ج 31 فروردین 1403 ساعت 08:40

توسعه پاوه در دوگانگی فرهنگ آَرمانی و فرهنگ عملی جامعه

توسعه پاوه در دوگانگی فرهنگ آَرمانی و فرهنگ عملی جامعه

به گزارش سلام پاوه: سیروس امین زاده از صاحبنظران در گفتگو با سلام پاوه:  با توجه به سطح نگرش عمومی  و بنا به نظریه های توسعه جامعه ما در مسیر توسعه گام ننهاده است. با در نظر گرفتن شرایط و بضاعت موجود  و ضمن احترام به خواست عمومی باید گفت : باز گشایی مرزبازرگانی  صرفا وارداتی و […]

به گزارش سلام پاوه: سیروس امین زاده از صاحبنظران در گفتگو با سلام پاوه:  با توجه به سطح نگرش عمومی  و بنا به نظریه های توسعه جامعه ما در مسیر توسعه گام ننهاده است. با در نظر گرفتن شرایط و بضاعت موجود  و ضمن احترام به خواست عمومی باید گفت : باز گشایی مرزبازرگانی  صرفا وارداتی و منطقه ویژه اقتصادی غیر فعال اولویت اولیه توسعه برای جامعه ما نمی باشد، و خواست عمومی آن می تواند انحراف فکری و علمی از مسیر توسعه پایدار پاوه باشد .

 

به گزارش خبرنگار سلام پاوه : بدنبال رسالت فرهنگی ، اجتماعی ، آموزشی وتحلیلی خبری رسانه های ملی و محلی و درج یاد داشتی پیرامون وضعیت مدیریت ادارات از طرف مدیر پایگاه خبری سلام پاوه ، و به منظور همراهی  بیشتر رسانه ها با دستگاههای در گیر در امر توسعه شهرستان ،فارغ از هرگونه تحلیل تک بعدی و جانبدارانه ، بدون پیش داوری و قضاوت ذهنی بر آن شدیم ،که ریشه ای نواقص توسعه و مدیریت در حوزه اجرا را به صورت کاملا علمی و بر اساس نظریه های معتبر مورد بررسی و تجزیه و تحلیلی قرار داده ، تا ضمن آسیب شناسی و روشن شدن نقاط قوت و ضعف رایج درمدار توسعه  جامعه ،وسطح مدیریت  ادارات بتوانیم گام تاپیر گذاری برای حل مسائل و موانع توسعه شهرستان پاوه بر داریم .به همین منظور سراغ سیروس امین زاده دانش آموخته و کارشناس ارشد علوم سیاسی ،که مطالعاتی علمی در زمینه  نظریه های جهانی مدیریت و توسعه دارند رفتیم .و در یک مصاحبه مطبوعاتی به بررسی نظریه  توسعه و جوامع توسعه یافته و توسعه نیافته، و در نهایت به تاثیر مدیریت علمی جهانی بر توسعه، به بررسی  توسعه پذیری جامعه بومی و  نقش مدیریت  علمی در توسعه پاوه پرداختیم .که گزارش مفصل آن در دو قسمت الف – توسعه و ظرفیت های جامعه پاوه  ب – میریت علمی در توسعه پاوه ، تقدیم مخاطبان ارجمندسلام پاوه و شهروندان فهیم و مطالبه خواه خواهد شد .ضمنا بعرض می رسانیم با توجه به کثرت مباحث مطرح شده در این گفتگو مطالب به صورت پیوسته وهفتگی درروز  یکشنبه هر هفته در سلام پاوه درج خواهد شد .

 

سلام پاوه : جناب آقای سیروس امین زاده بسیاری از صاحب نظران علوم سیاسی را مهندسی توسعه و دانش آموختگان این رشته را معماران توسعه می دانند، ضمن تشکر از پذیرش دعوت سلام پاوه برای شرکت در این گفتگو لطفا برای شروع بحث  بفرمایید توسعه چیست ؟

 

سیروس امین زاده  : به نام خدا و سپاس از توجه ویژه رسانه سلام پاوه به این امر مهم و موثر در بهزیستن انسان معاصر، ابتدا می خواهم از منظر جامعه شناسی ،به مثابه علم مطالعه زندگی انسانها، رشته مطالعاتی که اگوست کنت، کوشید به آن ویژگی علمی ببخشد به موضوع توسعه ورود پیدا کنم، بطور عموم جامعه شناسی امروزه مطالعه مسیر تاریخی و تطبیقی جوامع را مدتهاست کنار گذاشته، و بررسی مسائل ملموس و مشکلات روز مره زندگی را عقلایی تر تلقی می کند. و یکی از این مسائل توسعه در گرایشها و ابعاد مختلف آن است، امروزه این واژه کاربرد بسیاری در محافل عمومی ، علمی و تخصصی مجامع انسانی بدست آورده است، و موضوع تحقیقات و پزوهش های حوزه علوم جامعه شناسی و سایر علوم اصلی و میان رشته ای گشته است ، بر این اساس امروز ما در این گفتگو به آن می پردازیم.

توسعه به عنوان یک واژه عربی در لغت به معنی ترقی ، پیشرفت ، گسترش و در اصطلاح خارج شدن از لفافه می باشد، که بسیاری از صاحب نظران خارج شدن از لفافه را خارج شدن از زندگی سنتی می دانند، اما در بررسی تاریخی آن در گذشته توسعه به مثابه یک پدیده اجتماعی به عنوان فرآیندی از رشد اقتصادی در نظر گرفته می شد ،بیشتر در حیطه مطالعات اقتصادی قرار می گرفت . اما در ادامه و گسترش مطالعات توسعه ای نشان داد که رشد اقتصادی تنها یک بعد توسعه است و ابعاد دیگر این پدیده را عوامل اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی ،و بویژه نیروی انسانی تشکیل میدهد. و بطور کلی نظریه پردازان کلاسیک مطالعات جامعه شناختی  و نظریه های توسعه ،هدف توسعه را تنها رشد اقتصادی  و انسان را ابزار رسیدن به این رشد می دانستند. اما امروزه در برسی علمی توسعه یافتگی یا توسعه نیافتگی جوامع ،هدف توسعه را انسان وابزار توسعه را نیروی انسانی جوامع توسعه خواه می دانند ،و بر این اساس بود که مجمع عمومی سازمان ملل در اکتبر ۱۹۷۰ اعلام داشت: که رشد اقتصادی نه می تواند به توسعه رهنمون شود و نه آنکه تنها هدف توسعه است. بلکه رشد اقتصادی وسیله ای است در رسیدن به زندگی بهتر و رفاه بیشتر، و بدنبال دهه اول توسعه دهه های هفتاد و هشتاد میلادی دهه های دوم و سوم توسعه با محوریت توسعه انسانی نام گذاری گردید. و در فصلنامه ۲۶۲۶ مجمع عمومی در اکتبر ۱۹۷۰ تاکید گردید ،که رشد تولید نا خالص ملی به تنهایی نمی تواند در فقر زدایی عامل مهمی باشد. در نتیجه تعریف کلی از توسعه این شد که، توسعه بدنبال فراهم نمودن فرصت های بیشتر برای زندگی می باشد.

 

سلام پاوه :  چرا امروزه انسان معاصر بدنبال دست یابی به توسعه است ؟

 

در یک جمع بندی باید گفت: تلاش انسان برای عبور از وضعیت موجود به سوی زندگی و رفاه  بهتر چه از لحاظ کمی و کیفی ،تلاش برای  توسعه می باشد.و با توجه به اینکه انسان فطرتا بدنبال تکامل و رسیدن به آرمان ها و کمالات است ،قطعا در زندگی نیز به دنبال شیوه های بهتر زیستن می گردد .انسان معاصر که در زمینه اگاهی و اطلاعات و دانش و خرد وضعیت بهتری نسبت به قبل در سایه گسترش علوم مختلفه یافته است،  در عصر تلاقی فرهنگها در یک دهکده جهانی در قالب جوامع توسعه یافته یا توسعه نیافته زندگی می کند بدنبال شیوه های بهتر زندگی درجوامع برترخود را درگیر امر توسعه نموده است، و با مسلح شدن ذهنش به الفبای توسعه و استفاده از خرد و عقلانیت بر گرفته از علم توسعه، انسان معاصر در قالب حصول توسعه بدنبال رفاه اجتماعی و زندگی بهتربا گذار از وضعیت موجود خود  است. واز سالیان بسیار دور با افزایش سطح دانش و فهم بشر، کیفیت و وضعیت زندگی او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است.

