ج 10 فروردین 1403 ساعت 12:37

برو بمیر/ سید عبید فخرالدینی

برو بمیر/ سید عبید فخرالدینی

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : گاهی اوقات در عالمی تنهایی و بیچاره گی خاطرات گذشته را با خود مرور می کنم و در خیال خود امروز را در کنار گذشته ها می گذارم و شیرینی دیروز و تلخی امروز را با هم مقایسه می کنم و چه نتیجه ها که کسب نمی کنم؟ یادش […]

عبید فخرالدینیپایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : گاهی اوقات در عالمی تنهایی و بیچاره گی خاطرات گذشته را با خود مرور می کنم و در خیال خود امروز را در کنار گذشته ها می گذارم و شیرینی دیروز و تلخی امروز را با هم مقایسه می کنم و چه نتیجه ها که کسب نمی کنم؟ یادش بخیر روزهایی که معلممان می پرسید بچه ها علم بهتر است یا ثروت؟ ما هم در عالم بچه گی جواب میدادیم علم بهتر است چون…!!! بچه بودیم و نمی فهمیدیم، احساس می کردیم با درس خواندن به همه چیز می رسیم، آقازاده که نشدیم اما پیش خود گفتیم برای خود آقایی می شویم و بزرگی می کنیم، شأن و منزلت اجتماعی کسب می کنیم و پیشرفت می کنیم و در نهایت به جامعه و به کشورمان خدمت می کنیم. در کتابها خوانده بودیم که کسی حق دروغ گفتن، دزدی کردن، تهمت زدن، رشوه دادن و… را ندارد و می بایست میان انسانها اخلاق و عدالت برقرار باشد. فکر می کردیم روال جامعه همان چیزی است که در کتابها نوشته شده و هیچ گونه انحرافی در جامعه مشاهده نمی شود. یادش چقدر تلخ است آنگاه که مدیر مدرسه مان میگفت که انسان باید قانون مدار باشد چرا که قانون برای همه است و جامعه را اصلاح می کند. اما امروز بر ما روشن شد که آن بنده گان خدا از سر مصلحت آن کتابها را نوشتند و معلم و مدیره بیچاره ما هم از سر ناچاری…! گویا صلاح این بود بدور از چشم جامعه و جدای از تاثیرات مخرب شرایط فرهنگی و اجتماعی آن زمان، فرزندانی سالم و صادق پرورش دهند و با تربیت مصلحتی – البته متضاد با شرایط روز – جامعه ای قانون مدار و متعهد به ارزشهای انسانی و اخلاقی را بوجود آورند که گویا حساب ماهواره! و اینترنت! و موبایل! و بلاخره خیلی چیزهای دیگر مانند تهاجم فرهنگی غرب وجنگ اقتصادی چین را نکرده بودند تا اینکه کارمان به اینجا رسید و ما و امثال ما که علم را بهتر از ثروت می دانستیم شدیم این، و آنها که ثروت را بهتر از علم می دانستند شدند آن…

هرچند گاهاً یاد کتاب راز می افتم و کمی به خود می آیم و پشتکار و سماجتم را به خرج می دهم تا شاید بتوانم از طریق علم به ثروتی برسم اما همین که درگیر اوضاع و احوال جامعه می شوم بی سر و صدا پا پس می کشم و پی کار و زندگی خود می روم و با خود می گویم؛ تو که نه آقازاده ای، نه پول داری، نه نفوذ داری،  منتظر چی هستی؟ نه از کار خبری هست و نه از استخدامی! سفارشی هم که نیستی! وام هم که جز به سرمایه دارها و آقازاده ها نمیدن تا بتونی یه کاری رو شروع کنی! پس بهتره بری بمیری

راستی از مردن گفتم؛ یادش بخیر همین پارسال برای طرح کارخانه بازیافت پاوه، رفتیم پیش شهردار وقت تا موافقتشو بگیریم و بعد از گرفتن وام، کار رو شروع کنیم و ده دوازده نفری رو سرکار ببریم و بلاخره مشکل دفع زباله شهرستان پاوه رو حل و فصل کنیم. طبق معمول پاس و پاس کاریها رو شروع کردن؛ اول برو شورا، بعد برو فرمانداری، از اون ور بیا شهرداری، بعد برو بانک، بعدتر برو استانداری، … و بلاخره برو صنایع معادن وام با بهره 26 درصد بگیر و بسم الله رو بگو…! واقعا مزه توپ بودن رو چشیدم! از همان روز اول با کوهی از مشکلات عجیب و غریب مواجه شدم؛ یکی سهم میخواست و یکی دیگر اثبات برادری و دوستی، آن یکی سنگ اندازی می کرد و دیگری خودشیرینی! خدمات شهری و پیمانکاران معروف و دلسوز شهرداری هم به شدت ما را راهنمایی می کردند و برایمان آرزوی عاقبت به خیری داشتند… و بلاخره کارمان به جایی رسید که در همان خان اول ماندنی شدیم و خان دوم را جز پرداخت سهم سهامداران ندیدیم و به روشنی حدس می زدیم که نوشته ی سردر خان سوم هم چیزی نباشد جز بیچارگی و بدهکاری!

