پ 09 فروردین 1403 ساعت 14:57

جامعه ما ( پاوه و اورامانات ) به فرهنگ و اهالی فرهنگ بدهکار است/ آشنا عباس منش

جامعه ما ( پاوه و اورامانات ) به فرهنگ و اهالی فرهنگ بدهکار است/ آشنا عباس منش

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : فرهنگ و اهالی فرهنگ زمانی به محاق و حاشیه و نابودی کشیده می شوند که نهادهای فرهنگی سیستم های حکومتی، دست از کار فرهنگی  کشیده و به اموری غیر از فرهنگ بیاندیشند. فرهنگ و کار فرهنگی امروز در دیار ما به تاکید دچار چنین حاشیه و استحاله ای شده […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : فرهنگ و اهالی فرهنگ زمانی به محاق و حاشیه و نابودی کشیده می شوند که نهادهای فرهنگی سیستم های حکومتی، دست از کار فرهنگی  کشیده و به اموری غیر از فرهنگ بیاندیشند. فرهنگ و کار فرهنگی امروز در دیار ما به تاکید دچار چنین حاشیه و استحاله ای شده است و اهالی فرهنگ  در همه ی ابعاد فرهنگی ، هنری ، ادبی ، رسانه ای و مدنی برنامه ریزی شده و هدفمند به حاشیه رانده شده اند. البته منظور اهالی فرهنگی است که گرفتار زدو بند های سیاسی فرهنگی و منافع زودگذر دنیایی نشده اند و کلمه را به قول هوشنگ گلشیری کاسه گدایی نکرده اند.

چرا به این بحث پرداخته ام دلایل فراوانی دارد اما دلیل اصلی آن تعطیلی انجمن ها و تشکل های مردمی فرهنگی ادبی هنری مدنی در ایران و به تبع ان در شهرم پاوه و استان کرمانشاه است و به محمد آشنا عباس منشمدد این تعطیلی ها هم به حاشیه راندن رسانه ها و مطبوعات نقاد و نیز منزوی کردن روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان و شاعران با ایجاد فاصله و ترس در بین توده ی مردم است. توده ی مردم یا همان عامه  از سوی نهادهای عرفی ،سنتی و رسمی جامعه  سمت و سو و جهت دهی و ساماندهی شده و با مسخ افکار و اندیشه ی توده ها از سوی همان نهادهای مافیایی و نامریی ، فاصله ای با متفکران و روشنفکران و نویسندگان و آگاه کننده گان جامعه  ایجاد کرده و در این فاصله ی فراهم شده ترس و وحشت ناشی از ارتباط این دو را فراهم می کنند . وقتی روشنفکر از جامعه و توده ی خود فاصله گرفت و بالعکس ، فضای بی اعتمادی بین انها ایجاد شده و نهادها و افراد ذینفوذ که از نااگاهی مردم سود می برند ، به اهداف خود دست پیدا می کنند.

کم نیستند کسانی که به نام دین و مذهب و عرف و سنت و فولکلور و فرهنگ اصیل  مردم ، انگ  بی دینی و بی قیدی و خودباخته بودن به قشر زحمت کش روشنفکران و نویسندگان مردم ندهند  و از هر تریبونی برای تحمیق و احمق کردن توده ها استفاده نکرده تا به منافع حقیر مادی و دنیایی خود نرسند. چرا از دین و اسلام و مذهب و انقلاب و مردم و فرهنگ و جنگ و دفاع مقدس سواستفاده کرده  تا در این زندگی چند روزه که مرگ و روز حسابی به دنبال اوست ، باز بر تبل  تحقیر کردن و احمق کردن توده ها می کوبیم  تا خود و فرزندان و نوه هایمان چند متر زمین بیشتر داشته باشند یا چند تخم مرغ یا گوشت و برنج بیشتری مصرف کنند؟

روی سخنم مردم شهر و دیارم پاوه و مرکز استانم کرمانشاه است. به نام مسلمانیم و اسلام دین رویاهای ماست اما دست از سر هم بر نمیداریم و فضایی سرشار از ترس و بی اعتمادی را در روابط هایمان ایجاد کرده ایم. میدانم باید نهادهای فرهنگی کار فرهنگی بکنند تا شهر و شهروند و مردمانی با فرهنگ و مسئول داشته باشیم اما خود مردم نیز باید از خود همتی نشان داده تا ارزش های والا و انسانی زیر پا له نشده و همه ی دین و دنیایمان مادیات و پول و چشم و هم چشمی و دست توی جیب هم کردن هم ، نباشد.