 

سلام پاوه : شما درسخنان تان به موضوع توسعه یافتگی و عدم توسعه و همچنین جوامع توسعه یافته و جوامع توسعه نیافته و در حال توسعه اشاره نمودید ،با توجه به اهمیت موضوع برای جامعه ما و بر نامه ریزان توسعه  لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید ؟

 

از دیدگاه تاریخی به این مفاهیم بخواهیم نظری داشته باشیم باید گفت آنچه ما اکنون از دو مقوله جوامع توسعه یافته و جوامع و کشور های توسعه نیافته بحث می کنیم ،در قرون پانزده هم یا پیش از آن و جود نداشتند. مثلا  تمدن هایی نظیر ایران ، هند ، چین  و مصر که بر بخش وسیعی از این جهان حکمرانی می کردند، هر گز تحت لوای توسعه یافتگی قرار نمی گرفتند. و یا کشورهایی که نسبت به این تمدن ها در سطح پایین تری بودند هرگز تحت مقوله توسعه نیافتگی نبودند . می توان گفت بسیاری از کشور های توسعه یافته امروزی در سیر تاریخی خود فاقد هرگونه تمدن و پیشینه در خشان اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی بوده اند . برای مثال کشور هایی مانند آلمان ،هلند ، سوئد که زمانی کشور های کم توسعه را تشکیل میدادند، و در اثر تحولاتی نظیر رنسانس و انقلاب های فرهنگی صنعتی و جنبش های ملی توانستند، زنجیر های کم توسعه ای را پاره کنند و به مرز های توسعه یافتگی نوین برسند. در حالی که جوامع زیادی که گروهی از انها از  پیشینه تاریخی در خشانی بر خوردار بودند ، نتوانستند خود را با تغیر و تحول شگرف دو سه قرن اخیر تطبیق داده و در نتیجه از کاروان پیشرفت و ترقی امروزی عقب افتاده اند .

 

به هر حال اکنون جوامع و کشور های دنیا را طبق شاخص های توسعه مانند در آمد نا خالص ملی ، سطح سواد ، بهداشت و توسعه علمی ، انسانی و غیره به کشور های توسعه یافته یا در حال توسعه و توسعه نیافته که تعدادشان بسیار بیشتر از کشور های توسعه یافته است تقسیم میکنند. و بطور کلی باید توسعه نیافتگی را در پدیده توسعه جستجو کرد و بر اساس شاخصه های کشور های توسعه یافته سنجید ، زیرا توسعه نیافتگی زمانی به و جود آمد که توسعه یافتگی پدیدار شد این از لحاظ تاریخ و نگرش تاریخی و تکاملی و تدریجی شکل گیری جوامع بود .اما از لحاظ تعریفی و مفهومی عموما ا ز واژه کشورهای توسعه یافته برای توصیف کشورهایی استفاده می‌شود که بر اساس معیارهایی به توسعه دست یافته اند. تعیین مصداق برای معیار یه توسعه یافتگی همواره مورد بحث بوده‌است، اما به طور کلی معیارهای اقتصادی معمولاً شاخص اصلی کشورهای توسعه یافته بوده‌است. برای مثال، میزان سرانه درامد یکی از مهمترین معیارها است، و بنابراین، کشورهایی که دارای نرخ تولید ناخالص داخلی بالایی هستند، توسعه یافته محسوب می‌شوند.و بر عکس کشور های توسعه نیافته یا در حال توسعه را عمدتاً به کشورهایی با سطوح پایین توسعه اقتصادی اطلاق می‌شود، این معمولاً تاحدودی با توسعه اجتماعی از لحاظ آموزش، بهداشت، امید به زندگی و غیره در ارتباط است.

 

سلام پاوه :  جناب اقای امین زاده اگر بخواهیم بحث را بومی تر و محسوس تر برای خوانندگان و مخاطبان این گفتگو بنماییم، ضرورت نقد و بررسی نظریه های علمی و کنکاش و گفتگو های اکادمیک علمی را در زمینه توسعه برای جامعه ما در چه می بینید ؟

 

به گمان من برای اینکه بتوانیم ،مساله توسعه  و ویژگی های جامعه مدرن را بشناسیم باید به نظریه ها و دیدگاه هایی که محققان و نظریه پردازان اجتماعی در رشته های جامعه شناسی ، تاریخ، انسان شناسی، مطالعات فرهنگی  و سایر رشته ها ارائه کردند توجه کنیم، زیرا این نظریه ها و دیدگاه ها به نوعی برآیند و تبلوری از مجموعه تنش ها و مساله هایی است که فرا روی پیشرفت و توسعه جوامع سنتی قرار دارد و جامعه انسانی وحتی  انسان مدرن با آنها روبه رو بوده است. گفتمان علوم اجتماعی اگر چه مساله توسعه را در ابتدا تا حدودی در نتیجه تحولات مدرنیته در بستر فرهنگ غربی مطرح کرد اما با گسترش تجدد به تمام جوامع انسانی، عملا مساله توسعه یافتگی  از جامعه غربی فراتر رفت و به یک مساله جهانی تبدیل شد. به طوری که امروز وقتی که به مساله توسعه  در جامعه و گفتمان های علوم اجتماعی نگاه می کنیم می بینیم، که از توسعه نیافته ترین کشور جهان به نام افغانستان تا توسعه یافته ترین کشور دنیا مثل آمریکا هر دو با مساله و گفتمان توسعه  مواجه اند .تحولات اقتصادی ، اجتماعی فرهنگی فراوان و شتابانی که به ویژه در چند قرن اخیر در جوامع غربی روی داد بسیاری از متفکران را در حوزه های مختلف فلسفی ،سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی را بر آن داشت تا به تبیین علل و پیامد های این تحولات بپردازند . این تبیین که در دو دسته خوشبینانه و بد بینانه قابل تقسیم بندی است الهام بخش بسیاری از اندیشه وران در جوامع غیر غربی گردید که در باره جامعه خودشان و مسیری که می باید بپیماید نظریه پردازی نمودند .مرور این دیدگاه ها ،نظریات و نقد و بررسی انها در موقعیتی که تجربه روند های مدرن شدن فرا روی ما قرار داده و با بیش از یک قرن نظریه پردازی در زمینه ایجاد توسعه و پیشرفت در جامعه مواجه هستیم ،به ما این امکان را می دهد تا با دیدی فراخ تر به اوضاع خود و جهان پیرامون  نظر افکنده و با اتخاذ راهبردی متناسب با جامعه و فرهنگ خود به سوی آینده گام برداریم و یقینا در این سیر تغیر و تحول جامعه ما از جامعه و دنیای معاصر مستثنی نیست .

 

سلام پاوه : شما در گفته هایتان بیشتر تاکید بر رابطه توسعه و جامعه دارید، تا توسعه و ساختار ضرورت تحلیل جامعه و توسعه را در چه می بینید ؟

 

