پدرم چشم به راه تو هستم…./میدیا رستمی
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:امروز۷, بهمن ۱۳۹۵ است از پنجره اتاق بیرون را نگاه می کنم ریزش آرام وغم انگیز برف چقدر زیباست ;مانند مروارید های سفید زمین را سفید پوش کرده است.زمستان را دوست دارم زیرا در اولین ماه آن به دنیا آمده ام.سفید پوش شدن زمین و عروس شدن تمام درختان ;زوزه کشیدن […]
- ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
- کد خبر 53655
- 44 دیدگاه
پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه:امروز۷, بهمن ۱۳۹۵ است از پنجره اتاق بیرون را نگاه می کنم ریزش آرام وغم انگیز برف چقدر زیباست ;مانند مروارید های سفید زمین را سفید پوش کرده است.زمستان را دوست دارم زیرا در اولین ماه آن به دنیا آمده ام.سفید پوش شدن زمین و عروس شدن تمام درختان ;زوزه کشیدن باد را در کنار درز پنجره های قدیمی,درست کردن آدم برفی و تعطیلی مدرسه را اما نمی دانم چرا امشب دلم شور می زند,شاید به خاطر پدرم است که در این سرما و یخبندان به کولبری رفته است.
آخ که چقدر آرزو دارم پدرم را اینقدر شرمنده نبینم.زمانی که از او چیزی می خواهیم گونه های آفتاب سوخته اش سرخ شده و سر به زیر نشود.امشب پدرم رفت تا لقمه ای نان به دست آورد,رفت تا لباس های عیدمان رابخرد,لباس های نوزادی برای پسر کاکل طلایی اش که ۱ماه دیگر به دنیا می آید را بخرد,رفت تا من جلوی دوستانم کم نیاورم او قول داده تا کفش و کت تازه ای برایم بخرد,رفت تا دستش را پیش کسی دراز نکندولقمه نان حلالی به دست آورد.
به آخرین لحظه ای که رفت فکر می کنم وقتی که چکمه هایش را پوشید متوجه سوراخ های بزرگ و کوچک جوراب هایش شدم,قلبم شکست و گلویم را بغض گرفت,همدیگر را در آغوش گرفتیم،پدرم خداحافظی کرد و رفت.آه که چقدر دلم برایش تنگ شده امشب را نمی خوابم تا پدرم برگردد و پشتش را ماساژ دهم و خستگی و کوفتگی را از تنش بیرون کنم لباسهای خیسش را بشویم و پاهای یخ زده اش را مالش دهم.
حدودهای نصف شب است که خبری در روستا پخش می شود نمی دانم درست است یا نه؟با مادرم به داخل روستا می روم,برف به شدت می بارد.جلوی پایم را نمی بینم,درخانه عمویم را می زنم,در به رویم باز می شود,عمویم است باچشمان گریان و قرمز.جرات سوال پرسیدن را ندارم.وارد خانه می شوم همه ی همسایه ها و اقوام آنجا هستند و در حال گریه کردن,تا من را دیدند به سویم آمدند و هق هق گریه هایشان بلند شد و من آنقدر شوکه شده بودم که فقط هاج و واج آن هارا نگاه می کردم خدایا چه اتفاقی افتاده وچه بلایی برسر مانازل شده است؟
ناگهان عمویم مرا در آغوش گرفت و گفت( تارا)جان پدرت در زیر بهمن دفن شده, من هم دیگر نتوانستم جلوی بغضم را بگیرم و اشک هایم مانند بهمن جاری شدند,بهمنی که پدر ودوستانش را زیر گرفت وزندگی ماراسیاه بخت کرد.پدرم آن مرد بلند قامت و مقاوم چطور ممکن است در زیر بهمن گیر کرده باشد.برای همیشه از زمستان متنفر شدم از برف,ازآدم برفی , ازسرسره بازی و سفیدپوش کردن درختان وهمه زیبای های زمستان.همه و همه جلو چشمانم به سیاهی وپلیدی تبدیل شد, پدرم کجایی؟من کفش نمی خواهم ,برادرم لباس نمی خواهد , نان نمی خواهیم, دوست دارم گرسنه باشم اما تو در کنارم باشی.
