پ 30 فروردین 1403 ساعت 08:04

مردسالاری؛مغلطه ی مضحک تاریخ/بهرام بهرامی

مردسالاری؛مغلطه ی مضحک تاریخ/بهرام بهرامی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:موضوع خشونت علیه زنان،درچند دهه اخیر، تبدیل به یک مبحث جهانی شده است؛ تصاویر نمادین هم برای آن ترسیم شده اند.تصویر مشت گره کرده مردی خشمگین، و در جلوی پای او زنی بر زمین افتاده و با حالتی مظلومانه و بی پناه دستانش را بالای سر گرفته است و…این تصویر ظاهرأ […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:موضوع خشونت علیه زنان،درچند دهه اخیر، تبدیل به یک مبحث جهانی شده است؛ تصاویر نمادین هم برای آن ترسیم شده اند.تصویر مشت گره کرده مردی خشمگین، و در جلوی پای او زنی بر زمین افتاده و با حالتی مظلومانه و بی پناه دستانش را بالای سر گرفته است و…این تصویر ظاهرأ نماد و گویای همه چیز است؛مشت گره کرده، نماد همه مردان و زن مظلوم،نماد همه زنان. مرد ظالم،جبار و ستمگر و زن مظلوم و بی پناه. و همه بر آمده از یک فرضیه تاریخی به نام «مرد سالاری».

همه اذهان و اندیشه ها هم با همین تصویر اغوا و مسخ شده اند و به پیشداوری می پردازند،به گونه ای که کسی حاضر نیست واقعیتهای عینی و ملموس را ببیند؛ هر چه بلا و شدت و مصیبت است،تقصیر این «مرد سالاری» است.در اعصار گذشته،در دوران فرمانروایی سلاطین، مردی ظاهرأ مقتدر بر اریکه قدرت تکیه زده و به اصطلاح نماد”مرد سالاری مطلق”بوده؛اما در واقع و در پشت پرده اراده و اقتدار او در دست زنان دربار بوده است.سلاطین قدرتمندی که ارتشهای چند صد هزار نفری را تحت فرمان داشته اند و با یک اشاره خون هزاران نفر را ریخته اند، ولی در برابر فتنه و توطئه و دسیسه های زنان دور و بر خودشان ناتوان و درمانده بوده اند.

چه”مردان سالار”ی که ظاهرأ به دستور سلطان(یا همان مرد سالار مطلق)سر به نیست و نابود شده اند، که در اصل اراده زنان در کار بوده است.چه ناصرالدین شاهها که امیر کبیرها را نابود کردند،و بعد از کرده خود پشیمان شدند ولی اسیر اراده مادر و خواهران و دیگر زنان دربار بودند.زنان گاهی سلطان “نماد مرد سالاری مطلق” را آنچنان در تنگنا قرار داده اند، که دست به اعمال جنون آمیز،حتی قتل فرزندان خودش زده است… تمامی اینها گویا تقصیر” مردسالاری” است!

در دوران برده داری،اقلیت برده دار،زنانشان هم برده دار بوده اند؛یعنی یک زن از طبقه برده دار دهها و بلکه صدها مرد(یا هما ن سالارها) را در انقیاد و بردگی خود داشته است.در مقابل،اکثریت برده، مردان و زنانشان باهم اسیر و برده بوده اند…گویا این هم تقصیر” مرد سالاری”است!در دوران ارباب رعیتی هم وضعیت به همین گونه بوده است. اکنون هم اقشار اجتماعی ممتاز، مردان و زنانشان باهم ممتازند. اقشار قدرتمند، مردان و زنانشان قدرتمندند. اقشار محروم و مظلوم و درمانده، مردانشان هیچ افتخاری بالاتر از زنانشان ندارند…این هم تقصیر” مردسالاری” است!