از حدوددو دهه پیش در جامعه ما، مساله پیشرفت و توسعه  جامعه به یک مساله اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی اساسی برای مردم و نخبگان اقتصادی ، اجتماعی ،فرهنگی، سیاسی و فکری تبدیل شده است. برای همین امروز مجبوریم دائما درباره مناسبات توسعه  و جامعه از زاویه های گوناگون نگاه کنیم و مساله توسعه و جامعه رابا هم  تحلیل کنیم ، فکر می کنم برای شناخت جامعه معاصر ما نیاز داریم به اینکه پرسش اساسی توسعه و جامعه را در کانون نظریه فرهنگی و اجتماعی قرار دهیم،  به اعتقاد من هر گونه فهم از جامعه و انسان شهروند معاصرما، بدون داشتن یک تلقی روشن از ساز و کارهای مناسبات توسعه  و جامعه بر اساس فرهنگ و ساختار های موجود  ناممکن است. زیرا مناسبات توسعه و جامعه در جامعه معاصر ما  نه تنها از گستردگی و پیچیدگی وسیعی برخوردار است بلکه با تنش ها، تعارض ها و کشمشکش هایی جدی و شدیدی از تقابل سنت و مدرنیته روبه رو شده است . در وضعیت کنونی جامعه امروز ایران مساله مدرنیته  و جامعه سنتی  که از دوره مشروطه و قبل آن شروع شده بود، در هر دوره ای تشدید و گسترش یافت، و مناقشه رابطه توسعه ومدرنیته با  جامعه سنتی تشدید شد. به طوری که جامعه ما امروزه تحت تاثیر فرهنگ های جهانی شدن مثل گسترش رسانه های جدید، ماهواره ها، مهاجرت ها، جابه جایی های جمعیتی، حمل و نقل، گسترش مبادله کالا ها و دانش های جدید که همه اینها را تحت عنوان جهانی شدن فرهنگ نام می بریم، بیش از هر زمان دیگری مناقشه مدرنیته  و جامعه سنتی را به نحو شدیدتری درگیر می کند. چون جریان های جهانی شدن فرهنگی خود از یک طرف تنش های جهانی مناسبات توسعه  و جامعه را به ایران و جامعه ما  منتقل می کنند. و از طرف دیگر از آنجا که عمده ماهیت جهانی شدن فرهنگ، عرفی و یک نوع فرآیند جانبدارانه است،   مساله جامعه ایران در زمینه توسعه و جامعه از این جهت مهم، مشکل و پیچیده است که تمام عوامل و فرآیندهای امروزی و دنیای مدرن هر کدام با حداکثر قدرت تاثیرگذاری، بر پیچیدگی و دشواری این رابطه دخالت می کنند، برای همین است اگر بخواهیم بحث کنیم باید بگوییم گسترش شهرها، زندگی شهری و تحول در جامعه ایران از جامعه عشایر و روستایی به جامعه شهری که در نیم قرن اخیر اتفاق افتاده یا گسترش فن آوری های جدید، صنعتی شدن، تبدیل اقتصاد معیشتی و کشاورزی به اقتصاد فن آوری جدید یا نقش نسل ها و نسلی شدن جامعه ایران تا چه اندازه بر رابطه توسعه و جامعه اثر گذاشته است بر این اساس ضرورت بررسی  رابطه توسعه و جامعه و مشارکت جمعی انسانی در امر توسعه بیشتر احساس میگردد ویا اولویت برتر می باشد .

 

سلام پاوه : اماپرسش پیش آمده بین توسعه و جامعه به زعم شما ،با توجه به شتاب نسلی شدن جامعه وظهور نسل های متفاوت در یک بازه زمانی مشخص از تاریخ  انسان معاصر،چگونه قابل طرح و پاسخگویی در جامعه ما می باشد ؟

 

به گمان من یکی از راه های شناخت مسائل امروز جامعه مااین است که پرسش توسعه و جامعه سنتی  را بشکافیم. رابطه های گوناگونی که توسعه و جامعه دارند را مورد بازخوانی قرار دهیم، که برای چنین بازخوانی و بازتعریف توسعه و جامعه باید یک نگاه بین رشته ای ابداع کرد که در آن علوم فرهنگی، علوم انسانی اجتماعی جدید و تمام شاخه های جامعه شناسی ، انسان شناسی و مطالعات فرهنگی و تاریخ در کنار هم بتوانند به یک گفت وگوی جمعی به منظور تلاقی اندیشه نسل های مختلف تاریخ جامعه ما بپردازند. از درون این گفت وگوی بین نسلی وجمعی است که ما می توانیم مناسبات مدرنیته و جامعه رابر معیارهای ارزشی اجتماعی  نسل های گذشته و تلفیق آنها با مطالبات جدید نسلهای نو را توضیح دهیم. علاوه بر این ما نیازمند یک نوع نظریه پردازی یا شناخت های دقیقی هستیم که بیش از آنکه تحت تاثیر دستگاه های مفهوم نظریه پردازی جهانی باشد تحت تاثیر مناسبات، الزامات و اقتضائات تاریخی فرهنگی سیاسی و اجتماعی زیست بوم و زیست جامعه و انسان سنتی نسل های گذشته و نسل جدید تجدد خواه و مطالبه گر مدرن معاصر جامعه ما  قرار گرفته باشد. به بیان دیگر ما ضمن اینکه نیازمند بهره برداری از رویکردها و مفاهیم موجود در سطح جهانی برای فهم پرسش توسعه و جامعه هستیم اما باید در نهایت به یک روش خلاقانه و مبتکرانه ای بتوانیم در چارچوب زیست جهان انسان معاصر جامعه ما ، پرسش توسعه و جامعه را تجزیه تحلیل کنیم. مجموعه تغییراتی که در جامعه ما به وجود آمده به ویژه تغییرات نسلی و جابه جایی های جمعیتی که در نتیجه به اصطلاح ظهور نسل های جدید رخ داده ،عملا مناقشه توسعه مدرنیته وجامعه هم تشدید شده است. به دلیل سرعت بالای تغییرات اجتماعی و فرهنگی هر نسلی که در جامعه ما  تغییر می کند عملا به یک نیرویی برای تغییرات گسترده در زمینه مناسبات توسعه و جامعه هم تبدیل می شود. یعنی نسل ها خودشان نیرَوهای درگیر در مساله توسعه و جامعه شدند. نسل جوان به عنوان یک نسل پر مساله برای نظام اجتماعی جامعه ما تبدیل شده چرا که این نسل تعریف و دیدگاه متفاوتی از مفهوم مناسبات جهانی شدن  و جامعه در ذهن خود دارد. در واقع برای این نسل مدرن شدن  بیشتر به مثابه امر خصوصی تعریف می شود، به همین دلیل تغییرات نسلی در جامعه ایران به نوعی تغییرات اجتماعی را به ویژه در زمینه مناسبات توسعه  و جامعه گسترش می دهد.

 

سلام پاوه  : به نسل جدید اشاره نمودید، جایگاه نسل جدید در این گفتمان توسعه – جامعه در چه سطحی می باشد ؟

 

امروزه مسئله تغییر نسل، پذیرفته‌شده است. آن‌چه جای بحث و مناقشه و گاه نگرانی دارد، مسئله سرعت تغییرات نسلی است. نسل جدید، هویت‌جویی‌های متفاوتی دارد که در مصرف فرهنگی و هنری خاص، شکل‌دادن به نوعی شهروندی جهانی و ساختار احساسی جهان‌شهری این نسل قابل ملاحظه است. مساله نسل یکی از مسایل جامعه معاصر ما است .وبا تغییر جایگاه فرزندان و والدین، تغییرات جامعه دیگر فقط در چارچوب تغییرات جمعیتی قابل توضیح نیست؛ بلکه جمعیت جوان جامعه، عامل مهمی در تسریع تغییرات همه‌جانبه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.و طبعا به عنوان نیروی انسانی موثر و کارای جامعه خود علاوه بر اینکه ابزار توسعه می باشند به عنوان هدف توسعه نیز در افق و بر نامه های توسعه مد نظر قرار می گیرند. بنا بر این به عنوان سرمایه های انسانی با محوریت سرمایه گذاری های فرهنگی اجتماعی جامعه در مسیر  رشد و ترقی وبالندگی فکری اجتماع، در بطن پرسش توسعه و جامعه دارای جایگاه عضویت در پروسه سوژه سازی شهروند جهانی قرار دارند .

سلام پاوه : اما پرسش اساسی توسعه – جامعه و تحلیل سیستمی آن در جامعه پاوه ؟

این پرسش شما خواستگاه اساسی و اصلی بحث و گفتگوی امروز ما می باشد، که با توجه به مطالب گفته شده ضرورت واکاوی علمی و اکادمیک آن بیش از هر زمان دگر احساس می شود .بر این اساس اگربخواهیم به یک تحلیل سیستمی و کلی نگر دست یابیم که هدف پرسش شما نیز می باشد، باید به نظریه های توسعه کلاسیک وجدید در برسی توسعه و جامعه بپردازیم. بدین منظور به نظریه نوسازی در توسعه که فکر میکنم بیشتر می تواند به الزامات فرهنگی اجتماعی جامعه ما بپردازد بیشتر توجه می نمایم و سپس از منظر نظریه رشد اقتصادی روستو به توسعه در پاوه نظری خواهیم داشت .

