راستی چقدر سرنوشت دیکتاتورها به هم شبیه است !/ هادی محمودی
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : چند سالی است که در جهان شاهد خیزش جریان های ناسیونالیستی هستیم .نئو نازی ها در آلمان ؛ خیزش جریان های راست گرا در فرانسه ؛ نئو فاشیست ها در ایتالیا ؛ جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا با تبلیغات جریانات شبیه راست گرایان در فرانسه ؛ به قدرت رسیدن […]
- ۱۹ اسفند ۱۳۹۵
- کد خبر 55638
- 2 دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : چند سالی است که در جهان شاهد خیزش جریان های ناسیونالیستی هستیم .نئو نازی ها در آلمان ؛ خیزش جریان های راست گرا در فرانسه ؛ نئو فاشیست ها در ایتالیا ؛ جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا با تبلیغات جریانات شبیه راست گرایان در فرانسه ؛ به قدرت رسیدن دونالد ترامپ با شعارهای شبیه جریانات راست گرایانه اروپا و …
این جریانات به شرق هم سرایت پیدا کرده از جمله ترکیه و …
منطقه اورامانات نیز از این روند بی بهره نبوده ؛ اگر نگاهی به برخی مطالب فرهنگی در پایگاه ها خبری جوانرود ؛ پاوه و … بیاندازیم شاهد خواهیم بود برخی از مطالب مندرج توسط برخی نویسندگان بوی پان سورانی جافی و پان هورامی را میدهد و البته بعضا هم توسط خوانندگان مورد استقبال قرار گرفته است .
مطالعات در زمینه تاریخ وفرهنگ جهان به اینجانب اثبات کرده که همیشه نتیجه چنین جریاناتی ؛ ظهور یک دیکتاتور مستبد بوده است که در نهایت سبب تیره روزی ملت خویش گشته اند.
اگر به روند اخبار دهه گذشته در ترکیه نگاه کنیم شاهد خواهیم بود که مطالب و فیلم های متعددی در جهت ترویج حس ناسیونالیسم پان ترکیسم نوشته و ساخته شد و طبیعی است که باید شاهد ظهور یک دیکتاتور مستبد در ترکیه باشیم .
اگر بخواهم نمونه بسیار خوبی از نتیجه یک جریان ناسیونالیستی را بیاوم که به وضوح نماینده سایر جریانات ناسیونالیستی تاریخ باشد “معمر قذافی” دیکتاتور مستبد عرب است .
بهتر است شرح مختصری از ظهور و به قدرت رسیدن تا مرگ این دیکتاتور را بیاورم تا مورد قضاوت خوانندگان قرار گیرد .
معمر قذافی ؛ خیلی دوست داشت عمر مختار شود ولی موسولینی شد !!!
من شاهِ شاهان هستم …
من شاهِ شاهـانِ آفریقا هستم …
من هیچکس را قبول ندارم جز خودم ر ا !!!
………………………………………………………………………
شلّیک نکنید؛ التماس میکنم شلّیک نکنید.. مرا نکشیـد !!!
اینها، جملاتی هستند که سرهنگ دیکتاتور، در دو دورهی زمانی متفاوت بر زبان آورده است:
درام شرححالگونه تاریخی عمر مختار در سال ۱۹۸۱ در حالی ساخته شد که سرهنگ قذافی بودجه آن تقبل کرد و لقب گرانقیمتترین محصول سینمایی کل تاریخ کشور لیبی را گرفت.
منتقدان سینمایی در همان ایام گفتند عامل مهمی که باعث سرمایهگذاری قذافی روی درام سینمایی عمرمختار شد؛ تلاش معمر قذافی برای تولید فیلمی بود که چهرهای خوبی از وی را به مردم کشورهای دیگر نشان دهد. در همان زمان، بسیاری از منتقدان سیاسی و سینمایی روی این نکته تاکید داشتند که قذافی میخواهد خود را وارث عمرمختار معرفی کند و بگوید عمرمختار معاصر تاریخ لیبی است.
سرهنگ قذافی در ۲۷ سالگى توانست به همراه گروهى از افسران لیبى، ادریس اول پادشاه لیبى را طى کودتاى بدون خونریزى از قدرت برکنار کند.
فلسفه سیاسى او در کتابى تحت عنوان “کتاب سبز” منتشر شده و به گفته او جایگزینى براى سوسیالیسم و کاپیتالیسم با افزودههایى از دین اسلام است. معمر قذافی در سال ۱۹۷۷، سیستم حکومتى تحت عنوان جماهیریه یا حکومت تودهها را به لیبیایىها معرفى کرد. براساس این نظریه، کشور از طریق کنگرهها و کمیتههاى مردمى اداره مىشود.
