پ 09 فروردین 1403 ساعت 13:31

هوش هیجانی و تاثیر آن بر روابط عاطفی زن و شوهر/فروتن امینی

هوش هیجانی و تاثیر آن بر روابط عاطفی زن و شوهر/فروتن امینی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:چکیده:این پژوهش به مطالعه مفهوم هوش هیجانی و اثرآن بر روابط زناشویی در خانواده می پردازد. هوش هیجانی یا عاطفی همان هوش اجتماعی است که به معنی توانایی درک دیگران و عمل عاقلانه در ارتباط بشری است. هسته هوش هیجانی توانایی درک و ارائه پاسخ مناسب به روحیات خلق و خو، […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:چکیده:این پژوهش به مطالعه مفهوم هوش هیجانی و اثرآن بر روابط زناشویی در خانواده می پردازد. هوش هیجانی یا عاطفی همان هوش اجتماعی است که به معنی توانایی درک دیگران و عمل عاقلانه در ارتباط بشری است. هسته هوش هیجانی توانایی درک و ارائه پاسخ مناسب به روحیات خلق و خو، انگیزش ها و خواسته های افراد و دیگران است.هوش هیجانی عاملی بدیهی است که می تواند زن و شوهر را در داشتن روابط زناشویی سالم و رشد دهنده یاری کند .این مطالعه توصیفی بوده و روش آن کتابخانه ای است. بر مبنای اصل پیشگیری لازم است دختران و پسران در شرف ازدواج و زنان و مردان ازدواج کرده با هوش عاطفی و تاثیرات آن در زندگی روزانه آشناشوند.

مقدمه:

هوش هیجانی نوعی هوش اجتماعی است که در بردارنده توانایی شناسایی هیجان خود و دیگران،تمایز بین آن ها واستفاده ازاین اطلاعات برای هدایت تفکر و رفتارهای فرد می باشد.قبلاً به هوش به عنوان مفهومی یک بعدی نگاه می کردند وآن رامعادل با هوشبهر (EQ) می دانستند،اما گاردنر در کتاب«قالبهای ذهن به رد دیدگاه یک بعدی هوش پرداخت و مفهوم چندگانه بودن هوش را مطرح کرد.به عقیده گاردنر یک نوع واحد و یکپارچه هوش نیست که موفقیت در زندگی را تضمین می کند بلکه طیف گسترده ای از هوش وجود دارد که شامل ۸ نوع اصلی است.

گاردنر در تقسیم بندی خود استناد به این دلیل کرده است که مغز انسان در نتیجه صدمه های مغزی یکی از نواحی آن مثلاً زبان مختل می شود اما کارکرد سایر قسمت ها دست نخورده باقی می ماند، ۸ نوع هوش  گاردنر عبارتند از هوش کلامی، رباضی و منطق، استعداد فضایی، نبوغ جنبشی یا بدنی، نبوغ موسیقی، هوش طبیعت گرایانه،هوش بین فردی، هوش درون فردی. مهم ترین وجه دیدگاه گاردنر مفهوم چندگانه دانستن هوش است.منظور از هوش بین فردی توانایی درک افراد دیگر است یعنی اینکه چه چیزی موجب بر انگیختن آن ها می شود،

چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آن ها کاری مشترک انجام داد.در توصیف گاردنر و همکارانش از هوش بین فردی جای زیادی برای مطرح کردن نقش احساسات و عواطف و تسلط و هدایت آن ها وجود دارد اما آن ها مستقیماً اقدامی در این جهت نکرده اند.به هر حال، بر اساس روح روان شناسی زمان، در قرن اخیر به آن صورت در درجه اول به هوش  که ماهیتی درون انسانی است اهمیتی داده نشده است.اگر چه در دهه ۱۹۶۰ انقلاب شناختی رخ داد اما بیشتر به عوامل شناختی ذهن توجه گردید و آن طور که باید و شاید به عواطف و احساسات و هیجان ها و اینکه در آن ها هوش هست توجه چندانی نشد، در حالیکه عواطف به جهان ما غنا می بخشد و الگویی از ذهن که آنها را کنار می گذارد سست بنیاد است.

