگر خود را کرد نمی دانید لااقل توهین نکنید

    • ناشناس در تاریخ مرداد 9, 1396 گفت:

      شما اینقدر بدبختید که دارید با مردمی دشمنی می کنید که از خودتونند فقط بازیچه سیاسی شدید مطمئن باشید این نه کرد هست که نابود میشه بلکه فقط بدبینی و شکست خودتون رقم خواهید زد. این ره که شما هوارمه و گوریها می روید به ترکستان است

  • حسین در تاریخ مرداد 8, 1396 گفت:

    دوست عزیز کورمانجی، سورانی و گویشهای کرمانشاهی، کلهری ، لکی همه زیرمجموعه یک زبان تحت عنوان کردی هستند می توانید به آخرین اثر زبان شناسی اثر دکتر محمدرضا دبیر مقدم تحت عنوان رده شناسی زبانهای ایرانی مراجعه فرمایید که از کردی تحت عنوان یک زبان و بررسی گویشهاش پرداخته. اما در مورد لکی غالب زبانشناسان اون رو در مجموعه زبان کردی قرار می دهند، لکی تا ۹۵% از نظر دستوری با کردی سورانی مطابقت داره، از ارانسکی، مینورسکی، ویندفور، مک کاروس، اشمیت، هیگ و معین و ناتل خانلری و ….. همه لکی رو جزو کردی حساب کردن اگر معیار تفهم و درک متقابل هم رو بنا بگذاریم شاید در ابتدا یک کرد سورانی و یک کرد لک که هیچ گاه باهم ارتباطی نداشتن یه کم سخت باشه درک متقابلشون ولی مطمئنا در عرض یک هفته شنیدن هر دو گویش همدیگر ر.و کامل می فهمن البته این نکته هم در نظر بگیرد عدم آموزش رسمی کردی و مسائل سیاسی باعث این شده و دیگری در ایران با هدف سیاسی سعی در جدایی لکی از کردی دارند حتی منابع زبانشناسی نویسندگان ایرانی هم تحت تأثیر این موضوع قرار دارد. در ارتباط با سورانی و کرمانجی و کلهری نیز همین طور من توصیه می کنم تاریخ زبان شناسی را مطالعه کنید اساسا ریشه و مادر کردی سورانی و کلهری کورمانجی بوده و در اون شکی نیس، حال تفاوت های دستوری به شما اجازه نمی ده که راحت اینا سه رو زبان مستقل در نظر بگیرید به منبعی هم که گفتم مراجعه فرمایید استاد زبانشناسی دانشگاه علامه هستن.
    اما در مورد هوارمه و زوازکه. غالبا تمام منابعی که دو قوم را جدای از کرد به حساب می آورند همه در این متفق القول هستن که ریشه ی اینها به کناره های کاسپین یا دریای خزر برمیگرده یعنی در زمانی از این مناطق مهاجرت کردن و در کردستان ساکن شده اند و اگر مطابقه زبان شناسی هم انجام بدیم ارتباطشون با زبانهای کاسپینی معلوم میشه. اما حال که من مدام در کتب و نوشته جات هورامی ها دیده ام مدام از کرد تحت عنوان مهاجر، وحشی و عشایر یاد می کنید من یاد ترکها می افتم شما هم در خانه میزبان ساکن شده اید و نمک می خورید و نمکدان می شکنید. توصیه می کنم تاریخ رو بهتر و بر مبنای منابع معتبر مطالعه کنید. تمام منابعی که شما برای جدایی هورامی از کرد در دست دارین ریشه های هورامی را صدرصد به حاشیه خزر برمی گردانند پس باید این را هم پاسخگو باشید.