با وجود این اوایل دهه ۱۹۷۰ سرهنگ قذافی بعنوان یک نظریه پرداز و فیلسوف سیاسی شهرت پیدا کرد و چیزی که نظریه سوم جهانی نام دارد را در کتاب معروف خود موسوم به کتاب سبز ارائه داد. قذافی مدعی است که نظریه او راه حل تضادهای نهفته در دو تئوری کمونیسم و کاپیتالیسم است و جهان را در یک مسیر انقلاب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار می دهد که سبب رهایی تمام مردم تحت سرکوب و ستم می شود.
معمر قذافی وقتی طی یک کودتای نظامی بدون خونریزی در سال ۱۹۶۹ قدرت را به دست گرفت، افسر جوان خوش قیافه ای بود که شخصیتی پر جذبه داشت.
سرهنگ قذافی مبارزه ضد امپریالیستی خود را به گوشه و کنار جهان برد و هر جا که می توانست از گروه های شبه نظامی و جنبش های مقاومت حمایت می کرد.
معمر قذافی یکی از پیروان جمال عبدالناصر رهبر مصر بود و می خواست لیبی را از قید میراث اقتصادی دوران استعمار رها سازد.
او با “جمال عبدالنّاصر”، رهبر مصر، پیمان ریشهکنی اسراییل را بست…
این جمله از او معروف است که:
“من اسراییلیها را به دریا میریزم“
کاش پیوند آن دو یار صمیمی،هرگز قطع نمیشد …
“قذافی با فیدل کاسترو ” رهبر کوبا پیمان بست تا جلوی آمریکا بایستد.
سرهنگ قذافی خواستار بازنگری در تمام قراردادهای نفتی شد و تهدید کرد که اگر شرکت های خارجی با عقد قراردهای جدید موافقت نکنند تولید نفت را متوقف خواهد کرد. تهدید او نتیجه داد و لیبی اولین کشور در حال توسعه ای بود که توانست بیشترین سهم را از تولیدات نفتی خود به دست آورد.
قذّافی، روزهای اوّل، خیلی آرمانی بود …
خیلی دوستداشتی بود …
خیلی خوب بود …
خیلی خوب …
اوایل زمامداری قذّافی، به خاطر مخالفتش با سلطهی آمریکا، آمریکاییها خانهاش را بمبارن کردند ؛ قذّافی جان سالم به در برد، امـّا یکی از هواپیماهای آمریکایی را ساقط کرد. و مجسّمهی آنرا به عنوان نماد مبارزه با آمریکا در یکی از میادین شهر گذاشت.
او یکتنه جلوی آمریکا ایستاد!!!
او یک آزادی خواه تمامعیار بود…
علاقهاش به آزادی خواهان بزرگ، از عکسهای روی لباسش مشخّص است…
کاش قذّافی،
همانجور دوستداشتنی میماند …
کاش سرهنگ محبوب، همانجور انقلابی و مردمی میماند …
کاش قذّافی،… “قــذّافــــی” میماند…
امــّــا…
امـّـا کمکم غرور و تکبـّر وارد وجود سرهنگ شد !!!
حیف از سرهنگ قذّافی !!!
حیف از سرهنگ !!!
غرورش، زمینش زد !!!
قذّافی با امام موسی صدر، رابطهی خوبی داشت…
آنها همدیگر را صمیمانه دوست داشتند…
قذافی و امام موسی صدر قصد اتحاد جهان اسلام را داشتند ؛ اما چه شد که پیوند آن دو یار صمیمی قطع شد ؟؟؟
چه شد که او را مهمان کرد و بعد با ناجوانمردی مهمانش را سربه نیست کرد ؟؟؟
و سرهنگ رفته رفته رفته تغییر کرد…
معمر قذافی در تئوری خود از بازکردن زنجیرهایی که منافع نظام سیاسی حاکم به دست و پای مردم بسته سخن گفته، اما او همین تئوری را در بستن زنجیر به دست و پای ملت خود به کار برده است.
سرهنگ قذافی وقتی به منافع حاصله از بهبود رابطه با غرب پی برد شخصیت دیگری از خود ترسیم کرد و با دیکتاتور های خاورمیانه رابطه خوبی برقرار کرد.
اختلاف عقیده داشتن طبق ماده ۷۵ در سال ۱۹۷۳ میلادی ممنوع شد. قذافی اعلام کرد که هر کسی که حزب سیاسی تشکیل دهد اعدام میشود.
شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه یک جنایت قابل مجازات محسوب شده و برای آن ۳ سال زندان در نظر گرفته می شد. قذافی آموزش زبانهای خارجی را از برنامه مدارس حذف کرد.
قذافی شبکهای از دیپلماتها را استخدام کرد و نیروهای تازهای را برای ترور سیاسی صدها منتقد در گوشه و کنار جهان به کار گماشت. اداره عفو بینالملل حداقل ۲۵ ترور سیاسی را بین سالهای ۱۹۸۰ میلادی تا ۱۹۸۷ میلادی گزارش کرد.