فرصتی اگر دست دهد با  دوستان و خویشاوندانمان هم ارتباط داریم اما از غیبت و تهمت و پشت سرهم حرف زدن و کنایه زدن و خوبی همدیگر را نخواستن و از تباهی و ویران شدن زندگی های هم خوشحال شدن  ، دست برنمیداریم و با نابودی دیگری خوشحالیم ، این درحالی است که خود را دوست و برادر و فامیل و همسایه و همشهری هم میدانیم و به دروغ خود را شریک غم هم میدانیم و اگر کسی کمکی خواست ، با زل زدن به چشم هاش ، در کمال بی صداقتی از کمک کردن به او پرهیز کنیم و در کنار مشکلات او بی تفاوت بگذریم.

ما را چه شده است؟  چرا دیدارهایمان چه دیدارهای دوستانه و چه فامیلی و خویشاوندی به گلایه و کنایه و غیبت و تهمت آلوده شده است؟ چرا به همدیگر اعتماد نداریم و در عین اینکه می گوییم باهم دوستیم و اظهار محبت می کنیم اما در باطن ان کار دیگر می کنیم و دلخوشیم به هرزگی ها و روزمرگی های زندگی هایمان. شاید با حرفهایی که پشت سر هم میزنیم ، زندگی  ای را بهم بریزیم و از هم بپاشیم و یا شاید دل دوست و برادر و فامیل و همسایه خود را بشکنیم به صرف اینکه وقت گذرانی کرده باشیم و حرفی زده باشیم.

نمیدانم اگر کتاب و کتاب خواندن در سبد خانوارهای ایرانی و کرمانشاهی و پاوه ای ـ به تاکید- باشد ، دیگر به این چیزهای حقیر فکر میکنیم ؟ نمیدانم اگر اهل کتاب و اندیشه باشیم بد همدیگر را می خواهیم و پشت سر هم حرف می زنیم و تهمت می زنیم؟ نمیدانم اگر اهل کتاب و تفکر و اندیشیدن باشیم ، کسی میتواند به ما زور بگوید و مظلومی می شویم که با دست و فکر خود ظالمی بر خود بشورانیم؟ نمیدانم اگر اهل کتاب باشیم بسیاری از سنت ها و عرف های دست و پاگیر و سراسر مشکل را دور نمی ریزیم و به شهروند جهان بودن نمی اندیشیم؟ نمیدانم اگر اهل کتاب و نوشتن بودیم جامعه و شهر و دیار و فرهنگمان رشد نمی کرد؟ نمیدانم اگر اهل کتاب و مطالعه باشیم ، اجازه می دهیم افراد بی ریشه و  ضد فرهنگ  افسار جامعه مان را در دست بگیرند؟ نمیدانم اگر اهل فرهنگ و مطالعه و کتاب بودیم ،  این بی فرهنگی حاد و شدید  و عریانی بی ادبی و بی حرمتی را تحمل می کردیم؟

نمیدانم اگر اهل فرهنگ و کتاب بودیم ، اجازه میدادیم در برخورد ها ی اداری  ، حرف زور و زر بر کرسی بنشیند و کارمندان بعضی از ادارات که فرزندان همین مردم اند ، برخوردهای ناشایست و دور از شان با مردم  داشته باشند؟

نمیدانم اگر اهل کتاب بودیم ، قانون بیشتر و بهتر اجرا نمیشد و از حق و حقوق خود بیشتر آگاه نبودیم؟ نمیدانم اگر اهل کتاب بودیم ، مغرور و متکبر و حسود  بودیم و بدی همسایه را میخواستیم؟

باید ریشه ای به این مسائل اندیشید و باید مردم در این اندیشه کنند و بی تفاوت نباشند و فرهنگ ترسوپروری و تن پروری و بی عاریتی را از خود دور کنیم. فرزندانمان را ترسو  و تن پرور بار نیاوریم. فرزندانی مسئول و متعهد به شهر و دیار و فرهنگ سرزمین خود بار بیاوریم و تربیت کنیم. مادیات و پول دین و دنیایمان نباشد و این را در اذهان فرزندانمان فرو نکینم چرا که مادی گرایی صرف ، نظام فرهنگی و خانوادگی  و اصالت ما را از هم می پاشد.

معلمین و اساتید دانشگاه و دانشجویان و روشنفکران و نویسندگان و شاعران و اهالی رسانه فردا روزی در روز حساب باید پاسخگو باشند و نباید بی تفاوت از کنار این مشکلات فرهنگی ساختاری بگذرند.