یک فرد اگر این توانایی را داشته باشد که بتواند انگیزه خود را حفظ کند، در برابر ناملایمات پایداری کند ،‌تلاش های خود را کنترل نماید، کامیابی را به تعویق اندازد، حالات روحی خود را تنظیم کند، نگذارد پریشانی خاطر قدرت تفکر او را خدشه دار سازد، با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد، دارای مهارت هوش هیجانی است این افراد احساسات خود را به خوبی می شناسند و هدایت می کنند. احساسات دیگران را درک می کنند و به طور اثر بخش با آن بر خورد می کنند،‌در روابط خود با دیگران تعامل مثبت دارند و عاطفی و صمیمانه هستند،‌در زندگی خرسند و کار آمدند و عادت فکری دارند که موجب می گردند آن ها افرادی مولد و کار آمد باشند.

کارن آرنولد(۱۹۹۰) هوشبهر معادل وظیفه­شناسی می­داند و در مقایسه با هوش هیجانی می­گوید: «دانستن اینکه شخص فارغ التحصیل ممتازی است تنها به این معنی است که او در جنبه هایی که با نمره سنجیده می شود بسیار موفق است اما درباره اینکه او به فراز و نشیب زندگی چه واکنشی نشان می دهد چیزی به ما نمی گوید چون هوشبهر در مواقع بحرانی زندگی عملاً هیچ نوع آمادگی در افراد ایجاد نمی کند ». در انسان جایگاه هوش هیجانی در آمیگدال است که در قسمت های بالای ساقه مغز و نزدیک انتهای سیستم لیمبیک قرار گرفته است.آمیگدال به عنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل می کند و در واقع در حالیکه هیپو کامپ حقایق و ادراکات فرد را به خاطر می سپارد آمیگدال چاشنی هیجانی آن حقایق را در خود نگه می دارد. هرگاه آمیگدال از سایر قسمت های مغز جدا شود فرد به ناتوانی چشم گیری در سنجش معنای هیجانی وقایع دجار می شود که گاهی اوقات به این وضعیت کوری عاطفی گفته می شود.

رابطه هوش هیجانی (عاطفی) با هوشبهر

هوشبهر و هوش عاطفی قابلیتهای متضادی نیستند متمایزند.همه افراد از ترکیبی از هوش عاطفی و هوشبهر برخوردارند در واقع افراد دارای هوشبهر بالا و هوش عاطفی پایین و یا هوش عاطفی بالا و هوشبهر پایین علی رغم وجود نمونه های نوعی نسبتاً نادرند.نگاهی به زندگی انسان ها نشان می دهد که هوشبهر به خوبی نمی تواند از عهده توضیح سرنوشت متفاوت افرادی بر آید که فرصت ها و شرایط تحصیلی و چشم انداز های مشابهی دارند. هوشبهر در مواقع بروز بحران یا پیش آمدن فرصت های مناسب که زندگی در پیش روی آدمی قرار می دهد. عملاً هیچ نوع آمادگی در افراد پدید نمی آورد و لزوماً تضمین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی یا احساس شادکامی در زندگی نیست.

هوش عاطفی نسبت به هوشبهر از بعد اکتسابی بیشتری برخوردار است ، لذا به راحتی قابل یادگیری ، تکامل و اصلاح بوده و می تواند عاملی قابل اتکا برای دستیابیسریعتر به موفقیت و کامیابی در همه موفقیت های زندگی در نظر گرفته شود، در واقع هوش عاطفی یک استعداد عالی است که مشخص می­کند چگونه می توان از سایر مهارتهای خود از جمله بهره هوشی به بهترین صورت استفاده کرد. جگ بلاک،(۱۹۹۱) که از هوش عاطفی تحت عنوان «من منعطف» نام می برد، هوش عاطفی را شامل مولفه های، تنظیم هیجان های خود، کنترل تکانه بصورت سازگار کننده، احساس کفایت شخصی،هوش اجتماعی.اصول و حیطه های هوش هیجانی میداندسالووی(۲۰۰۰) در توصیف مبنایی خود از هوش هیجانی بر اساس نظریه گاردنر اصول و حیطه های زیر را مطرح می کند:

شناخت عواطف شخصیخودآگاهی و تشخیص هر احساس به همان صورتی که بروز می­کند سنگ بنای هوش هیجانی است.این کار برای دست آوردن بینش روان شناختی و ادارک خویشتن بسیار مهم است. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند بهتر می توانند زندگی خویش را هدایت کنند . این افراد درباره احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات شخصی قبل از انتخاب همسر آینده احساس اطمینان بیشتری می کنند.

