پ 09 فروردین 1403 ساعت 19:42

دفاعیه نویسنده کتاب پاوه زیر خاکستر تاریخ در برابر منتقدان این کتاب:

دفاعیه نویسنده کتاب پاوه زیر خاکستر تاریخ در برابر منتقدان این کتاب:

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : پیرو انتقادات اخیر نسبت به کتاب پاوه زیر خاکستر تاریخ آقای اسکندر مرادی طی متنی دفاعیه ای را در این زمینه به شرح ذیل ارائه داده اند: دفاعیه نویسنده کتاب  پاوه زیر خاکستر تاریخ( پاوه پیش از اسلام وقرون اولیه آن) در برابر منتقدان این کتاب: از اینکه به […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : پیرو انتقادات اخیر نسبت به کتاب پاوه زیر خاکستر تاریخ آقای اسکندر مرادی طی متنی دفاعیه ای را در این زمینه به شرح ذیل ارائه داده اند:

دفاعیه نویسنده کتاب  پاوه زیر خاکستر تاریخ( پاوه پیش از اسلام وقرون اولیه آن) در برابر منتقدان این کتاب:

از اینکه به نقادی کتاب من پرداخته اید،ازشما نهایت تشکر را دارم!

طلوعتان بر من فقیر، خجسته وشمس وجودتان همیشه فروزانتر باد و امیدوارم با پرتوهای پرتوان خود آتش دلسوختگانی همچو من «دیوانه خام جسور» را افروخته تر گردانید.واز اینکه برمن وبرکتابم وبر نوشته هایم خُرده گرفته اید وبه نقادی کتابم پرداخته اید،بی نهایت سپاسگزارم.

دوستان عزیز! شما معتقدیدکه ما «هورامانیها» کُرد نمی باشیم و زبان مادری ما هیچ گونه ارتباطی با زبان کُردی ندارد وزبان ما،زبانی مستقل وجدا از زبان کُردی می باشد؟! درست اسکندر مرادی برعکس شما من معتقدم ما «اَورامانیها» یکی از اصیل ترین شاخه های قوم کُرد(ماد) می باشیم،هر چند که لغات زیادی از بیگانگان در زبان ما وجود دارند که ما آنها را اَورامی اصیل میدانیم، پس معلوم است ما دارای دو تفکر جداگانه می باشیم. دوستان عزیز! امیدوارم شمع وجودتان افروخته تر باد وگرمیتان برای همچو منی جسور وبی تجربه که قدم در دریای شگرف وپر وسعت تاریخ وتاریخ نگاری گذاشته ام،مایه ی  خیر وبرکت و قوّت روح و توان جان شود. منتقدان گرامی! من نگارش کتاب خود را با نقادی آغاز کرده ام و از صفحه9 کتاب تا صفحه 22 در واقع به نقد آثار سه گروه قدمای پیش از خود پرداخته ام، بنابراین از نقد آثار خود هیچ گونه ترس و  واهمه ای ندارم و حتیّ باورم بر این است. «مَن صنَّف استهدفَ» چنانچه من در شعر کوردی با نام «شینی شین کوتر» که آن را برای استاد فقیدم  ماموستاهه ژار نوشته ام،سکوت را نشانه مرگ وانجماد افکار دانسته ونقد و فریاد و اعتراض را نشانه باروری وزندگی دانسته ام؛البته به شرطی که لبها دوخته نشوند!؟در یکی از ابیات این شعر چنین سروده ام:

