پ 09 فروردین 1403 ساعت 14:15

طلاق واژه ای دو سویه(بخش اول)/ فروتن امینی

طلاق واژه ای دو سویه(بخش اول)/ فروتن امینی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:چکیده:طلاق از مهمترین پدیده‌های حیات انسانی است درجوامع ناسالم پیوندهای ازدواجی بزودی برقرار و بزودی هم قطع می شود وطلاق آنچنان معمول است که بخشی از ازدواج به شمار می رود. افراد بی‌درنگ و بدون شناخت ازدواج می کنند،طلاق می گیرند و دوباره ازدواج می کنند.طلاق حادثه تنش‌زایی است که ثبات […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:چکیده:طلاق از مهمترین پدیده‌های حیات انسانی است درجوامع ناسالم پیوندهای ازدواجی بزودی برقرار و بزودی هم قطع می شود وطلاق آنچنان معمول است که بخشی از ازدواج به شمار می رود. افراد بی‌درنگ و بدون شناخت ازدواج می کنند،طلاق می گیرند و دوباره ازدواج می کنند.طلاق حادثه تنش‌زایی است که ثبات خانواده را درهم می‌شکند.نقطه پایان حیات خانواده از نظر شرعی و قانونی است با اثرات منفی بسیاربر سازمان خانواده به عنوان آسیب روانی اجتماعی مطرح می شود. این رویه بحرانزا نه تنها بر فرد فرد اعضای خانواده تاثیر می گذارد،بلکه بر جامعه و سلامت آن نیز مؤثر است توجه روز افزون به بحث پیشگیری درطلاق درجامعه‌ می تواند سلامت اجتماعی را تضمین کند.این مقاله توصیفی به بررسی مفهوم طلاق،مراحل،علل و راهبرد مشاوره طلاق می پردازد.

مقدمه:اگرچه بیشتر افراد در روز ازدواج قصد زندگی مشترک را دارندوادعا دارندکه مرگ آنهارااز هم جدا خواهد کرد امابرای بسیاری از آنهاازدواج امری کهنه و قدیمی خواهد شد. از دیدگاه دیگر همه طلاق‌ها بی تردید اثر منفی ندارند،برای بسیاری از افراد طلاق موهبتی است و به رابطه‌های زیان بخش،ویرانگر و بسیار دردناک پایان می دهدو به جای آن زمینه‌ی برقراری رابطه‌ای پرشور،هیجان‌انگیز و معنا دار را شکل می دهد،و آزادی تازه به دست می دهد.( فیلیپ اچ برنشتاین،مارسی تی برنشتاین ۱۹۹۹)

اگر چه پیشگیری مقدم بر درمان است،جامعه ایران بیشتر به سمت درمان می رود تا پیشگیری متاسفانه در راه درمان نیزموفقیتی شایان توجه و درخور در زمینه معضلات اجتماعی به دست نیامده است و هرروزآمار تکان دهنده طلاق درایران و دراستان کرمانشاه و شهرستان پاوه سیر صعودی خود را ادامه می دهد.

در فرهنگ عمید به نقل از ساروخانی( ۱۳۷۷ )،طلاق در لغت به معنی جدا شدن زن و مرد،رها شدن از قید نکاح و رهایی ازروابط زناشویی است.یعنی طلاق مکانیزمی است قراردادی و در اکثر جوامع پذیرفته شده،این مکانیزم اجتماعی به زن یا مرد،در صورت توافق امکان می دهد تا تحت شرایطی وطی مراحلی پیوند زناشویی خود را گسسته و به راه خود روند وزندگی جدیدی را تجربه کنند.

 طلاق رویه خطرناکی است که برای افراد درگیر اعم از والدین و کودکان بحران‌زا است. طلاق برای والدین پایانی است برای بسیاری آرزوها،رویاها و برای کودکان ممکن است پایان دنیا به نظر برسد. استوارت(۱۹۸۷)،طلاق را ضربه‌ای ترین بحرانها که خانواده‌ها با آن روبرو می‌شوند می داند که هر عضوی به علت وقوع آن با تغییر نقش در سیستم خانواده مواجه می‌شود.در واقع طلاق پایان راه زندگی نیست،بلکه پایان ازدواج نافرجام و آغاز دوره‌جدیدی از زندگی است.