*بکار بردن درست هیجان:قدرت تنظیم احساسات خود مبتنی بر حس خودآگاهی است یعنی فرد یاد می گیرد که چگونه می تواند خود را از شر اضطراب،افسردگی و کج خلقی و زودرنجی  های شایع رهایی بخشد و ناملایمات زندگی را پشت سر بگذارد در غیر این صورت دائماً‌با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبان است.

*بر انگیختن خود:برای عطف توجه ، برانگیختن شخص، تسلط بر نفس و خلاق بودن لازم است کنترل هیجان ها را در دست گرفت و لازمه پیشرفت در این مسیرها خویشتن داری عاطفی است که به معنی به تاخیر انداختن کامرواسازی و فرونشاندن تکانشها است .

*شناخت عواطف دیگران: این کار در واقع همان همدلی است که متکی به خود آگاهی عاطفی است و در میان عموم رواج و عمومیت دارد . آن هایی که از همدلی بیشتری برخوردارند به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها و خواسته های دیگران است توجه بیشتری نشان می دهند. این توانایی آنان را در حرفه هایی که مستلزم مراقبت تدریس و فروش و مدیریت است موفق تر می سازد .

*حفظ ارتباطها:بخش عمده ای از هنر برقراری ارتباط با دیگران ، مهارت کنترل عواطف دیگران است، در این جا میزان و نحوه ی ابراز احساسات و میزان هیجان، ‌توانایی است که منجر به رهبری محبوب و اثر بخش بین فردی می شود. در واقع آن هایی که این مهارت را دارند ستاره های اجتماعی هستند، چون در آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران باز می­گردد به خوبی عمل می­کنند.

راهکارهای تقویت هوش عاطفی

عدم مهارت کافی در هوش هیجانی موجب عدم استفاده کامل از توانایی ها و استعدادهای فردی و بروز مشکل در روابط بین فردی می شود

  • تقویت خوش بینی:خوش بینی به معنی اعتقاد و امیدواری به بروز نتایج مثبت است . خوش بینی ترکیب نیرومندی از تفکر و احساسات است که باعث احساس کفایت شخصی ،‌برخوردهای مناسب ، ارتباطات سازدنده، افزایش سطح عملکرد و تسهیل رفتار هوشمندانه می شود.
  • رشد مهارت های اجتماعی:استفاده از مهارت هایی مانند توانایی گوش کردن به فرد دیگر ،‌بیان احساسات و علایق و نظرات شخصی ،‌استفاده از روش حل مسئله در زمان مواجه با تعارض می تواند به پیشرفت مهارت های اجتماعی کمک نماید.
  • مدیریت احساسات: افراد باید به خاطر داشته باشند که مجبور نیستند بلافاصله به رفتارها و صحبت های دیگران عکس العمل نشان دهند،‌بهتر است برای پاسخ دهی مکث کرده و حداقل پس از ده ثانیه عکس العمل نشان دهند. راه دیگر این است که با نگاهی به گذشته و روابط مثبت قبلی فرد مورد نظر انرژی هیجانی را که به او وارد می کنند کاهش دهند. مقابله با فشار روانی و استفاده از روش آرمیدگی، نیز می تواند بر کنترل احساسات و هیجان ها کمک نماید
  • خود فاش سازی:ارزش دهی به روراست بودن و ایجاد اعتماد در یک ارتباط و آگاهی به اینکه چه هنگام می تواند بدون احساس خطر، درباره احساسات خود صحبت کرد از موارد مربوط به خود فاش سازی است.
  • خویشتن پذیری : فرد باید علیرغم شناخت نقاط قوت و ضعف خود از زاویه ای مثبت به خود نگریسته و خود را بپذیرد. علاوه بر آن باید مسئولیت پیامدهای احتمالی تصمیمات و اعمال خود را پذیرفته و به تعهدات خود عمل نماید. خود آگاهی و بررسی رفتار ها خود از عوامل افزایش خویشتن پذیری است.

اهمیت هوش هیجانی

امروزه روند متداول مربوط به افزایش ازدواج و پیامد آن، افزایش طلاق ، باعث می شود بحث هوش عاطفی اهمیت بیشتری پیدا کند، معمولاً خطر افزایش طلاق متوجه زوج هایی است که در آن ها معمولاً پیوندهای عاطفی میان زن و شوهر و نیز مرزهای گسل عاطفی که می توانند بنیان زندگی را از هم بشکافند به طور بی سابقه ای مورد ارزیابی قرار گرفته اند. در بسیاری از اختلافات زناشویی مشاهده می شود که مرد از خواسته های غیر منطقی زن شکایت می کند و زن از بی تفاوتی مرد نسبت به آنچه او می گوید ناله سر می دهد.