                                         به لام،  ئه مه یش بزانه!                        بی ده نگی که ی ژیانه؟

دوستان عزیز!نه «پاوَ» و نه «عبدالله بن عمر» و نه نویسنده ی «سیرالاکراد»،هیچکدام از بستگان درجه یک من نمی باشند تا بخواهم به ناحق از آنها دفاع کنم و به زور آمدن آنها را به پاوه تحمیل کنم! فتح ایران به ویژه کردستان توسط لشکریان اسلام از مسلمات تاریخ می باشد.در تاریخ ابن خلدون وهمچنین فتوح البلدان بلا ذری به فتح شهرزور(شاره ژور) وصامغان و قرماسین(کرمانشاه) اشاره شده است.  من از شما واز تمامی تاریخ نگاران ایران وحتی جهان خواهانم که به من پاسخ دهید؟که این «صامغان»کجا است؟ از شما و دیگر تاریخ نگاران ایران و جهان می پرسم شهر«مارو» و شهر«پیش آوادا» در کتیبه بیستون آمده، کدام شهرهای کردنشین میباشند؟ «سی کیه وتِش» و «فَروَرتیش» که در صفحه 101 کتاب به عنوان جلد روی کتاب «رچه ی شکاو» استفاده کرده ام به چه معنی می باشند؟سرزمین «راشی» و سرزمین «کاردونیش» مونت موناکی و کوههای«هاشمار» در کتیبه تنگی وَر اشاره به چه قسمتهایی از خاک کردستان یا ایران می کند؟لطفاً با بهره گیری ازتکنولوژی پیشرفته امروزه جهان و با بهره گیری از جنّ وانس وتمامی تارخ نگاران وتاریخ دانان جهان پرسشهای بی پاسخ مرا جواب دهیدتا گره های کور تاریخ برای تاریخ نگران بعدی باز شوند؟!دوستان عزیز! این برادر جسورتان در ترجمه کتیبه تنگی وَر این پرسشها را پاسخ داده ام،همچنانکه درگنگره اورامان شناسی و در نقدی بر بروشور دانشگاه کردستان برای اولین بار مشخص کردم که نام اورامان در کتیبه تنگی ور «کار-اِل-آ» میباشد. چنانچه در همین کتابچه ی کوچکی که مثل تانکهای دشمن دستور انهدامش را صادر کرده اید؛ چندین گره کور تاریخی را برای تاریخ نگاران بعدی باز کرده ام… خود قاضی شوید و به من پاشخ دهید،آیاتا قبل از انتشار این کتاب می دانستیدنام واقعی«تاق بستان» ، نام قدیم «خسروآباد» یعنی خسرو آباد بین کرند واسلام آباددر قدیم چه بوده است؟نام قدیم و کُردی «شاهین دژ»،نام قدیم هورین شیخان و نام قدیم شهر کَلار در کردستان عراق و نام قدیم «شیخان نوسود» بر سر راه«هاوار» و نام «هاوار» در عصر دیلمیان چه بوده است؟ آیا می دانستید در کنار چه رودی سفیران پیامبر(ص) نامه  حضرت (ص) را به دست خسرو پرویز دادند؟  آیا می دانستید نام پاوه قبل از اسلام  چه بوده است؟آیا هیچ یک از تاریخ نگاران ایرانی وکُرد تاکنون نوشته اندکه « سلطان اسحاق» که کعبه ی آمال و مقدس«یارسان» میباشد، در چه سالی به دنیا آمد است و در چه سالی به قتل رسیده است؟آیاشما ودیگر نویسندگان ایران وجهان می دانستیدکه روستای دشه(تشه)در جوار شهر پاوه از روستاهای قبل از اسلام و از یادگار قوم  ماد  میباشد؟آیا می دانستید دژ پایگلان در همین اورامان ما در برابر سپاهیان مغول ساخته شده است؟ آیا می دانستید که شخص مدفون در بیشَکوه روانسر شخصی غیر از ویس القرنی تابعی میباشد؟  آیا میدانستیدکه «عکاشه» مدفون در روستای «کاشتر» عکاشه بن محصن اسدی انصاری نمی باشد؟    آیا میدانستیدکه روستای «اَواویلی» در اورامان عراق همان روستای عبیدیه منصوب به ابا عبیده انصاری صحابی شهید میباشدکه در سال 18هجری قمری در پای کوه شنروی مدفون است؟ آیا میدانستیدکوسه حجیج از فرزندان علی عریضی می باشند نه از فرزندان امام موسی کاظم(ع)؟ آیا می دانستید که پاوَ کیست  و فرزند کیست؟ وانصافا چند درصد از مردم پاوه واورامانات پاوَ را می شناختند ومیدانستند در چه سالی به قتل رسیده است؟ چند درصد از مردم پاوه و اورامانات تا قبل از انتشار این کتاب  با شخصی  به اسم «پاو» واجداد وفرزندان او آشنایی داشتند؟ و چگونه قریه ی«سردی» که در منابع عربی به الصردی آمده به نام پاو(پاوه)مسمی شد؟ و آیا می دانستید آخرین شاه کُرد یعنی کُردانشاه کی بوده و در حدود چه سالی کشته شده است…؟ این برادر کوچک و جسورتان در همین کتابچه کوچک وآنهم نه با استناد به کتاب سیرالا کراد پاسخ تمامی این پرسش ها را داده ام؟! آری! در همین کتابچه ایی که فتوای انهدام آن را صادر کرده اید ، پاسخ این همه سوال وسوالاتی از این قبیل را داده ام. و برای  پاسخ گویی به این همه سوال به کتاب  سیرالا کراد ی که به نظر شما فاقد ارزش و سراسرش توهین است استناد نکرده ام… دوستان عزیز! و خوانندگان گرامی شما را به خدا به نقد یکی از منتقدان کتاب پاوه زیر خاکستر تاریخ سَرکی بکشید: این دوست عزیزمان در همان روز 12 فروردین که روز باز شدن لب هزاران گل وشکوفه میباشد، لب گشودن کتابی  بی زبان  با سخن های فراوان را تحمل نکرده و دستور انهدام و جمع آوری آن   یار زبان بسته را صادر فرموده اند و انگار  آن را (پاوه زیر خاکستر تاریخ)را با تانکهای زره پوش دوره جنگ اشتباه گرفته است!!  انگار کتاب من تانک زره پوشی است که قلعه ها و دژها را منهدم می کند…پس فتوای انهدام این تانک زره پوش را بی رحمانه صادر کرده اند. آری، دوستان عزیز وبرادران گرامی ! حدس شما تقریباً درست است زیرا این کتاب من رزه پوشی است که اندیشه های بزرگی همچون شمای عزیز را که دارای تحصیلات عالی و تحقیقاتی در زمینه ی تاریخ این دیار کهن می باشید، تسخیر ویا بهتر است بگوییم تسلیم میکند وغبار وخاکسترهای نشسته بر رخسار لاله گون این دیار کهن رابا توکل به خدا و به یاری امثال همچون شمای عزیز  و فهیم و دانش دوست پاک خواهد کرد… واین کتاب قلعه ها و آشیانه های  افسانه بافان خیال پرداز  را بسان زره پوشی قوی یکی پس از دیگری انشاءالله تسخیر خواهد کرد . دوستان عزیز و منتقدان گرامی ! کی و کجا نوشته ام که «سیرالاکراد» تنها کتاب کتاب تاریخ گم شده ی من است؟! بلکه در صفحه 24 کتابم، گمشده ی من(کلید من به مدخل تاریخ اورامانات) نسخه ی  خطی سیرالاکراد ونسخه خطی تحفه ی ناصری می باشند،که متأسفانه شما ها منبع دوم را عامداً ویا اشتباهاً از قلم انداخته اید و به 62 منبع مورد استفاده ی دیگر هیچ اشاره ای نکرده اید!؟ وتازه نویسندگان این دو کتاب مطالب کتاب خود را از کتاب تاریخ طبرستان ابن اسفندیار أخذ کرده اند. آقایان عزیزی که نوشته اید این کتاب باطل و بی ارزش(سیرالاکراد)را از 25 سال قبل در کتابخانه هایتان دارید… این کتاب سیرالاکراد تاآنجایی که من به خاطر دارم  برای نخستین بار در سال 1377ه.ش.به چاپ رسیده است و از سال انتشار آن تاکنون بیش از 16  سال نمیگذرد!؟ پس چگونه شماها  از 25 سال قبل آن را در کتابخانه هایتان دارید؟؟  