طلاق حتی اگر در دراز مدت مفید واقع شود برای اعضای خانواده به عنوان ضربه و آسیب تلقی می‌گردد طلاق دارای ابعادی به تعداد تمامی جوانب و ابعاد جامعه انسانی است.طلاق نخست پدیده‌ای است روانی،زیرا بر تعادل روانی نه تنها در انسان طلاق گرفته بلکه فرزندان،بستگان،دوستان و نزدیکان آنها اثر می گذارد.طلاق پدیده‌ای است اقتصادی،چرا که به گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی می انجامد،و با اثر بر تعادل روانی انسانها،موجبات بروز اثراتی سهمگین در حیات اقتصادی آنان می شود.طلاق پدیده‌ای است مؤثر بر تمامی جوانب جمعیت در یک جامعه زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر دارد،چون موجب می شود فرزندانی محروم از نعمت خانواده تحویل جامعه گردند،که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در راه احراز مقام شهروندی یک جامعه‌اند.طلاق یک پدیده فرهنگی است،چراکه در هر جامعه و هر فرهنگ صبغه می یابد و به نوعی رنگ جامعه‌ای می پذیرد

که در آن تکوین یافته است. به این بیان می توان گفت جامعه‌ای که در آن طلاق از حد متعارف تجاوز کند،هرگز از نگرش نسبت به طلاق در معرض تغییرات قرار گرفته است . و طلاق را به عنوان یک راه حل قابل تحمل و آسانتر مورد توجه قرار قرار گرفته است بنا براین ازدواج‌های ناخوشایند با طلاق پایان می‌پذیرد.سلامت برخوردار نخواهد بود.تحقیقات ومبل( ۱۹۹۴) نشان می دهد که طلاق اکثراً بین زوج‌های دارای ۱ تا ۵ سال زندگی مشترک اتفاق می‌افتد. که مرحله انطباق و همسازی متقابل است.در ابتدای رابطه تقاضا برای جدایی و طلاق کم است.و هرچه به سالهای زندگی مشترک اضافه می شود ، تقاضای طلاق کاهش می یابد.در سالهای ۱ – ۵ اول زندگی تقریباً خانواده‌ها با بالاترین رقم طلاق موجه هستند.چولین(۱۹۹۷)رشد سریع طلاق را مرتبط با سه عامل می داند:

  • نقش زنان در جامعه تغییر یافته است . تعداد زنان شاغل افزایش یافته و در نتیجه استقلال مادی زنان آنان را قادر ساخته تا به ازدواج‌های ناخوشایند پایان دهند.
  • ازدواج با نگرانی در مورد آینده فرزندان همراه است ، و والدین بطور گسترده ترجیح داده‌اند تا برای جلوگیری از حاملگی از قرص‌ها و داروهای خوراکی ضد حاملگی استفاده کنند و این امر باعث ازدواج‌های بدون فرزند و در نتیجه طلاق آسانتر شده است. ( امربوک۱۹۹۷ به نقل از هینس۱۹۸۸)

آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته دست بشر یعنی”قانون حمورابی”استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند.در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمی توانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن می توانست به “آرخون “مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت”آرخون طلاق زن صورت می گرفت.

گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد “آرخون” اعلام می شد.در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد.در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد.در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود.

اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد. در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال (جدایی) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد.در انجیل نیز آیات متعددگاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد (همانند آیات ۱۶:۱۸) و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است(ماندن آیات ۱۵:۳۱) انجیل متی می گوید: هر کسی از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه به او بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس  زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.

