ج 10 فروردین 1403 ساعت 17:36

افسانه ها، بازي ها و كشف دنياي كودكان / محمد سابق نصری

افسانه ها، بازي ها و كشف دنياي كودكان / محمد سابق نصری

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : مقدمه : براي رشد و اعتلاي شخصيت كودكان بخصوص رشد رواني- عاطفي، مي توان از بازيهاي مختلفي همراه با بيان قصه ها و افسانه ها و با بكار گيري خلاقيت هاي وجودی مان در اين راستا استفاده نمود. لازم است كه اين وظيفه اساسي و مهم را در درجه […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : مقدمه : براي رشد و اعتلاي شخصيت كودكان بخصوص رشد رواني- عاطفي، مي توان از بازيهاي مختلفي همراه با بيان قصه ها و افسانه ها و با بكار گيري خلاقيت هاي وجودی مان در اين راستا استفاده نمود. لازم است كه اين وظيفه اساسي و مهم را در درجه اول والدين و بعد مربيان كودك به عهده بگيرند و با دادن وقت و زمان كافي و البته همراه با آگاهي و اعتقاد به آن در اين مسير جالب و لذت بخش، گامهاي اساسي بردارند. در واقع در راستاي اين تغييرات وظيفه اصلي والدين و مربيان هموار ساختن راه و مسير است. پس لازم است كه كودكان و بازيهايشان را جدي بگيريم و با آنان همكاري هاي لازم را بكنيم.

اگر مي خواهيم كه كودكانمان را درك نماييم، بايد به مشاهده در دنياي بازيهايشان بپردازيم و اگر مي خواهيم با واقعيات زندگي آشنايشان سازيم بايد برايشان قصه و افسانه تعريف كنيم و اگر مي خواهيم با آنان رابطه برقرار نماييم و به دنياي دروني شان وارد شويم، اين امر باز از طريق بازي به آساني ميسر است .محمد سابق نصری

به اميد كارهاي بيشتر در اين عرصه…

بازي وسيله طبيعي كودك براي بيان و اظهار« خود» است. آلفرد آدلر روانشناس معروف مي گويد: «هرگز نبايد به بازيها به عنوان روشي براي وقت كشي نگاه كرد» و يا گاري لندرث اظهار مي دارد كه «بازي كردن براي كودك مساوي با صحبت كردن براي يك بزرگسال. بازي و اسباب بازي كلمات كودك هستند.»

ايشان در مقدمه كتاب بازي درماني مي نويسند: « بازي براي كودك همانند كلام براي بزرگسالان است. بازي وسيله اي است براي بيان احساسات، برقراري روابط، توصيف تجربيات، آشكار كردن آرزوها و خودشكوفايي. فعاليت بازي در واقع تلاش كودك براي كنار آمدن با محيط است كه از اين طريق او خود را مي يابد و دنيا را درك مي كند. مشكلاتي را كه كودكان تجربه مي كنند جداي از آنها نيست…»( لندرث، 1369).

و اين دنيايي است كه ما هركدام به نحوي آنرا تجربه نموده ايم و حتي ممكن است كه تجربه نكرده باشيم! جاي تعجب نيست، چرا كه هر يك از ما به تناسب محيط و والدين خود درك متفاوتي از كودكي مان داريم و آنطور كه بايد وشايد در ساختن اين دنياي سرنوشت ساز و حتي افسانه وار همه به يك نحو عمل نكرده اند! « در واقع انسان مي تواند در ميان كودكان و بزرگسالان آنهايي را كه فقط شير خورده اند از آنهايي كه هم شير خورده اند و هم عسل تشخيص بدهد». و يا به قول پياژه، ما را به صورتي كه بوده ايم نفهميده اند.

با اين حال باز ما هركدام ازآن دنياي افسانه وار، خاطرات، تجربيات و اشتراكاتي را داريم كه لازمست از هم اكنون و براي كودكان آينده آن را بهتر و بيشتر بفهميم، تا بتوانيم در ساختن واقعيات زندگي، كودكانمان را ياري و آماده نماييم. كار ما كار مشكل و پيچيده اي نيست، كافي است كه محيطي پر و غني را براي فرزندانمان فراهم آوريم. چرا كه طبق نظر پياژه « كودك واقعيت را از تجارب خود با محيط مي سازد». و البته لازم است كه ما هم محيطي واقعي براي آنها مهيا سازيم، نه يك محيط آرماني و ساختگي!