تازه عذر شما ودیگر دوستانتان بدتر از گناه است . شماها ودیگر دوستان عزیز و فهیم،چگونه از 25 سال قبل باگستاخی این کتاب بی ارزش و باطل سیرالاکراد وتاریخ کُرد و کردستان  مردوخ آشنایی داشته اید،چرا از 25 سال قبل تا کنون حتی یک خط در مورد بطلان این کتابها ننوشته اید؟! تا امثال همچون منی جسور و بی تجربه ی  خام به دام اباطیل این کتابها نیفتند؟! شماها مدت 25 سال  در برابر این کتابهای بی ارزش سکوت کرده اید، و مُهرخاموشی بر لب زده اید و حتی یک جمله در برابر آنها ننوشته اید؛پس حداقل 25 روز در برابر کتاب پاوه زیر خاکسترتاریخ که نوشته یکی از همشهریان شما میباشد سکوت میکردید و می گذاشتید تا این کتاب نیز مانند نخستین کتاب من به نام «که لانه ژین» ( مانند  بُزکوهی نر زیستن) به دیار عدم فرستاده نمی شد؟! تازه ای کاش، نکاتی که من در این کتاب  به اسلام وشعور اورامان توهین کرده ام با  شماره صفحه آن را درج میکردید ! دریغ از ارائه ی حتی یک خط!!! منتقدین گرامی!  اعراب ضرب المثل خوبی دارندو میگویند: «مَن صنف اُستهدف» یعنی هرکس کتابی بنویسدآماج حملات زیادی واقع میشود. سروران عزیز ! اگر افرادی برای کسب مدرک یا أخذ مکنت به دنبال تاریخ و تاریخ نگاری رفته اند،  من با عشق و علاقه به این کار رویی آورده ام و همچون فرهاد کُردِ گُرد، ستونهای«هرکول» بیستون تاریخ سرزمینم را به یاری خدا خواهم تراشید.  ای کاش،به جای تاختن بر منی خام و بی تجربه بر کسانی می تاختیدکه سنگ نوشته ی کوفی سر در مسجدحضرت عبدالله بن عمر(رض) را جلوی چشمانشان وچشمانتان ربودند ، می تاختید؟! ای کاش،فریاد میراث و گنجینه های مفقود شده ی غار قوری قلعه را سر میدادید!؟ و ای کاش ، به دنبال گنجینه های یافت شده ی نزدیک روستاهای «اَسپَریز» و «زُم» میرفتید که در سال 1372 در روزنامه ها رسمی درج شده بود…. و سر نخی از این هزاران میراث به  تاراج رفته را می یافتید! دوستان و دوستداران اورامان،این برادر کوچک شما دشمن اورامی و اورامانات نیست،بلکه عاشق و دوستدار اورامان است و دو کتاب « اورامان گنجینه ی ماندگار تاریخ» و «اورامان گنجنه ی ماندگار  واژگان» را در رد امثال همچون سیرالاکرادها نوشته ام و تیرکتاب «پاوه زیر خاکستر تاریخ»را نیز زیر سنگ نیافته ام، بلکه این کتاب حاصل سالها رنج و زحمت و تحقیق و جست وجوی بنده در متون کهن میباشد؛ و سکوتم در برابر منتقدان عزیز ، دلیلی بر حرمان و خذلان من نیست، بلکه دلیلی بر بی کسی وزیق وقت می باشد و هیچگاه بی کسی را با ناکسی یکی مپندارید… انسانها مثل هم نمی اندیشند، بنابر این اگر کسی پیدا شود و کتابی به نام «کُفرنامه» یا «نفرین نامه» را  علیه من بنویسد من بسان علامه « علی آمدی» کُرد که قبلا به آن اشاراتی کرده ام کتابش را با ادب و احترام میخوانم زیرا،  معتقدم در همان کتاب کفرنامه علیه من جملاتی حیات بخش و دانش افروز یافت می شوند،که اندیشه و قلم مرا بارورتر کنند.دوستان عزیز و منتقدان ارجمند! از قول من به  دیگر دوستانتان توصیه کنید: اگر به تاریخ سیرالاکرادها تاخته اند،من چندان نگران نیستم زیرا، این حقیر نیز کتاب او را نقد    کرده ام .نگرانی من از تاختن بر دیگر بزرگان قلم از جمله  نویسنده ی کتاب کُردوکُردستان محمد مردوخ می باشد. دوستان عزیز! به یارانتان سفارش کنید: «خوار کردن وشکستن قلم بزرگانی هم چون محمد مردوخ سبب بزرگی کسی نمی شود.» و به قول شیخ شیراز:

              « سنگ بد گوهر اگر کاسه ی زرین شکست                 قیمت سنگ نیفزاید زر کم نشود.»

باید به  منتقدان عزیزی که دستور انهدام و جمع آوری کتاب پاوه زیر خاکستر تاریخ را صادر کرده اند ، بگویم من این کتاب را به خاطر عشق به پاوه و اورامان نوشته ام و عاشق شدن را همان مجرم شدن میپندارید.  دوستان عزیز! و دوستداران دانش و بینش این دوست خام و نا پخته ی شما داستانی زیبا را در مقدمه ی یکی از کتابهای آماده ی چاپ  به نام « اقدم القصص العشاق فی العالم »یعنی؛ کُهنترین داستانهای عاشقانه جهان آورده ام ،که ذکر آن در اینجا بی مناسبت نیست و باید جوانان این مرز و بوم و سایر جوانان جهان از آن پند بگیرند؛ تا مفهوم واقعی عشق و عاشقی را در یابند  و احساس را با عشق یکی نپندارند!!  در مقدمه ی این کتاب « داستان عاشق شدن دو مورچه را نوشته ام؛ وقتی سلیمان نبی مورچه عاشق را در حال تلاش برای جابجایی یک تل عظیم از خاک می بینید؛ سلیمان از مورچه می پرسد چرا این قدر خود را خسته می کنی؟مورچه پاسخ میدهد به خا طر عشق !! سلیمان نبی می پرسد عشق به چه چیزی و چه کسی؟مورچه میگوید:عشق به معشوقه ام(ملکه)! سلیمان نبی به مورچه ی عاشق می خندد و میگوید:آخر نه عمر شما را کفایت میکند ونه چثه ونه توان!؟  مورچه به سلیمان پاسخ می دهد و می گوید: من عاشقم و تلاش خود را می کنم،پس بهتر است در راه به انجام رساندن عشقم بمیرم.»

           تکیه بر تقوا و دانش در طریقت  کافریست                     راهرو گر صد هنر دارد « توکل »بایدش

 دوستان ارجمند و سروران گرامی ! امیدوارم آن قدر به دانش و حق جویی برسید که به سان «شمس تبریزها» شوید و هزاران چون منی جسور و نا پخته ی خام را «مولوی» وار پروانه ی شمع روح بخش و دانش افروز محفل خود کنید  انشاءالله…  من خود را آن مورچه حقیری میدانم که در راه عشق خود مردانه گام نهاده و با توکل بر خداوند یگانه راه خود را ادامه می دهم؛ پس کسی نمی تواند مانع عشق و علاقه من به این کار شود و امیدوارم یاریم دهید تا قلم و اندیشه مان بال خود را بر فراز این دیار کهن بگستراند و هزاران راهرو خسته دیگر را زیر پر وبال خود گیریم؛  و زایش وتراوش قلم مان موجی از دریای ژرف  تاریخ و تاریخ نگری را بیافریند… از اینکه چند  دقیقه ای مرا تحمل کردید بسیار بسیار سپاسگزارم. به امید موفقیت یکایک دوستان و منتقدان عزیز.