ریشه این تمایزات عاطفی را می توان در مقوله دوران کودکی و تفاوت های دنیای عاطفی که دختران و پسران در آن ها رشد کرده اند، جستجو کرد. لسلی برودی و جودیت هال(۲۰۰۱) عقدیه دارند که چون دخترها در بکارگیری زبان خیلی سریعتر از پسرها مهارت پیدا می کنند بنابراین با فصاحت بیشتری می توانند احساسات خود را بیان کنند و بهتر از پسرها می توانند واکنش های عاطفی را جایگزین جنگ های تن به تن کنند. اما پسرها احتمالاً از وضعیت عاطفی خود ودیگران بی خبرند مثلاً‌ از پسر ها انتظار می رود موقع زمین خوردن گریه نکنند و با خروج از زمین بازی اجازه دهند بازی ادامه یابد،

اما دختران بازی را برای کمک به فرد آسیب دیده تعطیل می کنند. لذا پسران به وسیله هر چیزی که استقلال آن ها را به خطر بیاندازند تهدید می شوند در صورتیکه دختران با فاصله افتادن در روابطشان مورد تهدید قرار می گیرند،مردها به صحبت درباره مسائل قانعند در حالیکه زن ها در جستجوی روابط عاطفی هستند.تحقیقات نشان می­دهد که حس همدلی زن­ها بیشتر از مردها است آنها حداقل بهتر از مردها می توانند از طریق چهره، لحن صدا و دیگر علائم غیر کلامی به احساسات درونی دیگران پی ببرند در حالیکه پی بردن به احساسات و عواطف زنان از روی چهره شان خیلی ساده تر است،

زن ها وقتی وارد زندگی زناشویی می شوند برای ایفای نقش مدیریت عواطف و احساسات کاملاً تعلیم دیده اند در حالی که مردها از اهمیت این مساله برای حفظ بقای رابطه زناشویی آگاهی کافی ندارند. به عقیده تدهستون(۲۰۰۱) از دیدگاه زنان صمیمیت و نزدیکی یعنی گفتگو راجع به مسائل ویژه رابطه زن وشوهر. او دریافت که مردها در دوران آشنایی قبل از ازدواج (نامزدی) تمایل بیشتری به صحبت کردن و ایجاد صمیمیت با همسران خود دارند اما به محض آنکه ازدواج می­کنند به ویژه ازدواج های سنتی وقت کمتری صرف صحبت کردن با همسرشان می کنند.

این حالت که در واقع نوعی سکوت در حال افزایش از طرف مردهاست ناشی از این است که مردان با خوش باوری بیشتری به زندگی زناشویی نگاه می کنند اما زن ها در کل و بخصوص در ازدواج های ناموفق بیش از شوهران خود به گله گذاری می پردازند و این در واقع یک شکاف عاطفی است که در روابط زناشویی طبیعی به نظر نمی رسد.تنها عاملی که می تواند سر نوشت یک زندگی مشرک را رقم بزند این است که زن و شوهر چگونه راجع به رنجش ها و دلخوری ها و مسائل آزار دهنده فی مابین بحث وگفتگو می کنند،‌

حتی توافق در مورد اینکه چگونه مخالفت خود را ابراز می کنند می تواند راه مفیدی باشد . زن و شوهرهایی که سبک تصدیقی را در زندگی زناشویی دارند معمولاً الگویی خوبی برای اثر هوش عاطفی بر روابط زناشویی به دست می دهند چرا که اهل گفتگو و تبادل نظرند یعنی در گرماگرم بحث آرام و راحت به نظر می رسند، وقتی اختلاف نظر دارندبه همسر خود حق می دهند سپس سعی در متقاعد کردن طرف مقابل دارند و در آخر به توافق می رسند یا حداقل رابطه خود را ادامه می دهند. رابطه آن­ها مبتنی بر «تصدیق، اقناع و مصالحه»، است. نقش­های جنسیتی در حال تعادل است و ظرفیت حیطه های نفوذ مشخصی دارند. نقص در هوش عاطفی زندگی زناشویی را دچار مشکل می کند . گاتمن(۱۹۹۸) «اصطلاح ۴ سوار سرنوشت» را برای چهار شکل فاجعه آمیز تعامل برگزیده است، انتقاد ، سرزنش،‌ جبهه گیری و سکوت در یک فرایند پیوسته روابط زناشویی را تخریب می کنند.

