س 29 اسفند 1402 ساعت 10:15

محیط زیست و جاه طلبی سیستماتیک و حرص فردی/محمود رستمی تبار

محیط زیست و جاه طلبی سیستماتیک و حرص فردی/محمود رستمی تبار

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:ترنم باران عید باستانی نوروز را طراوت خاصی بخشید.گرد و غبار غریبه نشسته بر دشت و دمن را شست. ما را به بهاری رنگین و تابستانی پر جنب و جوش و پاییزی پر ثمر و زمستانی آسوده امیدوار ساخت. ابرهای آسمان نهایت سخاوت را به امر خالق نشان دادند. و ما […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:ترنم باران عید باستانی نوروز را طراوت خاصی بخشید.گرد و غبار غریبه نشسته بر دشت و دمن را شست. ما را به بهاری رنگین و تابستانی پر جنب و جوش و پاییزی پر ثمر و زمستانی آسوده امیدوار ساخت. ابرهای آسمان نهایت سخاوت را به امر خالق نشان دادند. و ما به نوبه خویش و بر اساس باور خویش از خدای باران متشکریم.در حالیکه زمین دلخوریش نسبت به پاییز در حال ترمیم است؛اما دلخوری انسان نسبت به بنی آدم و هم نسلی ها و اجدادشان قابل ترمیم نیست چرا که انسان هنوز باور ندارد بین فعل,اندیشه,و جریان هستی رابطه وجود دارد. بنا به قول خدا, هرچه را کم دید به خدایش و هرجا وفور نعمت یافت به خودش نسبت می دهد.

انسان هنوز نمیداند آخرین کتاب مقدس, وی را مسئول فساد بر روی زمین نامیده است. این فساد, هم فساد اخلاقی و هم فساد محیط زیستی است. انسان هنوز فلسفه وجودش را به خوبی درک نکرده است. هنوز من نوعی, خود را آب حیات نوشیده و غیرقابل فنا می دانم و مرگ همیشه برای همسایه است. هزاران سال است آتش شعله می کشد و خورشید می تابد و زمین می چرخد, تغییر و تحول و تبدیل, ایاب و ذهاب در میان اشیاء و موجودات زنده درجریان است. نسل به نسل و دسته دسته امثال من و شما آمدند و رفتند و جنگیدند و غارت کردند و کشتند و گاه هم ساختند و به اوج تعالی اخلاقی رسیدند. گاه فسادشان از حد درگذشت و عذاب دیدند و گاه عذابشان به سرای باقی موکول گشت. برادر, برای کسب تاج شاهی, برادر کشت و همسر برای شوهر جام زهر مهیا کرد. رد پای انسان در میان سایر گونه ها نیز مشهود گشت و روسای قوم شکارگاه و چراگاه اختصاصی داشتند.

هرچه انسان تواناتر ( دانش و فن) گشت و بر جمعیتش افزوده شد جای دیگر موجودات تنگ گشت و دشت و دمن , صحرا و بیابان , کوه و دره , بر سایر نبات و جماد , زندگان ریز و درشت تنگ و تنگ تر شد. فرصت احیاء و تجدید را از تجدید شوندگان و چرخهاحیاتی منابع انرژی گرفت و از منابع ثابت و لایتغیر بیهوده و لجام گسیخته بهره برد. قدرت طلبیش چندان فزونی یافته است که برای انهدام ده ها کره زمین بمب ویرانگر ذخیره نموده است . اگر قدرت طلبی گذشتگان فردی و گروهی بود کنون این قدرت خواهی سیستماتیک شده است. برآیند سیستم های جاه طلب کوچک و بزرگ نظامی بزرگتر را بوجود آورده و جاه طلبی سیستماتیک و نظاممند خطری بس عظیم را برای انهدام تنها سیاره شناخته شده قابل حیات فراهم ساخته است. گرچه اندیشمندان تلاشهای برای ایجاد یک نظام مطلوب به منظور پایدار ساختن حیات آغاز نموده اند ولی هنوز این نظام در سایه رشد اقتصادی صرف و سازمانهای بین المللی نیازمند پول سرمایه داران, مستتر است.

جالب آنجاست که برتری خواهی و حرص و طمع فردی نیز همچنان در درون این برتری خواهی نظام مند وجود دارد. تا آنجا که سهم خواهی بشر از محیط زیست مضاعف گشته است. نظامهای سیستماتیک جاه طلب (بخوانید استکبار جهانی یا نظام سرمایه داری جهانی) بر منابع عمده و چرخه های استراتژیک دست گذاشته است و حرص درونی افراد در دورن همین نظام, منابع در دسترس را بصورت سنتی هدف قرار داده است. صاحبان قدرت بدنبال تسلط بر فراینده های اساسی و اصولی کره زمین , از جمله تسخیر فضا, اتمسفر و جریانهای آب و هوایی , تسلط بر نظام تهیه و توزیع غذا از طریق غذاهای تراریخته و حذف تدریجی گونه های بومی تطابق یافته با نواحی مختلف جغرافیایی , برتری اتمی و هسته ای, تسلط بر منابع انرژی و حتی تسلط بر فکر و اندیشه جامعه جهانی از راه امپراتوری رسانه ای خود و بدست گرفتن سرچشمه نشر و اشاعه اطلاعات می باشد.