او میخواست همهچیزش با دیگران فرق کند و بالاتر از بقیه باشد !
حتـّی در لباسهایش !!!
در تمام دهه ۲۰۰۰ اجلاس سالانه سران کشورهای عضو اتحادیه عرب با رفتارهای غیرعادی سرهنگ قذافی مختل می شد. با سیگار آتش زدن و فوت کردن دود آن به چشم رهبری که کنار او نشسته بود یا اهانت به رهبران کشورهای حوزه خلیج فارس و فلسطینیان و یا خود را “شاه شاهان آفریقا خواندن” سرهنگ قذافی توجه را از اجلاس منحرف می کرد و به خود معطوف می ساخت .
سازمان ملل متحد هم از نمایش های سرهنگ قذافی محروم نماند !!!
در اجلاس سال ۲۰۱۰ مجمع عمومی سازمان ملل متحد معمر قذافی یک ساعت و چهل پنج دقیقه بیش تر از وقت معمول ده دقیقه صحبت کرد و رئیس سازمان ملل را کلافه کرد .
و طی این سخنرانی صفحاتی از منشور سازمان ملل متحد را پاره کرد !!!
و عجیبتر از آن ؛ شتـر مخصوص سرهنگ !!!
و اما پایان کار سرهنگ :
شخصیتی که اوایل زمامداریش شیفته شخصیت “عمر مختار” رهبر اسطوره ای ملت لیبی بود و دوست داشت ” عمر مختار” تاریخ معاصر لیبی شود …
اما پایانی شبیه دشمن عمر مختار داشت ؛ یعنی دیکتاتور فاشیست ایتالیایی همان موسیلینی !!!
موسولینی در پایان جنگ جهانی دوم در حالی که به اتفاق معشوقهاش در حال فرار از ایتالیا بودند در مزرعهای توسط پارتیزانهای ایتالیایی دستگیر شده و مردم به او حمله کردند و با لگد روی جنازه او رفتند که جمجمه او متلاشی شد؛ جسد موسولینی و معشوقهاش در پیازا لورتو در میلان، برای نمایش عموم، وارونه بر سقف یک ایستگاه پمپ بنزین آویخته شد و مردم شهر آن را سنگباران کردند.
شورش مردم لیبی علیه قذافی
وقتی موج بیداری مردمی علیه نظام های حاکم جهان عرب را فرا گرفت نام لیبی در فهرست کشورهایی که درمعرض خطر این موج قرار داشت به چشم نمی خورد.
اما رایحه خوش آزادی به مشام مردم لیبی هم رسیده بود …
برای کسی جای تردید نبود که معمر قذافی از هرچه در توان نظامی دارد برای حفظ قدرت خود استفاده خواهد کرد …
حال قذافی روزهای خودنمایی در نیویورک و پایتخت کشورهای اروپایی و جهان عرب را پشت سرگذاشته بود …
هم چنین پایان روزهایی فرارسیده است که نظریه سیاسی او برسر مردم لیبی سایه شوم انداخته بود …
شاه شاهـان آفریقا،
به جای قصـر خودش،
و بالاخره شاه شاهان پس از فرار، و مخفی شدنهای بیفایده، با خفّت تمام دستگیر شد و به هلاکت رسید.
حیف از قذّافی
کاش خودش را اینگونه نابود نمیکرد ؛ حیف از قذّافی …
و پایان دوران ۴۲ سالهی دیکتاتور؛ دیکتاتوری که مورد حمایت آمریکا و غرب بود؛
امـّا آمریکاییها او را تنهـا گذاشتند !!!
جالب بود که آمریکا و اروپایی هایی اولین کسانی بودند که سقوط او را به ملت لیبی تبریک گفتند!!!
ثروتمندترین فرد قارّهی آفریقا،
و درآخر تنهای تنها …
جسد قذّافی در سردخانه
در روزهای آخر:
قذّافی نامهای به “برلوسکونی” نخست وزیر ایتالیا نوشت که:
“سیلویو”ی عزیز! کاری کن که بمباران اروپاییها قطع شود!!!
درحالی که وقتی قذّافی کشته شد، برلوسکونی، اوّلین نفری بود که مرگ او را تبریک گفت!!!
“سارکوزی” رییس جمهور فرانسه همو که وقتی سرهنگ سقوط کرد، گفت که من با او هیچ ملاقاتی نداشتم!!!
قذّافی، در روزهای آخر فاش کرد که: “سارکوزی، با پولهای من به رییس جمهوری فرانسه رسید”…!!!
“تونی بلـِر” نخست وزیر انگلیس دوست قذّافی بود؛ امّا وقتی سقوط کرد، گفت:
من در کنار مردم لیبی هستم!!!