 

 سلام پاوه  : خاستگاه اصلی نظریه نوسازی در مورد جامعه سنتی ما چه می تواند باشد ؟

 

در هه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰که نظریه نوسازی از سوی اندیشه ورزان و نظریه پردازان متعدد مورد توجه قرار گرفته بود ،تفکرات و بر نامه های تحقیق توسعه نیافتگی آن دوران را تحت تاثیر قرار داده بود. و بر این اساس در آن دوران اقتصاد دانان با تدوین مدلهای ساده توسعه ،توجه خود را روی مسائلی نظیر رشد اقتصادی و تشکیل سرمایه متمرکز کرده بودند. همچنین طبق نظر «ویلبرت مور» مفهوم نوسازی دلالت بر دگرگونی کامل یک جامعه سنتی و یا ماقبل مدرن به یک جامعه نو و مدرن با انواع تکنولوژی و سازمان اجتماعی مربوط به آن دارد؛ که از ویژگی ‌های یک اقتصاد پیشرفته و ثروتمند از لحاظ سیاسی با ثبات نظیر کشورهای پیشرفته دنیای غرب است. تمامی این نظریه ‌پردازن، نوسازی را از یک بعد مثلاً اقتصاد یا فرهنگ مورد بررسی قرار داده ‌اند، در حالی که نوسازی فرایندی است که تمام عرصه‌ ها و بخش ‌های اجتماع را تحت الشعاع قرار می‌دهد، از این رو می‌باید برای تمامی ابعاد جامعه برنامه‌ ریزی نمود و این به معنای نوسازی در تمامی این عرصه‌ ها و امور نیست، بلکه در نظر‌گیری ارزش ‌‌ها، اصول و آرمان‌ها در تمامی بخش‌ها و حفظ آنها در فرایند برنامه ‌ریزی است. نظریه‌های مربوط به نوسازی را می‌توان به‌طور کلی به دو دسته تقسیم‌بندی کرد. دسته‌ی اول آنهایی هستند که پیشرفت را حالتی تکاملی می‌دانند که تغییر اجتماعی در آن فرایندی یک‌سویه و تک‌خطی، رو به سوی پیشرفت و تدریجی بوده، در حالی‌که دسته‌ی دوم مطالعات نوسازی جدیدکه پیشرفت تک‌خطی که همان اروپایی شدن است را نفی می‌کنند و این پرسش را مطرح می‌کنند که چرا کشورهای جهان سوم باید لزوما در مسیر کشورهای غربی حرکت کنند و این اندیشه را نژادپرستانه می‌دانند. به نظر این منتقدین اعتقاد به توسعه‌ی تک خطی منجر به غفلت محققین نوسازی از راه‌های جایگزین دیگری شده است که کشورهای جهان سوم می‌توانند برای توسعه برگزینند .

بر اساس نظریه های جدید نوسازی حوزه های مختلف سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی ،روانشناسی و .. علاوه بر حوزه اقتصادی خاستگاه اصلی نظریه نو سازی می باشد با توجه به تقسیم‌بندی بالا نظریه‌ی رشد اقتصادی دبلیو. دبلیو. روستو از نوع نظریه‌های تک‌خطی در نوسازی بوده و یکی از بانفوذترین و رایج‌ترین دیدگاه‌ها در قبال توسعه می‌باشد.که بیشتر جامعه های سنتی را مورد خطاب قرار می دهد .اگر بتوان فرض کرد که جامعه فعالانه و به طور مؤثری به امکانات بالقوه رشد که در دسترسش است پاسخ خواهد داد در آن صورت رشد اقتصادی تنها یک فرایند خود به خودی خواهد بود  و بنابراین یک جامعه سنتی جامعه ای تعریف می‌شود که نمی‌تواند یا نمی‌خواهد از توسعه تکنولوژیک استفاده کند. روستو: مراحل رشد اقتصادی ۱- جامعه سنتی  ۲-پیش شرط های جهش ۳- جهش ۴- حرکت در جهت بلوغ ۵-عصر مصرف انبوه  می داند و در نهایت به نظر وی کشورهای جهان سوم در حرکت خود به سوی توسعه از الگویی شبیه پرواز هواپیما پیروی می کنند و یک کشور جهان سومی در مرحله سنتی با تغییرات اجتماعی درونی به صورت اولیه و کند روبرو می باشد اما پس از آن به تدریج با ظهور نیروهای کارفرمایی جدید، گسترش بازار ها و توسعه صنایع جدید تغییرات آغاز می شود که روستو این مرحله را شرایط مقدماتی برای خیز می نامد.و در ادامه با طی مراحل بعدی و تهیه الزامات آن رشد و توسعه مد نظر اتفاق خواهد افتاد.

 

 سلام پاوه  : اما توسعه در شهرستان پاوه ؟

بطور عموم هدف از بحث و مقدمات بیان شده این بود که به این پرسش جواب داده شود که ایا شهر و جامعه ما در مسیر توسعه قرار دارد یا اینکه خیر هنوز در مراحل پیشا توسعه و جز جوامع توسعه نیافته محسوب می شود . به گمان من اگر مطالب بیان شده به دقت مد نظر قرار گیرند، طی یک تحلیل تطبیقی براحتی می توان پی برد که ما در کدامین سوی نظریات توسعه قرار داریم. آیا پرسش توسعه – جامعه و شهروندان مطرح است، یا ساختار گرایی مد نظر پارسونز در مورد جامعه ما صدق می کند .اگر توسعه رابسان نظر” ویلبرت مور” در نظر بگیریم که همان عبور از جامعه سنتی به وسیله الزامات تکنولوژی غرب و مدرن بدانیم آنوقت مسئله گذشت و حذف ارزش ها و سنت ها مطرح می شود ،و اگر بسان ” روستو”  معتقد به شکو فایی اقتصادی خطی غرب باشیم که باز تضاد منافع و دیدگاه ها بر اساس اقتصاد ارزشی به میان می آید.

 برای جواب دادن به این پرسشهای مطرح شده بهترین شیوه به نظر من رجوع به همان پرسش و تنش جامعه -توسعه که بیان شد می باشد .و بحث و بررسی پیرامون آن طبعا بر اساس تعریف توسعه  – جامعه باید رو به جلو درمسیر حرکت و تکاپوی زندگی بهتر باشد، و این زندگی بهتر را می توان در رفاه صرف غربی با گذشت از سنتها و ارزش های حاکم دانست، و یا نه بسان ژاپن آیا می توان سنتها را در عین حالیکه حفظ کرد با الزامات و گزاره های دنیای معاصر مدرن تطبیق کرد و وفق داد، آنجا که بنیانگذارو معمار توسعه ژاپن نوین معتقد است که : ژاپن در راه رسیدن به توسعه نه منابع زیر زمینی و  نه سرمایه های طبیعی دارد اما مغز های خلاقی دار که توانایی خلق و ابتکار هر برنامه و استراتژی برای رسیدن به هدف و توسعه را دارند  . یقینا همین مغز ها و فکرهای خلاق بوده اند که با بررسی های علمی و گفتگو های ایده پردازانه در پی تلفق سنت ژاپن با مدرنیته معاصر بر آمده و کشور خود را در میان کشور های توسعه یافته قرار دادند، اما در جامعه ما توسعه را باید جریان چند بعدی دانست  که مستلزم تغیرات اساسی در ساخت اجتماعی ، طرز تلقی عامه مردم ، نهاد های مردمی و تسریع در رشد اقتصادی و کاهش نابرابری ها و ریشه کن کردن فقر و توسعه می باشد . در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی هماهنگ با نیاز های متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروهای اجتماعی از حالت نامطلوب گذشته و ضغیت موجود خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از لحاظ مادی یا معنوی بهتر است سوق داده شود.

پس برای دسترسی به این شناخت که آیا جامعه ای در مسیر توسعه قرار گرفته یا خیر؟ باید به بطن تغیرات اجتماعی و فرهنگی  شکل گرفته درآن جامعه دقت نمود، که این تغیرات اجتماعی از دیدگاه کارکردی –ساختاری پارسونز عبارتند از تغیری قابل روئیت در طول زمان به صورتی که موقتی یا کم دوام نباشد، و بر روی ساخت یا وظیفه سازمان اجتماعی یک جامعه تاثیر بگذارد و جریان تاریخ آن را عوض کند. البته پارسونز از میان تغیر متعادل و تغیر ساختی تاکید بیشتر بر تغیر متعادل به معنی فرآیندی که بواسطه آن بدون آنکه نظام اجتماعی دچار دگرگونی کامل شود جای خود را به توازن و تعادل جدیدی می دهد و در این نوع تغیر بخشهایی از نظام اجتماعی دچار تغیر و دگرگونی می گردند در حالیکه در تغیر ساختی کل نظام اجتماعی دچار تغیر و تحول می گردد .

 

 سلام پاوه : را ه های تشخیص اینکه آیا جامعه ما در مسیر توسعه گام نهاده است یا خیر چه می باشد ؟

 

گرچه توسعه تمام مفاهیم و الزامات تغیر را در بر نمی گیرد ولی از روی مشاهده تغیرات اجتماعی و با در نظر گرفتن تفاوت جوامع گماین شافت (اجتماعی ) با گزل شافت (جامعه )و در نظر گرفتن الزامات آنها می توان به توسعه گرایی جامعه نیز پی برد. که ما در این مجال برای روشن شدن موضوع وبر اساس نظریه نوسازی به ابعاد نوسازی جامعه خودی از منظر تغیر و نوسازی روانی ،اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی می پردازیم تا پس از روشن شدن ابعاد توسعه و نوسازی قضاوت رادر مورد اینکه جامعه ما در مدار توسعه قرار گرفته است یانه به بطن جامعه و افکار عمومی مخاطبین شما سپرد.