طلاق از منظر دین اسلام:

قرآن کریم در آیاتی از سوره طلاق و بقره، نساء و احزاب پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است. در اسلام آنچه دارای اهمیت است تشکیل خانواده است به همین علت ازدواج امری مقدس و پسندیده و برای ثبات و پایداری آن تأکید فراوان شده، و طلاق امری ناپسند است و برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده است و از طلاق به عنوان منفورترین حلالها یاد شده است. پیامبر اسلام (ص) فرموده اند:منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است

همچنین بدترین خانه نزد خداوند، خانه ای است که به واسطه طلاق از هم پاشیده می شود و هنگامی که طلاق رخ می دهد عرش خداوندی به لرزه درمی آید. اما در جایی که تحمل زندگی مشترک بر طرفین، ناممکن می گردد طلاق امری لازم و ضروری می شود به امید آن که هر یک از طرفین در پیوند بعدی، سعادت خویش را بیابند.خداونددر سوره طلاق می فرماید:”لا تَدْری لَعَلَّ الّلهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ اَمْراً “(تو نمی دانی شاید خداوند بعد از این ماجرا وضع تازه و وسیله اصلاحی فراهم سازد)

با آنکه طلاق در اسلام در وقت ضرورت مشروع است ولی به مجرد اینکه مردی از همسرش ناخرسند باشد راه طلاق را نشان نمی دهد بلکه او را به بردباری و شکیبایی دعوت می کند و برای جلوگیری از طلاق راهکارهایی نیز ارائه می دهد اما اگر با نزدیک به هم تدابیر چاره ای جز طلاق و جدایی نباشد می فرماید:آنها را از خانه هایشان خارج نسازید و آنها نیز از خانه ها (در دوران عدّه) خارج نشوند مگر اینکه آنها کار زشت آشکاری را انجام دهند.فقط در صورت انجام کار زشت می توان زن را در زمان عدّه از خانه بیرون کرد و این را حدود الهی می داند و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است فلسفه این کار این است که علاوه بر حفط احترام زن، غالباً زمینه را برای بازگشت شوهر از طلاق و تحکیم پیوند زناشویی فراهم می سازد.

قرآن کریم احکام طلاق را چنین بیان می فرماید: هنگامی که مدّت عدّه آنها سرآمد باید آنها را به طرز شایسته ای نگاهدارید یا به طرز شایسته ای از آنها جدا شوید.

“فَاِذا بَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ فَاَمْسِکوُهُنًّ بِمَعْروًُفِ اَوْ فارِقوُهُنَّ بِمَعْروفٍ ”   «سوره طلاق آیه ۲»

در آیه ی ۲۳۱ سوره بقره می فرماید: هرگاه زنان را طلاق دادید و موقع عدّه آنها رسید یا از آنها به خوبی نگهداری کنید و یا به خوبی جلوی آنها را باز گذارید . مبادا برای اینکه به آنها ستم کنید آنها را به شکل زیان آوری نگهداری کنید، هر که چنین کند باید بداند به خود ستم کرده است.”

از این آیات یک اصل کلی استفاده می شود و آن اینکه هر مردی در زندگی خانوادگی یکی از دو راه را باید انتخاب کند یا تمام حقوق و وظایف را به خوبی و شایستگی انجام دهد و یا علقه زوجیت را قطع و زن را رها نماید. شق سوم یعنی اینکه زن را طلاق ندهد و به خوبی و شایستگی از او نگهداری نکند هم از نظر اسلام وجود ندارد.

همچنین در سوره احزاب آیه ۴۹ می فرماید: “وَ سَرَّ حُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً “

زنان مطلقه را به طرز شایسته ای رها کنید و به صورت صحیحی از آنها جدا شوید. و در آیه ۲۲۹ سوره بقره می فرماید: “یا باید همسر را به طور شایسته نگاهداشت و یا با نیکی و احترام رها کرد.> “فَاِمْساکٌ بِمَعْروُفٍ أوْ تَسْریحٌ بِاِحْسانٍ ” همچنین می فرماید: برای شما حلال نیست که چیزی را از آنچه به آنها داده اید پس بگیرید.