به عنوان یک معلم و مهمتر از همه يك « فرد»، كه در ارتباط روزمره با اطرافيانم مي باشم ، با اعتقاد انديشه هاي پربار فوق را پذيرا هستم؛ چرا كه قبل از هر چيز خودم را در سنين كودكي به ياد مي آورم كه چگونه بازي را فرصتي مناسب براي اظهار آنچه كه امرز « خود» مي نامند، مي يافتم و به جرئت مي توانم بگويم كه« بازي» براي من فرصتي بود كه نه تنها خودم بلكه «دنيا» را نيز با تمام خلايقش بيان و اظهار كنم! آن روزها ما در اين فرصتها با نمادها آشنا مي شديم و آنها را به دنياي قشنگ و پر محتواي بازيهايمان فرا مي خوانديم. آري! امروز برايم كاملاً روشن است كه بازيها فريادرس آرزوها، تمايلات، احساسات و تجربيات من مي شد و من را به برقراري روابطي سوق مي داد كه هر لحظه بيشتر و بيشتر مي شد.آن روزها بازي ما را با اجتماع آشنا ساخت و ما هروز در اين دنياي كودكانه با اجتماع‌ِ افراد اجتماع، منسجم ومنسجم تر مي شديم. هرچند موانع موجود سعي در به انحراف كشاندن اين مسير طبيعي و اين حس ذاتي مي نمود، اما به قول آدلر اين وسيله طبيعي، از تعارضات موجود ما با دنياي اطراف مان مي كاست و ما كه از اين تناقض ها و تعارضات مي گرختيم، به اين وسيله پاسخي برايش مي يافتيم.

در اين ارتباط، ما در دموكراسي روستايانه خويش، قبل از آنكه افسون افسانه هاي زيبا و جالب قرار بگيريم، افسون بازيها مي شديم؛ بازيهايي كه از افسون افسانه ها هم جالبتر مي نمود! نمي دانم براي من اين افسون زدگي يك معما بود و يك معما باقي مي ماند! راستش من نمي دانستم كه از كدامين سو و كدامين جهت به اين افسون شدگي فرا خوانده مي شدم.تا جايي كه امروز با آشكار شدن اين واقعيات و يا بهتر است بگويم وقوف به اين ابهامات باز هم در اين معما مانده ام كه آيا بازيها من را افسون مي كردند يا سرگذشت ها و افسانه ها؟ آيا مي توان نقطه اشتراكي در اين دو مورد يافت؟ و آيا در ارتباط با مفهوم واحد و تجزيه ناپذير زندگي، اين تجزيه پذيريها و يا اين فواصل، تناقضي ايجاد مي كرد؟ و آيا در اين همه سردرگمي و ابهام، گذار يك كودك به دنياي بزرگسال، كدام واقعيت و حقيقت را به ارمغان داشت؟…

و اما از جايگاه يك تجربه كوتاه معلمي هم در ارتباط با اين كودكان، در اين جا باز هم افسون زده مي شوم! چرا كه باز با همان دنياي افسانه اي كودكان روبه رو مي شوم. و از دريچه يك بزرگسال، حل معما باز به طول خواهد انجامید!

افسانه هاي جن و پري و نقش آنها در زندگي كودك:

افسانه جن و پري قادر است آن گونه باشد كه لويس كارولصف مي كند:«هديه عشق براي كودكي كه رؤيا و شگفتي ها در چشمانش برق مي زند».