برادرتان اسکندرمرادی(سیروان داریانی)  

 25/01/1393هـ -ش

11 پاسخ برای “دفاعیه نویسنده کتاب پاوه زیر خاکستر تاریخ در برابر منتقدان این کتاب:

  • فرشاد داریانی در تاریخ اردیبهشت 2, 1393 گفت:

    باتشکرازشماکاک اسکنرمرادی درموردحقایقی که بیان کردید

  • شهروندی از پاوه در تاریخ اردیبهشت 1, 1393 گفت:

    آقای مرادی ! تبریکات مرا بخاطر جسور بو د نتا ن و قلم توانایتان بپذیرید . همیشه موفق باشید .

  • هیوا در تاریخ فروردین 31, 1393 گفت:

    دوست بزرگوارگرده لوول هیچ کس توهین رانمی پذیرد ومن درکلام دوستان گلایه دیدم امادربعضی متن های آقای مرادی درنوشتن تاریخ پاوه تمجید ازخودش رادرپیامشان می بینیم اگر خاکستری که ایشان توضیح دادند همان باشد که گفته است نه تنها پاوه زیر خاکستر تاریخ نمانده بلکه برای ایران وجهان پاوه نمادفرهنگ است من ازپیام اقای محمدنژاد بسیارخوشحال شدم نه توهین کرد بلکه بازبان شیوا ارزش زبان اورامی رامطرح کردند وبه اقای مرادی درتوجه به نظرات دوستان تذکر ویاداوری کردند

  • گه رده لوول در تاریخ فروردین 29, 1393 گفت:

    سلام بر بزرگمردی که دیدگان خود را در برابر بادهای وزنده بر این خاکستر انباشته شده ی چندین و چندساله ی تاریخ پاوه واورامانات ناقابل میداند و بدون هیچ چشم داشتی سخن مغرضانه منتقدین خود را به دیده منت نهاده و در کمال خضوع خود را ناپخته خامی میداند که ازبه ظاهر پخته گان و برشته گان در مسیرتاریخ پخته تر و پر بارتراست.
    آقای مرادی عزیز اینان که جمله سخنان و نوشته های شما دلسوز این خاکی که خاکستر بزرگمردانی چون ناصر صبحانی ها بر آن به یادگار مانده را به باد انتقاد تند نابخردانه گرفته اند کساتی نیستند جز آناتی که خاکستر حقیقت نمایان شده ی شما استاد گرامی چشمان پر از کینه شان را آزار می دهد و از گشودن چشمانشان که مبادا حقانیت را به دو دیده خود ببینند و شرمسار شوند میهراسنذ. آنانی که خود را به دلیل داشتن مدرک آکادمیک از شما بالاتر میبینند و گوش شنیدن حقیقتی غیر از آنچه که به تعصب حقیقت محضش میدانند را ندارند . بدانید که مردم دیار فرهنگ و ادب بر دست و قلم شما بوسه میزنند و قدردان زحمات سالیان شما در راه حقانیت تاریخی این مرز و بوم می باشند.
    دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست. جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
    فاصبرو انالله مع الصابرین
    قلمتان رنگین و راهتان پایدار.
    اجرتان با حضرت حق

  • مطلع در تاریخ فروردین 28, 1393 گفت:

    جناب پاووه شار مطمئن باش آقای اسکندر مرادی تاریخ نخوانده است نگاه به این همه ادعای پوچ نکن ایشان به شعور مردم توهین کرده انگار فقط خودش دانشمند است و مخترع واین واژه ها را خودش به تازگی کشف واختراع کرده است. انگار کوسه هجیج وسلطان اسحاق از اختراعات ایشان است و همه نادان . ایشان 20 بار تکرار کرده آیا میدانستید؟! انگار فقط خودش دانسته و دیگران هیچی نمی فهمند. به راستی این نه دانایی بلکه کژ فهمی است.

