ج 31 فروردین 1403 ساعت 10:34

حکایت بی اعتمادی و دوربین های مداربسته …

حکایت بی اعتمادی و دوربین های مداربسته …

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : در عصر دیجیتال چون به ساختمانی, مکانی, اتوبانی, خیابانی, فروشگاهی, آپارتمانی و … وارد می شویم باید یقین داشته باشیم چشمهای محرم و نامحرمی ما را نظاره گر هستند. چشمهای که به دستهای ما اعتماد ندارند. خواهیم پرسید پس جایگاه اعتماد کجاست؟ و چرا چنین اعتماد را از جان […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : در عصر دیجیتال چون به ساختمانی, مکانی, اتوبانی, خیابانی, فروشگاهی, آپارتمانی و … وارد می شویم باید یقین داشته باشیم چشمهای محرم و نامحرمی ما را نظاره گر هستند. چشمهای که به دستهای ما اعتماد ندارند. خواهیم پرسید پس جایگاه اعتماد کجاست؟ و چرا چنین اعتماد را از جان و دل خود بدست چشمانی بی محابا و دیجتیالی سپرده ایم؟  پس ستر عیب در کجا تعریف می گردد؟ آیا انسان از دست همنوع خود به تنگ آمده است؟ ریشه های بی اعتمادی را در کدامین سرزمین کاشته اند و این چنین مانند آتش همه کاشته و داشته ما را تهدید و محو می سازد. شاید ریشه های این بی اعتمادی را بتوان:

محمود رستمی تبار

·          در برداشت ناحق از زحمت دیگران, عدم انجام  کامل وظیفه محوله, که خود ریشه در بیکاری, فقر, گرسنگی, عادت زشت, بد اخلاقی و بی اخلاقی و … دارد.

·         در تخلف مداوم ما از قوانین وضع شده که گاه این تخلفات در حوزه جاده خود را در پس پرده یک تصادف منجر به خسارات مالی و جانی نشان می دهد و کاش به همین اندازه در سایر حوزه ها هم متجلی می گشت!

·         میوه فروشان و دست فروشان فروان بی مجوزی که در همجواری مغازه دار و کاسب مجوز دار, بساط گسترانده اند

·         خودروهای سواری مختلفی که در برابر چشم پرحسرت راننده تاکسی مسافری را سوار می کنند!

·         تعداد سرعت گیرهای غیراستاندار و فنر شکن  در یک کوچه و خیابان شهر که بیانگر بی اعتمادی به رانندگی من است!

·         حتی حضور غیرمسئولانه با سیگار روشن در یک مکان عمومی!

·         اختلاف رسمی بیست برابری فیش حقوق کارمند و مدیر یک اداره! … بگذریم از اختلاف غیر رسمی…!

·         دروغگوی بوی اسپند “چشم شور کورکن”  که استتار آن بوی دیگر است!

·         بهانه نمودن تحریم برای کم کاری و فقر من و پرکاری و پورشه سواری عده ای!

·         تفاوت در ارزش یک فوتبالیست و یک مدافع انقلاب و مرزو بوم از دو میلیارد تا دو میلیون!

·         سرگردانی من در بروکراسی غیر ضرور امروز برو فردا بیا !

·         بوق و سیستم صوتی ناهنجار خودروها در نیمه شب بحرانی یک بیمار!

·         تکیه زدن آن حیوان خوشبخت پوشک بسته بجای آن پدر یا مادر خسته بر صندلی جلوی خودرو فلان دسته!

·         بروز و ظهور اصطلاح زیر میزی و رومیزی در حوزه سلامت!

·         مرگ همسایه همجوار دیوار به دیوار در غفلت و سرخوشی من یا فراموشی فرهنگ ریشه دار خود و تقلید از فرهنگ وارداتی!

·         بی تفاوتی در قانون شکنی من و رها سازی پسماند در هرگوشه ای, نشستن سطلهای زباله توسط خدمات شهری, تضیع حقوق طبیعت و مافیها و تنوع زیستی, مسموم نمودن محصولات با کود دهی سرسام آور,  تخریب ذخایر اکولوژیک و استراتزیک بدون پیش بینی خشکسالی و قحطی فردا….

·         محدود نمودن امر به معرف و نهی از منکر در حداقل ها و ترویج بی تفاوتی اجتماعی با نام آزادی فردی لجام گسیخته !

·         زجر آور خواندن صدای ماذنه های حیات بخش و خاموشی بلندگوهای مساجد و پایین تر بودن قیمت خانه های همجوار خانه های خدا!!

·         ناله ها و مویه های نادرست در فراق آن به دیار باقی شتافته و تمجید و تکریم شرک آلود از همدیگر در مجالس ترحیم و فاتحه خوانی

·         کم فروشی و گرانفروشی با تغییر واحدهای توزین و بسته بندی از هزار گرم به نهصد گرم  و کمتر!

·         فراموشی پوشش, زبان, گویش خود و خریدار بودن طرحهای طراحی شده ای که تنها برای کسب سرمایه, همه چیز من و شما را نشانه رفته اند!