 

سلام پاوه : آیا نوسازی روانی را الزامی در ابتدای جهش جامعه  ما به سوی توسعه می دانید .و یا این نوسازی روانی که متوجه فرد بعنوان عضوی از جامعه ما میگردد ،پتانسیل ساختن هویت جمعی و شهری را برای جامعه سنتی ما را  دارد ؟

 

درنوسازی رونی نظریه پردازان این حوزه واحد تحلیل را فرد می دانند و نقطه شروع نوسازی را در انسان و نظام شخصیتی او می بینند و معتقدند با نوسازی انسان ، سایر جنبه های نوسازی یعنی نوسازی اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ،اقتصادی ،و غیره رخ خواهد داد، و طبعا برای اینکه توسعه یا تغیر را در جامعه احساس نماییم باید رفتار ها و کنشهای روانی ، رفتاری و گفتاری فرد را مورد باز بینی قرار داد. حال که ما بدنبال برداشت محدود از این قضیه هستیم نه برداشت تاریخی و وسیع این سوال مطرح است که  آیا شهروند اکنون جامعه ما از منظر روانی فاعلیت و عاملیت شهروندی خود را باور دارد و خود را عضوی اندام وار در ساخت اجتماعی خود می داند یا خیر به عنوان مو جودی د ست و پا بسته بصورت انفعالی نظاره گر تعین سرنوشت خود است . به باور طرفداران این مکتب تازمانی که تغییرات اساسی وبنیادی در طرزعقاید و نگاه یک فرد درجامعه نسبت به محیط پیرامون و واقعیت های موجود رخ ندهد، توسعه امکان پذیرنیست، شخصی که دریک محیط بسته وبدوراز تحولاتی که در سایرکشورها رخ داده حیات به سرمی برد و نگاهش به پیرامون ، بسته به سنت های بازدارنده ارزش های جدید  باشد، وآماد پذیرش ارزش ها وشیوه های زندگی مدرن وتکنولوژی ازنظرروانی نباشد، محال است، بتوان به توسعه درکل آن جامعه دست یافت.بطور مثال فرد از لحاظ روان اجتماعی آمادگی زندگی در آپارتمان نشینی را ندارد ولی الزاما آپارتمان را در شهر برای سکونت اختیار می کند. این شهروند حتما مشکلات عدیده ای را هم برای خود و هم برای دیگران بو جود می آورد ، مانند عدم استفاده از پارکینگ وسیله نقلیه در آپارتمان های سطح شهر که برای رفع این نقیصه آیا ساختار های الزام آور حقوقی مانند جرایم ساختمانی عدم ساخت و ساز پارکینگ آپارتمان به تنهایی کار ساز است؟ مسلما خیر کما اینکه در شهر ما این پدیده دارای سابقه می باشد .بلکه باید با تاکید برعناصری مانند سواد علمی شهرنشینی،مهارت شهروند معاصر شدن ، وسایل ارتباط جمعی، وهمدلی سعی در نوسازی روانی شهروندان در این زمینه داشت . که در این مورد  تحقیقات “پروفسور لرنر” نشان میدهد  که کشورها ومناطقی که ازسوادشهری شدن، وسایل ارتباط جمعی وتحصیلات بیشتربرخورداربوده اند، بیشترین وبالاترین اندیشه نوگرایی را دارا بوده اند و برعکس افراد سنتی که فاقد هریک از متغیر های فوق بوده ،دارای پایینترین  درجه اندیشه نوگرایی هستند .  پس یکی از  مؤلفه ی که برای نوسازی روانی مهم است، فهم شهرنشینی است. مهاجرت افراد از روستا به شهر، شیوه ها و عملکردهای زندگی آن هارا تغییرمی دهند، شهر به مثابه چهارراهی تقاطع افکاروارزش های متفاوت، باعث دگرگونی ارزش های کهنه و توسعه ارزش ها وهنجارهای جدید درافراد می شود ونیزجایی است که کارخانه ها، موسسات، نهاد های آموزشی مجهزو پیشرفته درآن وجود دارد ومحیط کارافراد اززمین های کشاورزی به کارخانه تغییرمی یابد، همه این عوامل که تنها درشهرامکان پذیر است، ازنظرروانی افراد را متقاعد می کند که اندیشه های جدید را بپذیرند.

 

سلام پاوه : پس با این تحقیقات بیان شده اندیشه نوگرایی در بطن جامعه سنتی باتضاد های درونی از منظر روانی مواجه می شود ؟

 

بله تا حدودی  در جوامع سنتی مثل جامعه ما  که روابط افراد بر اساس روابط خویشاوندی و اکثر کنش های ارتباطی افراد ،عاطفی و فرد محور می باشند ،و افراد از منظر روان اجتماعی شرایط زندگی در جوامع سنتی را دارند تا جوامع متکثر و متنوع شهری مدرن را ، بر این اساس قرار گرفتن در شرایط آرمانی جامعه مشکل می باشد.  بطور مثال امروزه افراد در جواع پیشرفته با تفاوت های فرهنگی اجتماعی مانند زبان  ،باور و ارزش های فرهنگی اجتماعی  متفاوت با حفظ ارزش های خود تفاوت هارا قبول نموده و در صدد پیوند تفاوت ها و سلیقه های مختلف برای رسیدن به یک هویت و کلیت جمعی شهروندی می باشند .اما متاسفانه در جوامع سنتی فرد با اصرار بر برتری فرهنگی خود مانند برتری گویش و لهجه بر سایر گویش های دیگر علاوه بر اینکه همدلی و اعتماد جمعی را مورد تهدید قرار می دهد بلکه این اسرار برتری فرهنگی ، گاها واپسماندگی فرهنگی را بدنبال می آورد که این در جامعه ما مختص یک زبان یا گویش خاصی نیست بلکه هر فردی می تواند با هر لهجه ای گسل و شکافی را در سطح جامعه بو جود بیاورد، و گاها شرایط فکری روانی جامعه نیز پذیرای این خواست ضد اعتماد اجتماعی و همگرایی جمعی مورد نیاز توسعه می شود. و متاسفانه این شکاف بوجود آمده گر چه از لحاظ فرهنگ آرمانی مردم پذیرفتنی نیست ولی د ر ناخودآگاه  روان اجتماعی افراد قدرت باز تولید آن وجود دارد که نمونه های آن در جامعه و در جریان پدیده های اجتماعی قابل مشاهده است .این نمونه دیگری است که می توان گفت مانع بزرگی در مسیر توسعه جامعه ما می باشد چون همدلی و همبستگی و اعتماد جمعی را مخدوش نموده است و یقینا با باسازی روان اجتماعی می توان به آینده امیدوار بود در زمینه نوسازی روانی و شخصیتی مثال های زیادی می توان در جامعه زد که در اینجا مجال آن نیست بواقع می توان گفت اندیشه نوگرایی در فرهنگ آرمانی مردم شایدجایگاهی داشته باشد ولی در فرهنگ عملی فردی و جمعی سراغی از پیامده های آن دیده نمی شود که این می تواند ریشه در تضادهای درونی جوامع سنتی توسعه خواه داشته باشد .