  • پاوه شار در تاریخ فروردین 28, 1393 گفت:

    جناب اقای صالحی نقد کارخوبی است اما هرکسی چیزی بنویسد که نمی توان بگویم نویسنده بزرگی است اقای محمدنژادبعضی ازسخن هایشان منطقی بود واین انتظار ازایشان میرفت اما آقای اسکندر مرادی که من خودم تازگی اسمش راشنید ام تاریخ خوانده است درباره زبان هه ورامی که ایشان بافراموشی گذشته هه ورامان به لهجه بیان کرده است مقاله اقای محمدنژاد قوی ومستند بود خواهشمندم مطالعه کند که درباره زبان سخنی نگویند وتاریخ درست وباسند ارائه دهد.

  • محسن در تاریخ فروردین 27, 1393 گفت:

    جناب آقای مرادی دستمریزاد زحمت کشیده اید من هم کتاب شما را خواندم هم جوابیه تان را . اما قبول بفرمائید تا نویسنده شدنتان خیلی راه دارید تاریخ نوشتن اینطوری نیست . در مورد پاوه چند صفحه یا چند خط نوشته ای ؟ جوابیه تان هم همه ش تعریف از خود بود . موفق باشید

  • گمگشته هورامان در تاریخ فروردین 27, 1393 گفت:

    اقاي مرادي عزيز كسايي از شما انتقاد كرده اند كه در تمام زمينه ها با اظهار نظر هاي ناشيانه و نا پخته سعي دارند خود را در اذهان مردم جاي دهند متاسفانه كساني داعيه تاريخ فرهنگ و زبان مردم اورامان شده است كه اگر به سوابق گذشته اشون نگاه كنيد شاهد حضور انها در پست هايي بوده اند كه با برنامه هاي فرهنگي وهنري اين ديار مخالفت كرده اند حال …
    سيروان جان به راهت ادامه بده مطمين باش اين اب باريكه امروز فردا روزي به سيرواني خروشان تبديل خواهد شد .

  • هۆمایون محه‌مه‌دنژاد در تاریخ فروردین 27, 1393 گفت:

    سلام و سپاس ماراپذیراباشید؛هرچند که دوست داشتم این نوشته را به زبان هورامی ارائه دهم؛لیکن باعنایت به این که نوشته عمومی و به زبان فارسی بوده؛ماهم به مثابه دوستان چندکلامی خدمت کاکه اسکندر مرادی و بازدیدکنندگان و ادیبان بیان می کنیم؛باشدکه در نقد وسپاس نامه ها حریم ادب رانشکنیم و دیدگاه هایمان را با زبان آرام و لین ارائه دهیم:
    آقای مرادی اولین ارتباط تلفنی مابا شما به ۱۵سال پیش بازمی گردد که آن هم به واسطه پسرخاله ام ماموستا ملایونس ویسی بوده که مطالبی را درارتباط بانوشته هایتان گفتگو کردیم؛شایسته است که بابت نوشتن کتاب به شما تبریک بگوییم وامید آن دارم که شاهد فعالیت فرهنگی وتاریخی شما رابرای آتیه منطقه هم ؛باشیم؛ محتوا ومنابع صحت وسقم کتابتان به تاریخ نگاران می سپاریم ؛هرچند که ماهم شاگردان دوستان فرهیخته تاریخدان بوده ایم و بدون اغراق مطالعه تاریخی هرچند اندکی داشته ایم ؛ ودرس تلمذ و شاگردی را قطره ای هم باشد؛پس داده ایم؛پاوه؛شهربزرگ هورامان تاریخی به فراخنای نام بزرگ هورامان دارد وفرهنگ غنی وگذشته پرافتخارش برای تمامی هورامانی ها؛مباهات بزرگی است؛کاکه اسکندر اگردرکلام دوستان گلایه و نقدهای تندی هم واردشده؛آن هارابه مثابه نعمت وهدیه دوستی ؛درنظربگیر,شاید که کم و کاستی نوشته هایتان مشخص شده و یا موارد و مستندات دیگری درکتاب های دیگرمنابع مستحکمتری برای کتابتان باشد؛واین نقدها ارزش کارتان را تداعی می کند؛اما درجواب کلامتان این که :ماهورامانی ها همان طور به کرد بوده خودمان مباهات داریم ؛به زبان هورامی به مانند کردبودنمان افتخارمی کنیم و درارائه و نوشتن به زبان هورامی به مصداق(حب الوطن من الایمان)علاوه بروطنمان ؛هورامان؛ احترام و پاسداشت به زبانش را به مانند جان و وطن نگاهبانی می کنیم.ازنگاه تاریخ هرزبانی که مستندات ودستور زبان کاملتری داشته باشد؛پویایی و ماندگاریش بیشترمی باشد؛درتاریخ کردستان زبان وادبیات و شعرهورامان زبان رسمی و مکاتبه ای حاکمان کردستان بوده است؛وهورامانی ها که خودرا جزیی ازکردستان می دانستند به جای زبان هورامی از زبان کردی درشعر ها ونوشته هایشان نام می بردند وبه آن هم افتخار می کردند واین اوج وطن دوستی هورامانی ها یعنی ؛کردستان؛بوده است ؛اما کوچک کردن زبان ؛خیانت به زبان وفرهنگ آن ملت است؛باید به جای زبان کردی زبان های کردی بیان شود تا زبان های سورانی و کرمانجی و هورامی و کلهوری و… راهم دربربگیرد. شماکه خود تاریخدان هستید و بسیاری ازبزرگان ایران وکردستان؛هورامی را زبان می دانند که با نژاد کردی ودرکردستان ساکن هستند ؛مانند علامه دکتر علی اکبر دهخدا وآیین یارسان که با۱۰۰۰سال هنوز مناجاتشان دربرابرشاه هورامان؛سلطان اسحاق؛ رابازبان هورامی زمزمه می کنندوشعرهورمزگان اولین سندمکتوب شعربه زبان هورامی وشاعران ونویسندگان بزرگ هورامان ؛ شرمنده که اطاله کلام شد شما را به مقالات خودم که دربسیاری ازوبسایت ها و وبلاگ ها منتشرشده ؛جلب می کنم؛همه بزرگان رابه خداوند منان می سپارم.
    هۆرامان هانه‌به‌رچه‌م http://haneberchem.mihanblog.com/post/616
    زوان پێسه‌و ماواو یاونایۆ واته‌کاو ویه‌رده‌‌و نه‌ته‌وه‌کا تائیسه بیه‌ن کۆردبیه‌و هۆرامیه‌کا بیه‌ن به شانازی وئینه‌چه بیه‌ن به ئه‌ژناساو هۆرامانی پسه‌و زوانیوی ڕه‌سه‌ن جه کۆرده‌واریه‌نه.
    گردوه‌ختێو ئینه واته‌و گردیمانه که‌به شانازی وێما به کۆرد مزانمێ٬و هیچ وه‌خت جه نه‌ته‌وه‌و وێما دوورێی مه‌گێرمێ به‌ڵام په‌ی زوانی هۆرامی پێسه‌و کۆردبیه‌یما شانازی که‌رمێ.

  • حسام بانه ای در تاریخ فروردین 27, 1393 گفت:

    با سلام
    به نظر بنده باید قدر امثال اسکندر مرادی ها را بدانیم و دوستان نباید عجولانه انتقاد کنند
    توضیحات نویسنده گویا است

  • هه وارگه در تاریخ فروردین 27, 1393 گفت:

    با تشکر فراوان از کاکه اسکندر مرادی
    متن زیبایی بود، امیدوارم منتقدان بدون تعصب و خصومت و با صبر و حوصله جوابیه را کامل بخوانند تا واقعیت بر همگان روشن شود. انشالله

پاسخ دادن به هه وارگه لغو پاسخ