دركتاب «كاربردهاي افسون» که آن را كتاب جالبي يافتم تا آنجا كه قصه ها و افسانه هايي را كه از ياد برده بودم بار ديگر از نو آنها را در بخش پاياني كتاب دكتر بتلهايم با اشتياق تمام خواندم. ولي اين بار در كناراين لذت به واقعيات اين افسانه ها و تأثير شگرف آنها در رشد روح و روان آدمي توجه بسيار مي كردم و اين به من آگاهي و بينش خاص خود را مي بخشيد، بينشي كه قبل از هرچيز من را به ساختن دنيايي براي كودكان و حتي بزرگسالان آينده سوق مي داد . دنياي افسانه هاي جن وپري دنيايي مملو از ارتباط و سرزندگي است، دنيايي مملو از نگراني ها، تعارض ها، گرفتاريها، بودنها و نبودن ها است. دنياي افسانه هاي جن وپري يك جامعه است، با تمام ويژگيهايي كه دكتر بتلهايم به بيان آنهاهمت گماشته و حتي فراتر از آنچه كه دكتر بتلهايم بدان پرداخته است! دنياي افسانه هاي جن و پري دنياي قهرمانان نيست، دنياي جاذبه ها و جذبه ها است! دنياي رابطه هاست؛ رابطه هايي راستين و درستين و استوار! به عنوان يك فرد مسلمان با قاطعيت مي گويم كه دنياي افسانه هاي جن وپري، من را به ياد« هجرت » مي اندازد! و اينجا هجرتي براي تمامي انسانها است. در يك جمله بگويم كه «دنياي افسانه ها، دنياي هجرت ها است.» من در اين دنيا تعارضي با دين اسلام نمي يابم و حتي معتقدم كه اين دو يكديگر را به شدت متأثر خواهند ساخت. و بر خلاف بتلهايم معتقدم كه ما با« تداعي ها» كار نداريم، ما با« ارتباط ها» كار داريم چرا كه ما با دنياي دروني انسانها مواجهيم، واين را به عنوان نقد به گرايش هاي روانكاوي دكتر بتلهايم بيان مي دارم. ما در اين دنياي پر جذبه با «نمي دانم ها» و با سِّر و افسون اين ندانستنها مسحور اين افسانه ها مي شويم. و در نهايت اينكه ما دردنياي افسانه ها با دنيايي بدون سانسور روبه رو هستيم، و ديگر كسي نمي تواند كه بودن ها را به نبودن و نبودن ها را به بودن تبديل نمايد و يا حتي تعبير و تفسير كند. برايم افسانه هاي جن و پري در اين كتاب با تك تك جملاتش جالب بود. هر چند مايلم در آينده بيشتر بدان بپر دازم، به اين علت كه آن را از زواياي ديدگاه هاي ديگر و نه تنها روانكاوي مورد ارزيابي و شناخت قرار دهم. با توجه محتواي كارم به قسمتهايي از این كتاب اشاره مي كنم، به اين اميد كه راهگشايي براي كار هاي بعدي باشد.

دكتر بتلهايم جامعه را اين گونه تعريف مي كند: «جامعه بازتاب سر خوردگي ها و دلنگرانيهاي افراد آنست.» بنابراين تعريف هر گاه افراد جامعه در كانون خانواده هاي متعادل رشد كنند و در نتيجه قادر باشند رأساً بر اضطرابها و دلنگرانيهاي خويش كه طبيعي و ذاتي آدمي است فايق آيند، خواهند توانست محيط اجتماعي آزاد خودشان را بسازند و بعكس هر گاه توانايي چنين كاري را نداشته باشند و يا مساعي فردي را بيرون از قدرت و توان خود به شمار آورند وسوسه اتخاذ روشهاي توتاليتري در جامعه شدت مي يابد چراكه در اين جوامع اين ديگران هستند كه به جاي فرد مي انديشند. دكتر بتلهايم خطرروي آوردن آدميان امروزي به اين گونه روشهاي توتاليتري را از هر وقت و زمان ديگر بيشتر مي داند. در حالي كه اگر درست انديشه كنيم تنها حافظان و صاحبان ارزشهاي سنتي و كهن جامعه بويژه ارزشهاي علمي و فرهنگي آن قادر به مقابله با سيل بنيان كن وسوسه هاي توتاليتري خواهند بود.