و در ادامه آیه دوم سوره طلاق می فرماید: “هنگام طلاق و جدایی دو مرد عادل از خودتان (از مسلمانان) را شاهد بگیرید و شهادت را برای خدا بر پا دارید، تنها کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت دارند از این وعظ و اندرز نتیجه می گیرند “( و این یکی از راههای جلوگیری از طلاق است.)

در قرآن حد طلاق دو مرتبه است “الطّلاق مرّتان “(طلاقی که رجوع و بازگشت دارد) در هر یک او دوبار یا باید همسر خود را به طور شایسته نگاهداری کند و آشتی نماید یا با نیکی او را رها سازد و برای همیشه از او جدا شود.” فامساک بمعروف أو تسریح باحسان “طلاق سوم، رجوع و بازگشتی ندارد و هنگامی که دو نوبت کشمکش و طلاق سپس صلح و رجوع انجام گرفت باید کار را یکسره کرد.

لذاطلاق در جوامع و ملل گذشته نیز مطرح بوده و اسلام اولین بار آن را بیان نفرموده بلکه اسلام به وضع طلاق سر و سامان داده و در این مسأله به حقوق زن توجه کرده و مردان را موظف به رعایت آن نموده است مرحوم طبرسی درمجمع البیان اشاره میکند:”همان طورکه برای مرد حقوقی بر عهده زنان گذراده شده همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام هرگز حق، یک طرفه نیست و همیشه به صورت متقابل می باشد”

حق و وظیفه، جدائی ناپذیرند و همان اندازه که زنان وظایفی دارند حقوقی هم برای آنها قرار داده شده است و از تساوی این “حقوق “با آن “وظایف”، “اجرای عدالت”درحق آنان عملی می گردد.

فروتن امینی کارشناس ارشد مشاوره خانواده

10 پاسخ برای “طلاق واژه ای دو سویه(بخش اول)/ فروتن امینی

  • مینا در تاریخ خرداد 11, 1396 گفت:

    احسنت به خانم محمدی آقای امینی این بحث ها دیگر قدیمی شده بله طلاق باید عادیرشود واز قبحش کم شود تا کم تر به زنا ظلم شود

  • فروتن امینی در تاریخ خرداد 8, 1396 گفت:

    سلام علیکم
    بسیار خرسندم از اینکه دوستان در خصوص مقوله طلاق به اظهار نظر پرداختند آنچه که حقیر در خصوص طلاق نگارش کرده ام فقط بخشی از ادای مطلب در این خصوص است لذا بخشهای دیگری از آن آماده و در حال تدوین است که خدمت دوستان ارایه خواهم کرد و قطعا در آن به وضعیت نابسامان طلاق در منطقه اورامانات اشاره خواهد شد

  • شهروند در تاریخ خرداد 8, 1396 گفت:

    استدلال خانم محمدی کاملا علمی و منطبق با واقعیتهای روز بود بسیاری از زوجین به لحاظ فکری و قبول یا عدم قبول هنجارهای مدرن و سنتی باهم اختلاف عمیق دارند وصرفا به دلایل صحیح ارایه شده از سوی خامم محمدی ازهم جدا نمیشن . کاک فرهاد خانم محمدی تحصیلاتشان چیست ودر چه مقطعی لطفا؟

    • فرهاد صالحي در تاریخ خرداد 8, 1396 گفت:

      با سلام متاسفانه اطلاعی از تحصیلات خانم محمدی ندارم

  • فروتن اميني در تاریخ خرداد 7, 1396 گفت:

    سلام علیکم
    بسیار خرسندم که این مقوله از طرف شما دوستان بسیار مورد توجه است و از نظرات دوستان هم سپاسگزارم اما لازم عرض کنم انچه بنده اطلاع رسانی کرده ام فقط بخشی از کل مطالبی است که مد نظر بنده است و انشالله بخشهای دیگر هم در ادامه در خدمت عزیزان قرار خواهد گرفت و بی صبرانه هم منتظر نظرات و انتقادات دوستان عزیز خواهم بود که به واقع لازم است در خصوص مقوله طلاق هر چه بیشتر روشنگری و آگاهی بخشی به جامعه هدف صورت گیرد