·         جولان ربا و سود حرام در شبکه رسمی بانکی و مالی! و انبوه چک برگشتی و امانتهای ضایع گشته!

و دهها و صدها صفاتی که می توانستیم حذف کنیم و یا کسب نکنیم؛ یا از همه مهمتر (نعوذوا بالله)  فراموشی خدا و خودپرستی و خود خدایی جستجو کرد.

هیچ دین و مذهب و آئینی ولو غیر توحیدی, هیچ کسی را به پایمال کردن ارزشهای اجتماعی و قوانین پذیرفته شده دعوت نکرده است. و اصولا هیچکدام از چارچوبهای شناخته شده برای روش زندگی که هرچه بنامیم (دین, آئین, مکتب, مذهب و ..), برای گمراهی و نگونبختی انسان نیامده اند و همه در حد و اندازه های خود تلاش دارند انسان را هرچند در این دنیا, به رستگاری و فلاح پیوند دهند.

کاش تا زنده ایم برای نجات هم تلاش کنیم و اخلاق را ترویج کنیم تا ارزشهای انسانی عامه مردم و ارزشهای معنوی خدامحوران با دستهای کج به یغما نروند.  

کاش بتوانیم مشارکت های اجتماعی تعریف شده در مکاتب مختلف علمی  و تعاون و همکاری را در خوبیها و تقوی سفارش شده الهی را ترویج و نهادینه کنیم و سرنوشت مردم را بدست شبکه های مختلف و رسانه های متنوع نسپاریم و همچنانکه از حریم مرزهایمان با همه توان دفاع می کنیم از حریم ارزشها و فرهنگ و اعتماد خویش نیز دفاع نماییم.

آن وقت چپاول سرمایه های عمومی (بیت المال) معنی نداشت و جانیانی در جامعه انسانی پرسه نمی زدند که دوچرخه کودکی و گوشواره دخترکی بربایند و سر طفلی معصوم در دیار شام با تیغ جهالت جدا کنند و دختری معصوم در این سرزمین بی حرمت و کشته گردد.

شاید علمای دین, صاحبان اندیشه, عاملان به اخلاق حسنه, منبرداران و تریبون بدستان, اصحاب رسانه, روسای اصناف , بزرگان قبیله و عشیره , معلم و استاد و آموزگار, و مسئولین مملکتی و حکومتی باید طرحی نو در اندازند و از پشت میزهای فنا پذیر! خارج شوند و در عمق جامعه و لایه های مختلف اجتماع شرف حضور یابند و برای ترویج اخلاق حسنه ای که خود عامل به آن هستند, گام بردارند. باور داریم خوب و بد و زشت زیبا تنها واژه های هستند که نیاز به تعریف کلاسیک ندارند.

کاش یادبگیریم  در محضر خدا معصیت روا نباشد. آنهنگام که می نویسند و ثبت و ضبط کنند, چه ذره ای از خیر و چه ذره ای از شر؛ که دوربینهای دیجیتال بالای سر فلان فروشنده معجزه ای عینی است برای این مدعا…..

پس برای اینکه فراموش نشویم جامعه و سرنوشت همنوعان را فراموش نکنیم که چه خوش گفت آن سید سرور (ص) : كلكم راع و كلكم مسوول عن رعيته

 نویسنده : محمود رستمی تبار

یک پاسخ برای “حکایت بی اعتمادی و دوربین های مداربسته …

  • احمد کریمی نژاد در تاریخ مرداد 11, 1395 گفت:

    درود بر شما آقای رستمی عزیز واقعا به جا نوشتی وچه دردناک است بیان واقعیت این حال واحوال جوامع امروزی وچه تاوانی گران میپردازند بسیاری از انسانها برای این تجربه تلخ تاریخ , چقدر زمان باید بگذرد وچقدر مانده بر این گذر مصیبتی ودردناک انسانیت تا پایان این کتا؟ , معلوم نیست. مکاتب وایدیولوژی ونظرات انسانی مختلف ودعوا بر سر بر کرسی نشاندن ونظر وقدرت در جهان امروزی فراتر از خیال و اندیشه هاست ایکاش جهان زودتر به بیداری وتربیت پلیس درون ووجدان ونفس لوامه وتقوا به معنی واقعی میرسید وکلکم راع وکلکم مسؤل پا میگرفت . سالها ی گذشته در کتابی جمله ای ازشیخ طنطاوی اندیشمند جهان اسلام خواندم به این مضمون : داییم فردی بزرگ وبا تقوا بود گفتم دایی چیزی خوب به من یاد بده گفت فرزندم دو جمله ارزشمند به تو یاد میدهم هر روز چند بار تکرار کن :ان الله ناظر الیه ان الله مطلع علیه . خدا ناظر من است خدا بر من آگاه است . این جملات مرا ساخت وسر لوحه کار من بودند . ای کاش همه جهانیان روزی چند بار تکرار کنیم