 

سلام پاوه :با این صحبت شما و بنا بر فرهنگ عملی جامعه زیر ساخت فکری جامعه ما در مسیر توسعه ورسیدن به رفاه اجتماعی نیست ؟یعنی توسعه فرهنگی مقدم بر ابعاد دیگر توسعه می دانید ؟

تلاش هر جامعه ای در توسعه و نوسازی اجتماعی فرهنگی ،سیاسی و اقتصادی به منظور دست یابی به رفاه اجتماعی  شهروندان آن جامعه می باشد .هر یک از جوامع یا بعبارت دقیق تر ملت ها در طول تاریخ خود مجموعه های فرهنگی بو جود آورده اند و بر حسب آن محیط فیزیکی و طبیعی خود را بنا نهاده اند، و درروند گذار از وضعیت اولیه به فرهنگ معاصر شهری سرنوشت فرهنگی انسان تحت تاثیر الگو هایی جاری در اجتماع تغیر یافته و بدنبال آن شرایط اجتماعی اقتصادی نیز تغیرکرده است معمولا جنبه های فرهنگی جامعه دیر تر از دیگر جنبه های توسعه تغیر و تحول می یابد چرا که نیازمند زمان طولانی است و برخی از متخصصان توسعه معتقدند که توسعه اجتماعی اقتصادی از طریق اشاعه فرهنگی  تفکرات توسعه پذیر امکان پذیر است .و این تفکرات توسعه پذیر دز سایه تعامل با اندیشه های نو و تلاقی فرهنگها بو جود می آید و تا جامعه از طریق تعامل فرهنگی و پذیرش الزامات فرهنگی توسعه زیرساخت فرهنگی و فکری توسعه را مهیا نکند و فر هنگ آرمانی و عملی جامعه همپوشانی لازمه را نداشته باشند  می توان گفت آن جامعه از لحاذ زیرساخت فکری در مسیر تغیر و تحولات  رسیدن به رفاه اجتماعی نیست .هما نگونه که می بینیم زیر بنای تغیرات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی توسعه و تغیر فرهنگی جامعه می باشد که این پارادیم برا ی جامعه ما نیز صادق می باشد بطوریکه در بررسی تغیرات اجتماعی مانندسطح سواد، آموزش و یا بهداشت که از شاخصه های اصلی رفاه اجتماعی می باشند فرهنگ نمود عینی و اصلی این پیشرفت ها می باشد. و بطور یقین می توان گفت با بررسی تحلیلی ، فرهنگی جامعه زیر ساخت فرهنگی و فکری مهیای قرار گرفتن در مسیر توسعه برای جامعه ما نیست و با این شر ایط هرگونه برنامه ریزی نیز در این زمینه دچار انحراف اولویت در توسعه میگردد.

 

سلام پاوه :اگر توسعه را بر ساخته اندیشه نو گرایی بدانیم ، آیا تضاد های فکری و فرهنگی اندیشه نوگرایی با اندیشه و باور وعرف رایج در جوامع سنتی ،در بو جود آمدن این اختلاف فرهنگ آرمانی با فرهنگ عملی جامعه ما تاثیر گذار نبوده است ؟و در صورت پذیرش اندیشه نوگرایی آیا هویت فرهنگی جوامع سنتی مورد تهدید واقع میگردد ؟

 

 به گمان من اگر توسعه را رسیدن به رفاه اجتماعی بدانیم الزاما  و بنا به تعریف رفاه اجتماعی رسیدن به توسعه به معنی حذف هویت فرهنگی جوامع سنتی نسیت زیرا منظور از نظام رفاه اجتماعی مجموعه آیین‌ها، رسوم، ارزش‌ها، باورها، نهادها، سازمان‌ها، فعالیت‌ها و برنامه‌هایی است، که از درون تاریخ، فرهنگ و باورهای یک ملت سرچشمه گرفته و امکان رفاه را فراهم آورده است..پس توسعه منتهی به رفاه اجتماعی طبق تعریف فوق از بطن آیین ها و ارزشها و باورهای و در طی یک تعامل فرهنگی با اندیشه نوگرایی بوجود می آید نه از اشاعه فرهنگی صرف از جوامع توسعه یافته و پذیرش بدون قید و شرط جوامع سنتی ،  بطور مثال ما در بحث رفاه اجتماعی این مفاهیم را مد نظر قرار می دهیم ، رفاه اجتماعی تعبیری است معطوف به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که حفظ کرامت انسانی و مسئولیت‌پذیری افراد جامعه، در قبال یکدیگر و ارتقای توانمندی‌ها، از اهداف آن است . حال برنامه و استراتژی رسیدن به این هدف توسعه یعنی رفاه اجتماعی ازدیدگاه های مختلف قابل بحث و گفتگو است .مثلا گروهی معتقدند توسعه فقط از اشاعه فرهنگی آن از  جوامع مدرن به جوامع سنتی امکان پذیر است و جوامع سنتی برای اینکه به توسعه دست یابند باید فرهنگ سنتی خود را ترک کرده و با قبول فرهنگ علم و صنعت نوین غربی به توسعه مدرن معاصر دست یابند ، در مقابل گروهی دیگر از جامعه شناسان معتقدند توسعه نه به معنای نابود کردن هویت فرهنگی ، بلکه بر عکس به معنای حفظ آن است و مفهوم حفظ هویت فرهنگی نیز پرهیز از تحول فرهنگی بر اساس درس گرفتن از جوامع پیشرفته تر نمی باشد مثلا باید با حفظ هویت فرهنگی به آرمان های نوسازی نیز متمسک شد ،چرا که این آرمان ها زمینه های توسعه در جوامع سنتی را فراهم می آورد . از طرفی فرهنگی که پویایی خود را از دست بدهد مجبور به فنا خواهد شود و ملتی که تنها به گذشته خود افتخار بکند و در حال چیزی برای ارائه نداشته باشد مرده بشمار می اید.  پس توسعه می تواند علاوه  پویایی فرهنگی رابرای جوامع سنتی بدنبال داشته باشد بلکه در باز سازی و باز تولید هویت فرهنگی این جوامع بر اسا س نیاز ها و الزامات تکنولوژیک روز مثمر ثمر واقع شود و از فرو پاشی فرهنگی این جوامع نیز جلو گیری نماید  .

 

سلام پاوه  : ضرورت اینکه امروزه فرهنگ سنتی ما بدنبال نظام رفاه اجتماعی باشد چیست ؟

 

مفهوم و محتوای رفاه اجتماعی در طول چند دهه اخیر، بسیار دگرگون گشته است، در دهه ۱۹۷۰، گفته می‌شد که رفاه اجتماعی، مجموعه قوانین، برنامه‌ها و خدمات سازمان‌یافته‌ای است که هدف آن تأمین حداقل نیازهای اساسی آحاد جمعیت کشورمی‌باشد. همانطور که ملاحظه می‌شود، گفتمان مسلط رفاه اجتماعی تا دهه‌های اخیر و تا قبل از چرخش فرهنگی در نظریه اجتماعی در دهه ۱۹۷۰، گفتمان مادی بوده و تنها آن دسته مقولات مادی، کمی، عینی، سنجش‌پذیر و اقتصادی به‌مثابه عوامل مولد یا مانع رفاه اجتماعی جامعه یا گروه‌های اجتماعی خاص محسوب می‌شده است در سال‌های اخیر با در نظر گرفتن ابعاد متنوع زندگی انسان، تعریف رفاه اجتماعی عبارت از مجموعه سازمان‌یافته‌ای از قوانین، مقررات، برنامه‌ها و سیاست‌هایی است که در قالب موسسات رفاهی و نهادهای اجتماعی به منظور پاسخگویی به منظور نیازهای مادی و معنوی و تامین سعادت انسان ارائه می‌شود تا زمینه رشد و تعالی او را فراهم آورد می باشد . بر اسا س  این تعریف هدف رفاه اجتماعی تامین سعادت انسان و فراهم شدن زمینه رشد و تعالی انسان در جستجوی کمال می باشد  دقیقا همان چیزی را می طلبد که آموزه های دینی ما نیز از انسان در هر دوران می خواهند یعنی رسیدن به کمال انسانی در سایه حفظ جایگاه و کرامت انسانی  ونیک میدانیم امروزه در سایه کمبود های  مادی ومعنوی و فرهنگی و فقر ماهیتی و قابلیتی که در سایه عدم رشد و ترقی و پیشرفت امکان ظهور آنها وجود دارد  کرامت انسانی مورد تهدید واقع می شود و در نتیجه  حصول سعادت دنیوی و اخروی  برای انسان  امروزی با مشکلات عدیده ای مواجه خواهد شد و از طرفی چون انسان فطرتا و غریزتا و با کمک توانایی  عقلانیت و خرد خود پیوسته در پی رشد و تکامل و پیشرفت فردی و جمعی در زندگی می باشد و امروزه این پیشرفت و ترقی در قالب توسعه و برای رسیدن به رفاه اجتماعی و زندگی بهتر می باشد ضرورتا باید به فکر گذار از وضع موجود و رسیدن به زیست بهتر باشد و قطعا جامعه سنتی ما نیز که در پی کسب سعادت انسانی است از این قاعده مستثنی نیست و نخواهد بود .