از نخستین پیامدهای هشدار دهنده در مورد در خطر بودن زندگی زناشویی، ‌انتقاد تند و بی رحمانه طرفین از یکدیگر است. در یک رابطه زناشویی سالم زن و شوهر به طور آزادانه از هم انتقاد می کنند در انتقادهای مخرب،زن و شوهر از اعمال همدیگر انتقاد نمی کنند بلکه انتقاد آن ها متوجه خود آن ها نیز می شود ،‌بخصوص اگر انتقاد همراه تحقیر و تنفر باشد. در حالت سرایت بیش از حد انتقاد به اتاق خواب زن و شوهر ها هم راه می یابد. باید بین انتقاد و شکایت فرق گذاشته شود انتقاد به معنی حمله به شخصیت و منش طرف مقابل است.صراحت کمتری دارد و کلی بیان می شود . شامل سرزنش یا اتهامات است و اکثراً با کلمه «تو»شروع می شود.

مثال:« تو همیشه اینطور هستی و فقط به خودت و نیازهای خودت فکر می کنی و من همیشه نیازهایم را زیر پا می گذرام اما تو اصلاً این کار را نمی کنی» ، در حالی که شکایت حمله به برخی رفتارهای فرد است. ابراز صریح عصبانیت و نارضایتی و ناراحتی و سایر حالات منفی است. شکایت یعنی بازگو کردن این مطلب که شما دوست داشتید همسرتان رفتار دیگری می کرد و معمولاً با کلمه « من» شروع می شود.مثال:«من انتظار دارم بعد از کارت یکراست بیایی خانه ولی وقتی این کار را نمی کنی احساس می کنم دوستانت را بیشتر از من دوست داری»

معمولاً شکایت ها خود را به صورت عصبانیت و مخالفت ها نشان می دهند و اگر چه در حالت اولیه ناخوشایندتر از انتقاد هستند اما در دراز مدت موجب تحکیم زندگی زناشویی می شوند. اما نباید زن و شوهر ها اجازه دهند که شکایت ها به مرور زمان روی هم جمع شوند تا منجر به ایجاد سرزنش و انتقاد گردند. اولین پیامد انتقاد جبهه گیری طرف مقابل است .انتقاد به شکل های مختلفی خود را نشان می دهد:

  • حمله به شخصیت طرف مقابل : مثال « تو آدم بی ملاحظه ای هستی ،‌تو همیشه خودت را در نظر می گیری ، تو جزء آدمهایی هستی که همیشه دنبال اشتباه دیگرانند ».
  • قضاوت در مورد همسر : مثال « از تو بعید است که چراغ سر درخانه را روشن بگذاری ، هرگز نباید بسته قهوه را کنار سطل آشغال بگذاری ، باید از حرف هایی که به او زدی خجالت بکشی » بخصوص اگر به هنگام گفتن این جملات که حالت زور گویانه دارند انگشت به طرف همسر گرفته شود.
  • چند شکایت را پشت سر هم ردیف کردن: گاتمن بر آن اصطلاح «ظرفشویی آشپزخانه» را بر می گزیند. زیرا از هر نظر منفی هست. مثال« فکر نمی کنم به حرف هایم گوش کنی معمولاً توجهی به من نداری من از تو خواستم فلان کار را بکنی اما نکردی اصلاً به من خوش نمی گذرد»
  • متهم کردن همسر به اینکه مسائل خصوصی را فاش می کند و قابل اعتماد نیست: مثال « من از روی اعتماد از تو خواستم که چک هایم را مرتب کنی اما تو ناامیدم کردی بی ملاحظه گی و گستاخی تو همیشه مرا متعجب می کند. »

سرزنش:

در سرزنش یکی از طرفین می خواهد احساسات دیگری را جریحه دارد کند و با او از لحاظ روانی بدرفتاری می کند و با کلمات و حرکات خود قلب طرف مقابل را نشانه می رود . نیروی محرک سرزنش افکار منفی است. مثل آدم احمق ، نفرت انگیز ،‌بی لیاقت ، ابله و …. برای مثال:زن : «چرا اینقدر بی مسئولیتی؟ اصلاً متوجه پول خرج کردنت نیستی ، تو خیلی خود خواهی »شوهر:« خفه شو،‌تو آدم بدبخت و خسیسی هستی که نمی دانی چطور زندگی می کند من نمی دانم چطور گیر تو افتادم ».