جهان ما رویایی و شیرین خواهد شد اگر خود را به زر و زور نفروشیم و خدمت به خلق و فرهنگ و سرزمینمان را سرلوحه ی کارمان قرار دهیم. فرهنگ سازی کنیم و اهالی فرهنگ و فرهنگ سازان را یاری نماییم تا شهر و دیاری  شایسته و عالی داشته باشیم. ما مردم میتوانیم اگر دست در دست هم دهیم و کینه ها و کدورت ها را دور ریخته و  اذهان و کلماتمان را نفروشیم.

خیانت ، خود فروشی، مردم فروختن  و سرانجام ملت خودت را فروختن  و از کنار این فروش – سودی کثیف را عاید شدن ، درد تو را اصولی دوا نمیکند اگر کمی بیاندیشی و فکر کنی برادر و خواهر گرامی ام.

… و حرف زیاد و مجال کم  اما  سخنم را با شعری از ماموستا هژار موکریانی شاعر ملی و  بلنداوازه کرد به پایان می رسانم

 که می فرماید :

چه پ گه ردی گه ردون ، گه ران کوشتمی

نه زان په ره ستی بو نان کوشتمی

هه ر چه وسانه وه ی بی حه سانه وه

ئای مردن له کوی ، ژیان کوشتمی

 محمدآشنا عباس منش

7/2/1393 کرماشان

10 پاسخ برای “جامعه ما ( پاوه و اورامانات ) به فرهنگ و اهالی فرهنگ بدهکار است/ آشنا عباس منش

  • نکته در تاریخ اردیبهشت 12, 1393 گفت:

    نمیدانم اگر اهل کتاب بودیم پاوه بغیر بیگانگان چه معنای داشت؟نمیدانم اگر اهل فرهنگ بودیم پاوه بغیر بیگانگان چه معنای داشت؟باید ریشه ای به این مسائل اندیشید و باید مردم در این اندیشه کنند و بی تفاوت نباشند پاوه بغیر بیگانگان پاوه بغیر بیگانگان پاوه بغیر بیگانگان این دوکلمه از سخنان کسی است که دارد برای پاوه دل میسوزاند ومیگوید پاوه بغیر بیگانگان وای بر ما وبخصوص خودم که 10 سال بیشتر از ایشان در پاوه هستم وحال میگوید پاوه بغیر بیگانگان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  • درپاسخ درپاسخ دلسوز پاوه در تاریخ اردیبهشت 10, 1393 گفت:

    وای چقدر کوته فکر شده ایم و چقدر به پروپای هم می پیچیم. تنگ نظری تا کجا ریشه دوانده است. توروخدا مطالعه کنید.کتاب بخوانید. توروخدا به اندازه گوشتی که روزانه و ماهانه می خورید ،کتاب هم بخوانید تا از حماقتهایمان کم و به دانش و بلندنظری و دیدگاه باز برسیم.
    خدایا مددی که کسی اینجا بیگانه نیست و بیگانه صاحبخانه است.

  • در پاسخ دلسوز پاوه در تاریخ اردیبهشت 10, 1393 گفت:

    دلسوز بزرگوار پاوه جناب آقای عباس منش در نظری که برای پاوه پرس گذاشته چند بند آورده . یکی از بندهاش اینه : (( ۴- پاوه بغیر بیگانگان همیشه از درون خود افرادی ( خودپاوه ای ها)به آن ضربه زده اند و افرادی معدود در اطراف و اکناف نیز همیشه دشمنان کینه ای و تاریخی ای برای این شهر عزیز بوده اند که ضربه های مهلکی به این شهر زده اند. باید اینها مطرح و گفته شود تا این افراد معلوم الحال که تعدادشان هم کم است به خود آیند و دست از دشمنی با پاوه بردارند.))
    او به غیر پاوه ایها از واژه بیگانه استفاده نموده. من سالهاست در این شهر هستم وعاشقانه دوستش دارم اما در پاوه زاده نشده ام از نظر آقای عباسمنش من یک بیگانه ام. این واژه ها عزیزجان تا از زبان افرادی که خود را بزرگ پاوه میدانند دربیاد هیچگاه کهنه نخواهند شد.