 

سلام پاوه  : شما در مباحثتان  گفتمان توسعه – جامعه را مطرح نمودید، و بر اسا س آن  معتقدید که الزاما توسعه از بطن جامعه وتوسط  مشارکت عمومی به رفاه اجتماعی نائل میگردد . حال این سوال مطرح است که آیا جامعه رفاه، دولت رفاه را تشکیل می‌دهد یا دولت رفاه جامعه رفاه را؟

مسلماً هر دو به هم وابسته هستند. برای روشن شدن همبستگی این دو مقوله اگر جامعه را یک نظام رفاهی بدانیم و دولت را یک رژیم رفاهی در تعاریف این دو پدیده اجتماعی باید گفت که نظام رفاهی شامل کلیه روش‌های حمایتی اجتماعی متعدد، که متصدی امور رفاه در جامعه هستند، می‌باشد؛ که شامل خانواده، بازار، سازمان‌های عمومی غیردولتی، مؤسسات خیریه، آیین‌ها، رسوم و سنت‌هاست. اما منظور از رژیم رفاهی کلیه سازوکارها، فعالیت‌ها و تمهیداتی است که دولت‌ها برای تأمین رفاهی انجام می‌دهند. در یک توضیح بیشتر می‌توان گفت  روح نظام رفاهی مبتنی‌بر دوستی، پیوند اجتماعی، مبادله عواطف، همبستگی و انسجام اجتماعی است که می تواند  در کالبد ساختی به نام رژیم رفاهی دمیده شود تا با اتخاذ سازوکارهایی منطبق بر حواست عمومی و شرایط حاکم اجتماعی زمینه و بستر مناسب کسب رفاه اجتماعی را برای عموم و بدور از هر گونه تبعیضی فراهم نماید .پس دولت رفاه برساخته از جامعه رفاه سیاست‌های اجتماعی‌ای را باید برنامه‌ریزی کند که شرایط اجتماعی اجازه می‌دهد. و شرایط اجتماعی ساخته و پرداخته جامعه و ارزش های حاکم بر آن است و بر این اساس است که توسعه از جامعه و شرایط اجتماعی حاکم بر آن و در قالب نظام رفاهی  آغاز  می گردد و در ادامه منتهی به سازو کارها وتمهیدات از سوی رژیم رفاهی منطبق بر شرایط اجتماعی آن جامعه میگردد  تا با اتخاذ سیاست‌ها یی بتواند  شرایط اجتماعی سخت را به شرایط رفاه اجتماعی تبدیل کند. دولت رفاه مامور و معذور نیست طبق برنامه‌ای که با شرایط اجتماعی منطبق نیست حرکت کند. بلکه نرمش و انعطاف‌پذیری یکی از ارکان اساسی سیاست‌های اجتماعی است. بر این اساس هم جامعه با نوسازی فکری و روانی در فکر ایجاد بستر روانی برای توسعه خود و جامعه می باشد و هم در مسیر تغیر و تحولات توسعه گرا همراه و همگام دولت رفاه بر ساخته شرایط اجتماعی خود می باشد و هم رژیم رفاه با اتخاذ تمهیدات و سیاست های بر گرفته از شرایط اجتماع وبا قبول اساس نرمش و انعطاف پذیری این تمهیدات همگام با رشد و تحول جامعه بستر مناسب بروز ظرفیت های کسب شده اجتماعی در سایه این تغیر و تحولات را فر آهم می نماید و طبعا ثمره این همکاری و هماهنگی دو باره به بطن جامعه باز خواهد شد و زمینه ساز برنامه ریزی  جدیدی با الزامات روز و زمان جدید میگردد و پیوسته نظام رفاه و جامعه توسعه خواه در تعامل و همراهی و همفکری با رژیم و دولت رفاه می باشد قطعا این همبستگی توان باز تولید هویت جمعی و فرهنگی جوامع سنتی را در قالب ایده هایی نو خواهد داشت.

 

سلام پاوه : با توجه به اینکه ساخت جامعه ما بر اساس آموزه های دینی می باشد و یقینا مردم توسعه خواه آن نیز دیندار می باشند، از منظر آسلام رفاه اجتماعی و یا کلا توسعه دارای چه جایگاهی می باشد ؟ 

 به سوال مهم و اساسی اشاره فرمودید، افتخار ما مسلمانان این است که دین ما علاوه بر رشد و تکامل فردی در قالب  عبادات و تهذیب نفس و کسب تقوی بلکه با و ضع شریعت به فکر زندگی جمعی و فردی انسان نیز می باشدو اصولا هدف دین بهبود شرایط فردی و جمعی انسان گرفتار در جهالت و تاریکی می باشد که این بهبود شرایط امروزه توسعه نامیده می شود اگر بخواهیم با استفاده از منابع معرفت دینى در مورد توسعه نظر بدهیم، مناسب ترین واژه در این زمینه واژه ى عمران است که در قرآن و روایات نیز آمده است و آن را به عنوان یکى از اهداف خلقت انسان بر روى زمین معرفى کرده اند. خداوند در قرآن مجید آیه ۶۱ سوره هود هدف از خلقت انساز بر روی زمین را آبادانی آن اعلام میدارد.  که همان توسعه می باشد ودر تعالیم دینی به تمام ابعاد توسعه اعم از توسعه اقتصادی آنجا که بندگان را به کار و کوشش و تلاش برای کسب رزق و روزی فرا می خواند و یا در بعد فرهنگی و آموزشی و انسانی تعلیم و تربیت واهمیت مطالعه و خواندن و کسب سواد و دآنش و رشد فکری و عقلی و در بعد اجتماعی به تامین اجتماعی و رفاه اجتماعی نیز تاکید می نماید بطور مثال از رفاه اجتماعی و از بین بردن فقر  در تعالیم اسلام با تعیبر “تامین اجتماعی”  یاد شده است و یکی از مقوله‌های مهم حکومت به شمار آمده است. از دیدگاه اسلام، همه انسان‌ها در برابر بی‌عدالتی و فقر در جامعه مسئول‌اند و برای تحقق تامین اجتماعی در جامعه اسلامی به دو بخش تدابیر حکومتی و فردی اشاره شده است. تدبیر حکومتی شامل مواردی از تامین اجتماعی است که بر مبنای آن حکومت بخش از ثروت ثروتمندان را طبق ضوابطی مانند زکات  دریافت می‌کند تا برای مصارف عمومی و رفع فقر هزینه کند. تدابیر فردی نیز شامل مصداق‌هایی از تامین اجتماعی است که بر مبنای آن افراد به میل و اختیار خود مانند صدقه، نذر، انفاق، وقف و … به نیازمندان کمک می‌کنند.

 

سلام پاوه : اگر جامعه ما فرهنگ رفاه اجتماعی را بپذیرد.  ابعادو شاخصه های اساسی و اصلی این رفاه  برای جامعه ما چه می باشند ؟

 

منظور از فرهنگ رفاه عبارت است از ارزش‌ها، باورها، و الگوهای فرهنگی یا به طور کلی نظام معنایی و شیوه زیست که موجب، مولد و معنادهنده رفاه اجتماعی و شاخص‌های آن در یک جامعه است. در مباحث انسان‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، جامعه‌شناسی، الهیات، ادبیات و فلسفه، مقوله فرهنگ رفاه بیشتر بحث شده است.یقینا با توجه به اهمیت موضوع رفاه اجتماعی بیشتر علوم امروزی انسان و رفاه اجتماعی مطالبه او را موضوع اصلی بحث خود قرار داده اند و برای آن ابعاد و شاخصه هایی نیز مد نظر قرار داده اند ،و بر این اساس واهمیت موضوع ما در جامعه کنونی باید بیشتر از گذشته به بررسی ابعاد توسعه و رفاه اجتماعی و شاخصه های اصلی  این ابعاد باشیم .

حال که مشخص شد ما در فرایند توسعه و پیشرفت بدنبال رفاه اجتماعی در ابعاد فرهنگی سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی برای جامعه هستیم و در طی این فرایند به شاخص هایی اصلی رفاه اجتماعی  که عبارت‌اند از: آموزش و پرورش، بهداشت، درمان، تغذیه، مسکن، اشتغال جمعیت و نیروی انسانی،  ثروت ، هزینه و درآمد و  تأمین اجتماعی به عنوان مشخصه های توسعه جامعه توجه ویژه ای باید داشته باشیم و میزان توسعه را بر اساس این فاکتور ها باید سنجید.

