پ 09 فروردین 1403 ساعت 15:39

قهرمانان شهر…/ آلا نادری

قهرمانان شهر…/ آلا نادری

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : ميان اين شلوغي ها و همهمه هاي شهر ميان اين همه زياده خواهي و قناعت ميان اين همه دوندگي براي زيستن ميان اين همه اشفتگي و فكرهاي خوب و بد كساني وجود دارند كه در گرماي سوزنده تابستان و سرماي سخت و سنگين زمستان براي زندگي كردن،زنده ماندن با […]

پایگاه خبری تحلیلی سلام پاوه : ميان اين شلوغي ها و همهمه هاي شهر ميان اين همه زياده خواهي و قناعت ميان اين همه دوندگي براي زيستن ميان اين همه اشفتگي و فكرهاي خوب و بد كساني وجود دارند كه در گرماي سوزنده تابستان و سرماي سخت و سنگين زمستان براي زندگي كردن،زنده ماندن با آبرو و غيرت سخت ميكوشند كه محتاج نباشند كه در ميان اين أمت پيغمبر و ملت سرزمينم سرافكنده نشوند.آلا نادری

كساني كه با وجود اين همه دشواري در كار به دستمزدي نه چندان زياد سر به علامت كفايت نشانت ميدهند به او ميگويند رفتگر ولي زيبا نيست نامي چنين حقيرانه براي اعمال و كرده هاي فراوان پدر شهر،دلنشين تَر است نام پاكبان را بر او نهادن.

تميزي و پاكي شهرمان همه با دستان سخت كوش و عرق پيشاني او رقم ميخورد و پينه هاي دستش فرياد خستگي سر ميدهد و همه ي اين زيبايي هايي كه افريننده اش خداي من و تو است با جاروي جادويي او پاك و معطر ميشود،پاكباني كه در گرگ و ميش سحر دست به جارو ميشود براي زيبا سازي و پاكيزه نمودن محل زندگي من و تو و ميماند در حسرت خسته نباشيدي از سوي شهروندان شهر،پاكبان ما نرم و نرمك شهر را برق مي اندازد و با اقدامش طراوت و بوي شهر را دو چندان ميكند تا در واپسين روزهاي ماه دستمزدش را بگيرد حقوقي كه براي خانواده اي چه كم و چه پر جمعيت بايد كفايت كند نهار و شام كم خوردن و پوشيدن جامه هاي قديمي نتيجه ي اين همه كار است كه تشكرش چنين به عمل مي آيد در همين روز ها فرزندانش براي گرفتن توجيبي به سراغش مي آيند پدر دست هايش را روي گوشش ميگذارد تا غرغر هاي سخت و تاقت فرساي كودكان بيشتر ز اين آزارش ندهند و او خوب مي داند كه فرزندانش خواسته هاي ناحقي ندارند و حقشان خوب زيستن و شنيدن ترنم زيباي زندگي در تئوري امنيت و او چنين سر ميكند روزهاي سخت زندگي اش را به اميد روزهاي خوبي كه هميشه وعده اش را گرفته فارغ از اينكه روزهاي خوب همين روز هاييست كه تو چنين سر ميكني پدر!

تا جلوتَر ميرويم و روزها را پشت سر ميگذاريم با روزهاي سخت و آشفتگي هاي فراوان روبه رو ميشويم گراني هاي بيشتر وخواسته هاي فراوان خانواده هر روز بيشتر كوله بار پدر را سنگين تَر ميكند !پاكبان شهرمان اگر روزي نباشد شهرمان نيز سيمايش همچو افكارهاي الوده و ارتقا نيافته گوشه اي از شهروندان ميشود و چه فاجعه اي رخ ميدهد ميان افكار و شهرهاي بي در و پيكر كه پاكبان ندارند،پاكبان ساده شهرمان مي شويد و ميسابد تا ناني حلال تَر از شيرمادر بدست ارد هر چند كم ولي باز هم در دلش وعده روزهاي خوب فروغ زندگي اش را روشن ميكند و براي انتظار مشتاق تَر.