اما در مورد مسائل و مشكلاتي كه بر سر راه پرورش كودكان وجود دارد، به نظر بتلهايم اين پرورش در سراسر تاريخ بشر دستخوش مسايل و مشكلات بسيار بوده اما هرگز به دشواري امروز نبوده است. چرا كه به نظر ايشان در جوامع پيشرفته امروز تنها رابطه باقي مانده رابطه عاطفي است كه پيچيده و چند پهلو و نا استوار است.

به نظر دكتر بتلهايم در گذشته يك رشته روشها و وسايل و آئين هاي سنتي وجود داشت كه كودك را براي ورود آگاهانه به مرحله بالاتر سني و رشدي آماده مي ساخت و در اين زمينه قصه ها وقصه گويي ها در كانون گرم خانواده و در شب زنده داري ها و اعياد سنتي كه افراد به دور يكديگر و پيرامون پدر و مادر جمع مي شدند نقش عمده اي را در رشد رواني كودك به عهده داشت كه متأسفانه در جوامع امروزي از ميان رفته و در بسياري هم تلويزيون جايگزين آن گرديده است.

بنظر دكتر بتلهايم تلويزيون يعني مرگ تخيل زيرا تلويزيون كه ادعا دارد كودك را در خيالپروري و خيالپردازي ياري مي دهد در حقيقت نيروي خيالپردازي و خلاقيت فكري او را سلب مي كند چرا كه شخصيت ها و چهره هاي داستانها و افسانه هائي كه به صورت فيلم هاي تلويزيوني ارائه مي شوند آنقدر در نظر كودك واقعيت ملموس پيدا مي كند كه نه تنها كودك به خيالپروري درباره آنها تشويق نمي شود بلكه از همانند سازي خويش با آنها نيز كه پي آمد انديشه و تفكر و تداعي ها و باز انديشي هاي بسيار است باز مي ماند.

از سوي ديگر هنگام تهيه فيلم هاي تلويزيوني قصه ها را دستكاري مي كنند. و معني و مفهوم واقعي آنها را از بين مي برند. و از همه بدتر مي كوشند براي مسايل پيچيده زندگي و هستي، پاسخهاي ساده ارائه دهند در حاليكه در زندگي واقعي آدمي راه حلهاي ساده وجود ندارد و در نتيجه مي بينيم هم پدران و مادران و هم كودكان، نوميد و سرخورده مي شوند.

دكتر بتلهايم گر چه وجود اين افسانه ها و آيين ها را ضروري مي داند اما وجود خانواده هاي متعادل و مادران و پدران را مهمتر و ضروري تر مي داند.

به نظر دكتر بتلهايم افسانه هاي جن و پري اصيل در ضمن آنكه كودك را سرگرم مي سازند به او درباره خودش آگاهي مي دهند و رشد و تكامل شخصيت او را تسهيل مي كنند و چون در سطوح مختلف داراي مفاهيم گوناگون مي باشند حيات كودك را چنان غني مي سازند كه از لحاظ تنوع و تعدد مشاركتهاي اين افسانه ها در زندگي كودك هيچ كتاب يا اثر ديگري نمي تواند با آنها برابري كند.

بسيار مهم است كه آدمي دريابد كه زندگي سراسر آفتابي و فرح بخش نيست بلكه بسياري از جنبه هاي هر روزه زندگي با بد بختي و مرگ و حوادث غم انگيز توأم است. به نظر دكتر بتلهايم بسياري از پدران و مادران و همچنين بسياري از قصه هاي مدرن در صدد پرده پوشي اين واقعيت هاي تلخ در برابر كودك مي باشند درحالي كه هر كودكي ممكن است در هر لحظه از حيات خود در معرض اينگونه حوادث قرار گيرد.

افسانه هاي جن و پري به اشكال گوناگون به كودك مي فهمانند كه پيكار بر ضد مشكلات زندگي اجتناب ناپذير است و اين پيكار جزء ذاتي و طبيعي هستي آدمي است و هر گاه كسي در برابر حوادث زندگي ضعف نشان ندهد و با ثبات قدم در برابر رويدادهاي دور از انتظار و اغلب غيرعادلانه پايدار بماند بر همه موانع غلبه مي كند و سرانجام پيروز سر بر مي آورد.