در جریان سرزنش تحسین و تشویق دو طرف از همدیگر سریعاً کاهش می یابد.شکل های سرزنش عبارتند از :

  • فحاشی و جریحه دار کردن احساسات دیگران: بکار بردن الفاظی همچون،حرامزاده ، کودن،بی عرضه،خپل ، احمق ، کثافت و …
  • مسخره کردن: که در آن یکی از طرفین حرف ها و رفتارهای طرف مقابل را خنده دار و ابلهانه جلوه می دهد تا به او بفهماند غیر قابل احترام و اعتماد است مثال: مرد« واقعاً نگرانت هستم» ، زن با ریشخند «آره واقعاً که نگرانم هستی»
  • زبان بدنی: در این حالت سرزنش از طریق تغییرات ظریف چهره صورت می گیرد مثلاً‌: پوزخند زدن ، برگرداندن نگاه ، جمع کردن لبها به طرف بالا و…

بهترین راه خنثی کردن سرزنش ها این است که زن و شوهر سعی نکنند از طریق جر و بحث با همسرشان ثابت کنند که از لحاظ اخلاقی از او برترند ، شکایت ها باید دقیق باشد و اگر به اندازه ی کافی از طرف مقابل تقدیر شود(عملی خلاف سرزنش) رابطه بهبود خواهد یافت .

جبهه گیری

در مرحله سرزنش در نهایت زن و شوهر به تحقیر همدیگر می پردازند که منجر به پیدایش جبهه گیری در مقابل همدیگر می شود، چرا که وقتی یکی از آن ها دیگری را سرزنش می کند دیگری به دفاع از خود می پردازد ووضع را بدتر می کند و هر دو فکر می کنند که در مقابل دیگری قربانی شده اند.این حالت به این دلیل خطرناک است که دفاع کردن هم اصولاً تلاشی برای محافظت از خود و دفع حملات دیگران است .

روش های جبهه گیری

شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت:در این حالت فرد( زن یا شوهر) سخت معتقد است که بی تقصیر می باشد.مثال: «شوهری از زنش شکایت می کند که خانه همیشه کثیف است و او پاسخ می دهد که تفصیری ندارد چون به همه کارها نمی رسد ».

بهانه آوردن:در  این حالت پای عوامل دیگر به وسط کشیده می شود مثال:زن: « آدم دروغگویی هستی جون به من نگفته بودی که پاداش گرفته ای » .

شوهر:« اگر می گفتم آن را خرج می کردی»

مخالفت با حدس های منفی همسر (زن یا شوهر):گاهی زن یا شوهر رفتارها یا انگیزه های دیگر را حدس می زند و وقتی این حدس ها منفی است ، از خودش دفاع می کند.

مبادله شکایت:گاتمن عنوان بازی ( مال من بدتر است ) را به آن می دهد به این صورت که زن یا شوهر در برابر هر شکایتی شکایت می کنند و صحبت دیگری را به کلی نادیده می گیرند .مثال:زن : « من دوست ندارم خواهرت بیاید اینجا»شوهر : « من هم دوست ندارم هر شب بری باشگاه ورزشی »

مرد آینه ای/زن آینه ای : این حالتی است که در آن زن هر چه شوهرش می گوید یا شوهر هر چه زنش می گوید به خودش بر می گرداند و درواقع با این کار از خودش دفاع می کند و دیگری را سرزنش می کند.زن : «تنبل تو هرگز در شستن ظرف ها به من کمک نمی کنی»شوهر : « تو هستی که به من کمک نمی کنی »

ناله کردن:صحبت کردن با لحنی کودکانه وتو دماغی و تاکید بر بخش پایانی جملات مثال :شوهر : « من نیازی به این پول ندارم فهمیدی وقتی به او زنگ زدی به او بگو»زن : « من هیچ وقت چنین چیزی نمی گم »

زبان بدن:شامل لبخندهای تصنعی،کنار کشیدن بدن،دست به سینه نشستن، در مردها می شود یا زنها طوری با گردن خود بازی می کنند که انگار با گردنبندشان بازی می کنند.