    و اما در مورد اتنوژنز(کانون شکلگیری قومی کرد)، در کتاب تاریخ کردستان که شاید جامعترین کتاب در مورد تاریخ کرد باشه که ست بر قضا نویسنده نیز کرد نیست و این کتاب در سال ۱۹۹۹ در مسکوی روسیه چاپ شده و نویسندگان آن لازاریف، حسرتیان و.. متخصص تاریخ کرد هستند در ارتباط با اتنوژنز کرد چنین می نویسند: “کردها یکی از معدود خلق های نه تنها آسیای غربی بلکه تمام جهان هستند که در مجموع هویت ملی خود را از روزگاران قدیم تا به امروز حفظ کرده اند. اگر مبنا را تحقیقات علمی قرار دهیم که برای اولین بار به کردها و نیاکان نزدیک آنها اشاره می کند، حیات تاریخی آنها بالغ بر دو هزار و پانصد سال خواهد شد، تقریباً ۱۵۰۰ سال پیش(هزار و پانصد سال) ملت کرد به عنوان یک اتنیک شکل گرفت. چنین قدمتی را نه تنها در بین خلق های امروز اروپا، بلکه در میان بسیاری از خلق های آسیا و آفریقا نیز نمی توان مشاهده کرد. علاوه برا این شکل اولیه خلق کرد و اتنوژنز آن (تکوین قومی)، در همان سرزمینی روی داد که کردستان کنونی در آن واقع شده است. بدین ترتیب می توان کردها را به حق بومی ترین ملت منطقه خاور نزدیک محسوب کرد و این اولین ویژگی عمده تاریخ کرد می باشد(لازاریف،۱۹۹۹: ۹).” با توجه تمام منابع کانون قومی کرد همین منطقه زاگرس است پس لطفا با بی احترامی به ما صاحبان این وطن مهاجر نگویید. اگر ما عشایر هم باشیم افتخار می کنیم و نوعی شیوه زندگی بوده تا اواخر قاجار تنها ۲۰ درصد ایران شهرنشین و یکجانشین بوده اند ۸۰ درصد عشایر حال شما هوارمه جزو آن ۲۰ درصد و ما جزو آن ۸۰% چه گلی بر سر تاریخ زده اید. هر چند در این باب هم حاضر به بحثم.
    اما نکته آخر بنده شخصا و با توجه به مطالعات زبان شناسی و تاریخی ام هورامی را کرد می دانم و هورامی را گویشی از زبان کردی.و طبق نظر هیگ و اپنگین استاد گروه زبان شناسی بامبرگ آلمان که در مورد کردی تحقیقی هم انجام دادن نباید در مورد کردی تنها به بحث صرف زبانشناسی اکتفا کرد تعاملات اجتماعی و مباحث سوسیولینگیوستیک وتاریخی هم در نظر گرفت و در این چهارچوب هم هورام و هم زازاکی بدون شک کرد و کرد زبان هستند و این کسانی که در دارن هورامی را از کردی جدا می کنند در واقع ظلمی بزرگ در حق تاریخ مردم و فرهنگشون می کنند.
    بنده اهل بانه یکی از شهرهای کردستانم و الانم ساکن تهران همیشه سایت های هورامه را چک می کنم هم اندیشه تون برام جالب بود و هم توهین هاییی که به کرد می کنید. با این حل بنده حاضرم به صورت حضوری هم با شما در این مورد بحث کنم ولی به شرط اینکه با منبع معتبر و مستدل بحث کنید نه دو پارچه پوست قباله که از قضا اونم به پارتیه یا اینکه بگید اوستا هورامیه و فلان.
    با تشکر

  • مهران در تاریخ مرداد 8, 1396 گفت:

    هورامی، یک زبان مستقل از سورانی است. کرمانجی هم مستقل از کلهری است، سورانی هم مستقل از کرمانجی. هم از لحاظ ساختار هم گرامر و هم صرف و نحو.
    اینها چهار زبان مستقل هستند که مردمان کرد با آنها سخن میگویند.
    هر چند مواچان فارسی شکرن. کوردی جه لای من بس شیرینترن : حتما سراینده این شعر زبان شعر خود را مردی دانسته است. وگرنه مینوشت هورامی جه لای من بس شیرینترن.
    در مورد شباهت زبانی، هم شباهت هورامی به بلوچی و لکی بسیار بیشتر از شباهت به زبان های شمالی است. چه در گرامر و چه در لغات.

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