افسانه هاي جن و پري دلنگراني ها و و معماها و بن بست هاي هستي آدمي را به طور جدي مطرح مي سازند. و راه حل هايي كه ارائه مي دهند روشن و خالي از ابهام است. اين افسانه با بيان ظريف و خاص خود به كودك مي فهمانند كه پايان عمر آدمي مرگ است و حيات جاويدان براي هيچكس ميسر نيست. و اين امر در مورد مادر و پدر كودك نيز صادق است… افسانه هاي جن و پري به گونه اي خيالي فراگرد رشد آرام و سالم آدمي را به نمايش مي گذارند، و به وسيله شخصيت ها و رويداد هاي قصه تجسم مي بخشند به گونه اي كه براي كودك قابل درك و فهم باشد و تشويق شود كه از همين فراگرد طبيعي بشر پيروي نمايد.

يكي از نكاتي كه دكتر بتلهايم بيان مي دارد اين است كه كودك محتاج چنان تربيت اخلاقي است كه با ظرافت و بطور مستقيم مزاياي رفتار درست و اخلاقي را به او نشان دهد و اين چيزي است كه كودك از راه شنيدن يا خواندن مكرر افسانه هاي جن و پري درمي يابد. پيام مهم افسانه ها را دكتر بتلهايم اينگونه بيان مي دارد كه «اين افسانه ها به كودك مي گويند كه با ايجاد رابطه درست و راستين با شخص ديگر، آدمي از دل نگراني جدايي كه انديشه او را بطور دائم به خود مشغول مي دارد رها مي گردد». دكتر بتلهايم به اين هم اشاه مي كند كه هر چند موضوع اصلي بسياري از افسانه هاي جن و پري غم است اما نتيجه اين افسانه ها همواره شادي بخش است. دكتر بتلهايم ما را به محدوديت ها هم توجه مي دهد و آن اينكه مفهوم حقيقي و تأثير يك افسانه جن و پري در صورتي درك مي شود كه قصه در شكل اصلي و يدون آنكه خلاصه گردد عرضه شود.

افسانه هاي جن و پري به خلاف اشكال ديگر ادبيات، كودك را به سوي كشف هويت و استعداد ذاتي اش رهبري مي كنند و به او مي آموزند كه براي تكامل بيشتر سرشت يا منش او چه چيزهايي ضروري است.

افسانه هاي جن و پري مي فهمانند كه با وجود بدبختي، يك زندگي ثمر بخش و خوب در دسترس آدمي قرار دارد به شرط آنكه از پيكار هاي پر خطري كه بي آنها هرگز كسي قادر به تحصيل هويت حقيقي خويش نيست نهراسد.

همانطور كه در انيشه هاي دين اسلام، تمام كائنات و مخلوقات در خدمت انسان مي باشند و انسان بايد در اين راه خود را با آنها هماهنگ و آنها را نيز با خود هماهنگ نمايد، كه اين نيز ناظر به خير و نيكي و رهنموني انسانها مي باشند، لذا در افسانه هاي جن و پري نيز ما با تكاپوهايي در راستاي اين هماهنگ نمودن ها در حركتيم. تا جاي كه در اين آيين رباني بايد انسانها به جاهايي برسند كه به اين هماهنگي اذعان كنند و همه موجودات را نيكخواه و همراه خويش بدانند. افسانه هاي جن و پري نيز به نحوي اين مفاهيم را به كودك القاء مي كنند. به قول دكتر بتلهايم كه مي گويد« اين قصه ها وعده مي دهند كه اگر كودك جرئت كند و در اين تكاپوي مهيب و طاقت فرسا در گير شود، نيروهاي نيكخواه به ياريش مي رسند و او موفق مي شود.»