در هرصورت بی خیال کار شدیم و درد دلمان را پیش شهروندی با تجربه و دوران چشیده بردیم؛ بدون تعارف و بی حاشیه گفت؛ 10 میلیون پول بزار و برو علی الحساب سهم سهم خواها رو بده و مثل آب خوردن کار رو شروع کن و… صحبتش رو قطع کردم و گفتم فلانی اگه 10 میلیون داشتم که الان اوضاعم این نبود! هرچند اگر هم داشته باشم این کارا رو نمی کنم… چند ثانیه مکث کرد و از نوک پا تا سرم رو خوب نگاه کرد و گفت: پس برو بمیر…

اولش که شنیدم بهم برخورد و میخواستم جوابشو بدم اما وقتی خوب فکر کردم دیدم که اگه پول نداشته باشیم، اگه آقازاده یا سفارش شده نباشیم، نباشیم، اگه خودی نباشیم و در عوض فقط نخودی باشیم به هیچ جایی نمی رسیم و به هیچ دردی نمی خوریم!!! پس همون بهتر که بریم بمیریم!

8 پاسخ برای “برو بمیر/ سید عبید فخرالدینی

  • شهروندی از پاوه در تاریخ فروردین 6, 1393 گفت:

    آقای شهروند مطلع ! من با نظر تو کاملاً مخالفم .نمیدانم از کدام جامعه ایده ال آمده ای که واقعیت ها را نمی بینی ؟ شاید هم آقازاده هستی که درد های جامعه را نمی بینی . به هر حال خوش به حال و سعادتت .امیدوارم که این درد ها را هیچ وقت نبینی و احساس نکنی…

  • م.ولدبیگی در تاریخ اسفند 29, 1392 گفت:

    چه بسیار انسان ها دیدم تنشان لباس نبود؛

    و چه بسیار لباس ها دیدم که انسانی درونش نبود …!

  • م.ولدبیگی در تاریخ اسفند 29, 1392 گفت:

    درود و تشکر بخاطر بیان حقایق جامعه

  • عبید فخرالدینی در تاریخ اسفند 29, 1392 گفت:

    سلام و متشکر از نظرات دوستان علی الخصوص کاربر محترم با نام شهروند مطلع
    دوست عزیز”شهروند مطلع” به راستی درست گفتید که بنده نه اهل کارم و نه اهل عمل! اما کدام کار و کدام عمل؟ عملی که ابتدا و انتهایش چنان باشد که به زندگیت برکت ندهد و تو را عاقبت به خیر نکند انجام ندانش بسیار بهتر از انجام دادنش است…
    دوست عزیز بد نیست بدانید بنده در دوران دانشجویی بدون هیچ گونه کمک مالی و معنوی مسئولین شهرستان پاوه، نمایشگاهی فرهنگی گردشگری (تحت عنوان میراث فرهنگی و گردشگری استانهای کردستان و کرمانشاه) را به مدت دو هفته در پاسارگاد استان فارس برگزار نمودم که با افتخار می توانم بگویم که بطور متمرکز در این نمایشگاه بسیاری از جاذبه های گردشگری و فرهنگی دیارمان را برای بیش از 5000 نفر تشریح نموده و این عزیزان را تشویق به بازدید از این دو استان و علی الخصوص شهرمان دعوت نموده ام. شکی ندارم هیچگاه شما و همفکرانتان در قبال شهرتان اینگونه مسئولیت و وظیفه خود را در عمل به جا نیاورده اید و بلاعکس جز شعار سردادن و دورادور دیگران را متهم نمودن، پیشه دیگری ندارید.
    در هر صورت ما بر اساس شناخت و وظیفه می نویسیم و شما یا هر کس دیگری می تواند بنابر ایمان و وجدان خود، نوشته ما را مورد قضاوت قرار داده و درباره آن اظهار نظر نماید.

  • شهروند مطلع در تاریخ اسفند 28, 1392 گفت:

    اقای فخرالدینی تو فقط در عالم رویا هستی نه اهل کار و نه اهل عمل بیخود خیال پردازی نکن وبه کسی تهمت نزن اگر راست میگی در محاکم قضای شکایت کن و بگو که جه کسی تو این شهر از تو رشوه خواست ومانع کار تو شد نوشتن مطالب کذب و ناتوانی خود را به گردن دیگران انداختن درد تو را دوا نمیکند فکر نان بکن خربزه اب است

    • شهروند آگاه از مطلع ها در تاریخ اسفند 29, 1392 گفت:

      حرف شهروند مطلع کاملا درسته مسئولین و بیشتر مردم امروزه دیگه زیاد رشوه نمیگیرن
      تا دزدی و پول شویی و انواع تبانی و قراردادهای سوری و انواع زدوبند و ..باشه دیگه جایی واسه رشوه نمی مونه
      ایشان خودش تو. سیستم هست و میدونه چه خبره
      پس بره….

  • مهدی احمد وند در تاریخ اسفند 28, 1392 گفت:

    احسنت

  • علی در تاریخ اسفند 27, 1392 گفت:

    فه له ک بیزارم له ده س کاره که ت/بیزارم له ده س چه رخه لاره که ت/فه له ک چه رخه که ت له سوریان که وی/ ساتیکیچ هه ژار بی خه م ناخه وی.

پاسخ دادن به علی لغو پاسخ