اکنون در میان مردم عادی گاهی مادری را می بینیم که زبان به گلایه می گشاید که: پسرش از روزی که ازدواج کرده، پدر و مادرش را فراموش کرده و به دیدارشان نمی رود! آ خر زنش اجازه نمی دهد! او هم از ترس زنش جرأت نمی کند! بدون اجازه زنش آب هم نمی خورد! و…و…(البته این نمونه بیشتر در شوخیهای کنایه آمیز شنیده می شود و موضوع مطالعه اجتماعی نیست.) بسیار جالب است،که این مورد را خیلیها باور می کنند؛و کسی نمی گوید اینکه با مفروضات تئوری “مردسالاری” منافات دارد.مگرهمه از بلای “مرد سالاری” فریاد بر نمی آوریم؟! حالا چگونه ممکن است یک زن مظلوم و بی پناه یک “مرد سالار” را طوری اسیر کند که نتواند به دیدار پدر و مادرش برود؟! و یا حتی نتواند بدون اجازه او هیچ کاری بکند؟! حاشا! شاید گلایه های آن مادر برآمده از تجربه های دوران جوانی خود اوست! زمانی خودش عروس بود و مادر شوهری از او گلایه داشت.

اینک او مادر شوهر است و همان گلایه ها را متوجه عروسش می کند یا به قول روانکاوان فرافکنی می کند و… فرایند طبیعی به همین شکل ادامه دارد.این یک تناقض منطقی است؛ازسویی تصویر نما دین مشت گره کرده مرد بالای سر زن همه شعورها را مسخ کرده و از سوی دیگر واقعیتها به گونه ای دیگر اظهار می شوندو… راستی این بلای خان و مان سوز “مردسالاری” که فریاد همه را در آورده است، چیست!؟

ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن آن را «patternalism پدر شاهی» نامیده است؛ که معطوف به نقش و جایگاه پدر در خانواده، به عنوان رئیس یا سرپرست یا حاکم است. این مفهوم لزومأ به معنی ستمگری نیست، تنها اشاره به نوعی نظام اجتماعی وخانوادگی در تاریخ دارد. در دوران ابتدایی تمدن،«matriarchate مادر شاهی» حاکمیت داشته که بعد از چند هزار سال تبدیل به پدر شاهی شده است؛ که در این مقال جای پرداختن به این مقوله نیست.تنها می توان به ذکر این نکته بسنده کرد که، اگر ستمگری مورد بحث است؛زنان در دوران مادر شاهی ستمگر بوده اند و بعد از چند هزار سال جای ظالم و مظلوم عوض شده که یک امر طبیعی است! آیا کسی این استدلال را می پذیرد؟ آیا جایگاه فرهمند و والای پدر یا مادر در خانواده لزومأ به معنی ظالم بودن و ستمگری است؟

آنچه را که “مرد سالاری” می نامیم، یک مفهوم جعلی، مبتذل ومضحک است که هیچ اصل و اساس تاریخی و اجتماعی ندارد،و صرفأ حجتی به ظاهر قوی در مغالطات زبانی در زمینه های اجتماعی، تاریخی،فرهنگی و بعضأ سیاسی است. دربرخورد با یک مسئله،وقتی صورت مسئله غلط بود،پژوهشگر هم سوراخ دعا را گم می کند و به بیراهه می رود. دچار دور باطل می شود و حول مو ضوعات کلیشه ای ومبتذل می چرخد و سرانجام خیلی راحت همه گناهان و تقصیرات متوجه مرد سالاری می شود. تصویر نمادین آن هم موجود است و همه افکار را مسخ و مسحور کرده است. و هرچه در مورد آن گفته و نوشته شود، راه به جایی نخواهد برد؛ چراکه صورت مسئله غلط است.

۱- مظالمی که بشر بر بشر روا می دارد،آنقدر زیاد و متنوعند،که جایی برای مظالم مرد سالارانه یا زن سالارانه نمی ماند.۲-مرد سالاری، نمی تواند توجیه کننده هر نوع رفتار ستمگرانه باشد.اگر در جایی مردی در قبال زن یا فرزندش رفتار نامعقول یا ستمگرانه ای مر تکب شد، فورأ نسبت دادن آن به مرد سالاری، در واقع سردرگمی روش شناختی است.۳- خشونت و ستمگری یک ویژگی انسانی است، آنکه مرتکب خشونت می شود و آنکه قربانی خشونت است، می تواند هم مرد و هم زن باشد. همچنین خشونت یک امر متقابل است؛ آنکه امروز قربانی خشونت است،ممکن است فردا خودش مرتکب خشونت شود و بالعکس…نکته ظریف و بسیار مهم اینجا است که اصولأ هیچکس به ارتکاب خشونت از طرف خودش اقرار نمی کند. طبیعی است؛ هرکس یکطرفه به قاضی برود،خودش را مظلوم و تمامی گناهان و تقصیرات را متوجه طرف مقابل می کند ودلایل فراوان هم از قبل آماده اند…