دگر قهرمان قصه ما همان كارگر سخت كوشي است كه ديوار خانه و مأمن مان را بر پا ميكند همان كسي است كه آجر به آجر خانه هايمان را محل كارمان را روي هم ميچيند براي مقداري پول براي ادامه زندگي براي بر آورده كردن آروزهاي ساده فرزندانش كارگري كه روز و شبش را با شكم گرسنه وعطش فراوان به هم مي دوزد تا خانواده اش تا جگر گوشه هايش در سكون و آرامش به سر ببرند كارگري كه در هر ديوار خانه مهر و عطوفت ميكارد تا گل شادي را به لب ما همين شهروندان آسوده خاطر هديه كند آجر هاي خانه رنگ خنده ميدهند تبسم دروغين كارگر خسته كه در دلش غوغاييست باز هم اشك را روانه ي گونه ها ميكند و زجه زدنش براي زجري كه ميكشد باز هم حال و احوال را اشفته ميكند دم از نداري نميزند و دست هايش را به سوي كردگار بِه اسمان گرفته و هنوز اميد در برق چشمانش موج ميزند و تقلاي او براي غرق نشدن ميان اين همه اميد به فرجام نرسيده ،لبريز شده است خداوند مارا كنار هم آفريد تا با يكديگر و هم نوعان خويش دمساز شويم و ساعيانه ب دنبال راه حل براي گرفتاري هاي فراوان شهر و مردمش باشيم و چاره اش كماكان همين دستان و فكر هاي سبز من و توست،در انديشه هايش اجاره خانه وشهريه ي اين كلاس و ان كلاس رژه ميرود و تكه تكه دستمزدش را به با دلي پاك و گوارا در راه كساني كه دوست مي دارد صرف ميكند تا از ته دل خنديدن انان را ببيند از تنفس هاي سرد كارگر قصه ما ميشود هنگامه ي درونش را شنيد و بازهم راه چاره همان قدم هاي خيرخواهانه ي شهروندان شهر است شهري كه بدون قهرمانانش باشددگر شهر ناميده نميشود.

همانا من،تو و او در كنار هم در يك مرز و بوميم و از سرزميني چو ايران و مردمي آريايي يكديگر را دوست داشتن هوس و انتظار هنگفتي نيست و چه خوب است از تلنگرهاي فراواني كه در پيرامون ما براي ياري به هم نوعان خويش وجود دارد درس و اندرز بياموزيم و حديث مهرباني و بخشندگي را سر لوحه زندگي خويش دانيم و به قهرمانان شهرمان كه گه به فراهم اوردن زندگي مطلوب و مرفه ناگزير ميشوند درس برادري را ياداوري كنيم و يار و ياورشان در روزهاي پرمشقت باشيم.

شب بيداري ها و نخفتن هاي مادر همان دل اشوبه ي قهرمانان قصه است اين پهلوانان ما با دل و جان ميكوشند تا از نآن بازوي خود بهره منذ شوند ان ها سخت مشغول كاراند و به اميد همان دستمزد ناچيز اخر م

اه دست هايشان را ز كار نمي شورند و در پيكار زندگي براي پويا ماندن تقلا ميكنند،صداها و نجواهاي اطرافمان هيچكدام متعلق به پاكبان و كارگر نيست پس اين همه تواضع و فروتني و اين دل هاي راضي شايسته و شايان دستگيري و همدم شدن است.بياييد همه باهم با كلام خوش و شيرين جوابگوي اين همه زحمت و كوشش عزيزان شهر باشيم و نگاه هاي تحقير كننده خويش را به سيماي دلكش انان راه ندهيم گرچه اين تشكر و قدرداني براي انان نآن و اب نميشود گرچه دشواري هاي زندگيشان را سهل نميكند ولي براي چنين انسان هايي با دلي زُلال همين ساده بودن كافيست،شهر پر از قهرمان است كه كلمات در برابرشان سر تعظيم فرود مي اوردند ما نيز مي توانيم با ياري و كمك رساني به پر تلاشان شهرمان قهرمان قصه ي زندگي انان باشيم وقتي دلي ميخندد وقتي چشمي اشك شوق ميريزد وقتي دستي ياري ميكند وقتي پايي به سوي نيكي مي رود خدا خودش قهرمانان را مي ستايدو اجرشان با اوست،قهرمانان و زحمت كشأن شهرمان در پاكبان و كارگر خلاصه نميشود و اين اخر قضيه نيست فقط ميتوان دردشان و مشقت انان را به گوش ديگران رساند،چه بسا همه ي ما ميتوانيم مرهمي براي زخم هاي شهر باشيم.

نويسنده:آلا نادري

39 پاسخ برای “قهرمانان شهر…/ آلا نادری

  • کیان احمدی در تاریخ تیر 15, 1397 گفت:

    عالی بود افرین

  • نابغه ی علوم در تاریخ آبان 4, 1395 گفت:

    راستی اگه علمی بنویسی من بیشتر خوشم میاد

  • نابغه ی علوم در تاریخ آبان 4, 1395 گفت:

    خوب بود مثل همیشه احساسی
    چرا یه داستا با هایا نمی نویسی

  • نسیبه در تاریخ تیر 17, 1395 گفت:

    عالی بود

    • آلا نادري در تاریخ تیر 17, 1395 گفت:

      مرسي نسيبه جان

  • ابراهیمی در تاریخ تیر 14, 1395 گفت:

    هزاران آفرین بر تو که با چشمان پاکت و با دستان کوچکت اندکی از زحمات این عزیزان را دیدی و به قلم کشیدی به امید روزی خواهیم بود که تک تک شهروندان این زیبا شهرمان همچون تو فرشته ی کوچک قدر حافظان پاکیمان را بدانند
    موفق وسربلند باشی دختر گلم

    • آلا نادري در تاریخ تیر 15, 1395 گفت:

      خيلي ممنون نظرلطفتونه اميدوارم كه واقعا همه شهروندان حقوق متقابل خويش را در برابر اين قشر زحمتكش ادا كنند بازم ممنون

  • رایا در تاریخ تیر 14, 1395 گفت:

    آلا گیان زیبا و پر از عشق بود نوشتت. افرین..

