پ 30 فروردین 1403 ساعت 05:54

غربت عید…/ آلا نادری

غربت عید…/ آلا نادری

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : هرچه به روزهاى آخر سال نزدیک تَر میشویم دستانشان بیشتر میلرزد،پاهایشان بیشتر سست میشود،لبخندشان مصنوعی تَر میشود و برق چشمانشان کم رنگ تر. پدر و مادر را میگویم همان پدری که دستانش پینه زده است،چشم هایش از شب نخوابیدن ها ناله سر میدهد،همان پدری که با روی خوش نوید سال […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : هرچه به روزهاى آخر سال نزدیک تَر میشویم دستانشان بیشتر میلرزد،پاهایشان بیشتر سست میشود،لبخندشان مصنوعی تَر میشود و برق چشمانشان کم رنگ تر.

پدر و مادر را میگویم همان پدری که دستانش پینه زده است،چشم هایش از شب نخوابیدن ها ناله سر میدهد،همان پدری که با روی خوش نوید سال تازه میدهد لیکن در دلش غوغای آجیل، میوه و خرید عید حکم فرماست. پدر قلبش اشک میریزد تا که چشمانش بخندند و فرزندانشان را آشفته نبیند،پدر دستانش را گرم نگه میدارد تا قلبی که در دلش از سوز نداشتن ، یخ بسته آشکار نشود پدر است دیگر خداوند جرعه ای از وجود خویش را در او دمیده تا تکیه گاه بندگانش باشد!

در آن سوی این خانه،در کنجی بی هنگامه مادر فقط نگاه میکند و از چشمان گوهر بارش اشک،مروارید وار سرازیر میشود او فهمیده که پدر چه روزهای محنت بارى را سپری میکند،مادر بیشتر از هربار نگران است نگران سرافکندگی پدر،اشفتگی فرزند،نگران نداشته ها و کمبود ها.مادر است دیگر خداوند او را آفرید تا همدم بندگانش باشد یاور و دستگیرشان باشد تا آرام جانشان باشد ولی اکنون مادر در سکوت مبهم خانه آرامش را بر خود تلخ کرده است به تلخی حسرت و نداشتن!

در این روزهای آخر سال عده ای خوشحال اند و عده ای سخت گرفتار،از کودکان سرچهار راه گرفته که نه مادری،نه پدری،نه دلسوزی و نه همدمی دارند تا پدر کارگرى که دستانش نماد استواری است همان پدری که سختی و دشواری در سر نوشتش رخنه کرده است از مادرى نگران گرفته که تپش قلب خانه است تا تنهایی های کودک بی سرپناهی که فقط در سوز سرد این روزهای آخر زمستان یکه و تنها میلرزد!

آری همان کودکی که دستان کوچکش اکنون جوانمردانه در پی روزی است همان کودکی که قلب کوچکش وسعتش به اندازه ی دریاست به اندازه ی توان آدم بزرگ ها برای کمک! لیکن این کودکِ بازیِ زندگی این روزها خیلی تنهاست نه کسی نازش را میخرد و نه خورده وسایل کاسبی اش را اما او استوار و پابرجا برای زنده ماندن در این بحر پر از درد دست و پا میزند لیکن باز هم نه دست گیری هست نه همرهی برای قدم برداشتن و او امسال نیز برای سرمای زمستان شعر کودکی میخواند و برای عید ترانه ی باهم بودن!

دگر تنهای این قصه هم پدر است هم همچون کودکان سر چهار راه گرفتار؛قصه از حاجی فیروزی شروع میشود که یکی از سمبل های مهم فرهنگ اصیل ایرانى در عید نوروز است اما او در پی لقمه نانی هر سال در خیابان های شهر مینوازد و خنده می آفریند در این سرزمین عامل خنده و شادی،خود در درونش دشتی پر از غنچه هاى غم دارد اما با شعرهای زیبا و کودکانه اش غنچه هاى فردا را پرورش میدهد و بذر محبت در دلشان میکارد،حاجی فیروز با صورت بر تبسم نشسته اش نشان میدهد که مزدش را با خنده های مردم گرفته لیکن او نیز بچه ای دارد که سال هاست دگر به ترانه های حاجی فیروز نمیخندد او دگر پیرهنی نو میخواهد،جامه ای میخواهد که بر رخسارش جای پینه ی لباس های کهنه نباشد آرى درست است آدم بودن فقط مهربان بودن نیست بلکه آدم ها خواسته هایی نیز دارند که بعضی از آن ها برای ما خیلی کوچک اند اما برای دیگران یک ارزوی بزرگ اند!

در این روز هاى اخرسال فقط ما مانده ایم فقط ماهستیم که میتوانیم کمبودها و جاهای خالى عشق و محبت را با چاشنی برآورده کردن خواسته های کوچک پر کنیم،میتوانیم در این روزها که همه در پی خرید و خوشی خویش اند دستی از روی مهربانى به سوى دیگران گیریم و نسیم خوش بهارى را به هر میلى بیاراییم!

نویسنده:آلا نادرى

7 پاسخ برای “غربت عید…/ آلا نادری

  • مجید خدایاری در تاریخ دی 8, 1397 گفت:

    قلمی که برعدالت میکوشد مقدس است . اما بدانیم که همواره گفتن از غمهای جامعه تنها راه اصلاح نیست . با خواندن این متن مخاطب را غمگین میکند و غمی بر غمها اضافه . نمیخواهم بگویم تاثیر مثبت ندارد اما پیشنهاد میکنم متنی بنویسید که امید را در دل بچه های بی کس سر چهاراهها بکارد . ببخشید اگه انتقادم کمی تنده ولی انتقاد بهترین ابزار برای پیشرفت نویسندس البته اگر نویسنده پیغامم رو بخونه

  • haya در تاریخ فروردین 4, 1396 گفت:

    مثل همیشه خیلی خوب بود موفق باشی

  • zhina tofighi در تاریخ فروردین 1, 1396 گفت:

    مثل همیشه محشر بود به تمام معنا ترکوندی?

  • دوست در تاریخ فروردین 1, 1396 گفت:

    بسیار عالی بود الا جان

  • دوست در تاریخ فروردین 1, 1396 گفت:

    ??بسیار عالی بود الا جان

  • Taramousazade در تاریخ فروردین 1, 1396 گفت:

    بسیار عالی آلای عزیزم موفق باشی بازهم با زیبا نگاشتنت غوغا کردی❤️?

  • شهروند در تاریخ اسفند 30, 1395 گفت:

    مرحبا به این نگارشت.درد دل اکثریت جامعه بود.