۴- به همان میزانی که ممکن است مرد به زن ستم کند، عکس آن هم صادق است؛اما کسی آن را نمی بیند ویا نمی خواهد که ببیند. خشونتهای کلامی مانند:بگو مگو، توهینهای متقابل،عیبجویی،سرزنش، اتهام زنی متقابل و… معمولأ از جانب طرفین صورت می گیرد وهیچ ربطی به مفروضه “مرد سالاری” ندارد. تنها تفاوت در این است که در خشونت زن نسبت به مرد، مشت گره کرده یا شلاقی فرود نمی آید. هیچ جای بدن مرد کبود یا سرخ نمی شود. هیچ خونی هم بر زمین نمی ریزد. جالبتر از همه اینکه مرد هر چقدر هم درد بکشد،به خاطر” غرور کاذب مرد سالارانه اش” فریاد نمی زند وشکایت هم نمی کند. تصویر نمادینی هم از آن هیچ جا ترسیم نشده است. باز هم مرد مقصر است! چون ” مرد سالار” است!

۵- واقعیت این است، در زندگی خانوادگی،هرنوع سعادت وشقاوتی معطوف به عملکرد طرفین است.اگر سعادت و نیکبختی است مربوط به هردو طرف است؛ هرچند ممکن است تلاش و فداکاری یکی از طرفین بیشتر عیان باشد و اگر نارضایتی و نابسامانی وبدبختی است، آن هم ناظر بر عملکرد طرفین زن و مرد است؛ هرچند ممکن است تقصیر یکی بیشتر عیان باشد. آنجا که کسی موفقیتها را معطوف به خودش و شکستها را معطوف به دیگری می کند، ویژگی ذاتی همه انسا نها است؛ زنانه و مردانه ندارد. بهتر است مغلطه دروغین “مرد سالاری” و تصا ویر نمادین آن را از ذهن بزداییم و” مرد یا زن سالاری” و” مرد یا زن ستیزی” را یکسان بنگریم و ارزیابی کنیم.

۶- مباحث ومشاجرات یا به عبارت دیگر مغالطات مربوط به” مردسالاری”یا”زن سالاری” یا ” فمنیسم” هیچ وقت به نتیجه نخواهد رسید و هرچه بیشتر ادامه یابد، ارادتمندان و هوادارانش بیشتر به بیراهه می روند؛ چرا که صورت مسئله دراساس غلط است.

4 پاسخ برای “مردسالاری؛مغلطه ی مضحک تاریخ/بهرام بهرامی

  • دبیر تاریخی در تاریخ تیر 18, 1396 گفت:

    در این زمان جایی برای این بحث ها وجود ندارد.
    و فقط اذهان پاک مردم آلوده می شود.

    • بهرامی در تاریخ تیر 20, 1396 گفت:

      از نظر”دبیر تاریخی” چه وقت جای این بحثها است؟این بحث کجایش تاریخ مصرف دارد؟

  • ناشناس در تاریخ تیر 18, 1396 گفت:

    حرفات …. فدات شم زنو باید با تفنگ دو لول زد اول زندگی می گن با بی پولی و سادگیت راضی هستیم بعد شش ماه میکننت تو سوراخ موش ماشین ، پول ، خونه ، مسافرات و هزار کوفت و زهر مار اونم تو این شرایط بیکاری و بی پولی می خوان

  • م. ولدبیگی در تاریخ تیر 18, 1396 گفت:

    با سلام
    نوشتاری بسیار عالی و دقیق و کاملا درست…
    اگر استفاده از کلمه (سالار)صحیح باشد که نیست ! در این دوران جامعه گرفتار زن سالاری بسیار شدید و غیر منطقی شده است و دلیل بیشتر مشکلاتی که خانواده ها و اجتماع گرفتار ان هستند همین موضوع می باشد
    با تشکر از استاد بزرگوار جناب اقای بهرامی

پاسخ دادن به دبیر تاریخی لغو پاسخ