راه های شکستن جبهه گیری :

  1. زن و شوهر صحبت های همدیگر را حمله تلقی نکنند بلکه آن ها را محکم و موکد بدانند .
  2. درک همسر و همدلی کردن با او .
  3. پذیرا بودن و باز بودن .

سکوت :

در این حالت زندگی زناشویی زن و مرد از ارتباط ضعیف و ناچیز به عدم ارتباط تبدیل می شود . یکی از آن ها به سر دیگری فریاد  می زند اما دیگر ساکت و یکجا می نشیند و گاهی شانه هایش را بالا انداخته می گوید حرفی برای گفتن ندارد ودر واقع یکی ازآن ها میدان را ترک می کند و سکوت وارد رابطه آن ها  می شود . در این حالت سکوت کردن با خونسردی فرق پیدا می کند . شاید بعضی می خواهند با سکوت خونسردی خود را نشان دهد در صورتی که سکوت عملی قهر آلود در این مواقع است که در آن عدم تایید ، فاصله داشتن،‌ خود بینی و نخوت وجود دارد .

سکوت کننده به هر روشی که عمل می کند یک چیز را به همسرش می گوید و آن اینکه : « من از تعامل با تو فرار می کنم و رغبتی به تعامل با تو ندارم » . تحقیقات نشان می دهد مردها بیشتر از زن ها سکوت می کنند . دلیل آن زیست شناختی است . اختلافات زناشویی از لحاظ زناشویی از لحاظ فیزیولوژیک بیشتر مردها را اذیت می کند . ضربان قلب، فشار خون  مرد ها بیشتر بالا می رود لذا برای حفظ سلامتی خود بیش از زن ها به فرار از صحنه جرو بحث نیاز پیدا می کنند. نکته اخر اینکه هر کسی ممکن است در هنگام جر و بحث سکوت کند اما نباید سکوت کردن به حالت عادت در آید .

چرخه منفی گرایی

به دنبال اینکه این چهار سوار سرنوشت برای ارتباط زناشویی مزاحمت ایجاد کردند در روابط  چرخه­ای از اختلافات و منفی گرایی ایجاد می شود . در این چرخه شکایت های زن و شوهر به انتقاد از طبیعت و حالات درونی شان کشیده می شود و سرزنش شروع می شود که در این صورت به علت بدرفتاری به صحبت های همدیگر گوش می دهند و در عوض در برابر حملات مکرر یکدیگر مدام از خودشان دفاع می کنند و در این حالت خودشان را بی گناه و همسرشان را شیطانی می دانند و فشار و تنش ها بقدری شدت می یابد که ارتباط قطع شده و سکوت فضای ارتباط را در بر می گیرد این موارد در چرخه زیر مشخص شده است .

انتقاد (تکرار شکایت)سرزنش(تحقیر)جبهه ­گیری(دفاع)سکوت(سست شدن در ارتباط)

زمانی که این ۴عامل مخرب تکرار گردند ، زن و شوهر به خوبی نخواهند توانست با این چرخه مقابله کنند چرا که زن و شوهر در مورد یکدیگر افکار و تصورات قهر آمیزی پیدا می کنند و منفی گرایی آن ها را تحکیم می کند.

پیشگیری و مداخله مشاوره ای  

آنچه که بیش از پیش ضرورت پیدا می کند پیشگیری از بوجود آمدن این چرخه در تمایلات زن و شوهر است و زمانی که این چرخه بوجود می آید مشاور باید در جهت ممانعت کردن از پیشرفت آن در بین زن و شوهر اقدام کند که این کار احتیاج به مداخله درمانی دارد به هر حال به نظر می رسد در شرایط طبیعی و به طور نرمال پیشگیری مقدم بر درمان باشد مواردی که در جهت پیشگیری و افزایش تعاملات مثبت بین زن و شوهر از سوی هر دو طرف قابل توجه است شامل:

ابراز علاقه:نسبت به گفته ها و رفتارها و عملکردهای همسر علاقه نشان دادن.مهربانی و همدلی: لمس کردن یا گرفتن دستان همسر و ابراز محبت از موارد کار آمد است .توجه: انجام اعمال ظریف و متفکرانه و همراه کردن احساس و عاطفه با آن ها جهت تقویت ارتباطات عاطفی زن و شوهر کاری عاقلانه است مانند : دادن گل، زنگ زدن به محل کار همسر ، و جویای احوال او شدن.قدردانی: شامل فکر کردن به زندگی و بیاد آوردن لحظات مثبت و تایید نظرات و پیشنهادات همسر می شود .