پدرم کجایی؟تا قلبم رافرش زیر قدمهایت کنم ونور چشمانم را فانوس شبهای تارت……..خداوندا از تو می خواهم دراین روزها سایر کولبران را حفظ کنی تا فرزندانشان مانند من یتیم نشوند.[الهی امین]ٔ
زور جوانوو جیاواز بو کچه کورده هونرمنده که.👌👍
آفرین خیلی زیبا واحساسی نوشتی.قلمت استوار خانم گلی.👌👍
سلام
آفرین دخترگلم دستت سلامت . امیدوارم هیچ خانه ای بدون فانوس نباشد . منتظرمطالب بعدیت هستم👌
سلام میدیا جان متنت زیبا و دلنشین بود بهت تبریک میگم. موفق باشی
سڵام میدیا گیان چۆنی بیرت دکەم رۆڵە شیرینەکم
سلام میدیا گیان دل نوشته که و فره وه ش به .گراونانیوماتله و مطله به بعدیه کاتنا موفقه بی هرچیکس
از طرف مادرت
مادری که تشنه ی دیدارتوست…
وقلبش همیشه خریدار دردهایت…
سڵاو کچە جوانە کەم میدیا گیان هەناسەکم( زۆر زۆر بیرت اکم )گیانەکەم پێ نوسە کەۆ اونە جوانە هەمیشە تماشای اکم، گیانی دایە هیوای سەرکۆتویی بانترڕو بۆ اخوازم ٸازیزەکەم …
دوست خوبم داستانت واقعا عالی بود ازت تشکر میکنم و منتظر نوشته های بعدیت هستیم.❤❤❤عااااااالی بود❤❤❤
سلام میدیای عزیزم
دلنوشته زیبایی بود . . .
درد دل تمام ملت کورد را با انگشتان پر مهرت به تصویر کشیدی . . .
انشاءالله که هیچوقت در زندگیت چنین تجربه ای که نوشتی نداشته باشی .
پیروز وموفق باشی
آفرین میدیای عزیزم، قلم زیبایی داری …اشک من را که درآوردی…
موفق باشی خانم گلی
سلام عزیزم میدیا جونم عالـــــــــــــــــــــــــــــــــی نوشتی بهت افتخار میکنم دوست خوبم❤❤❤
موفق باشی ??
آفرین بر دختر غیرتی کورد
سڵاو هەناسەکەم ?? دیسان دەستت خۆش باور بکە پێ نوسەکەو اونە جوانە هر تکراری ناوێتۆ بۆم زۆر جوانە کچە شیرینەکەم ????? بە قوربانی خۆتو پێنوسەکەو دادە گیـــــــــــــــــان????
بەامید روزی کە ببینمت عزیزم٭٭
زیبا نوشتی گلبانو❤️
همدردی با دردداران نشانه بزرگی و درکت از درده
امیدوارم آرامش همیشه میهمان دلت باشد
و قلمت پایدار
عالی میدیا جان متنت بی نظیر بود …
خیلی خوب بود عالی من که خوشم اومد
آفرین به دوست عزیزم میدیا جان واقعا متنت زیبا بود
سلام دخترگلم افرین بە حس بیانت وزیبایی که در نوشته افریدی امیدوارم قلمت استوارتر گردد به امید نوشته های دیگر
میدیاجان آفرین مطلب را خیلی عالی نوشتی امیدوارم قلمت پویا و مستدام باشد .
سمیەرستمی
? سلام دخترعزیزم میدیا جان بهت تبریک میگم دل نوشتت خیلی خیلی عالی بود واقعا گریە ام گرفت بهت افتخار میکنم کە اینقدر بااحساس نوشتی? ای کاش از نزدیک می دیدمتوبهت تبریک میگفتم ? امیدوارم درهمه مراحل زندگیت موفق سربلندباشی٭ به امیددیداردختر نازم ??
سلام میدیا جان بهت تبریک میگم خیلی خیلی عالی نوشتی دست گُلت دردنکنە دختــــــــر خوبم ? امید وارم در همە مراحل زندگیت موفق باشی و سربلند ان شااللەS.R?