    • آلا نادري در تاریخ تیر 15, 1395 گفت:

      خيلي ممنون رايا جون

  • mozhdeh در تاریخ تیر 14, 1395 گفت:

    عالی بود عزیزمن آفرین

    • آلا نادري در تاریخ تیر 14, 1395 گفت:

      خيلي ممنون?

  • شیدا در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    عالی بود آلا جان ای کاش همه ی ما مثل تو نگاه میکردیم و می اندیشیدیم واقعا دستت درنکنه

    • آلا نادري در تاریخ تیر 14, 1395 گفت:

      خيلي ممنون از لطفتون. براي نگاه هاي و بينش هاي مهربانانه خود محبت كافيست و اينكه به ياد ديگران نيز باشيم.

  • تارا در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    آفرين عالي بود انشاالله كه هميشه قلمت از دانش لبريز باشه.

    • آلا نادري در تاریخ تیر 14, 1395 گفت:

      مرسي تارا جونم

  • کژال میرآبادی در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    عزیزم عالی بود

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      خيلي ممنون داد كژال گيان

  • خالدی در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    همیشه با خواندن دل نوشته های زیبایت اشک به چشمانم میآید و به داشتن دختر چشم و دل بازی مثل تو ،در شهرم افتخار میکنم نگاهت همانند قلمت زیباست قلمت مرهم دردی ست بر زخمهای این عزیزان ،قلمت مانا باد نازنین آلا ،موفق باشی عزیزم

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      خيلي ممنون از دركتون

  • Haya در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    آفرین دوست خوبم
    خیلی خوب بود????

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      مرسي عزيزم

  • Zhuana در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    Afariiin azizm ali bood mrc?

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      مرسي ژوكي جونم

  • شیلان در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    الا جون واقعااااا عالی بود خیلی زیبا نوشتی

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      متشكرم

  • صالحی در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    خیلی قشنگ بود و تو باوجود سن کم و نو نهال بودنت چه نگاه مهربانی داری کاش همه چنین باشیم کاس میتوانستیم گرهی از کار این قهرمانان بگشائیم قلمت مانا آلا جان

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      متشكرم از توجه تون

  • شعیب طاهایی در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    نوشته ای بسیار زیبا ، واقعی و تأثیر گذار… با نگاهی متفاوت از آنچه که اکثر انسانها بسیار ساده از کنار آن میگذرند… در حالیکه باید تفکراتی اینچنینی را به مردم آموخت…
    بسیار عالی بود… در پناه خدا موفق و سربلند باشی…

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      خيلي ممنون لطف داريد

  • پیمان فتاحی نژاد در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    آفرین و درود بر تو باتو

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      سپاسگذارم

  • م.. ولدبیگی در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    به راستی که قهرمان واقعی شهرمان شما هستید که در میان این همه هیاهو و اشفتگی..میان این همه بی مهری و میان این همه بی عدالتی چشمانت زیبایی هایی را می بیند که دلهای مرده این شهر از دیدنش عاجز هستند قهرمان واقعی این شهر شما هستید که با کلماتی پاک این همه رنج را به زیبایی به تصویر کشیدید
    بسیار زیبا بود واقعا خسته نباشید عاقبت بخیر و سربلند باشید

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      خيلي ممنون ولي من كه كاري نكردم قهرمان هاي اصلي رو بايد ستايش كرد

  • ژینا عبدی در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    آلا جان دستت درد نکنه خیلی خوب به معرفی این قهرمانان پرداختی امیدوارم قدر دان زحمات این عزیزان باشیم به امید نوشتن مطالب جدیدتر از طرف تو??????

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      مرسي ژينا جونم

  • مهرداد سلیمی در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    احسنت و آفرین بر شما …بسیار زیبا نوشته بودید??

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      خيلي متشكرم از حسن توجه تون

  • نادری در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

    عالی بود …واقعا باید بگوییم پاکبان….باشد که فرهنگ سازی شود…وبه زحمات این عزیزان توجه شود

    • آلا نادري در تاریخ تیر 13, 1395 گفت:

      خيلي ممنون

پاسخ دادن به آلا نادري لغو پاسخ