ابراز نگرانی(حمایت):حمایت کردن از همسر در مواقع ضروری و معذرت خواهی کردن به خاطر اشتباه رفتاری از جمله موارد مثبت در این مورد است.صراحت و باز بودن:در ارتباطات کلامی و رو در رو نشان دادن حسن نیت در جهت جلب اعتماد پرهیز از دوگانگی و دو رو بودن و بن بست مظاعف.

توجه ویژه به شوخی: اینها در واقع تغذیه کننده های اصلی روابط زناشویی است که در همه برخوردهای زن و شوهر با همدیگر حرف اول را می زنند.مشاور باید در مشاوره ی خود تاکید کند که:مردها در مقابل درگیری ها عقب نشینی نکنند بلکه اگر همسرانشان اختلافی را مطرح می کنند ممکن است این کار را از روی عشق و بخاطر سلامت رابطه انجام دهند . باید امکان بروز نارضایتی فراهم شود تا روی هم جمع نشود و بر فشار دورنی افزوده نشود . مردها نباید سعی کنند با یک راه حل سریع و بی سر و ته قضیه را هم آورده و گفتگو را خاتمه دهند چرا که برای زن خیلی مهم است که شوهرش به گله های او توجه کند و با احساسات او همدلی کند گرچه لزومی نیست که موافق باشد.

زن ها باید در شکایت های خود مراقب باشند شخصیت همسر خود را مورد حمله قرار ندهند چون موجب جبهه گیری و سکوت سهمگین می شود بلکه انتقاد خود را با ملاحظه و در لابه لای جملاتی که حاکی از عشق به همسرشان است بیان کنند.گفت وشنودها باید با حالت غیر دفاعی انجام گیرد در این راه گوش دادن خیلی مهم است که موثرترین شکل آن همدلی با طرف مقابل است . به عقیده گینوت بهترین فرمول در این زمینه (X Y Z)است یعنی وقتی تو کار X را انجام دادی باعث ایجاد احساس Y در من شد ولی توقع داشتم که تو کار Z را انجام دهی.

فروتن امینی//ارشد مشاوره خانواده ،دبیر هسته مشاوره آموزش وپرورش ،مدرس دانشگاه 

منابع :

  • هوش هیجانی توانایی های محبت کردن و محبت دیدن ،‌دانیل گلمن، ترجمه نسرین پارسا
  • چرا ازدواج موفق چرا ازدواج ناموفق ، جان گاتمن ،‌مهرداد فیروز بخت
  • روانشناسی زناشویی ، حسین نجاتی ، نشر بیکران ۱۳۷۶
  • هنر بر قراری ارتباط هوش عاطفی ، تین پاتریشیا،‌ترجمه جواد شافعی ، نیره مقدم
  • روش های پیشرفته روابط زناشویی ،‌جان گری ،‌ترجمه فرشته صالحی
  • آدم سازی ، ویرجینا ستیر، ترجمه بهروز بیرشک
  • مردان مریخی زنان ونوسی ، جان گری ، ترجمه مهدی قراچه داغی
  • راهنمایی برای زوج ها و مشاوران امور زناشویی ، فینجام و همکاران ترجمه مهدی قراچه داغی
  • عشق هرگز کافی نیست ، آورن تی بک ، ترجمه مهدی قرچه داغی

 

4 پاسخ برای “هوش هیجانی و تاثیر آن بر روابط عاطفی زن و شوهر/فروتن امینی

  • احسان فرهادی در تاریخ آبان 3, 1398 گفت:

    مطالب ارزنده و کاربردی بود
    به امید اینکه اهمیت پرورش هوش هیجانی از سال های کودکی در نظام آموزش و پرورش و به تبع آن آموزش به خانواده ها در کشور جدی تر گرفته شود.
    باسپاس فراوان

  • ناشناس در تاریخ اردیبهشت 27, 1396 گفت:

    مطالب خوب ومفیدی بود جناب امینی ،دستت درد نکنه،ولی خیلی طولانی بود کاش خلاصه اش را می نوشتی

  • آرش ویسی در تاریخ اردیبهشت 21, 1396 گفت:

    مطلب جالب و پرمغزی بود خیلی ممنون آقای امینی بزرگوار

  • ج.پ در تاریخ اردیبهشت 21, 1396 گفت:

    با تشکر از مقاله مفیدتون