  • نکته در تاریخ خرداد 7, 1396 گفت:

    خانم محمدی بنده وخانمم با داشتن دو تا بچه در کنار همدیگر واز صمیم قلب احساس خوشبختی میکنیم ونه از هم متنفرم ونه جرو بحثهای انچنانی داریم ونه حفظ آبرو میکنیم بله در کنار هم از عشق وعلاقه واحساسات سخن میگوییم

  • باینگان در تاریخ خرداد 7, 1396 گفت:

    جناب امینی خسته نباشید . مقاله نسبتا خوبی بود مشکل اصلی طلاق فرد ازدواج از آشنایی دختر و خانواده آن اطلاع ندارد و حتی دختر از فرد و خانواده ایشان خبر ندارد . پس این ازدواجهای خیابانی و حتی به راحتی می توان گفت تلگرامی و کوجه ای . پس ازدواج صحیح نیست و بعداز ۱ سال یا ۶ ماه باعث طلاق میشود و بی بند و باری می آورد .
    مطلب دیگر برای چه پدر و مادری دختری یا پسری را بزرگ می کنند و بعداز مدتی نه پدر خبر دارد و نه مادر در دانشگاه بهم قول دادند و یا در فروشگاه …. می گویند باید دختر به دلخواه خودش شوهر کند و پسر به دلخواه خودش ازدواج نماید پس نقش پدر و مادر چیست . مگر پدر و مادر صلاح و خوشبختی فرزنداشان را نمی خواهد . ازدواج یک کیلو میوه نیست پس بیاییم با آبروی کسی بازی نکنیم و هر فرد دارای شخصیت است لکه کردن هر شخص از گناهان کبیره می باشد فکر کنیم بیندیشیم و بعدا” تصمیم بگیریم تا باعث ندامت نشود.

  • فرهنگی اهل کتاب در تاریخ خرداد 7, 1396 گفت:

    جناب امینی خسته نباشید . مقاله نسبتا خوبی بود بخصوص نحوه مواجه با طلاق در یونان ، مصر باستان ، و ادیان آلهی از جمله یهود و مسیحیت و اسلام . علل طلاق و رشد ان در جامعه ایران بخصوص منطقه ما خیلی زیاد هستند و همه کسانی که در این مینه حرفی برای گفتن و قلمی برای نوشتن دارند اشاراتی به آنها دارند . پیشنهاد من به شما و سایر دوستان که در این زمینه قلمفرسایی می کنند این است بیایید در زمینه مهارتهای زندگی که از توصیه های اکید سازمان بهداشت جهانی نیز هم است بنویسید . ما خیلی سطحی و بدون کسب مهارتهای لازم از محیط خانه وارد محیط آموزشی و از آنجا نیزبدون کسب مهارتهای لازم زندگی وارد عرصه های دیگر زندگی و اجتماع و نهایتا کانون جدید خانواده می شویم . به دلیل عدم آگهی والدین و مربیان آموزشی ؛ نه در خانه مهارت لازم را کسب می کنیم و نه در محیط های آموزشی و حتی خودمان نیز متوجه کمبود های شدید خود نیز نیستیم نه مهارت تصمیم گیری داریم نه مهارت ارتباطات درون فرودی و نه برون فردی و … . در این دنیای پر تلاطم و پر تنش فرد به ابزار لازم جهت مواجه با شرایط گوناگون مواجه نمی شود . لذا انتظار می رود شما و سایر دوستان به این مقولات بپردازید. بدون شک وقتی برای افراد روشن شود که شرایط فکری ، فرهنگی و شخصیتی لازم را جهت زندگی اجتماعی دارا نیستند و به آنها در خصوص عدم صلاحیت آنانان تذکر داده شد به گونه ای دیگر رفتار خوهند کرد

  • فرجی در تاریخ خرداد 7, 1396 گفت:

    جزاک الله برادر عزیز
    خیلی مطلب خوبی رو انتخاب و به زیبایی تشریح نمودید ،

  • مهسا محمدی در تاریخ خرداد 7, 1396 گفت:

    علت افزایش طلاق در بین خانواده های ایرانی،نه ناشی از توطئه استکبارجهانی وسریال های ماهواره ای و نه ناشی از بحران های اقتصادی و اجتماعی و آسیب های اجتماعی نظیر بیکاری،اعتیاد و.. می باشد بلکه در ظهور پدیده ای به نام مدرنیزه شدن هرچه بیشتر جامعه ایرانی و حاکم شدن سبک زندگی مدرن و تغییر ارزش ها و الگوی بنیادا متفاوت همسرگزینی در بین جوانان ایرانی است که به شدت با الگوی سنتی-اسلامی موجود درایران پیشامدرن در تضاد است. دگرگون شدن کارکرد خانواده بمثابه نهادی اجتماعی در جامعه مدرن مختص ایران و شرق نیست و اساسا در تمامی جوامعی که به طرف مدرنیزاسیون پیش می روند قابل لمس و مشاهده است،انقلاب جنسی که در حال حاضر در ایران در حال وقوع است تغییر بنیادین نگرش جوانان نسبت به حقوق و آزادی های شخصی من جمله سکسوالیته و لذت فردی و …است.هرچقدر که جامعه بطرف مدرن شدن پیش برود و مناسبات کالایی بر روابط انسانی حاکم شود نقش و جایگاه حقوق فردی جایگاه مهم تری پیدا میکند و فرد حاضر نیست بخاطر ارزشها و آداب و رسوم سنتی و مذهبی از فردیت و منیت خود بگذرد و احترام به حوزه خصوصی و آرامش فردی در راس استراتژی های تک تک افراد جامعه درخواهد آمد،علت نرخ پایین طلاق در ایران پیشامدرن(و کلا جهان پیشامدرن) نه ناشی از ازدواج های موفق و یا درک بالای زوجین ازهم،بلکه به دلیل عدم آگاهی افراد از حقوق فردی و شخصی خود بوده است،ازدواج بصورت فرم کنونی آن در یکصد سال اخیر دچار تغییرات محتوایی و فرمی زیادی شده است و مطمئنا در سالهای آتی نیز دچاردگرگونی های زیادی خواهد شد،خانواده به مثابه یک نهاد اجتماعی کارکرد خود را از دست خواهد داد و بجای اینکه مامنی امن و آرام برای افراد باشد به ظرفی برای خالی کردن قدرتنمایی های فردی و عقده گشایی های شخصیتی زن و مرد از هم خواهد شد..سوال اساسی که اینجا وجود دارد این است که آیا کسانی که ازدواج میکنند نسبت به کسانی که ازدواج نمیکنند احساس خوشبختی بیشتری دارند یا خیر؟کسی که ازدواج نمیکند و یا مطلقه است فشارهای خاص خود را تحمل میکند ولی کسی که ازدواج میکند الزاما با فرد مقابل احساس خوشبختی نمیکند و عرصه زندگی تبدیل به محل نزاع و کشمکش هرروزه و اعصاب خردکن شده است که زن به خاطر نخوردن انگ مطلقه و ازدست دادن نفقه و معیشت و سرپناه حقوق شوهر،این زندگی سخت و ملال آور را ادامه میدهد و مرد نیز بخاطر حفظ آبرو،وجود فرزند،مهریه سنگین و ..به ناچار به ادامه زندگی با زن میپردازد..آقای فروتن به اطراف خود بنگرید و به من بگویید که چند زوج خوشبخت را سراغ دارید که از صمیم قلب باهمدیگر باشند و احساس خوشبختی می کنند؟ زن ومرد بعد از مدتی فقط و فقط و فقط یکدیگر را تحمل می کنند و سخن گفتن از عشق و علاقه و احساسات و .. شوخی کودکانه ای بیش نیست…موفق باشید

پاسخ دادن به فرهنگی اهل کتاب لغو پاسخ