نكته جالبي كه در متن كتاب به آن برخوردم اين جملات بود كه «… شايد اگر عده بيشتري از نوجوانان ما در محيط تربيتي افسانه هاي جن و پري پرورش يافته بودند بطور ناخودآگاه مي دانستند كه كش مكش آنان با همه بزرگسالان بطور كلي( يعني با جامعه) نيست بلكه در حقيقت اين كش مكش هاي طبيعي تنها ميان آنان و پدر و مادر خودشان است!»» بعلاوه پايان همه افسانه هاي جن و پري بخوبي نشان مي دهد كه هر قدر پدر يا مادر در مواقعي تهديد گر باشند، در دراز مدت آنكه هميشه برنده است فرزند است و آنكه شكست مي خورد پدر يا مادر است. فرزند نه تنها بيش از پدر و مادر زنده مي ماند بلكه بر آنان سبقت مي گيرد. اين باور وقتي در ناخود آگاه كودك جايگير شود به نوجوان پس از بلوغ امكان مي دهد كه با وجود همه مشكلات رشد كه دستخوش آنهاست، احساس امنيت كند چرا كه به پيروزي نهايي خويش اطمينان دارد…».

در اغلب افسانه هايي كه در كتاب دكتر بتلهايم به آنها پرداخته شده، من باز بسوي انديشه هاي اسلام بازگشت مي نمودم؛ چراكه موضوعات اساسي و محوري در اين افسانه ها و قصه ها اين نكته را ياد آور مي شد كه انسان درون كودك به دنبال رسيدن به رفيع ترين درجات است و اين رفيع ترين درجات را در مراحل مختلف از هر افسانه و داستان به خوبي مي توان مشاهده كرد. موضوعاتي چون آزادي، سروري، بزرگ منشي، قوي بودن، آرزوهاي عالي، متشخص بودن و بطور كلي به ماوراء و فراگرد جهان ديگر رفتن و …، من را به حقيقت انسان از نگاه اسلام متوجه كرد كه انسان در يك تعبير كلي ، اساسي و مهم « اشرف مخلوقات» است و مي خواهد به اين مقام جامه عمل بپوشاند و به قول شعرا و بزرگان ما از اين هم مي خواهد فراتر برود و خود را از استيلاي اين جهان مادي و نيروهاي شر آن برهاند و به موطن اصلي خود بر گردد و به چيستي هستي خود پاسخي درخور و مناسب بدهد؛

« از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا مي روم آخر ننمايي وطنم

مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم»

اين واقعيات در افسانه ها هم وجود دارد چرا كه ما با انسان طرف هستيم و اين به نظر من تضاد و تناقضي را ايجاد نخواهد كرد بلكه باعث ايجاد وحدت نظر خواهد شد. بتلهايم به اين نكته اشاره مي كند: « قهرمان پس از وصول به اين همبستگي شخصيت به انساني بدل مي شود كه شايسته عالي ترين مقام روي زمين باشد».

بتلهايم در كتاب خود به نكات مهم و كليدي در ارائه افسانه ها اشاره مي كند، از جمله اينكه « هرگاه دل نگراني هاي بنياني ناخودآگاه كودك رفع نشوند موفقيت نهائي هم براي او مفهومي در بر ندارد. نابودي بدكار در افسانه جن و پري نمايشگر رفع اين دل نگراني ها است. بدون نابودي بدكار، دست يابي نهائي قهرمان به پيروزي و به مكان شايسته خويش كامل نخواهد بود زيرا اگر موجود شرير همچنان به حيات خود ادامه دهد به تهديد دائم نسبت به او بدل مي گردد. بزرگسالان اغلب تصور مي كنند كه مجازات سنگدلانه يك آدم شرير در افسانه هاي جن و پري نه تتنها لازم نيست بلكه كودكان را آشفته و هراسناك مي سازد. در حاليكه درست خلاف اين صادق است زيرا شدت كيفر به كودك اطمينان مي دهد كه كيفر با بزه متناسب است».

منابع مورد استفاده:

– منصور، دادستان ، « ژنتيك 2»، تهران ، انتشارات رشد، چاپ پنجم ، 1383.

– ل. لندرث،گاري، بازي درماني« ديناميسم مشاوره با كودكان». ترجمه خديجه آرين، تهران ،انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1369.

– اكسلين، ويرجينيا. م« بازي درماني». ترجمه مهندس احمد حجاران، تهران ،انتشارات كيهان، چاپ دوم، 1369.