 

سلام پاوه : در برسی ابعاد وشاخصه های توسعه به آموزش و پرورش اشاره نمودید. با توجه به اهمیت و تقدم بعد فرهنگی توسعه بر سایر ابعاد آن ،نقش توسعه درون سازمانی آموزش و پرورش ما بر امر فرهنگ سازی جامعه را تا چه حد می دانید. و اصولا آموزش و پرورش توسعه یافته چه جایگاهی در توسعه درونزا  و پایدار جامعه می تواند داشته باشد ؟

با اندکی بررسی در می‌یابیم که تحقق توسعه، مستلزم تمهیدات و مقدمات فرهنگی است و این یعنی مشخصات خاص و ویژگی‌های فرهنگی متفاوت در هر جامعه باید به عنوان پیش نیاز فرهنگی توسعه مدنظر قرار گیرد.

هیچ توسعه‌ای بدون قبول یا تمایل جامعه به وقوع نمی‌پیوندد. وام گیری صنعت و تکنولوژی مستلزم همخوانی فرهنگ هاست لاجرم این واگیری‌ها باید همگام با تبادلات فرهنگی صورت پذیرد. و در این راه آموزش و پرورش به عنوان مولفه اصلی توسعه پایدار و بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین نظام اجتماعی،  را می‌توان به عنوان سنگ بنای توسعه  قلمداد نمود. فرهنگ را از آنجا که ناقل الگو‌ها و هنجارهاست، می‌توان معلول آموزش و پرورش برشمرد. بنابراین آموزش و پرورش نه تنها ابزار انتقال فرهنگ، بلکه می‌توان آن را قدرتمند‌ترین عامل توسعهٔ درونزا بر شمرد. این نهاد عظیم اجتماعی از طرق متعدد می‌تواند در توسعه سهم بسزایی ایفا نموده و در ایجاد و بستر سازی توسعه درونزا، موثر واقع شود. و نیز می‌تواند با خودبیانگری و خود اصلاحی، تدوین استراتژی‌های فراگیر، خروج از نظام‌های آموزشی سنتی و توسعه تکنیک‌های آموزشی، جایگزین مناسبی برای فنون و محتوای وارداتی شده و ضمن همسوساختن نیازهای جامعه و چرخ توسعه،جوهرتوسعه درونزادرهرکشوری باشد.

مدرسه و دستگاه تعلیم و تربیت، مطابق با نظریات سرمایه انسانی، با تربیت نیروی انسانی کارآمد و متخصص به عنوان رکن اصلی تولیدات فرهنگی ، اجتماعی ،اموزشی  در چرخهٔ  فرهنگی ،اجتماعی ، سیاسی واقتصاد کشور ایفای نقش می‌نماید.و این موضوع اهمیت کارویژه اصلی آموزش و پرورش هر جامعه را می رساند و قطعا در جوامع سنتی اهمیت این موضوع برای زندگی فردی و اجتماعی افراد دو چندان است .

 

سلام پاوه  : پس با توجه به کارویژه اصلی آموزش و پرورش آیا می توان آموزش و پرورش جامعه ما را  با در نظر گرفتن سیاست های مرکز گرایی در راستای توسعه همه جانبه جامعه قرار داد؟

 

با در نظر گرفتن نهاد های متنوع رسمی و غیررسمی آموزش در جامعه اعم از خانواده،  رسانه ، فضای مجازی ، جامعه و غیره  قطعا امروزه امر آموزش وپرورش جامعه مختص یک نهاد رسمی ودولتی نمی باشد. ولی با در نظر گرفتن کار ویژه اصلی آموزش و پرورش سازمانی به عنوان  یک میانجی علم محور عقلانیت مدار بین  خانواده بعنوان کانون عاطفه ومهرورزی  واجتماع به عنوان کانون تضاد ها و نقش ها که اهمیت موضوع این نهاد اصلی و تاثیر گذار در توسعه را می رساند ، و با توجه به اینکه در سوال قبلی به درستی به مرکز گرایی آموزش و پرورش ما اشاره نمودید و اینکه قطعا سیاست های اجرایی آموزش و پرورش ما ابلاغی از مرکز بوده  و این سیاست ها از انعطاف زیادی بر خوردار نیستند. این سوال را اینگونه مطرح می کنم و قضاوت را به مخاطبین شما و افکار عمومی جامعه می سپارم .که  آیا نیروی انسانی به عنوان  عنصر اصلی پیشرفت و توسعه در خود نظام تعلیم و تربیت در مدار توسعه علمی و فرهنگی زیر نظر آموزش های بروز توسعه طلب هست یا خیر؟ و آیا همین نیروی انسانی از  توانایی و مهارت ساز شکارانه با ابزار های نوین و جدید آموزشی و فنآوری های نوین روز در امر یادگیری و یاد دهی برخوردار است ؟ یا کلا از خلاقیت و انعطاف فکر ی به منظور عبور از نظام یادگیری همگرایی به سوی آموزش واگرایی و انعطاف پذیر نیروی انسانی تعلیم دهنده آموزش و پرورش بر خوردار است ؟ آیا بستری برای بروز توانمندی استفاده از منابع انسانی و یا مادی و معنوی از طرف فرهنگ عمومی جامعه  برای آموزش و پروررش ما مهیا است ؟ آیا آموزش و پرورش ما پتانسیل لازم پرورش انسانی مورد نیاز سرمایه گذاری انسانی را برای استفاده  نسل های بعدی دارد؟ و بسیاری سوالات دیگر ، قطعا می توان گفت با شرایط موجود آموزش و پرورش ما با اهداف و افق های توسعه درون سازمانی و برون سازمانی و جامعه فاصله  زیادی دارد.و قطعا با این شرایط نمی تواند در راستای توسعه جامعه ماباشد .

 

سلام پاوه :جناب آقای امین زاده ضمن تشکر مجدد  با طرح موضوع  بعد بهداشتی  پرسش  توسعه  –  جامعه  و ارتباط  توسعه  پاوه  با مرگ ومیر  مادران باردار  و نوزادان  برای هفته آینده  این قسمت از مصاحبه را به پایان می رسانیم

 

تهیه و تدوین : فرهاد صالحی

 

منابع :

۱ََ-فکوهی ، ناصر ،از فرهنگ تا توسعه با تاکید بر مسائل توسعه ،نشر فردوس ،تهران ،۱۳۷۸

۲-سریع القلم ، محمود، عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران،نشر مرکز پزوهش های علمی و مطالعات استراتزیک خاور میانه،۱۳۸۲

۳- خانی ، فضیله ،جنسیت و توسعه ، نشر پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ،۱۳۸۵

۴-توسلی ، غلامعباس،نظریه های جامعه شناسی،نشر سمت،تهران ،۱۳۶۹

۵-کوئن ، بروس،درآمدی بر جامعه شناسی، ترجمه ،محسن ثلاثی ،نشرتوتیا،۱۳۷۶

۶-استیگلیتر ،جوزف،جهانی سازی و مسائل آن،ترجمه ،حسن گلریز ،نشرنی ،۱۳۸۲

۷-نراقی ،یوسف،جهان سوم و بحران اقتصادی و اجتماعی جهان،نشر دانش ،۱۳۶۵

۸-روشه ،گی،تغیرات اجتماعی ،ترجمه ،منصور و ثوق ،نشر نی ،چاپ چهارم،تهران ۱۳۷۲

۹-ازکیا،مصطفی،جامعه شناسی توسعه،انتشارات کلمه،تهران ،۱۳۷۶

۱۰-معصومی نژاد، رضا،نظریه های توسعه و توسعه نیافتگی در جامعه شناسی

۱۱-گیدنز ،آنتونی،پیامد های مدرنیت،ترجمه محسن تلاتی ،نشر نظر مرکز چاپ سوم ۱۳۸۰

۱۲-نظام کشوری مراقبت مرگ مادری،وزارت بهداشت و درمان وآموزش پزشکی ،معاونت درمان ۱۳۹۵

 

2 پاسخ برای “توسعه پاوه در دوگانگی فرهنگ آَرمانی و فرهنگ عملی جامعه

  • پیمان حسن زاده در تاریخ تیر 13, 1396 گفت:

    درود بر استاد عزیز کاک سیروس امین زاده…
    بسیار شیوا و پرمحتوا سخن گفتید و بسیار آموختنی

  • ناشناس در تاریخ تیر 12, 1396 گفت:

    باسلام و ارزوی توفیق برای دوست و برادر عزیز کاک سیروس مطالب زیبا و حساب شده و تخصصی و بسیار قابل فهم و استفاده . بیشم راه رسین به توسعه های اجتماعی در وهله اول شناخت و علم به مسایل و مشکلات و در مراحل بعدی عمل به به ایده و علم آن است .بنابراین متخصصان علوم نقلی فوق بسیار قابل احترام و قابل توجه و همراهی هستند هم از طرف دولت و از طرف ملت .

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