افراد فاقد قدرت نیز همچنان بدنبال استقلال های قبیله ای و طایفه ای و مرزبندی های جغرافیایی و استفاده های مستقیم و فوری از منابع طبیعی و تقسیم هر روز یک وجب ملک در تملک, انحصاری ساختن چشمه ها و ….. هستند. گروه دوم انگار هنوز در عصر فقدان ابزار ارتباطی بسر می برد. بجای شناخت همدیگر و دیگر همنوعان و ترویج شعار صلح و دوستی و زندگی مسالمت آمیز با مستمسک قرار دادن تفاوتهای خودساخته همچون لباس و مکان و تفاوتهای ذاتی همچون زبان و رنگ و نژاد برای هم سینه ستبر می نمایندو معیار اصلی تمایز بین نوع بشر فراموش گشته است. در میان اینها گروهی ظلم تاریخی نیاکان گروه دیگر را علم نموده و تیغ کین می کشد و دیگری بدون آنکه بدنبال اثبات منطقی حقانیت خویش باشد بی منطق و فلسفه و توجیه علمی دیگری را مهدورالدم می نامد. اینک هرکس برای اثبات وجود خود بخشی از ابزارهای طبیعی فرآوری شده یا بدون فرآوری را, تسخیر و بدون شناخت روابط بین این بخش و آن بخش, این جزء و آن جزء و این اکوسیستم و آن اکوسیستم علیرغم عالم خواندن خود ناآگاهانه به تسلط درآورده است.این رویکرد گروه دوم زیرساخت های لازم را برای تداوم نظام مخرب اولی فراهم ساخته و آگاه نیستند که نهایتا متاثر از رفتار گروه اول خواهند بود.

هرچند معتقدم نظام هوشمند طبیعت و فرایندهای آن هرچند متاثر از این جریانات( فعل انسان) است اما همچنان براساس فرمول های تعیین شده و روابط درونی عمل و روزی بساط این انسان خودخواه غیر متفکر را درهم خواهد پیچید و انتقام خویش را خواهد گرفت مگر آنکه انسان خود را با نظام خلقت و هستی و چارچوب های خالق وفق دهد و بقول قرآن برگردد.ما که از دسته برتری خواهان فردی, درون یک نظام سیستماتیک سلطه جوی جهانی محصور شده و زندگی می کینم و علیرغم ادعای تبری از این نظام استکباری است, بسیار حریص تر به محیط زیست و قوانین و میزانهای وضع شده تجاوز می کنیم. قانون را دور می زنیم و آن را مانع خود می دانیم. قانون همیشه برای ما غریبه بوده است و بدنبال گریز از آنیم و جالب این که دستمان همیشه در جیب مجری قانون (دولت) و قانوگذاراست.

نمیدانم تقصیر دولتمردان است که از قانون استفاده ابزاری می کنند یا مقصر مردم هستند که قانون را سد راه خویش می پندارند. هردو باور دارند که جامعه نظم می خواهد و زندگی کردن معیار مناسب یعنی قانون می طلبد اما هیچکدام نمی توانند به دیگری تفهیم کنند که قانون چیست؟علیرغم آنکه همیشه و در همه جا از وضع فعلی شاکی هستیم, هنوز باور نداریم که برای چرخش منظم حیات یک جامعه, یک ملت, یک کشور, و چرخش منظم حیات بشریت و تداوم توازن و تعادل کره زمین باید قانون را مراعات کنیم و هنوز نمیدانیم برای وضع,حذف,اضافه, یا اصلاح قانون باید قانونمدارِ حقوقدادنِ آگاه به همه امورزندگی پیچیده امروز برگزینیم. سوال اینجاست که چرا کسانیکه این توانایی را در خود می ببینند و موظف به ادای دین( زکات) هستند و باید برای اصلاح جریان غلط زندگی, یا پایه گذاری یک زندگی نوین بهتر , اصلاح و حتی تداوم رویه فعلی برای پذیرش این مسئولیت اقدام نمی کنند. و آیا باید چه وقتی دانش نهفته در ذهن و فکرشان ثمربخش باشد؟

از سویی کسانیکه در حوزه های مختلف هیچ گونه تجربه و تبحر و علم و دانشی ندارند چگونه جرات ابراز وجود به خود می دهند, و قطعا توجیهی جز یک برتری خواهی فردی غیر سیستماتیک ندارند.جریان زندگی بشر امروز به اندازه کافی پیچیده است تا آنجا که برای تداوی یک عضوی بدن انسان وجود چندین نوع تخصص و مهارت نیازمند سالها تجربه و دانش اندوزی ضروری است. در این شرایط نباید اجازه حضور بی تجربگان خام اندیش حریص فراهم گردد, چرا که در برابر امواج سهمگین نظام حاکم برجهان جز جریان یافتن بسوی ساحل و محوشدن چاره ای نخواهند داشت.

این امر مستلزم حضور اندیشمندان و فرهیختگانی است که خود موجب نلاطم آب های راکد گردند تا با دمیدن اکسیژن و نفسی تازه رونق و نشاط و شادابی و زندگی را درون جامعه بدمند و قادر باشند در درون نظام سلطه طلب جهانی چنان عمل کنند که نه تنها منافع کشور,مردم و جامعه را تشخیص و حفظ کنند و درگرداب دهکده جهانی یکطرفه زوردارن زردار محو نشوند ؛ بلکه همزمان به جریان روشنفکر دوراندیش و مصلحی که برای پایدار ساختن دخل و خرج انسان بروی کره زمین و در نتیجه تداوم حیات بشر , فائق آمدن بر حرص و طمع نظام سرمایه داری برای تشکیل حکومت صالحان می کوشد, کمک نمایند, آنگاه محیط زیست و منابع طبیعی بصورت پایدار درخدمت به کمال رسیدن انسان قرار خواهد گرفت.

محمود رستمی تبار/۴ فروردین ۱۳۹۶