  • دلسوز پاوه در تاریخ اردیبهشت 8, 1393 گفت:

    کسی حرفی از پاوه ای و غیرپاوه ای نزده. واقعا متاسفم که این بحث ها را مطرح می کنید و اصل بحث را به حاشیه می برید. مهم فرهنگ و مردم و ساکنان یک شهرند نه پاوه ای و غیر پاوه ای. این بحث ها دیگه کهنه و نخ نما شده اند و خریداری ندارند و اشنا عباس منش هم این بحث های لوث را مطرح نکرده اگر خوب دقت کنید و ایشان را از نزدیک می شناسم که از هرنوع نزادپرستی و ره گه زپه ره ستی متنفر است و معتقد به انسان بودن و سالم زندگی کردن است. ایشان از پاوه ای های متعصب و بی سوادی که اصیل و غیراصیل می کنند متنفراست و معتقد به ارزشمندی انسان ها و شایسته سالاری است و در جلسات عمومی هم بارها این را بیان کرده.چون خودش بارها از این نزادپرستی ضربه خورده و ضد ان است.
    پس فکری به حال فرهنگ زخم خورده مان بکنیم.سپاس

  • بهروز کریمیان در تاریخ اردیبهشت 8, 1393 گفت:

    با سلام. من اينجا بس دلم تنگ است. هر سازي که مي‌بينم بد‌آهنگ است.
    مخور برادر جان/که من در این رمضان/قوت ِ غالبم // غم بود.
    حالا حالا ها برای بی فرهنگ بودنمان جا داریم ظرفیتها را خوب بالا برده اند.

  • هورامي در تاریخ اردیبهشت 8, 1393 گفت:

    منم با مصطفي موافقم تو اين دوره كه همه دنبال پيشرفتن ماهم بايد از پاوه اي اصيل و غيراصيل حرف بزنيم واقعا متاسفم هيچ جاي دنيا ن‍‍‍ژاد پرستي ديگه نمونده ولي ما هنوز با افتخار داريم ازش ميحرفيم ايول فقط دارم اينده اين شهر رو تصور ميكنم تو 20سال اينده پاوه اصيل و غير اصيل هه هه هه هه ………………………

  • همشهری در تاریخ اردیبهشت 7, 1393 گفت:

    خدارو شکر اقای عباس منش در پاوه و کرمانشاه از احترام و جاگاهى برخوردار هستن که … قادر به تصور کردنش هم نىستىن
    اگه اشناها نباشند و دلسوزانه برای پاوه ننوىسند و زحمت نکشند دگه باید فاتحه پاوه رو خوند!
    در مطالب جناب اقا عباس منش نشانی از توهین دیده نمیشه و هرچه که هست واقعته
    واقعیت های تلخ جامعه که بىشتر ما حاضر به قبول کردنش نیستىم و بهمین خاطر درطول زمان بمانند زخم کهنه باز میشه و…
    ارزوى توفیق روز افزون براى کاک اشنا عباس منش دارم سربلند باشید و راهتان و قلمتان همىشه بردوام

  • مدریک ولدبیگی در تاریخ اردیبهشت 7, 1393 گفت:

    کاش بیهوده نمی تاختیم…
    امروز برای بی فکری های دیروزمان آه می کشیم
    یک روز هم باید تاوان بی فکری های امروزمان را بپردازیم

  • مصطفی در تاریخ اردیبهشت 7, 1393 گفت:

    جناب آقای آشنا عباس منش دور ولات انگار در کرمانشاه جایگاهت تضعیف شده دنبال جایگاهی اجتماعی در پاوه می گردی. عزیز جان اینطوری میخای محبوبیت و اشتهار پیدا کنی ؟ عزیز جان چند کتابک که سرجمع بیست صفحه نمی شوند به نام شعر چاپ کرده ای خیال می کنی شاعری !!! اولا تو حق نداری اینطور توهین کنی ویک شهر را به چالش بکشی حق نداری بحث ازخودی وغیر خودی بکنی (همانگونه که در پاسخ جناب آقای یوسفی در سایت پاوه پرس نوشته ای)زیرا همین خودی وغیر خود آوردن باعث تفرقه می شود. شما خود در شهری دیگر ساکنی پس عملا پاوه ای نیستی پاوه ای اصیل همان پاوه ایها ، جافها وهورامیهای اونوری هستند که در پاوه زندگی می کنند. تو حق نداری غیر پاوه ای های ساکن را دشمن قلمداد کنی
    امیدوارم این سریال مسخره را تمام کنی

    • نا امید در تاریخ اردیبهشت 7, 1393 گفت:

      برای شهرم پاوه متاسفم که شما باىد درباره اش نظر بدین اقاى مصطفی

پاسخ دادن به بهروز کریمیان لغو پاسخ