اوباما رییس جمهور آمریکا، ساعتها با قذّافی خوش و بش میکرد، امـّا وقتی قذّافی کشته شد، گفت:
خوشحالم که مردم لیبی از شـرّ قذّافی خلاص شدند!!!
راستی چقدر سرنوشت دیکتاتورها به هم شبیه است؟
چــــرا از هم عبرت نمیگیرند؟؟؟!!!
ناراحتِ این نیستیم که دیکتاتور سقوط کرد؛ که اتّفاقاً مسروریم؛ بحث بر این است که کسانی باید سقوط میکردند که از این دیکتاتور مستبد خونریز حمایت میکردند و پایه های قدرت استبدادی او را محکم میکردند ؛ کسانی که قذّافی و غیر قذّافی براشون فرق نمیکند؛ بلکه فقط دلشان برای نفت لیبی میسوزد !!!
نفت لیبی، یا سرمایههای ملّتهای مسلمان !!!
همانهایی که وقتی یک رهبر قدرتمند مسلمان مثل “سرهنگ قذّافی” سقوط میکند، خوشحال میشوند و جشن میگیرند!!!
به امید سقوط همه آنها
و این، وعــدهی خـداسـت که ظلـم باقی نمیمانــد …
و در پایان :
دوست عزیز آقای جراحی اعتقاد دارد که همواره سبب قدرت گرفتن یک دیکتاتور که سبب تیره روزی ملت هایشان میگردند قدرت های خارجی هستند که با بازیچه قرار دادن اشخاصی نظیر معمر قذافی در ملل مسلمان به غارت منابع زیر زمینی ملل مسلمان میپردازند؛ ولی بنده اعتقاد دارم این خود مردم هستند که سبب ظهور یک دیکتاتور مستبد نظیر معمر قذافی میگردند ؛ وقتی مردم یک ملت در ترویج ناسیونالیم میکوشند طبیعی است شخصی ظهور کند که در جهت محقق کردن اراده آن ملت در جهت برتری جویی بر سایر ملل باشد .
به عنوان نمونه خوب به همین لیبی را نگاه کنیم :
زمانی که ملت مسلمان لیبی خواهان آزادی سرزمینشان از اشغال ایتالیایی ها و دیانت و انسانیت بودند ؛ شخصیتی به نام “عمر مختار” برای آزادی آنها قیام کرد و تا پای جان برای آزادی مردم سرزمینش جنگید و در این راه جان خو د را فدا کرد و به اسطوره ای بی نظیر و فراموش نشدنی در دل تاریخ و قلب مسلمانها و یاد آزادی خواهان جهان تبدیل شد ؛ که تا ابد احترام همه جهانیان از دوست گرفته تا دشمن را بر می انگیزاند و سبب افتخار و عزت برای ملت لیبی میگردد .
و زمانی این جریان پان عربیسم و نایسونالیسم عربی به ملت لیبی هم رسید ؛ نتیجه اش ظهور یک دیکتاتور مستبد و بی رحم به نام معمر قذافی شد که بی رحمترین جنایت ها را در حق ملتش انجام داد و ملتش را به سیه روزی کشاند و کشور لیبی را تبدیل به یک کشور فقیر و قحطی زده کرد که پناهگاه خطرناک ترین تروریست های رادیکال اسلامی داعش و القاعده گردید .
حال سوال این است:
جریان های پان سورانی جافی ؛ پان هورامی و … خوب است یا جریان پان انسانیت ؛ پان آزادگی ؛ پان دیانت ؟؟؟
گزینش با خود ملت هاست که انتخاب کنند : عمر مختار یا معمر قذافی ؟؟؟
هادی محمودی / کارشناسی ارشد تاریخ اسلام دانشگاه خوارزمی (تربیت معلم سابق)
با تشکر از آقای جراحی که درتهیه این نوشتار از کمک او استفاده گردید .
در پایان فیلم شیر صحرا عمر مختار میگه فکر نکنید کار به اینجا تمام شده و با کشتن من پیروز شده اید پس از من نسلهایی خواهند آمد که با شما مبارزه خواهند کرد .
به نظر شما منظور عمر مختار دوره قذافی بود یا پس از قذافی
چقدر این دو شخصیت با هم متفاوت بودند .
تو فیلم عمر مختار در آخر ژنرال ایتالیایی به عمر مختار پیشنهاد کرد که اگر همکاری کند او را اعدام نمیکند ولی عمر مختار قبول نکرد همکاری کند و اعدام شد جالب این بود که عمر مختار با چهره آرام و شاد به زیر چوب اعدام رفت.
ولی تو اون کلیبی که از اخبار پخش شد وقتی قذافی رو دستگیر کردند قذافی التماس میکرد که من را نکشید .