– بتلهايم، برونو «كاربردهاي افسون». ترجمه كاظم شيوا رضوي، تهران، انتشارات ديبا،چاپ اول، 1369 .

4 پاسخ برای “افسانه ها، بازي ها و كشف دنياي كودكان / محمد سابق نصری

  • مبین هوشنگی در تاریخ آبان 24, 1398 گفت:

    خوب بود ممنون

  • ایکس در تاریخ تیر 22, 1395 گفت:

    باز هم کلی گویی
    ما برای گفتگو به ساده گفتن و بیان شفاف نیازمندیم هم خیالپردازی هم واقع گرایی چه معنایی دارد ؟ انحراف و اعتلای فرهنگ چه معنایی دارد ؟ در عجبم چگونه تا این اندازه بی تفاوت کلمات و عبارات را مورد استفاده قرار می دهید . دنیای شرقی و غربی مملو از اسطوره ها و افسانه هاست و بسیاری همچنان بر این موضوع پای می فشارند.بدرستی نمی دانم دنیای اسطوره و افسانه تا چه اندازه با ذهن خیالپرداز آدمی در آمیخته و یا شاید تماما برخاسته از آن است . چگونه آنچه که خود محصول و معلول حیات بشر است می تواند علتی برای رشد کودکان باشد براستی وحدتی که جوزف کمبل اسطوره شناس نهیب زد و آنچه که شما بدان دل بسته ای برای من قابل درک نیست تنها می توان گفت اسطوره و افسانه خود معلول حیات بشرند و کاربردهای آنچنانی برای آنها تراشیدن چندان درست نمی نماید.
    با سپاس

  • ایکس در تاریخ تیر 21, 1395 گفت:

    با سلام
    راستش من کمی گیج شدم چون مطالب بسیاری را در نوشته جای دادید که حتی نقد آن را نیز برای من دشوار کرده است.
    راستشو بخوای درست متوجه نشدم آیا بر واقع گرایی پافشاری نموده اید یا بر خیالپردازی و نفهمیدم جن و پری واقعیت را برای کودکان تداعی می کنند یا خیالپردازی را ؟
    به نظرم غربیها بیش از خیالپرداز بودن واقع گرا هستند اما آنها معمولا واقعیت را در سیر طبیعی زندگی جستجو می کنند.
    آیا اسطوره ها و افسانه ها می توانند نمودی از واقعیت باشند و یا خود واقعیت باشند؟
    تصور می کنم قهرمانان اسطوره ای یا افسانه ای بخشی از سیر طبیعی حیات بشرند اما براستی در اصالت آنها تردید دارم تردید دارم که با وجود آنها حیات اجتماعی به نظم مطلوب برسد براستی جامعه بشری به نظم نوینی نیازمند است .
    با تشکر

    • ناشناس در تاریخ تیر 22, 1395 گفت:

      با سلام، در جواب سوال شما من اعتقاد دارم که هم خیالپردازی و هم واقع گرایی چرا که تسهیل رشد شخصیت در دوران کودکی هر چند بر خیالپردازی متکی است ولی در عین حال براساس واقعیات قابل لمس در هر قصه کودک را بسوی رشد و شکل گیری هویت سوق می دهد. در واقع افسانه و قصه در عین حال که سرگرمی و خیالپردازی است کودک را به قضاوت حقیقی بر اساس سنش ترغیب میکند و این یعنی توجه به هر دو بعد. به نظر من در عین پیچیدگی و همپوشی در هر دو بعد تکامل اندیشه ک هویت کودک را به دنبال دارد.بسیاری از مفاهیم افسانه ها در اغلب فرهنگها مشترک اند و سیر طبیعی خود را دارند هر چند به تاثیرات فرهنگ جوامع در به انحراف کشاندن و به بیراهه بردن و یا برعکس به اعتلا و ارتقا دادن آن معتقدم. افسانه ها و داستانها فقط یک ابزار مهم برای نظم بخشی زندگی بشرند و نباید از تاثیر و نفوذ سایر ابزارها غافل بود هر چند گذار جوامع در این مسیر نیز متفاوت خواهد بود.
      باتشکر از نگاهتان به موضوع
      سابق نصری

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