سلام میدیا جان خیلی عالی بود?? امید وارم همیشە موفق باشی عزیزم
میدیا جان دختر دایی عزیزم افرین بهت افتخار میکنیم امیدوارم که با نوشته هایی که از قلم تو و امثال تو نگاشته میشه بشه صدای مردم مرز نشین و مشکلاتی روکه دارن و سختی که فرزند ای کولبرامون توی از دست دادن پدرشون کشیدن رو به گوش مسولان برسونیم تاحداقل برای بقیه اورامانتمون و برای بازمانده های خانواده های کولبرا کاری انجام بشه
زور سپاس خویشکە ی بچوکە م میدیا
زور جوان ژیانی کول برە نە ترس کانو بیان کردوە
خوای گورە گوناحی او کول برانە بو وخشیه ت ۆ سە بر بدات وە خانوادە ی کول برە هژارانە
باسلام خدمت میدیا خانوم گل
خسته نباشید میگم خیلی خوب تونستی احساسات شخص دیگری رو تو وجود خودت پرورش بدی و اثری به این زیبایی خلق کنی بهت تبریک میگم
به راستی آدم لحظه به لحظه با داستانت تو فقر، زمستان ،بهمن، کوله بری، احساسات ی دختر بی پدرو…. غوطه ور میشه
احسنت به تو???
بسیار عالی ،
بسیار زیبا،بسیار با ادب و کمالات نوشتی دختر داییه عزیز و هنرمندم،
خیلی ازت تشکر میکنم،
ماهم به نوبه ی خود به خانواده های عذادار انها و سردشت داغدار تسلیت میگوییم،
دس خوش داده میدیا
به راستی وتاریکی دلته زینو بو…
و امیدی موفقیتی بیشترو سه ر که وتنت.
دس خوش میدیا گیان انشاالله موفق بیت …♥♥♥
میدیا جان آفرین بابت داستان زیبا ودلسوزانه ات آرزوی موفقیت وشادمانی را در زندگی برایت دارم عزیزم
دەس خۆش میدیا خانم زۆر وتارێکی جوان و هەست بزوێن و دڵتەزێن بوو انشاڵڵە پێنووسەکەت بەهێزتربێت بۆ نوسینی ئازارەکانی کۆمەڵ
هیوادارم ئەو برینانەی لە خەڵکی بێ دەسەڵاتی کۆڵبەر کەوتوە ساڕێژ بێت
دیسان دەس خۆش سەرکەوتووبی
میدیا خانم خیلی قشنگه نوشتی دستت دردنکنه عالی بود.
صوفی شریفی
?????
افرین میدیا گیان
عالی بود
بهت افتخار میکنیم❤️
زیبا بود. میدیا جان
افرین
بهت افتخار میکنم
قلمت جاویدان❤️??
Kheili Ali bood azizam. Moafagh bashi
ممنون میدیا جوون عاااالی بوود
با تشکر ازنظرات شما عزیزان .البته بنده این داستان را با توجه به تالمات روحی خود از حادثه مرگ کولبرها فقط از روی تخیل خود واززبان یک فرزند کولبرنوشتم .وگرنه پدر من الحمدلله زنده است وکولبر هم نیست.
میدیا خیلی قشنگه نوشتی دستت دردنکنه
سلام میدیا گیان انشاالا همیشه موفق وسر بلند باشی آرزوی سلامتی برایت دارم واقعا نوشتت بسیار بسیار زیبا بود احسنت
سلام میدیا گیان انشالا موفق وسر بلند باشی نوشتت بسیار زیبا بود منتظر نوشته های بعدی ات هستیم
میدیا جان فقط میتوانم تسلیت بگویم و ارزوی صبر فراوان را از خداوند منان برای شما خواستارم روحش شاد و یادش گرامی باد
تشکر بابت زحمتی ووقتی که برای نوشتن این مطلب گذاشتی .امیدوارم درمراحل بعد .مراحل و قواعد داستان نوشتن را بیشتر رعایت کنی.با آرزوی موفقیت برای شما
میدیاجان سلام بخدا مطالب شما را خواندم گریه ام گرفت . ناراخت شدم پدر شما شهید است خدا رحمتش کند و صبر به شما و خانواده محترمتان را دهد . اجر شما با خداست میدیا جان
/تشکر بابت مطالبی که نوشتی خیلی جالب امیدوارم خداوند هیچ پدری رو شرمسار فرزندانش نکند وهیچ فرزندی رو یتیم نکند